علیبن یقطین وزیر در دستگاه هارون بود. وزیر در آن دوران، دارای اختیاراتی بسیار بیشتر از وزیر امروزی ـ کـه عضوی از هیئت دولت است ـ بوده و تقریبا نفر دوم مملکت به حساب میآمده است.
امام کاظم(ع) به او فرمود:
یک موضوع را برای من ضمانت کن، من سه چیز برای تو ضمانت میکنم... . آن سه چیزی که من برایت ضمانت میکنم این است که هرگز به سوزش تیغ شمشیر گرفتار و کشته نشوی، به فقر مبتلا نگردی و زندانی نشوی. علی عرض کرد: آن کاری که من باید برایتان ضمانت کنم چیست؟ حضرت فرمود: ضمانت بده که هیچیک از دوستان ما نزد تو نیاید، مگر آنکه اکرامش کنی و گرامیاش بداری... .[1]
حضرت نمیفرماید: مؤمنی که پیش تو میآید و گرفتار است به عدالت با او برخورد کنی، بلکه بالاتر از عدالت، با احترام و تکریم با او برخورد نمایی.
قرآن، نه تنها میفرماید با عدالت رفتار کن و ظلم مکن، بلکه بالاتر میفرماید:
«به کسانی که ستم کردهاند رکون و میل نداشته باشید که درآن صورت آتش، شما را در بر میگیرد و برایتان جز خدا هیچ دوستی یا ولی نیست و کسی یاریتان نکند».[2]
در آموزه های اسلامی، نه تنها بر اجرای عدالت در مورد انسانها تأکید شده، بلکه درباره خوشرفتاری با حیوانات و اجرای عدالت و پرهیز از ظلم و جور در حقِّ آنان سفارش های متنوعی شده است. به نمونههایی از این دست می نگریم. وقتی ظلم این اندازه در حق حیوانات، بد است نسبت به حقوق انسانها به طریق اولی، رعایت عدالت، اهمیت مییابد:
حضرت علی(ع) در آغاز خلافتش در اولین خطبه ـ که به طور معمول به مسائل مهم و ضروری پرداخته می شود ـ میفرماید: «با مردمان و شهرها، به پرهیزگاری رفتار کنید، زیرا شما مورد بازخواست قرار می گیرید حتی در برابر آبادیها و حیوانات».[3]
بدیهی است هنگامی که انسان در مورد حقوق مکان یا حیوان مورد بازجویی و مسئولیت است، درخصوص حقوق انسان که اشرف مخلوقات است، چقدر مسئولیت دارد.
در اسلام، همانگونه که باید حاکم به اجرای درست قوانین مربوط به انسان نظارت کند و در حقّ انسان موظف است از ظلم جلوگیری کند میباید بر وضعیت زندگی حیوانات نیز نظارت کند تا به قدر نیاز به حیوان، آب و علوفه و خوراک داده شود و اگر مالک حیوان، نمی دهد، حاکم رسیدگی کند.
فقهای بزرگ، از جمله علامه حلی می نویسد:[4] «اگر صاحب حیوان، از هزینه حیوان کم گذارد اگر آن حیوان حلال گوشت باشد، حاکم او را بر یکی از سه کار ذیل اجبار میکند:
1. انفاق بر حیوان و رسیدگی به او؛ 2. فروش حیوان به شخص دیگر و 3. ذبح آن تا از گوشت حیوان استفاده شود و دیگر گرسنگی نکشد.
و اگر از انجام این امور سر باز زد حاکم، زمین و یا مال دیگر او را فروخته و برای حیوانش هزینه می کند و اگر ملکی نداشت یا فروش حیوان بهتر باشد آن را به فروش میرساند...».[5]
از آیات قرآن کریم استفاده میشود که سایر جنبدگان و پرندگان نیز همانند انسان دارای درک و شعورند و باید حرمت آنها نیز رعایت شود. می فرماید:
«هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز می کند نیست، مگر اینکه امتهایی هستند همانند شما...».[6]
پیامبر اکرم(ص) شتری را دید که به جایی بسته شده و جهاز و بارش هنوز بر پشتش قرار داشت، حضرت پرسید: صاحب این شتر کجاست؟ به او بگویید تا خود را برای بازخواست آماده کند.[7]
شیخ صدوق چنین توضیح می دهد:
یعنی خود را برای بازجویی در روز قیامت آماده نماید، زیرا بستن شتر زیر بار، ظلم بر حیوان است و هنگامی که قیامت فرارسد حیوان در مقام شکایت از صاحبش، در پیشگاه الهی عرضه می دارد: گناه من چه بود که به من ستم کردی؟ پس خدای تعالی دادم را از تو بستاند.[8]
همچنین حضرت(ص) می فرماید: «هر کس گنجشکی را بی جهت بکشد خداوند از او در قیامت سؤال و مؤاخذه می کند».[9]
فقها تأکید دارند که هنگام استفاده از حیوان باید به اندازه توانش، بار شود نه بیشتر و حتی اجاره دادن حیوان، مثل اجاره سایر اشیا نیست که صرف اجاره اش به صورت مطلق، صحیح باشد، بلکه باید نوع استفاده از حیوان که مثلاً برای سوارشدن است یا بار بردن و... مشخص باشد و اجاره اش برای حیوان زیانبار نباشد. علامه حلی در بیان علت این حکم می نویسد:
«... زیرا حیوان برای خود، احترامی دارد که باید در استفاده از آن، رعایت شود».[10]
محقق نجفی ـ صاحب جواهر ـ می نویسد:
«... به کارگیری حیوان در کاری بیش از طاقت او همانند بار سنگین، طول سفر و سوارشدن افراد بیش از توان حیوان، جایز نیست و از هر کار دشواری که خلاف عرف و عادت باشد نهی شده است».[11]
امام صادق(ع) می فرماید:
حیوان، شش حق بر صاحبش دارد: بیش از تواناییاش بارش نکند، کمر حیوان را محلی برای گفتوگو قرار ندهد [بلکه پیاده شود و صحبت کند]، در هر ایستگاهی که می رسد، نخست علف او را آماده کند؛ بر چهره او نزند و داغ نگذارد؛ چون او تسبیح خدا را می گوید و هرگاه به آب برمی خورد حیوان را کنار آب ببرد تا اگر تشنه است بنوشد.[12]
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که «سه نفری سوار چارپا نشوند، زیرا یکی از سه نفری که با هم بر حیوان سوار شوند ملعون است».
قطار شتری از پیش روی امام صادق می گذشت، چشم مبارک حضرت به شتری افتاد که زیر بار سنگینی خمیده بود و به زحمت راه می رفت. حضرت خطاب به جوان شتربان فرمود:
«ای جوان! با این شتر به عدالت رفتار کن که خداوند عدالت ورزی را دوست می دارد».[13]
وقتی اسلام درباره شتر و حیوان بارکش، توصیه به عدالت دارد، اهتمام و توجه دین به عدالت ورزی در جهان انسانیت، معلوم است.
نقل است که امام صادق(ع) درباره کسی که با افزودن سرعت بر خسته کردن بیش از حد متعارف چهارپایان میافزاید، فرموده: «نماز و حج چنین شخصی مورد قبول نیست».[14]
درباره شخصی که در سفر حج، حیوان را بیش از حد خسته کرده بود فرمود:
«خانهاش خراب باد. حج این مرد قبول درگاه الهی نیست».[15]
مواردی که در معارف اسلامی به حقوق حیوانات و رعایت عدالت، پرداخته شده زیاد است مثل نحوه نگهداری، تغذیه، اسکان و...
اسلام برای صیانت از هر حقی، فقه و قانون دارد، ولی اصرار دارد که با اخلاق و گذشت و بزرگواری در روابط و برخوردهای اجتماعی، زندگی را روان و شیرین سازید، اگر بین زن و شوهر و سایر فامیل، فداکاری، گذشت و رفتاری اخلاقی باشد نیازی به دادگاه و اعمال قانون پیدا نمی شود و همچنین روابط سایر اقشار مردم با یکدیگر. از این رو، می گوییم اخلاق است که به زندگی رونق و صفا و آرامش میبخشد و اگر نبود، دست آخر، از روی ناچاری باید به قانون و فقه پناه برد.
در باب عدالت اجتماعی نیز اینچنین است. از امام صادق(ع) روایت شده است:
«اولین نمونههای عدالتی که از حضرت قائم(عج) پدید میآید چنین است که منادی او فریاد می زند: آن کسی که در مسجدالحرام سرگرم کار مستحبی است جایش را به کسانی بدهد که طواف واجب دارند».[16] روشن است که به لحاظ شرعی نمی توان کسی را از مسجد بیرون کرد، ولی اینجا خواهش اخلاقی است تا سایر مردم، راحت طواف و استلام حجر کنند.
شاید علاقه به بقای حاکم ظالم یا قصد دیدارش به لحاظ قانونی جرم نباشد، ولی اسلامی که در اجرای عدالت، فراتر از قانون و حقوق، میاندیشد به علاقه ماندگاری ظالم یا قصد دیدن ظالم نیز اشکال میکند:
ابوسعید خراسانی میگوید:
دو مرد بر ابوالحسن الرضا(ع) در خراسان وارد شدند و از او درباره احکام نمازشان در سفر پرسیدند که آیا لازم است قصر بخوانند یا کامل و چهار رکعتی؟
امام رضا(ع) به یکی از آنان فرمود:
«چون تو آهنگ دیدار مرا داشتهای، واجب است نمازت را قصر بخوانی» و به دیگری فرمود:
«تو باید نماز را تمام بگزاری چون که قصد تو دیدار سلطان بوده است».[17]
از این نمونهها معلوم می شود اسلام برای اجرای عدالت، علاوه بر قانون، فقه و حقوق، پای اخلاق را به میان می کشد و حتی بر نیت ها نیز نظر دارد.
صفوان جمال می گوید:
به محضر ابوالحسن حضرت موسی بن جعفر(ع) وارد شدم به من فرمودند:
ای صفوان! همه چیز تو نیکو و زیبنده است؛ مگر یک چیز گفتم: فدایت گردم آن کدام چیز است؟ فرمود: کرایه دادن شترانت به این مرد؛ یعنی به هارون. گفتم: به خدا قسم! از روی سرخوشی یا نعمتزدگی یا برای شکار و کار لهو به او کرایه ندادم، بلکه برای این راه؛ یعنی راه حج و مکه چنین کردم. نیز خودم شخصاً این کار را انجام نمی دهم، بلکه کارکنانم را با او می فرستم.
پس فرمود: ای صفوان! آیا کرایه تو بر عهده آنان باقی نمیماند؟ گفتم: چرا فدایت شوم. فرمود: آیا باقی ماندن ایشان را تا زمان دریافت کرایهات دوست می داری؟ گفتم: آری! فرمود: هر کس بقای ایشان [ظالمان] را دوست داشته باشد از ایشان است و هر که از ایشان باشد اهل دوزخ است... .[18]
فضیلبن عیاض از امام صادق(ع) پرسید: کدامیک از مردم بسیار پاکدامن و اهل ورع هستند؟
حضرت فرمود:
«... و هر که دوست دارد معصیت خدا بشود به خاطر عداوت با خدا او با خدا به جنگ برخاسته است و هر که بخواهد ستمگران باقی بمانند، واقعاً دوست می دارد که خدا معصیت شود. خدای تبارک و تعالی، خودش را ستوده به خاطر نابودکردن ظالمان و فرموده: «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ».[19]
و ائمه(ع) فرمودهاند: «هر که به ظلم ظالم راضی باشد شریک اوست».[20]
1- امام کاظم(ع) کدام موارد را برای علیبن یقطین و به چه شرطی ضمانت کردند؟
2- اولین نمونههای عدالتی که از حضرت قائم(عج) پدید میآید، چیست؟
[1]. مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص350، ح57: «اِضْمَنْ لِی خَصْلَة أَضْمَنْ لَكَ ثَلاَثا فَقَالَ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا اَلْخَصْلَةُ اَلَّتِی أَضْمَنُهَا لَكَ وَ مَا اَلثَّلاَثُ اَلَّتِی تَضْمَنُ لِی قَالَ: فَقَالَ: أَمَّا اَلثَّلاَثُ اَلَّتِی أَضْمَنُ لَكَ أَنْ لاَ يُصِيبَكَ حَرُّ اَلْحَدِيدِ أَبَداً بِقَتْلٍ وَ لاَ فَاقَةٍ وَ لاَ سِجْنٍ حَبْسٍ قَالَ: فَقَالَ عَلِیٌّ: وَ مَا اَلْخَصْلَةُ اَلَّتِی أَضْمَنُهَا لَكَ قَالَ: فَقَالَ: تَضْمَنُ لِی أَنْ لاَ يَأْتِيَكَ وَلِیٌّ أَبَدا إِلاَّ أَكْرَمْتَهُ قَالَ: فَضَمِنَ عَلِیٌّ اَلْخَصْلَةَ وَ ضَمِنَ لَهُ أَبُواَلْحَسَنِ اَلثَّلاَثَ...».
[2]. هود، آیه113: «وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ».
[3]. نهجالبلاغه، خطبه 167، ص320 ترجمه دشتی: «إتّقوا اللهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإنّکُم مَسؤولونَ حَتّی عَنِ البِقاعِ وَ البَهائم».
[4]. علامه حلی، قواعدالأحکام، ج3، ص118 و ر.ک: فخرالمحققین، ایضاحالقواعد، ج3، ص290؛ نجفی، جواهرالکلام، ج31، ص395؛ شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج8، ص503؛ شیخ طوسی، مبسوط، ج6، ص47؛ ابن فهد حلی، مهذبالبارع، ج2، ص354 و فاضل هندی، کشفاللثام، ج7، ص611 ـ 612.
[5]. ابوالقاسم مقیمی، حقوق حیوانات در اسلام، 1387، ص133 ـ 135، با تلخیص.
[6]. انعام، آیه38: «وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم...».
[7]. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص292 و حرعاملی، وسائلالشیعة، ج11، ص540، باب 49، از ابواب احکام الدواب، ح1: «ان النبی’ أبصر ناقة معقولة و علیها جهازها، فقال: أین صاحبها، مروه فلیستعد غداً للخصومة».
[8]. همان.
[9]. متقیهندی، کنزالعمال، ح39969 و نهجالفصاحة، ص597، ح2918: «مَن قَتَلَ عُصفُوراً بِغَیرِ حَقٍّ سَأَلهُ الله عِندَ یَومَ القِیامَةِ». برخی نصوص، «بغیر حق» را به کشتن بدون ذبح شرعی تفسیر کردهاند.
[10]. علامه حلی، تذکرةالفقهاء، ج2، ص307 و حسینی عاملی، مفتاح الکرامة، ج7، ص219 و 220.
[11]. نجفی، جواهرالکلام، ج31، ص397؛ با تلخیص.
[12]. حرعاملی، وسائلالشیعه، ج11، ص480 باب 9، از ابواب احکام الدواب، ح6 و کلینی، الکافی، ج6، ص537: «للدابة على صاحبها سِتّةَ حُقُوق لَا يَحملَها فَوقَ طَاقَتِها، وَ لَا يَتَّخذَ ظَهرِهَا مَجلِساً يَتَحَدّث عَلَيها، وَ يبدء بعلفها إذَا نَزَلَ، وَ لَا يسمها فى وجهها، و لايضر بها فانها تسبح و يعرض عليها الماء اذا مر بها» و ر.ک: کلینی، الکافی، ج6، ص539؛ سیدکاظم طباطبائی، العروةالوثقی، ج4، ص333؛ صدوق، الفقیه، ج2، ص287 و مجلسی، بحارالانوار، ج61، ص201.
[13]. حرعاملی، وسائلالشیعه، ج11، ص540 ـ 541، باب 50 از ابواب احکام الدواب، ح1: «مَرَّ قِطارٌ لِأبی عَبدِاللهِ(ع) فَرَأَی زاملةً قَد مَالَت، فقال: «یَا غلامُ! اِعدِل عَلی هَذا الجَمَل فَإنَّ اللهَ یُحِبُّ العَدل».
[14]. مجلسی، بحارالانوار، ج64، ص212.
[15]. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص292.
[16]. الکافی، ج4، ص427، ح1: «اول ما یظهر القائم من العدل ان ینادی منادیه أن یسلم صاحب النافلة، الفریضة الحجر الاسود و الطواف».
[17]. محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج6، ص37، ح94: «... وَجَبَ عَلیكَ التّمام لِأنّكَ قَدست السلطان».
[18]. شیخعباس قمی، سفینةالبحار: «صلوان» و «ظلم» و مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص376، ح34: «... فمن احب بقائهم فهو منهم و من کان منهم فهو ورد النار».
[19]. مجلسی، همان، ج75، ص370، تفسیر قمی ذیل آیه شریفه.
[20]. همان، ص377، ح31، امام باقر(ع) فرمود: «العامل بالظالم و المعین له و الراضی به شرکاء ثلاثة».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت