برای وحی یعنی ارتباط با جهان غیب چند عامل وجود دارد:
1. مصدر وحی: فرستندهی وحی ذات اقدس پروردگار است که بیواسطه یا توسط فرشتهی وحی با پیامبر ارتباط برقرار میسازد.
2. فرشته: فرشتهی وحی جبرئیل است که برای نزول وحی یک وسیله طبیعی و تکوینی است. او حامل پیام الهی است. پیامبر او را به صورت انسانی زیبا و گاهی به صورتِ اصلی مشاهده میکند و کلامش را میشنود.
3. گیرنده وحی: گیرندهی وحی انسانی است کامل که در اثر عصمت و ترک گناه و ترک علایق دنیوی و صفا و نورانیت نفسانی استعداد آن را دارد که با جهان غیب ارتباط برقرار سازد و علوم و معارفی را دریافت نماید. همهی پیامبران اینگونه بودهاند. دریافت وحی عقلاً در انحصار پیامبران نیست، بلکه هر انسان دیگری که در این مرتبه از کمال باشد میتواند با جهان غیب ارتباط برقرار سازد و علوم و معارفی را دریافت کند، ولی اثبات آن نیاز به برهان قطعی دارد و در چنین صورتی علوم و معارف دریافت شده وحی تشریعی نخواهد بود.
4. چهارمین عامل وحی محتوای وحی: محتوای وحی عبارت است از همهی علوم و معارفی که از جانب خدا بر پیامبر نازل شده است. مانند: معارف مربوط به پروردگار جهان و صفات ثبوتی و سلبی او، معارف مربوط به معاد و جهان بعد از مرگ، و معارف مربوط به نبوت. چه آنها که از اصول اعتقادی هستند و برهان عقلی نیز در آنها راه دارد، و چه اعتقادات فرعی که صرفاً از طریق وحی دریافت میشود.
و همچنین شرح حال پیامبران و تاریخ امتها یا افراد گذشته که میتواند برای عبرت انسانها و هدایت یافتن آنها مؤثر باشد.
بیان مکارم اخلاق و دعوت به آنها و رذائل اخلاقی و نهی از آنها، گرچه عقل نیز به کشف آنها دسترسی داشته باشد. و کیفیت پرستش خدا و احکام عبادی؛ واجبات و مستحبات. و بیان کارهای حرام که برای زندگی دنیوی یا حیات نفسانی انسان زیان دارد.
احکام و قوانین سیاسی، اجتماعی، حقوقی، جزائی، اقتصادی، بهداشتی، نظامی و انتظامی، که برای تأمین سعادت و بهبود زندگی دنیوی انسانها ضرورت دارد.
خلاصه آنچه در قرآن کریم و احادیث پیامبر به عنوان وحی آمده محتوای وحی را تشکیل میدهند.
وحی گاهی به خدا نسبت داده میشود، و به معنای افاضهی علوم و معارف دین بر قلب پیامبر است. و گاهی بر محتوای وحی یعنی علوم و معارفِ نازل شدهی از جانب خدا اطلاق میشود.
اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا حقائق وحیانی، مانند قرآن و تورات و انجیل و دیگر حقائقی که توسط پیامبران به عنوان وحی الهی القاء شده، حقائقی قطعی و مصون از خطا و اشتباه هستند، یا جائز الخطا میباشند؟ در این جا دو قول وجود دارد:
قول اول: مسلمانان احتمال اول را پذیرفته، میگویند حقائقی که در قرآن آمده، حتی الفاظ و عبارات آن از جانب خدا نازل شده و از منبعِ مصون از خطا یعنی علم الهی سرچشمه گرفته، و حضرت محمد(ص) نیز در تلقی وحی و حفظ و ابلاغ آنها از خطا و نسیان و اشتباه مصون بوده است. دربارهی سایر موارد وحی، یعنی سایر اموری که پیامبر، آنها را به عنوان وحی عرضه میداشت، و صدور آنها با ادله به اثبات رسیده، نیز همین عقیده را دارند.
جمعی از مسیحیان سنتی نیز همین عقیده را دربارهی کتابهای مقدس و حقائق وحیانی دارند. در کتاب علم و دین چنین آمده است:
«از آغاز قرن هفدهم بسیاری از پروتستانها کتاب مقدس را چونان مخزن معارف لدنی (معصوم) یا مصون از خطا، از جمله شامل مسائل علمی که از جانب خداوند صادر شده تلقی کردند. یعنی به جای این که کتاب مقدس را روایت رویدادهایی بدانند که طی آنها خداوند خود را متجلّی ساخته است، آن را مجموعهی معارف بیخدشه و خطاناپذیری در نظر آوردند که گزارشگونه و گزارشگویانه لفظ به لفظ از سوی خداوند نازل شده است.»[1]
در کتاب فلسفهی دین چنین آمده است:
«وحی مجموعهای از حقائق است که در احکام و قضایا بیان گردیده است، وحی حقائق اصیل و معتبر الاهی را به بشر انتقال میدهد. به گفتهی دائرةالمعارف کاتولیک: «وحی را میتوان به عنوان انتقال برخی حقائق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسائطی که ورای جریان معمول طبیعت است تعریف کرد.»[2]
اما اکثر علمای جدید مسیحی وحی را به گونهای دیگر تفسیر کرده و محتوای کتاب مقدس را مصون از خطا نمیدانند.
در کتاب علم و دین چنین آمده:
«خداوند وحی فرستاده است ولی نه به املای یک کتابِ معصومِ (= مصون از تحریف و خطا) بلکه با حضور خویش در حیات مسیح و سایر پیامبران و بنیاسرائیل. در این صورت کتاب مقدس وحی مستقیم نیست بلکه گواهی انسانی بر بازتاب وحی در آینهی احوال و تجارب بشری است.»[3]
در کتاب فلسفهی دین چنین آمده:
«به عقیدهی مصلحان دینی قرن شانزدهم (لوتر ـ کالون) بر طبق این دیدگاه، وحی مجموعهای از حقائق دربارهی خداوند نیست بلکه خداوند از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ به قلمرو تجربهی بشری وارد میگردد. از این دیدگاه احکام کلامی مبتنی بر وحی نیستند بلکه بیانگر کوششهای انسان برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی به شمار میروند.»[4]
در کتاب علم و دین از قول اسقف اعظم تمپل نقل کرده که گفته:
«وحی و تعبیرش در یک واقعه رخ مینماید. از این نظر اعتنای خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند یا تعالیم تخطیناپذیری القاء کند، بلکه به منصهی ظهور آوردن وقایعی در حیات افراد و جوامع بوده است. خود کتاب مقدس سراپا یک مکتوب بشری است که حکایتگر این وقایع وحیانی است.»[5]
همو مینویسد: «لوتر و حتی کالون در تفسیرهایشان از کتاب مقدس اهل انعطاف و آسانگیر بودند. از نظر آنان محمل وثاقت و منشأ اعتبار وحی در نص ملفوظ (= کتاب صامت) نبود بلکه در شخص مسیح یعنی مهبط وحی و مخاطب وحی بود. کتاب مقدس از این نظر مهم بود که شاهد صدقی بود بر رویدادهای رهایشگرانهای که طی آن محبت و مغفرت الاهی که در مسیح جلوهگر شده در احوال شخصی خود آنان و سایر مؤمنان بازتاب مییابد. از نظر اصلاحگران نخستین کلمهی وحی (= کلمةالله یا کتاب ناطق) به توسط الهاماتی که هر انسانی میتواند از روحالقدس دریابد تأیید میشود.»[6]
بعض دانشمندان مسیحی از همین دیدگاه احتمال خطا را در پیامبر اسلام(ص) نیز تجویز کردهاند. یکی از آنها چنین مینویسد:
«گفتن این که محمد در عقائد خود یکدل و راستگو بوده دلیل آن نیست که معتقدات وی همه درست بوده است. ممکن است کسی در موضوعی یکدل باشد ولی اشتباه کند. برای نویسندگان مغربزمین نشان دادن این که محمد ممکن است اشتباهاتی کرده باشد چندان دشوار نیست.»[7]
نظریهی دانشمندان مسیحی در تجویز خطا و اشتباه در حقائق وحیانی از تفسیر ویژهی آنها در وحی و تعیین مصداق آن نشأت میگیرد. آنها وحی را تفسیر میکردند به تجلّی ذات اقدس الهی در عیسی، و مسیح را مصداق وحی میدانستند، و کلام او را کلام یک بشر جائز الخطا محسوب میداشتند، ولی ما قبلاً به بطلان مبنای این نظر اشاره داشتیم، بطلان بنا نیز روشن میشود.
مسلمین نه تنها حضرت محمد(ص) بلکه همهی پیامبران راستین را از هرگونه خطا و اشتباه و فراموشی و گناه مصون و معصوم میدانند. عقیده دارند پیامبر در تلقی وحی و حفظ و ابلاغ آن معصوم است. و کذب یا خطا و فراموشی در ساحت وجود مقدسش راه ندارد، زیرا عصمت یکی از شرائط حتمی نبوت است و در کتب کلام تفصیلاً مورد بحث واقع شده و برای اثبات آن از ادلهی عقلیه و نقلیه استفاده شده است.
گفته میشود، مهمترین هدف پیامبران این است که حقائق وحیانی را که بشر در پیمودن راه سعادت دنیوی و اخروی، جسمانی و نفسانی، بدانها نیاز دارد، بدون کم و زیاد، در اختیار مردم قرار دهد، و تحقق این موضوع بدون عصمت پیامبر امکانپذیر نیست. اگر پیامبر مانند سایر مردم جائزالخطا باشد چه تضمینی وجود دارد که حقائق وحیانی بهطور کامل در اختیار مردم قرار گیرد؟
در قرآن نیز بدین مطلب اشاره شده است:
عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً * إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُک ُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً * لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَأَحْصی کُلَّ شَیءٍ عَدَاً؛[8]
خدا عالم به غیب است، هیچ کس را بر غیب خودش آگاه نمیکند مگر آن کس از رسولان را که برگزیده است. که برای محافظت او فرشتگانی را از پیشرو و پشتسر میگمارد، تا بداند که رسولان، پیامهای پروردگارشان را به مردم ابلاغ میکنند، و خدا به آنچه نزد رسولان است احاطه دارد، و به شمارهی هر چیز آگاه است.
علاّمه طباطبایی در ذیل آیهی مذکور مینویسد: «مراد از «مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ» ما بین رسولالله و مردمی است که به سوی آنها فرستاده شدهاست. و مراد از «مِنْ خَلْفِهِ» ما بین پیامبر و مصدر وحی، یعنی خداست.
آیه دلالت دارد که وحی الاهی، از منبع صدور گرفته تا ابلاغ به مردم، مصون از خطا و اشتباه است. پیامبر در تلقی وحی تا ابلاغ به مردم از تصرف شیطان مصونیت دارد. جملهی «لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ» بر این مطلب دلالت دارد. معلوم میشود هدف وحی ابلاغ و تحقق در خارج است، و اگر رسول معصوم نباشد برای تحقق هدف، تضمینی وجود ندارد.»[9]
بنابراین، باتوجه به ادلهی عقلی و نقلی قطعی الصدور، عصمت انبیاء یک امر قطعی است، در نتیجه، وحی نیز از خطا و اشتباه مصونیت دارد.
لیکن منظور این نیست که آنچه در کتب تاریخ و حدیث به پیامبر نسبت داده شده صددرصد صحیح باشد، بلکه این مطلب فقط در قرآن صادق است، زیرا قطعیالصدور است، و همچنین در مورد احادیثی که صدور آنها از پیامبر با ادلهی معتبر شرعی به ثبوت رسیده باشد نیز میتوان گفت.
در توجیه مصونیت وحی از خطا میتوان چنین گفت: چنان که قبلاً گذشت وحی با علوم حصولی و متعارف، تفاوت دارد و نوعی دیگر است. زیرا در وحی حقائق وحیانی به طور مستقیم از جانب خداوند بر قلب و روح پیامبر القاء میشود، بدون اینکه حواس و مشاعر ظاهر در آن دخالت داشته باشد. علوم وحیانی از سنخ مفاهیم نیستند بلکه نوعی مشاهدهی باطنی و حضوری است. حضور و مشاهدهی واقعیت خطابردار نیست. بنابراین، در تلقی وحی خطایی وجود ندارد.
در تنزل حقیقت وحیانی از روح پیامبر به مشاعر حسی او و ابلاغ به مردم نیز خطا و اشتباه راه ندارد، زیرا بر پایهی مشاهدات حضوری پیامبر استوار بوده و از باطن ذات او سرچشمه میگیرد. و این پشتوانهی نیرومند باطنی همیشه و در همه حال در اختیار پیامبر خواهد بود.
1- عوامل وحی را نام ببرید.
2- دلایل مصونیت وحی از خطا را شرح دهید.
[1]. علم و دین، ص 35.
[2]. فلسفهی دین، ص 133.
[3]. علم و دین، ص 131.
[4]. فلسفهی دین، ص 133 ـ 134.
[5]. علم و دین، ص 268.
[6]. علم و دین، ص 35.
[7]. مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ص20.
[8]. جن(۷۲)، آیات 26 ـ 28.
[9]. المیزان، ج 2، ص 129.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی