در احاديث، براى شخص عاقل علائم و آثارى ذكر شده كه به وسيلهی آنها مىتوان عقل افراد و مقدار آن را به دست آورد، براى نمونه:
يكى از اصحاب مىگويد:
به حضرت صادق(ع) عرض كردم: عقل چيست؟ فرمود: عقل چيزى است كه به وسيلهی آن خدا عبادت مىشود و انسان به بهشت مىرود. عرض كردم: پس آنچه در معاويه بود چه بود؟ فرمود: اين زيركى و حيلهگرى و شيطنت است، نه عقل. اين شبيه به عقل است ولى عقل نيست.[1]
حضرت صادق(ع) فرمود:
هر كس كه عاقل باشد دين دارد و هر كس دين داشته باشد داخل بهشت خواهد شد.[2]
حضرت موسى بن جعفر(ع) به هشام فرمود:
صبرِ بر وحدت نشانهی قوت عقل است. هر كس به خدا معرفت كامل داشته باشد از اهل دنيا دورى مىكند و به آنچه نزد خداست راغب مىشود و در حال وحشت، خدا مونس او و در حال وحدت، رفيق او و در حال فقر، غناى او خواهد بود و بدون خويشان و نزديكان، او را عزت مىدهد.[3]
و نيز فرمود:
عاقل به دنياى كم با حكمت راضى مىشود، ولى به حكمت كم با دنيا راضى نمىشود، به همين جهت تجارت آنها سود دارد. اى هشام! عقلا، زيادى دنيا را ترك مىكنند چه رسد به گناهان، در حالىكه ترك فضول دنيا فضيلت است و ترك گناهان واجب. اى هشام! عاقل به دنيا و اهل آن نظر مىكند و مىداند كه بدون تحمل مشقت نمىتوان به دنيا رسيد و به آخرت نيز نظر مىكند و مىفهمد كه بدون مشقت تحصيل آخرت ممكن نيست، به همين جهت در تحمل مشقت، باقىترين آنها (آخرت) را انتخاب مىكند.[4]
همچنين فرمود:
اى هشام! اميرالمؤمنين(ع) مىفرمود: از علائم عاقل اين است كه سه خصلت در او باشد: وقتى سؤال كنند جواب مىدهد، هنگامى كه مردم از سخن ناتوان شوند سخن مىگويد و اگر مورد مشورت قرار گيرد با رعايت مصالح، اظهار عقيده مىكند. پس كسى كه اين خصلتها در او نباشد احمق است.[5]
حضرت صادق(ع) فرمود:
كاملترين مردم از جهت عقل كسى است كه اخلاقش از همه بهتر باشد.[6]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
خودپسندىِ انسان دليل ضعف عقل اوست.[7]
و فرمود:
عاقل كسى است كه به هنگام غضب، رغبت و ترس، نفس خويش را در تملك بگيرد.[8]
نيز فرمود:
هنگامى كه عقل انسان كامل شد كلامش كمتر خواهد شد.[9]
و فرمود:
زبان عاقل بعد از قلبش و قلب احمق بعد از زبانش مىباشد.[10]
حضرت صادق(ع) فرمود:
عاقل كسى است كه در پذيرش حق تسليم و در سخن، با انصاف باشد. در برابر باطل سرسخت و با زبانش با آن دشمنى كند. دنياى خود را ترك كند ولى دين خود را از دست ندهد، دليل عقل دو چيز است: راست گويى و درست كارى.[11]
حضرت على(ع) فرمود:
عاقل كسى است كه امروز به فكر فرداى خود باشد و در آزاد كردن نفس خويش كوشش نمايد و براى آنچه چارهاى [براى جلوگيرى] از آن نيست (مرگ) عمل كند.[12]
همچنين فرمود:
عقل در نگهدارى تجربهها مىباشد.[13]
و فرمود:
عاقل كسى است كه رفتار او گفتارش را تصديق كند.[14]
در اين احاديث كه از باب نمونه ذكر شد براى عاقل به علائم ذيل اشاره شده است:
1. به وسيلهی عقل، خدا شناخته و عبادت مىشود.
2. دين حق را پذيرفته و ديندار است.
3. خدا را به خوبى مىشناسد و رضايت او را بر هر چيزى ترجيح مىدهد، در حال وحشت، خدا انيس او و در حال وحدت، رفيق او و در حال فقر، غناى او خواهد بود.
4. علم و حكمت را بر امور دنيا ترجيح مىدهد.
5. به دنيا دلبسته نيست و فضول دنيا را ترك مىكند و به طريق اولى مرتكب گناه نمىشود.
6. مىداند كه تحصيل دنيا و آخرت هر دو نياز به سعى و تحمل مشقت دارد، به همين جهت سعى خود را در راه تحصيل آخرت مصروف مىدارد، چون باقىتر است.
7. نفس خويش را در تملك دارد و كاملاً مراقبت مىكند كه به هنگام غضب شهوت و ترس از مرز حق تجاوز نكند.
8. در برابر حق تسليم مىشود و با باطل مبارزه مىكند.
9. راستگويى را از دست نمىدهد و هيچ گاه دروغ نمىگويد.
10. درست كار است و هيچگاه مرتكب خيانت نمىشود.
11. مرگ و آخرت را فراموش نمىكند و همواره سعى دارد تا در اين دنيا براى آخرت خويش توشهاى تهيه كند.
12. به بهترين فضايل و مكارم اخلاقى اتصاف دارد.
13. قبل از سخن، در صلاح و فساد آن مىانديشد و اگر صلاح بود، سخن مىگويد.
14. از سخنان بىفايده اجتنابمىكند، ولى به هنگام ضرورت از سخن گفتن دريغ ندارد.
چنانكه ملاحظه مىفرماييد در اين احاديث آثار و علائمى براى عاقل ذكر شده است كه نمونههاى فراوان ديگرى نيز در احاديث ديگر وجود دارد.
با اين آثار و نشانهها مىتوان به مقدار عقل افراد پى برد، هر چه اين صفات و خصوصيات در فردى بيشتر و كاملتر باشد عقل او كاملتر خواهد بود، زيرا كثرت و شدت آثار، دليل قوت مؤثر مىباشد. البته همهی انسانها عقل دارند، ليكن همهی آنها از عقل خود خوب استفاده نمىكنند.
لازمهی عقل اين است كه اگر درست به كار گرفته شود واقعيات را خوب و صحيح درك مىكند، مفاسد و مصالح را تشخيص داده و راه سعادت و كمال را به انسان نشان مىدهد. تفكر و عاقبت انديشى و واقع نگرى، كار عقل است ليكن در صورتى كه به كار گرفته شود و در طريق صحيح قرار گيرد.
عقل با تفكر صحيح مىتواند واقعيات را كشف كند و سعادت و كمال واقعى انسان را تأمين نمايد. مىتواند مبدأ آفرينش جهان را بشناسد و از دستورها و برنامههايش پيروى كند، فضايل و مكارم اخلاق را شناخته و خويشتن را با آنها تكميل كند، رذايل اخلاق نيز تشخيص داده و از آنها بپرهيزد.
بنابراين، اگر ديديم فردى به خدا، معاد و پيامبران ايمان و عقيده داشته و از دستورهاى پيامبر اطاعت مىكند، به فضايل و مكارم اخلاق آراسته بوده و از اخلاق ناپسند پيراسته است، پى مىبريم كه نيروى تعقل خويش را خوب به كار گرفته و در نتيجه از عقل كاملى برخوردار است. برعكس اگر از خدا اعراض نموده به مبدأ و معاد ايمان ندارد و شيفته و دلباختهی امور دنيوى است و به اخلاق نيك انسانى هم پايبند نيست، معلوم مىشود كه از نيروى عقل خويش خوب استفاده نكرده و عقلش ضعيف است.
عقل، دشمنانى دارد كه همواره با او در جنگ و ستيزند. عقل مىكوشد دشمنانش را مغلوب كرده و از ميدان براند، دشمنان نيز سعى دارند نور عقل را خاموش و او را از رهبرى معزول نمايند، در نتيجه، كشور تن را در انحصار خويش درآورند. معصومين(ع)، دشمنان عقل معرفى كردهاند؛ مثلاً:
حضرت على(ع) فرمود:
عقل و شهوت ضد يكديگراند، علم از عقل حمايت مىكند و خواستههاى نفسانى مؤيد شهوتاند و نفس هم ميدان تنازع آنهاست. هر كدام غلبه كردند نفس در جانب او خواهد بود. افضل مردم نزد خدا كسى است كه عقل خود را احيا كند و شهوتش را بميراند و نفس خود را براى مصلحت آخرت به سختى بيندازد.[15]
نيز فرمود:
هر كس شهوت خود را در تملك نگيرد مالك عقل خود نخواهد بود.[16]
و فرمود:
غضب، عقول را به فساد كشيده و انسان را از حقيقت و راه راست دور مىگرداند.[17]
و فرمود:
هر كس خشم خويش را در اختيار نگيرد مالك عقل نخواهد بود.[18]
امام صادق(ع) فرمود:
هواى نفس دشمن عقل و مخالف حق و هم نشين باطل است. شهوات نفسانى هواى نفس را تقويت مىكنند و اصل نشانههاى هوا از خوردن حرام، غفلت از واجبات، سستى در مستحبات و فرو رفتن در عياشىها حاصل مىشود.[19]
حضرت موسى بن جعفر(ع) به هشام فرمود:
اى هشام! هر كس كه سه چيز را بر سه چيز تسلط دهد گويا به ويرانى عقل خويش كمك نموده است: هر كس كه نور تفكر خود را با طول امل تاريك كند، لطايف حكمت را با سخنان زياد محو سازد و نور عبرت خود را با شهوتهاى نفسانى خاموش سازد. پس گويا كه هواى نفس را در ويران كردن عقل خود كمك نموده است و هركس كه عقل خود را فاسد سازد، دين و دنياى خود را به تباهى كشيده است.[20]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
هر كس كه به سخنان افراد عاقل گوش ندهد عقلش مىميرد، هر كس كه با هواى نفس مخالفت كند عقلش صحيح مىماند و هر كس كه به عقل خويش اكتفا كند (و با ديگران مشورت نكند) به لغزش گرفتار مىشود.[21]
1- حضرت صادق(ع) در تعریف عقل چه فرمودند؟
2- كاملترين مردم از جهت عقل چه كسى است؟
3- سه مورد از دشمنان عقل را نام ببرید.
[1]. وافى، ج 1، ص 79: بعض أصحابنا رفعه إلى أبي عبدالله(ع) قال قلت له: ما العقل؟ قال: «ماعُبِدَ به الرحمانُ وأكتُسِبَ به الجنانُ». قال قلت: فالذي كان في المعاوية؟ فقال: «تلك النكراءُ، تلك الشيطنةُ و هي شبيهة بالعقل و ليست بالعقل».
[2]. همان، ج 1، ص 82: «من كان عاقلاً كان له دين، و من كان له دين دخل الجنة».
[3]. همان، ص 92: يا هشام! الصبر على الوحدة علامة قوّة العقل، فمن عقل عن الله اعتزل أهل الدنيا والراغبين فيها، و رغب فيما عند الله، و كان اللَّه أُنسَه في الوحشة، وصاحَبه في الوحدة، و غِناه في العيلة، ومعزّهَ من غير عشيره».
[4]. همان، ص 92: «يا هشام؛ إنّ العاقل رضي بالدون من الدنيا مع الحكمةِ و لم يَرض بالدون من الحكمة مع الدنيا، فلذلك رِبَحت تجارتُهم. يا هشام، إنّ العقلاء تركوا فضول الدنيا فكيف الذنوبَ، و ترك الدنيا من الفضل و ترك الذنوب من الفرض. ياهشام؛ إن العاقل نظر إلى الدنيا و إلى أهلها نعلم أنّها لاتُنالُ، إلّا بمشقّة، ونظر إلى الآخرة، فعلم أنّها لاتُنال إلّا بمشقّة فطلب بالمشقّة أبقاهما».
[5]. همان، ص 93: «يا هشام إنّ أميرالمؤمنين(ع) كان يقول: إنّ من علامة العاقل أن يكون فيه ثلاث خصال: يجيب إذا سُئِل، و يَنطِق إذا عجز القوم عن الكلام، و يشير بالرأي الذي يكون فيه صلاح أهله. فمن لم يكن فيه من هذه الخصال الثلاث شيء فهو أحمق».
[6]. وافى، ج 1، ص 108: «أكمل الناس عقلاً أحسنهم خُلقاً».
[7]. همان، ص 122: «إعجابُ المرأ بنفسٍ دليلٌ على ضعفِ عقلِه».
[8]. جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 466: «العاقل من يملك نفسَه إذا غَضِبَ و إذا رَغِبَ و إذا رَهبَ».
[9]. همان، ص 500: «إذا تمّ العقل نَقصِ الكلامُ».
[10]. همان، ص 314: «لسانُ العاقل وراءَ قلبِه، وقلبُ الأحمق وراءَ لسانِه».
[11]. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 287: «العاقل من كان ذلولاً عند إجابة الحقّ، منصفاً بقوله، جموحاً عند الباطل، خصماً بقوله، يترك دنياه و لايترك دينه، و دليل العقل شيئان: صدقُ القولِ، و صوابُ الفعلِ».
[12]. جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 263: «إنّ العاقل من نظر في يومه لغده، و سعى في فكاك نفسِه، و عمل لما لابدّله و لا محيصَ عنه».
[13]. غرر الحكم، فصل اول، شمارهی 724: «العقلُ حفظُ التجاربِ».
[14]. همان، شمارهی 1429: «العاقلُ من صَدقَت أقوالُه أفعالَه».
[15]. جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 299: «العقل و الشهوة ضدّان، و مؤيّدُ العقلِ العلمُ، و مؤيّدُ الشهوةِ الهَوى، والنفسُ مُتنازَعةٌ بينهما، فأيّهما قُهر كانت في جانبه، إنّ أفضل الناس عند الله من أحيا عقلَه، و أمات شهوتَه، وأتعَبَ نفسَه لصلاحِ آخرتِه».
[16]. همان، ص 299: «من لم يَملك شهوتَه لم يَملك عقلَه».
[17]. همان، ص 466: «الغضب يفسد الألبابَ، و يَبعدُ عن الصواب».
[18]. همان، ص 267: «من لم يَملك غضبَه لم يملك عقلَه».
[19]. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 287: «الهوى عدوّالعقل، و مخالفُ الحقّ، و قرينُ الباطل. و قوّة الهوى من الشهوات، و أصل علامة الهوى من أكلِ الحرام، و الغفلة عن الفرائض، و الاستهانةِ بالسنن، و الخوض في الملاهي».
[20]. جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 288: يا هَشام، من سلّط ثلاثاً على ثلاث فكأنّما أعانَ على هدمِ عقلِه: «من أظلم نور تفكّره بطول أمله و محا طرائفَ حكمتِه بفضول كلامه، و أطفأ نورَ عبرتِه بشهوات نفسِه، فكأنّما أعان هواه على هدمِ عقله و من هدم عقلِه أفسد دينَه و دنياه».
[21]. همان، ص 283: «من ترك الاستماع من ذوي العقول مات عقلُه، و من جانب هواه صحً عقلُه، و من استغنى بعقله زلّ».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت