بخش دوّم: اهل بيت(ع) از ديدگاه قرآن و حديث | ۶
تذكر اين نكته را لازم مىدانم كه امام با وجود همهی كمالاتى كه بدانها اشاره شد، همانند پيامبر، از جنبههاى جسمانى، بشر عادى و مخلوق و بندهی خداست. در اصل وجود و همه افعال و حركات و سكناتش به خدا نياز دارد. از خدا رزق و روزى مىگيرد، به هنگام حوايج به سوى خداى متعال دست نياز برمىدارد. اگر بيمار شد به پزشك و دارو مراجعه مىنمايد. در طول ايام فرسوده و پير مىگردد و هنگامى كه اجلش فرا رسيد در برابر مرگ تسليم مىشود.
چنان كه در قرآن آمده خداى متعال به پيامبر فرمان مىدهد:
به مردم بگو: من مالك سود و زيان خود نيستم، مگر آن چه را خدا بخواهد، اگر علم غيب داشتم بر خيرات خود مىافزودم، و بدى به من نمىرسيد. من جز بيمدهنده و بشارت دهنده نيستم.[1]
سيرهی پيامبر و امامان نيز همين گونه بود، به هنگام نياز به طور مستقيم به خداى متعال مراجعه مىكردند و هيچگاه به ديگرى توسل نمىجستند. و توسل به غير از خدا را موجب عدم استجابت دعا مىدانستند. هيچگاه به مردم نمىگفتند: براى قضاى حاجتهاى خود به ما توسل جوييد، بلكه مرتب توصيه مىكردند تنها به خدا اميد داشته باشيد و حاجتهاى خود را از او بخواهيد، چون همه امور در دست خداست، و جز او بر تأمين خواستههاى شما قدرت ندارد. سيرهی پيامبر و ائمه در دعاها همينگونه بوده است.
براى تأييد سخن به برخى از كلمات و دعاهاى ائمه اطهار(ع) اشاره مىكنيم:
اميرالمؤمنين(ع) به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: تنها از پروردگارت سؤال كن، چون عطا و محروميت در دست اوست.[2]
و فرمود: تو از خزينههاى رحمت او چيزى را سؤال مىكنى كه ديگرى قدرت بر عطاى آن را ندارد. تو از او طول عمر و صحت بدن و توسعه رزق را طلب مىكنى كه از ديگرى ساخته نيست.[3]
و فرمود: تنها به دامن آن كسى چنگ بزن كه تو را آفريده و روزى مىدهد و تو را نيكو بيافريد.[4]
امام سجاد(ع) در دعا مىفرمايد: سپاس خدايى را كه هرگاه خواستم او را براى برآوردن حاجتم مىخوانم، و هر وقت اراده كردم براى عرض حاجتم با او خلوت مىكنم، بدون اين كه نيازى به شفيع داشته باشم پس حاجتم را برآورده مىسازد. خداى را سپاس كه غير از او را نمىخوانم و اگر غير او را بخوانم دعايم مستجاب نخواهد شد. حمد خداى را كه به غير از او اميد ندارم و اگر اميدم به غير بود نااميد مىشدم.[5]
امام سجاد در دعايى ديگر فرمود: هر كس براى حاجت خود به يكى از بندگانت توجه نمايد يا او را وسيلهی موفقيت قرار دهد خودش را در معرض محروميت قرار داده و مستحق فوت احسان شده است .... و تو فرمودهاى: چگونه نيازمندى به نيازمند ديگر مراجعه مىكند؟ و ندارى به ندار ديگر روى مىآورد.[6]
با توجه به احاديث و دعاهاى مذكور و صدها دعاى ديگر كه در مجامع دعايى مانند صحيفه نبويه، صحيفه علويه و صحيفه سجاديه و صحيفه كاظميه، به ثبت رسيده به خوبى استفاده مىشود كه سيرهی پيامبر و ائمه اطهار اين بوده كه به هنگام حاجت به طور مستقيم با خداى متعال ارتباط برقرار مىساختند و بدون توسل به واسطه و شفيع حاجات خود را خواستار مىشدند. اين روش از ايمان نيرومند و توحيد خالص آن ذوات مقدّس سرچشمه مىگرفت چون آشكارا مىدانستند كه از ديگرى جز خدا كارى ساخته نيست.
ما شيعيان نيز در شيوهی دعا كردن از پيامبر و امامان معصوم(ع) پيروى مىكنيم. خدا را همه كاره جهان مىدانيم و به هنگام نياز دست به سويش دراز مىكنيم. و اگر در حرم پيامبر و امامان دعا مىخوانيم و گريه مىكنيم و خدا را به آنان قسم مىدهيم نه بدين معناست كه آنان را مستقل در تأثير بدانيم بلكه در آن مكانهاى مقدس بهتر حال توجه و راز و نياز با خداى متعال پيدا مىكنيم. نذر و نيازها، گريه و عزادارىها و توسلات ما نيز در همين مسير و با همين اهداف است.
چنان كه قبلاً گفته شد نبوّت و امامت دو مقام واقعى هستند با سه خصيصه:
1. علم به همه علوم و معارف و احكام و قوانين دين، اخلاقيات، تكاليف عبادى و غير عبادى، و در يك كلام علم به مجموع آن چه بر پيامبر نازل شده و در تأمين سعادت دنيوى و اخروى انسانها تأثير دارد.
2. عصمت از خطا، اشتباه و فراموشى در حفظ احكام شريعت و ابلاغ به مردم.
3. عصمت از ارتكاب گناه و تخلّف از احكام شريعت.
ويژگىهاى مذكور از لوازم مقام واقعى نبوّت و امامت مىباشند و عقيده صحيح نيز همين است.
پيامبر و امام را بايد اينگونه شناخت و بدان ايمان داشت.
بنابراين هر كس در ثبوت همه اين صفات يا يكى از آنها ترديد داشت يا انكار كرد، مقام واقعى پيامبر و امام را خوب نشناخته و دراين رابطه كوتاهى و تقصير كرده و در اصطلاح، مقصّر ناميده مىشود. مقصّرين كسانى هستند كه جامعيت علمى پيامبر يا امام را انكار كنند يا در عصمت از خطا و اشتباه و فراموشى آنان ترديد نمايند و آنها را مانند ساير انسانها جايزالخطا بدانند. يا ارتكاب گناه و معصيت را دربارهی آنها تجويز نمايند. اينگونه عقايد، باطل و نارواست، از هر كس و به هر دليل باشد. در توجيه مطلب قبلاً گفته شد كه تجويز هر يك از اين احتمالات به منزله انكار ضرورت ارسال پيامبر و انكار ضرورت تشريع امامت خواهد بود.
1- سيرهی پيامبر و امامان چگونه بود؟
2- سه خصيصه نبوّت و امامت را نام ببرید.
[1]. اعراف، آيه 188: «قُلْ لا أَمْلِك لِنَفْسِى نَفْعاً وَلا ضَرّاً إِلّا ما شاءَ اللهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الخَيْرِ وَما مَسَّنِىَالسُّوءُ إِنْ أَنَا إِلّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ».
[2]. نهجالبلاغه، كتاب 31: من وصيّة أميرالمؤمنين لابنه الحسن(ع): و أخلص في المسألة لربّك فإنّ بيده العطاء و الحرمان.
[3]. همان: وسألته من خزائن رحمته ما لا يقدر على إعطائه غيره من زيادة الأعمار و صحّة الأبدان و سعة الأرزاق.
[4]. همان: فاعتصم بالذي خلقك و رزقك و سوّاك.
[5]. مفاتيح الجنان، دعاء ابوحمزه ثمالي: قال عليّ بن الحسين(ع): و الحمدلله الذي أناديه كلّما شئت لحاجتي و اخلو به حيث شئت لسرّي بغير شفيع فيقضي لي حاجتي، الحمدلله الذي لا أدعو غيره ولو دعوت غيره لم يستجب دعائي. و الحمدلله الذي لاأرجو غيره ولو رجوت غيره لأخلف رجائي.
[6]. صحيفه سجاديه، دعاى شماره 13: قال عليّ بن الحسين(ع): و من توجّه بحاجة إلى أحد من خلقك أو جعله سبب نجاهها دونك فقد تعرّض للحرمان و استحقّ من عندك فوت الإحسان ... و قلت سبحان ربّي كيف يسأل محتاج محتاجاً و أنّى يرغب معدم إلى معدم.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی