درس هجدهم | ۱
یَا ابْنَ جُنْدَب مَنْ حَرَّمَ نَفْسَهُ كَسْبَهُ فَاِنَّما یَجْمَعُ لِغَیْرِهِ و مَنْ اَطاعَ هَواهُ فَقَدْ اَطاعَ عَدُوَّهُ و مَنْ یَثِقْ بِاللهِ یَكْفِهِ ما اَهَمَّهُ مِنْ اَمْرِ دُنیاهُ و آخِرَتِهِ و یَحْفَظْ لَهُ ما غابَ عَنْهُ وَ قَد عَجَزَ مَنْ لَمْ یُعِدَّ لِكُلِّ بلاء صَبْراً و لِكُلِّ نِعْمَة شُكراً و لِكُلِّ عُسْرٍ یُسْراً. صَبِّرْ نَفْسَكَ عِنْدَ كُلِّ بَلِیَّةٍ فى وَلَدٍ اَوْ مالٍ اَوْ رَزِیَّةٍ فَاِنَّما یَقْبِضُ عارِیَتَهُ و یَأْخُذُ هِبَتَهُ لِیَبْلُوَ فیهِما صَبْرَكَ و شُكْرَكَ وَ ارْجُ اللهَ رَجاءً لایُجَرِّئُكَ عَلى مَعْصِیَتِهِ وخَفْهُ خَوفاً لایُؤْیِسُكَ مِنْ رَحْمَتِهِ.
اگر از دید مادى و دنیایى به تلاش روزمرهی زندگى انسانى نظرى بیفكنیم، مىبینیم هر كسى كه تلاشى مىكند، انتظار دارد كه نتیجهی آن را ببیند و از آن بهرهمند شود. اگر كسى حاصل تلاش شبانهروزى خود را بدون دلیل، تحویل دیگرى دهد، كارى انجام داده كه با هیچ منطقى ـ اعم از الهى و یا دنیوى و مادى ـ سازگار نیست. البته بحث ایثار، بحث دیگرى است؛ گاهى انسان تلاش مىكند و حاصل تلاش خود را براى رضاى خدا و اجر اخروى یا دست كم براى ارضاى عاطفهی انسانى خود، در اختیار كسى كه نیازمندتر است قرار مىدهد. چنین كارى مذموم و ناروا نیست. سخن آنجا است كه ما انسانهایى را مىبینیم كه بدون هدف و یا دلیلى موجه و قانعكننده، عملاً دسترنج خود را در اختیار دیگران مىگذارند؛ یعنى با زحمت و مشقت سرمایه مىاندوزند، اما بدون اینكه خود از آن بهرهاى ببرند، آن را براى دیگران باقى مىگذارند. مصداق بارز چنین انسانهایى، افراد بخیلى هستند كه از شكم خود و زن و فرزندانشان كم مىگذارند و براى دیگران ذخیره مىكنند. این كار نه تنها ثوابى به دنبال نخواهد داشت، بلكه چه بسا نتایج سوئى نیز بر آن مترتب باشد؛ زیرا ممكن است این ثروت به دست كسانى بیفتد كه از آن سوء استفاده نمایند.
دستهی دیگرى از انسانها، افرادى هستند كه فقط از روى هوا و هوس كار مىكنند. آنها فكر مىكنند كه به اختیار خودشان كار مىكنند و نفعى براى خودشان دارند، در صورتى كه چشم و گوش بسته، در خدمت دشمن خود هستند و خود غافلند. هواى نفس، دشمن درونى انسان است و عاملى است كه انسان را از سعادت دنیا و آخرت محروم مىسازد. نفس انسانى بزرگترین دشمن انسان است كه در درون خود او است. كسانى كه به خواستههاى دلشان عمل مىكنند، در واقع اسیر هواى نفس خود هستند. این كار همانند این است كه انسان امر و نهى دشمن خود را بدون چون و چرا اطاعت كند. به راستى چه كار احمقانهاى خواهد بود؛ كدام انسان عاقلى است كه بىچون و چرا به دستورات دشمنش عمل كند؟! توجه به این نكته موجب مىشود تا ما در مقابل هواى نفس خود بیشتر مقاومت كنیم و زندگى دنیوى و اخروى خود را به خطر نیندازیم و نیز زندگى جاودانه ابدى را به زندگى فانى و گذرا نفروشیم.
هر انسان عاقلى اگر اندكى بیندیشد، حتى اگر متدین و دیندار هم نباشد، مىفهمد كه انباشت ثروت براى دیگران، كارى غیرعاقلانه است. اما مسایلى وجود دارد كه تا انسان ایمان نداشته باشد و خداپرست نباشد، نمىتواند آنها را به درستى درك كند. انسان خداشناس در اثر توكل و تسلیم و رضا به تدبیرات و تقدیرات الهى، به مقامات معنوى بسیار بلندى دست پیدا مىكند كه مىتواند از عهده فهم و درك آن مسایل برآید. ما در زندگى به طور طبیعى ـ صرفنظر از معرفتى كه به خداى متعال پیدا مىكنیم ـ براى رفع نیاز خود به اسباب و وسایلى كه در اختیار داریم، مانند نیروى بدنى و فكرى خود، دوستان، پدر و مادر و خویشان خود اعتماد مىكنیم. اما تربیت دینى اینگونه نیست. دین انسان را به گونهاى پرورش مىدهد كه هرگاه احساس نیاز كرد، ابتدا براى رفع نیاز خود متوجه خدا شود. هر چند ارادهی الهى بر این تعلق گرفته كه كارها در این عالم از روى اسباب انجام بگیرد، اما فرق است میان اینكه انسان وسایل این دنیا را ابزار بداند یا تأثیر استقلالى براى آنها قایل باشد. انسانهایى كه از تربیت دینى كاملى برخوردار نیستند، خود را صاحب تدبیر و وسایل دنیا را داراى تأثیر استقلالى مىدانند. اما دین به انسان مىآموزد كه همه چیز از آن خدا است، وجود و بقا و تدبیر و تقدیر به دست اوست. اجازهی تصرف ما تكویناً و تشریعاً به دست خدا است.
ما باید سعى كنیم این روحیه را در خود تقویت كنیم كه، اعتمادمان قبل از هر چیز به خدا باشد. البته این سخن بدین معنا نیست كه هیچ كارى انجام ندهیم و از هیچ وسیلهاى استفاده نكنیم و به انزوا و خلوتى نشسته و انتظار داشته باشیم كه خدا همه چیز را درست كند، بلكه سخن در این است كه بدانیم سررشتهی كار و اختیار عالم به دست خدا است. خداوند عالم، بدون اسباب مادى هم مىتواند نیازهاى ما را برطرف كند، اما حكمت او اقتضا كرده كه این اسباب در كار باشد و ما در معرض هزاران آزمایش و امتحان الهى قرار بگیریم تا زمینهی رشد و تكامل معنوى ما فراهم شود. اگر این اسباب و آزمایشهاى الهى نبود، تكاملى هم در كار نبود. اگر ما كار نمىكردیم و روزى به دست نمىآوردیم، حلال و حرام، واجب و مستحبى مطرح نمىشد و لذا رشد و تكاملى هم براى انسان در كار نبود. تكامل انسان در اثر عمل به تكالیف است، زمینهی تكلیف را همین كارهاى خوب و بد فراهم مىكند. باید این اسباب در كار باشند تا به تكامل برسیم، اما مهم توجه به این نكته است كه این اسباب و ابزار به تنهایى كارساز نیستند، بلكه فوق اینها دست دیگرى است كه همه چیز در قبضهی قدرت او است. ما باید در هر حالى ابتدا توجه و اعتمادمان به او باشد، سپس سراغ اسباب برویم. معرفت ناب توحیدى و تربیت ناب دینى چنین نگرشى را اقتضا مىكند.
چیزى كه انسان را به تفكر و تلاش و فعالیت وا مىدارد، یا مربوط به دنیا است یا آخرت؛ و ما باید بدانیم كه سررشته و اختیار همهی چیزهایى كه ما براى دنیا و آخرت خود مىخواهیم در دست خدا است. كسانى كه توجه قلبى و اعتمادشان به خدا باشد، خداوند كار آنها را آسان و مشكلات دنیا و آخرتشان را با تدبیر و تقدیر خودش حل مىكند؛ یعنى به جاى اینكه آنها به نیرو و تدبیر خودشان اتكا كنند و زحمت بسیار بكشند، خدا كمكشان مىكند تا مشكلشان حل شود. این یك فضل مضاعف الهى است كه شامل اینگونه افراد مىشود.
شایسته است همواره به هنگام گرفتارى و مشكلات، آیهی شریفهی أَ لَیْسَ اللهُ بِكافٍ عَبْدَهُ...؛[1] را به یاد بیاوریم كه مىفرماید: آیا خدا براى بندهی خود كافى نیست؟ كسى كه خدا را دارد، به چه چیز دیگرى احتیاج دارد؟ توجه به این مطلب ـ كه بزرگترین سرمایهی مؤمن است ـ موجب مىشود كه اعتقاد و اعتماد بیشترى به خدا پیدا كنیم. كسانى كه از این نیروى معنوى برخوردار شوند، مشكلاتشان زودتر حل مىگردد.
متأسفانه در بسیارى از موارد، براى بسیارى اتفاق مىافتد كه در گرفتارىها به جاى اعتماد و تكیه به نیروى لایزال الهى به چیزهاى دیگر اعتماد مىكنند. مثلاً، پدرى كه به مسافرت رفته و از همسر و فرزند بیمارش دور شده، مدام نگران حال فرزند خود مىباشد. این شخص در منزل هم كه بود این مشكلات را داشت، اما اكنون كه در مسافرت است، مشكلش مضاعف شده است؛ چون از خانه و زندگى خود دور است. كسانى كه براى انجام وظیفه ـ مثل حج و عبادت و سفر زیارتى واجب یا مستحب یا تبلیغ دین یا جهاد و مانند اینها ـ از خانه و كاشانهی خود دور مىشوند، خواه ناخواه نگران خانواده و زن و فرزند خود هستند، اما این افراد اگر اعتماد به خدا داشته باشند، نگرانى آنها كم مىشود، بلكه اصلاً نگرانى پیدا نمىكنند؛ چون مىدانند كسى بالاى سر خانواده آنها است كه قدرتش از همه بیشتر است. خداوند، براى كمك، هرگز سفر یا حَضر بودن ما را لحاظ نمىكند، اگر تقدیر الهى بر كمك باشد، حضور و غیاب ما بیوجه است و اگر هم تقدیر الهى بر كمك نشدن باشد، حضور ما فایدهاى ندارد.
رویدادهایى كه در این عالم پیش مىآید، از دو حالت خارج نیست: یا دلخواه و مطابق میل ما هستند و یا بر خلاف طبع و میل ما. سلامتى، رفاه، راحتى، آسایش، هواى خوب و چیزهایى از این قبیل كه بر وفق مراد ما هستند، نعمتاند. از سوى دیگر، مریضى، فقر، گرفتارى، قرض و مانند آنها كه موافق میل ما نیستند، بلا هستند. عالم دنیا سرشار از این دو نوع حادثه است. كسى نیست كه در زندگى هیچ امر خوشایندى نداشته باشد؛ یعنى هیچ نعمتى نداشته باشد، همچنین كسى هم نیست كه هیچ مشكلى نداشته باشد:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی كَبَدٍ؛[2] زندگى انسان در این عالم توأم با رنج و سختى است.
آموزهها و تربیت ناب دینى به ما مىآموزد كه در برابر نعمتها شكرگزار باشیم، تا نعمتهاى الهى افزون شود، و در برابر بلاها صبر پیشه كنیم تا اجر ما افزون گردد. انسان براى این كه بتواند راه صحیح را طى كند، باید این نكته را در نظر داشته باشد كه اگر مشكلى برایش پیش مىآید، به دنبال آن راحتى و گشایشى است:
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً.[3] اگر انسان به این مسأله توجه نداشته باشد، نه راحتى دنیا را دارد نه سعادت آخرت را. كسى كه شكرگزار خدا نباشد، سعادت آخرت را نخواهد داشت، اگر بر بلاها نیز صبر نكند، زندگى را براى خودش سختتر مىكند؛ یعنى نه تنها مشكلات او حل نمىشود، بلكه این مشكلات مضاعف مىگردد. بنابراین اگر ما راحتى و سعادت دنیا و آخرت را مىخواهیم، باید در مقابل سختىها و بلاها صبر كنیم. اگر این كار را نكنیم، انسان ناتوانى هستیم. از همین رو است كه حضرت به عبدالله بن جندب و به همهی مؤمنان سفارش اكید كرده و مىفرماید:
و قَدْ عَجَزَ مَنْ لَمْ یُعِدَّ لِكُلِّ بلاءٍ صبراً و لِكُلِّ نعمةٍ شكراً و لِكُلِّ عُسرٍ یُسْراً؛ عاجز و ناتوان است كسى كه براى هر بلایى صبرى مهیا نكند و براى هر نعمتى شكرى و براى هر سختى آسانى را.
۱- ضرورت هدفمند بودن كار و فعالیت انسان را شرح دهید.
۲- آموزهها و تربیت ناب دینى چه چیزهایی به ما مىآموزد؟
[1]. زمر (39)، 36.
[2]. بلد (90)، 4.
[3]. انشراح (94)، 5ـ6.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی