عقل، موجودى مجرد است امّا مجرد تام نيست، بلكه به بدن تعلق دارد و چون متعلق به ماده است حركت و تكامل دارد. چنان نيست كه عقل و نفس انسان را از آغاز وجود تا آخر عمر يكنواخت باقى بماند. انسانها در مقدار عقل يكسان نيستند بلكه هر انسانى در مرتبهاى از عقل قرار دارد. سعادت دنيوى و اخروى هر انسانى به مقدار عقل اوست. خوشبختانه عقل قابل تربيت، تقويت و تكامل است. هر انسانى مىتواند به عقل خويش بيفزايد و آن را كاملتر گرداند. به همين جهت اسلام به انسانها توصيه مىكند كه در تكميل عقل خويش بكوشند.
براى تقويت عقل، در قرآن و احاديث راههايى معرفى شده است كه در ذيل به عمدهی آنها اشاره مىكنيم:
انسانهاى سالم داراى عقلاند، ليكن همهی آنها به مقدار كافى از عقل خود استفاده نمىكنند. عقل مانند ساير قواى انسان، هر چه بيشتر به كار گرفته شود بيشتر تقويت مىشود. انسان اگر مىخواهد عقلش كاملتر شود بايد بيشتر تعقّل نمايد. به همين جهت اسلام، از كسانى كه تعقل كرده تعريف نموده و كسانى كه عقل خويش را به كار نمىگيرند مورد توبيخ و تقبيح قرار مىدهد؛ مثلاً خدا در قرآن مىفرمايد:
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَعْقِلونَ؛[1]
آنها كر و لال و كورند پس تعقل ندارند.
و مىفرمايد:
إِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ؛[2]
به درستى كه بدترين جنبندگان نزد خدا، (انسانهاى) كر و لالى هستند كه تعقل ندارند.
و مىفرمايد:
وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ؛[3]
خدا رجس و پليدى را بر كسانى قرار داد كه تعقل نمىكنند.
و مىفرمايد:
يَفْتَرُونَ عَلَى اللهِ الكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ؛[4]
بر خدا دروغ مىبندند و اكثرشان تعقل ندارند.
در آياتى ديگر، اسباب و عوامل تعقل را به انسانها معرفى مىكند:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِى الأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها؛[5]
و مىفرمايد:
إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَالفُلْكِ الَّتِى تَجْرِى فِى البَحْرِ بِما يَنْفَعُ النّاسَ وَما أَنْزَلَ اللهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَبَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّياحِ وَالسَّحابِ المُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛[6]
همانا كه در خلقت آسمانها و زمين و گردش شب و روز و كشتىها، كه براى منافع مردم در دريا حركت مىكنند، و بارانهايى كه از آسمان نازل مىكند و زمين مرده را احيا مىكند و جنبندگان را در آن پراكنده مىسازد و در تحريك بادها و ابرهايى كه بين آسمان و زمين مسخّرند، در همهی اينها آيهها و نشانههايى است براى مردم كه تعقل نمايند.
آيات ديگرى نيز داريم كه از عقلا به عنوان اولوالالباب تعبير كرده و آنها را اهل فهم و تذكر مىداند، براى نمونه:
إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمواتِ وَالأَرضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِى الأَلْبابِ؛[7]
همانا كه در خلقت آسمانها و زمين و گردش شب و روز آياتى است براى صاحبان عقل.
در اين باره احاديثى هم از پيامبر و ائمهی اطهار(ع) وارد شده است؛ از جمله:
پيامبراكرم(ص) فرمود:
از عقل خود راهنمايى بخواهيد تا شما را ارشاد كند، و با او مخالفت نكنيد كه پشيمان مىشويد.[8]
تفكر نيز نوعى تعقل است كه از ترتيب مقدمات به حصول نتيجه مىرسد. به وسيلهی تفكر نيز مىتوان به تقويت عقل پرداخت، به همين جهت در قرآن و احاديث معصومين(ع) دربارهی تفكر، تأكيد و توصيه شده و از عدم تفكر نهى گرديده است:
خدا در قرآن مىفرمايد:
كَذلِكَ يَبَيِّنُ اللهُ لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ؛[9]
خداى متعال اين چنين آيات را براى شما بيان كرد شايد فكر كنيد.
و مىفرمايد:
وَهُوَ الَّذِى مَدَّ الأَرضَ وَجَعَلَ فِيها رَواسِىَ وَأَنْهاراً وَمِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ فِى ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛[10]
او خدايى است كه زمين را بگسترد و در آن كوهها قرار داد و نهرها جارى ساخت و از هر ميوهاى در زمين جفت بيافريد و شب را به روز پوشانيد. همانا در اين امور آيهها و نشانههايى است براى مردمى كه تفكر داشته باشند.
و مىفرمايد:
قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الأَعْمى وَالبَصِيرُ أَفَلا تَتَفَكَّرُونَ؛[11]
بگو آيا فرد كور و بينا يكساناند؟ چرا فكر نمىكنند؟
از اين قبيل آيات در قرآن زياد داريم كه مردم را به تفكر، تشويق و ترغيب مىكند.
روايات مردم را به تفكر دعوت مىنمايد، حتى تفكر را به عنوان يك عبادت بلكه بهترين عبادتها معرفى مىنمايد؛ از جمله:
اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد:
به وسيلهی تفكر قلبت را بيدار كن و در شب پهلويت را از بستر جداساز و تقواى پروردگارت را پيشه نما.[12]
امام صادق(ع) فرمود:
بهترين عبادتها تفكر دربارهی خدا و قدرت اوست.[13]
حضرت موسى بن جعفر(ع) به هشام فرمود:
اى هشام! براى هر چيز دليل و راهنمايى وجود دارد و دليل عقل، تفكر است و دليل تفكر، سكوت مىباشد.[14]
اسلام به انديشيدن كاملاً عنايت داشته و در موارد متعددى، مردم را به تفكر دعوت كرده است. گمان نمىكنم در هيچ يك از اديان آسمانى به مقدار اسلام نسبت به تفكر و تعقل توجّه شده باشد، به طورى كه مىتوان اسلام را به عنوان دين طرفدار تفكر و تعقل معرفى كرد.
يكى از راههايى كه مىتوان با آن نيروى عقل را تقويت كرد اين است كه انسان عادت كند كه در مورد انجام هر عملى، قبل از شروع، اطراف و جوانب آن را خوب بررسى كرده و در آثار و نتايج خوب يا بد آن انديشه و تأمل نمايد، اگر صلاح بود وارد عمل شود وگرنه از عمل خوددارى نمايد. در احاديث به اين روش تأكيد شده است؛ مثلاً: رسول خدا(ص) فرمود:
وقتى درصدد هستى كارى انجام بدهى ابتدا در عواقب آن خوب تأمل كن، اگر مصلحت بود فوراً اقدام كن و اگر بد بود از انجام آن خوددارى نما.[15]
حضرت صادق(ع) به ابن جندب توصيه كرد:
در مورد هر كارى از ابتدا توقف (و تفكر) كن تا اينكه راه دخول در آن و خروج از آن را كاملاً بشناسى آن گاه وارد عمل شو، مبادا بدون عاقبتانديشى وارد عمل شوى و پشيمان گردى.[16]
اميرالمؤمنين(ع) نيز فرمود:
عاقبت نگرى رأس عقل و تندروى رأس حماقت است.[17]
همچنين فرمود:
هر كس كه در عواقب امور، خوب تأمل كند از مصيبتها و دشوارىهاى آنها در امان خواهد بود.[18]
و فرمود:
فكر كردن عقل را نورانى مىكند.[19]
و فرمود:
تفكر عقل را جلا و روشنى مىبخشد.[20]
مشورت كردن با عقلا و استمداد از افكار و آراى آنها موجب تقويت عقل مىگردد. كسانى كه در كارها با ديگران مشورت و نظرخواهى مىكنند چنان است كه گويا عقول ديگران را به استخدام خويش درآوردهاند. وقتى انسان در موضوعى با چند نفر مشورت مىنمايد و هر يك از آنها عقيدهاش را بيان كرده و در توجيه آن سخن مىگويد، در صورتى كه مشورت كننده، به قصد يافتن حق، به سخنان آنها خوب گوش دهد، مىتواند بهترين آنها را انتخاب كند، آن گاه تصميم بگيرد و وارد عمل شود. البته تصميمگيرى نهايى با خود مشورتكننده است. انسان هر چه هم عاقل باشد بىنياز از مشورت نخواهد بود و كسى كه در كارها مشورت مىكند كمتر به خطا و اشتباه مىافتد. برعكس كسانى كه در عقيده، استبداد داشته و رأى و عقيدهی خود را همانند بت، مىپرستند و به افكار و آراى ديگران بىاعتنا هستند خطا و اشتباه آنها زياد است.
به همين جهت اسلام عنايت خاصى نسبت به مشورت داشته و تأكيدهاى فراوانى در اين موضوع دارد، براى مثال:
در قرآن به پيامبرش كه عقل كُلّ است خطاب كرده و مىفرمايد:
وَ شاوِرْهُمْ فِى الأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلى اللهِ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلِينَ؛[21]
اى پيامبر با اصحاب خود در كارها مشورت كن و هنگامى كه تصميم گرفتى با توكل بر خدا وارد عمل شو كه خدا متوكلين را دوست دارد.
و مىفرمايد:
وَأَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَمِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ؛[22]
مؤمنين در كارها با هم مشورت مىكنند و از آنچه به آنها دادهايم انفاق مىنمايند.
حضرت على(ع) فرمود:
هر كس كه از آراى مختلف استقبال كند مواقع خطا و اشتباه را مىيابد و هر كس بدون عاقبتانديشى وارد امور شود خودش را در معرض مشكلات و حوادث دشوار قرار خواهد داد. عاقبتانديشى قبل از عمل، تو را از پشيمانى در امان مىدارد. عاقل از تجربهها پند مىگيرد. در تجربه ها علوم جديدى بهدست مىآيد. و در دگرگونىها (و انقلابهاى روزگار) مردان بزرگ شناخته مىشوند.[23]
همچنين فرمود:
هر كس كه با عقلا مشورت نمايد به راه راست هدايت مىشود.[24]
و فرمود:
هر كس مشورت نكند پشيمان خواهد شد.[25]
حضرت صادق(ع) در ضمن موعظه فرمود:
در امورت با كسانى مشورت كن كه از خدا مىترسند.[26]
و نيز فرمود:
كسى كه مستبد به رأى باشد، خودش را در جايگاه لغزش قرار مىدهد.[27]
البته مشورت، بسيار مهم و سرنوشتساز است، ليكن مشورت با هر كسى، صلاح نيست بلكه شخص مورد مشاوره بايد صلاحيت و شرايط آن را داشته باشد وگرنه ممكن است نتيجهی معكوس داشته و عقل را به گمراهى و اشتباه بيندازد.
خضوع و تسليم در برابر حق يكى ديگر از راههاى تقويت عقل است. اگر انسان تصميم بگيرد كه در هر حال و نسبت به هر كس، حق را بپذيرد و در برابرش خاضع باشد، مىتواند با تفكر، تعقل و مشورت با عقلا حق را بيابد و مصالح و مفاسد واقعى خويش را درك كند و به عقل خود بيفزايد، امّا اگر طالب حق نبوده و بردهی هواهاى نفسانى باشد، هيچگاه عقل خويش را درست به كار نگرفته و از تفكرات و مشاورههاى خود استفاده نمىكند، زيرا در تفكرات و مشاورههايش حق را نمىجويد بلكه در صدد ارضاى خواستههاى نفسانى خود است.
در احاديث نيز بدين مطلب اشاره شده است؛ مثلاً:
حضرت موسى بن جعفر(ع) به هشام فرمود:
لقمان به پسرش گفت: در برابر حق تسليم باش تا عاقلترين مردم باشى.[28]
انسانهايى كه در يك اجتماع زندگى مىكنند نسبت به يكديگر حالت تأثير و تأثر دارند، چيزهايى را به معاشرين خود القاء كرده و چيزهايى را از آنها فرا مىگيرند. آداب و رسوم زندگى و علوم و اطلاعات لازم را، كه نتيجهی تجربههاى شخصى خودشان يا گذشتگانشان مىباشد، از يكديگر فرا مىگيرند. بنابراين، معاشرين تأثيرات فراوانى در او خواهند داشت.
معاشرت، رفت و آمد و بحث و گفتوگو با دانشمندان و عقلا به علوم و اطلاعات انسان مىافزايد و عقل او را كاملتر مىگرداند. چون سخنان دانشمندان و عقلا غالباً علمى، منطقى و عاقلانه خواهد بود، همچنين اخلاق و رفتار آنها نيز غالباً مؤدب و معقولانه خواهد بود. اخلاق و رفتار عاقلانهی آنها بدون شك در معاشرينشان، كم يا زياد، تأثير خواهد گذاشت و در تقويت نيروى عقلانى آنها مؤثر خواهد بود.
برعكس، معاشرت و گفتوگو با افراد جاهل و كم عقل نه تنها به عقل انسان نمىافزايد بلكه رفته رفته او را به سوى نقصان و سقوط خواهد كشيد، به طورى كه ممكن است چراغ عقل خاموش گردد.
به همين جهت در احاديث توصيه شده كه با دانشمندان و عاقلان معاشرت نماييد و از معاشرت با افراد جاهل و كم عقل تا حد ممكن اجتناب كنيد، براى مثال:
امام سجاد(ع) فرمود:
هم نشينى با صالحان، انسان را به صلاح دعوت مىكند و آداب علما عقل را زياد مىگرداند.[29]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
هر كس كه استماع از صاحبان عقل را ترك نمايد عقلش مىميرد.[30]
حضرت على(ع) فرمود:
صلاحِ اخلاق در معاشرت با عقلاست.[31]
لقمان به پسرش گفت:
پسرم با علما مصاحبت كن، با آنها نزديك بشو و مجالست نما و به خانه هايشان رفت و آمد داشته باش شايد شبيه آنها گردى.[32]
رسول خدا(ص) فرمود:
از علما سؤال كن و با حكما مجالست داشته باش و با فقرا هم نشينى كن.[33]
حضرت صادق(ع) از قول پيامبر نقل كرده كه فرمود:
خوش بختترين مردم كسى است كه با مردمان كريم و بزرگوار معاشرت دارد.[34]
حضرت على(ع) فرمود:
هر كس كه با جاهل هم نشين باشد از عقلش كاسته مىشود.[35]
نيز فرمود:
فساد اخلاق در معاشرت با سفيهان است.[36]
به هر حال انتخاب دوست امرى است بسيار مهم و سرنوشتساز و نمىتوان آن را كوچك و غير مهم تلقى كرد. انتخاب دوست عاقل يك امر بسيار مهم تربيتى است؛ مخصوصاً براى نوجوانان و جوانان. البته اين موضوعِ بسيار مهم و حياتى نياز به بحث و بررسى بيشترى دارد كه اگر توفيق حاصل شد در آينده بررسى مىكنيم.
دقت و سؤال كردن يكى از بهترين عوامل تقويت نيروى عقل است. انسانى كه در شناخت امور، كنجكاوى مىنمايد، اگر به واقع نرسيد باز هم آن را رها نمىكند و از دانشمندان و اهل اطلاع سؤال مىنمايد، آن قدر به كار خويش ادامه مىدهد تا به مطلوب برسد، چنين انسانى كم كم عقل خويش را تقويت كرده و براى فهم و درك امور بسيار مهم و دشوار آماده مىشود.
انسان هر چه عالم و عاقل باشد باز هم از علوم و اطلاعات ديگران بىنياز نيست، زيرا ديگران حتى افراد عادى ممكن است داراى اطلاعات و علومى باشند كه عالم فاقد آنها باشد. بايد انسان سعى كند علوم و اطلاعات ديگران را به علوم خودش اضافه نموده و عقل خويش را كاملتر گرداند. انسان نبايد به هيچ درجه و مرتبهاى از علم و دانش قانع شود، بلكه بايد همواره و هميشه درصدد تحصيل علم و دانش باشد.
احاديث در اين باره بسيار است، از باب نمونه:
پيامبر اكرم(ص) فرمود:
دانشمندترين مردم كسى است كه علوم ديگران را به علوم خودش اضافه كند و با ارزشترين مردم كسى است كه از ديگران اعلم باشد و كم ارزشترين مردم كسى است كه علمش از همه كمتر باشد.[37]
همچنين فرمود:
چهار چيز است كه بر هر عاقلى لازم است، گفته شد، آن چهار چيز كداماند؟ فرمود: گوش دادن به مطالب علمى، حفظ آنها، نشر آنها براى اهلش و عمل به آنها.[38]
و فرمود:
طلب علم بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است.[39]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
اى مؤمن! اين علم و ادب ارزش نفس تو مىباشد، پس در فرا گرفتن آن جديت كن، كه هر چه بر علم و ادب تو اضافه شود، بر قدر و منزلت تو افزوده خواهد شد، زيرا به وسيلهی علم، خدا را مىشناسى و به وسيلهی ادب مىتوانى در خدمت پروردگارت باشى و در اثر ادبِ خدمت، بنده مستوجب ولايت و قرب خواهد شد، پس نصيحت را بپذير تا از عذاب الهى نجات پيدا كنى.[40]
امام صادق(ع) فرمود:
بر اين علم قفلى نهاده شده و كليد آن سؤال است.[41]
1- سه مورد از راههاى تقويت عقل را نام ببرید.
2- بهترين عبادتها چیست؟
3- دانشمندترين مردم چه كسى است؟
[1]. بقره (2) آيه 17.
[2]. انفال (8) آيه 22.
[3]. يونس (10) آيه 100.
[4]. مائده (5) آيه 103.
[5]. حج (22) آيه 46.
[6]. بقره (2) آيه 164.
[7]. آل عمران (3) آيه 190.
[8]. جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 284: قال رسول الله(ص): «استَرشِدوا العقل تُرشَدوا، و لا تَعصوه فتَندِموا».
[9]. بقره (2) آيه 219.
[10]. رعد (13) آيه 3.
[11]. انعام (6) آيه 50.
[12]. جامع احاديث الشيعه، ج 14، ص 319: «نبّه بالتفكّر قلبَك و جافِ عن الليل جنبَك و اتّق الله ربّك».
[13]. همان، ص 310: «أفضل العبادة إدمان التفكّر في الله و في قدرته».
[14]. همان، ج 13، ص 286: «يا هشام! إنّ لكلّ شيء دليلاً و دليل العقل التفكّر، و دليل التفكّر الصمت».
[15]. جامع احاديث الشيعه، ج 14، ص 313: «إذا هممتَ بأمر فتدبّر عاقبَته؛ فإن يك خيراً فاسرع إليه، و إن كان شرّاً فَانتَه عنه».
[16]. همان، ج 1، ص 315: «قِفْ عند كلّ أمر حتى تَعرفَ مدخلَه من مَخرجِه قبل أن تقع فيه فتندمَ».
[17]. همان، ج 13، ص 283: «التثبّت رأس العقل والحدّة رأس الحمق».
[18]. همان، ج 14، ص 315: «من نظر في العواقب أمن من النوائب».
[19]. غرر الحكم، فصل اول، شماره 423: «الفكر ينير اللّبَ».
[20]. همان، شماره 978: «الفكر جلاءُ العقول».
[21]. آل عمران (3) آيه 159.
[22]. شورى (42) آيه 38.
[23]. جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 314: «من استقبل وجوهَ الآراء عَرفَ مواقَع الخطاء، و من تورّط في الأمور غير ناظر في العواقب فقد تَعرّض لمفظعات النوائب، و التدبير قبل العمل يؤمنك من الندم، و العاقل من وَعَظته التجاربُ، و في التجاربُ علم مستَأنف، و في تقلب الأحوال عُلِم جواهر الرجال».
[24]. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 65: «من شاور ذوي الألباب دُلَّ على الرشاد».
[25]. همان، ص 65: «من لم يَستشِر يَندمْ».
[26]. همان، ص 65: «و شاوِرْ في أمرك الذين يخشون الله عزّوجلّ».
[27]. همان: «المستبدّ برأيه موقوف على مداحض الزلل».
[28]. وافى، ج 1، ص 91: «يا هشام؛ إنّ لقمان قال لابنه: تَواضَعْ للحقّ تَكُنْ أعقلَ الناسِ».
[29]. همان، ص 94: «مُجَالسةُ الصالحين داعيةٌ إلى الصلاح، و آداب العلما زيادةٌ في العقل».
[30]. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 286: «من ترك الاستماع من ذوي العقول ماتَ عقلُه».
[31]. جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 283: «صلاح الأخلاق معاشرةُ العقلاء».
[32]. بحار الانوار، ج 74، ص 189: «يا بنيّ؛ صاحِب العلماء، و اقرِبْ منهم، و جالِسْهُم، و زُرْهم في بيوتهم فلعلّك تشبههم».
[33]. همان، ص 188: «سائِلوا العلَماءَ، و خالِطوا الحكماءَ، و جالِسوا الفقراءَ».
[34]. همان، ص 185: «أسعد الناس من خالَطَ كرامَ الناس».
[35]. جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 283: «من صحب جاهلاً نَقصَ من عقِله».
[36]. همان، ص 283: «فساد الأخلاق معاشرةُ السفهاء».
[37]. بحار الانوار، ج 1، ص 164: «أعلم الناس مَن جَمعَ علَم الناس إلى عِلمه، و أكثرُ الناس قيمةً أكثرُهم علماً، و أقلّ الناس قيمةً أقلُّهم علماً».
[38]. همان، ص 168: «أربع يلزمن كلّ ذي هجىً و عقل من أمّتي، قيل: يا رسولَ الله ما هنّ؟ قال: استماعُ العلم، و حفظُه، و نشرُه عند أهله و العمل به».
[39]. همان، ص 177: «طلب العلم فريضةٌ على كلّ مسلم و مسلمة».
[40]. همان، ص 180: «يا مؤمن! إنّ هذا العلمَ و الأدبَ ثمنُ نفسِك، فاجتهد في تَعلُّمِها فما يزيد من علمك و، أدبك يزيد في ثمنك و قدرك؛ فإنّ بالعلم تَهتدي إلى ربّك، و بالأدب تَحسُن خدمة ربّك، و بأدب الخدمة يستوجب العبدُ ولايتَه و قربَه، فاقبل النصيحةَ كي تنجو من العذاب».
[41]. همان، ص 198: «إنّ هدا العلم عليه قفل و مفتاحها السؤال».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت