فصل ششم: فروع دین | ۴
۱. خرید و فروش عین نجس مانند: بول، غایط، خون و مردار؛
2. خرید و فروش مال غصبی؛
3. خرید و فروش اسباب و آلات مخصوص کارهای حرام، مانند: اسباب قمار، و اسباب لهو و لعب و موسیقی؛
4. معاملهای که در آن رِبا باشد؛
5. خرید و فروش شراب و عرق و هر مستکنندهی دیگر؛
6. خرید و فروش چیزهایی که در نظر اسلام مال نیستند، مانند حیوانات درنده؛
7. فروش اجناس تقلبی؛ یعنی جنسی که با چیز دیگر مخلوط شده باشد، مانند روغن گوسفند که با پیه یا روغن نباتی مخلوط باشد، و خریدار نداند؛
8. فروختن انگور و کشمش و خرما و امثال اینها به کسی که شراب درست میکند.
اسلام، چند چیز را نجس میداند و به مسلمانان دستور میدهد از آنها اجتناب نمایند:
1 و 2. بول و غایط حیوانات حرامگوشتی که در موقع سر بریدن، خون جهنده دارند؛
3. منی حیوانی که خون جهنده دارد؛
4. مردار حیوانی که خون جهنده دارد؛
5. خون حیوانی که خون جهنده دارد؛
6. سگ غیردریایی؛
7. خوک غیردریایی؛
8. کافر، یعنی کسی که منکر خدا یا پیغمبر باشد؛
9. شراب و عرق؛
10. آبجو.
۱. آب، هر چیزی که به نجاست آلوده شده باشد، میتوان به وسیلهی آب پاکش نمود؛
2. زمین، زمین اگر پاک و خشک باشد، کف پا، ته کفش، عصا و چرخِ ماشین و گاری و دوچرخه را پاک میکند، به شرط این که به واسطهی راه رفتن، عین نجاست برطرف شود؛
3. آفتاب، آفتاب، زمین، ساختمان، دیوار، در، پنجره، درخت و مانند اینها را پاک میکند؛ به شرط اینکه عین نجاست برطرف شود و تریِ نجاست به واسطهی تابش آفتاب خشک گردد؛
4. برطرف شدن عین نجاست، وقتی عینِ نجاست از بدن حیوانات برطرف شد، پاک میشوند و احتیاجی به آب کشیدن ندارند؛
5. استحاله، اگر جنس نجس، به طورکلی عوض شود و به صورت چیز پاکی درآید پاک میشود مانند چوب نجس که بسوزد و خاکستر شود یا سگ در نمکزار تبدیل به نمک گردد.
غسلهای واجب عبارتند از: غسل جنابت، غسل حیض، غسل نفاس، غسل استحاضه، غسل میت و غسل مس میت.
جنابت از دو راه حاصل میشود:
اول جماع، دوم خارج شدن منی.
در غسل چند عمل واجب است:
1. نیت، غسل را باید برای خدا انجام دهد و معلوم کند که چه غسلی میخواهد به جای آورد؛
2. بعد از نیت، باید تمام سر و گردن را بشوید، به طوری که ذرهای از آن خشک نماند؛
3. بعد از شستن سر و گردن باید تمام طرف راست بدن را بشوید؛
4. بعد از شستن طرف راست، باید تمام طواف چپ بدن را بشوید.
یادآوری اول: بر شخص جُنُب، چند چیز حرام است:
1. جایی از بدنش را به خط قرآن یا اسم خدا و اسم پیغمبر و امام برساند؛
2. توقف در مساجد و حرم امامان؛
3. گذاشتنِ چیزی در مسجد؛
4. خواندن سورههای سجده؛
5. رفتن در مسجدالحرام؛
یادآوری دوم: شخص جُنُب، باید برای خواندن نماز و گرفتن روزه غسل کند و همچنین زنی که خون حیض یا نفاس دیده، باید برای نماز و روزه غسل کند.
در تیمم پنج چیز واجب است:
1. نیت؛
2. کف دو دست را با هم بر روی خاک بزند؛
3. کف هر دو دست را به تمام پیشانی و دو طرف آن، از جایی که موی سر میروید تا ابروها بکشد؛
4. بعد از آن، کف دست چپ را به تمام پشت دست راست، از مچ تا سر انگشتان بکشد؛
5. کف دست راست را به تمام پشت دست چپ از مچ تا سر انگشتان بکشد.
یادآوری اول: در جایی که استعمال آب برای انسان ضرر دارد، یا دسترسی به آب ندارد، یا وقت نماز تنگ است، باید برای نماز تیمم کند؛
یادآوری دوم: به خاک و ریگ و سنگ و کلوخ میشود تیمم کرد؛
یادآوری سوم: اگر به جای غسل تیمم میکند، بعد از مسح پیشانی، یک مرتبهی دیگر دستها را به زمین بزند و به پشت دستها بکشد.[1]
ظلم کردن، دروغ، غیبت، سخنچینی، غصب مال مردم، عیبجویی، قماربازی، رباخواری، ربا دادن، شاهد واقع شدن برای ربا گرفتن، نوشتن قبض ربا، زنا، لواط، نگاه به نامحرم، نسبت زنا دادن، تقلب در جنس، کتمان شهادت، شهادت دروغ، خُلف وعده، فرار از میدان جنگ، خوردن شراب، خوردن گوشت خوک، خوردن مردار، خوردن دنبلان گوسفند، خوردن خون، خوردن چیزهای نجس، ترویج فساد و کارهای زشت، قتل نفس، آزار پدر و مادر، سوگند دروغ، کمفروشی، کمک به ظالم، خیانت، سعایت نزد ظالم، گمراه کردن مردم، بدعت در دین، توهین به مسلمان، ناامیدی از رحمت خدا، دشنام دادن، تکبر کردن، زخم زبان زدن، ریاکاری، فریب دادن مردم، اذیت همسایه، مردمآزاری، رشوه خواری، استمنا، دزدی، قضاوت برخلاف احکام خدا، زینت کردن مردها با طلا مانند انگشتر طلا و بند ساعت طلا به دست کردن، استعمال ظرفهای طلا و نقره و ....
نماز، روزه، امر به معروف، نهی از منکر، جهاد، زکات، خمس، حج، یاری مظلوم، ادای شهادت، دفاع از دین، حفظ نفس محترم، جواب سلام، جواب نامه، اطاعت از پدر و مادر، یادگرفتن احکام دین، صلهی رحم، وفای به عهد، وفای به نذر.
تقلید
خداوند متعال، تمام احکام و قوانینی را که برای سعادت و رستگاری دنیا و آخرت ما لازم بوده، به پیامبر اکرم وحی نموده است، رسول خدا(ص) هم آنها را به مردم ابلاغ کرده و به ویژه نزد ائمه اطهار به ودیعت نهاده است. جانشینان پیامبر نیز تا حدودی که میتوانستهاند، در بسط و توسعهی احکام کوشیده و به مردم ابلاغ کردهاند و به صورت حدیث و روایت در کتابهای حدیث مضبوط است.
در این عصر، چون دسترسی به امام زمان نداریم تا احکام و وظایف خود را مستقیماً از آن حضرت بگیریم، ناچاریم به احادیث پیامبر و اهل بیت مراجعه نماییم و تکالیف و وظایف خود را استنباط نماییم؛ اما فهمیدن روایات و آیات و تشخیص حدیث صحیح، از حدیث دروغ و جمع بین روایات، کار بسیار دشواری است و از عهدهی هر کسی ساخته نیست.
ولی افرادی در این کار تخصص دارند؛ سالها در این راه زحمت کشیده درس خواندهاند؛ در رشتههای مختلفی که برای استنباط احکام ضرورت داشته، تحصیل نمودهاند.
به قدری شب و روز در تحصیل علوم جدیت نمودهاند و اخبار و احادیث را مورد دقت و بررسی قرار دادهاند که میتوانند احکام و قوانین الهی را استنباط کنند، اینگونه افراد را مجتهد و فقیه مینامیم.
ما برای تعیین وظایف خود باید به مجتهد و فقیه مراجعه نماییم چون اهل خبره است و در این کار تخصص دارد و ارتکازی عقلا چنین است که در هر کاری به متخصص و کارشناس مراجعه مینمایند وانگهی خود ائمه اطهار نیز ما را به سوی فقیه ارجاع دادهاند. البته باید برای تقلید، مجتهدی را انتخاب کنیم که از سایرین عالمتر و باسوادتر و عادل و پرهیزکار باشد و بر طبق دستور او عمل کنیم.
مجتهدان در اکثر قریب به اتفاق مسائل هم عقیده هستند و اختلافی ندارند؛ ولی در بعضی از مسائل جزئی اختلافنظر دارند و ممکن است برخلاف یکدیگر فتوا بدهند.
در اینجا لازم است این مطلب را تذکر دهم که خداوند متعال در هر موردی بیش از یک حکم ندارد و حکم واقعی الهی، با اختلاف فتوا تغییر نمیکند. مجتهدان هم نمیگویند: نظر خدا تابع نظر ماست و با اختلاف فتوای ما حکم خدا نیز مختلف میشود؛
در اینجا خواهید پرسید: پس اختلاف فتوا از کجا پیدا شده و چرا فقها در بعضی از مسائل با هم اختلاف نظر دارند؟
جواب پرسش شما این است که: منشأ اختلاف فتوا، ممکن است یکی از چند جهت باشد.
اول: گاهی یکی از مجتهدان در استنباط و فهم حکم واقعی تردید داشته و نتوانسته به طور جزم فتوا بدهد؛ بدین جهت جنبهی احتیاط را مراعات نموده بر طبق احتیاط فتوا داده، تا حکم الهی محفوظ بماند و مصلحت واقعی از دست نرود.
دوم: گاهی اختلاف از این جهت پیدا میشود که هر یک از مجتهدان در فهم روایتی که مدرک فتوای آنان است اختلاف نظر دارند. یکی میگوید: امام میخواهد در این روایت چنین بگوید؛ دیگری میگوید: مقصود امام چیز دیگری است؛ از این جهت هر یک از آنان بر طبق فهم خودش فتوا میدهد.
سوم: در بعضی از مسائل چندین روایت در کتابهای حدیث موجود است و با هم تعارض دارند، البته فقیه باید یکی از آنها را بر دیگری ترجیح دهد و بر طبق آن فتوا دهد.
در اینجا ممکن است نظر مجتهدان مختلف باشد. یکی میگوید: به فلان جهت و فلان جهت، این روایت بر روایت دیگر تقدم دارد. دیگری میگوید: به فلان جهت و فلان جهت، آن روایت بر این روایت ترجیح دارد و هر کدام از آنان بر طبق روایت مورد نظرش فتوا میدهد.
البته اینگونه اختلافات جزئی، به جایی ضرر نمیزند و در بین همهی اهل خبره و متخصصان امور، وجود دارد و غیرمتعارف نیست. شما دو مهندس و کارشناس، پیدا نمیکنید که اصلاً اختلاف عقیده نداشته باشند.
ما از مطالب فوق چنین نتیجه میگیریم:
1. تقلید کردن، امر غریب و تازهای نیست، بلکه هر کسی ناچار است در اموری که خود در آنها تخصص ندارد، به کارشناس آن فن، مراجعه نماید؛ چنانکه در امور ساختمانی به مهندس و در مورد بیماریها به پزشک و در قیمت اجناس به اهل خِبره مراجعه مینماییم، در مورد به دست آوردن احکام الهی، باید به مراجع تقلید، که کارشناس آن فن هستند، مراجعه نماییم.
2. مراجع تقلید، برطبق دلخواه و هوا و هوس فتوا نمیدهند؛ مدرک آنان در تمام مسائل، آیات قرآن یا احادیثی است که از پیغمبر اکرم و ائمه اطهار باقی مانده است.
3. مجتهدان در کلیات احکام اسلامی و نیز در مورد اکثر قریب به اتفاق مسائل جزئی هم عقیدهاند و اختلافنظر ندارند.
4. در پارهای از موارد جزئی، که اختلافنظر در بین آنان دیده میشود بدان جهت نیست که خواهان اختلاف باشند، بلکه همهی آنان کوشش میکنند که حکم واقعی خدایی را که یک حکم بیش نیست به دست آورند و در اختیار مقلدان قرار دهند؛ اما در طریق استنباط و فهم حکم واقعی اختلاف نظر پیدا میکنند و در آن صورت چارهای ندارند جز اینکه آنچه را فهمیدهاند بگویند و بنویسند. در عین حال حکم واقعی یک حکم بیش نیست و مقلدان هم چارهای ندارند جز اینکه از نظریهی اَعْلم آنان پیروی نمایند و در آن صورت نزد خدا معذورند.
5. چنان که در بین تمام کارشناسان و متخصصان فنون مختلف، اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ ولی مردم چندان اهمیتی بدان نمیدهند و آن را یک امر عادی تلقی میکنند و به امور اجتماعی آنان لطمهای نمیزند، اختلاف فتوای مجتهدان در بعض مسائل جزئی نیز از این قبیل میباشد و نباید آن را یک امر غیرعادی شمرد.
6. باید از مجتهدی تقلید کنیم که از تمام مجتهدان عالمتر و در استنباط احکام الهی ماهرتر باشد؛ مرجع تقلید باید عادل و پرهیزکار باشد، به وظیفهاش عمل کند، در حفظ و نگهداری قوانین شریعت کوشش نماید.
رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران نیز از میان فقها و مجتهدان واجد شرایط انتخاب میشود.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سه شرط برای رهبر ذکر شده است:
1. صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه؛
2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام؛
3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.
رهبری انقلاب اسلامی ایران در آغاز برعهدهی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیةالله العظمی امام خمینی ـ قدّس سرّه الشریف ـ بود، که از طرف اکثریت قاطع مردم بدین مقام شناخته و پذیرفته شدند. بعد از آن، تعیین رهبر برعهده خبرگان منتخب مردم میباشد که از میان فقهای واجد شرایط، شناخته و معرفی میشود. چنانکه خبرگان، بعد از ارتحال امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ حضرت آیة الله خامنهای ـ مدظله العالی ـ را واجد همه شرایط رهبری شناخته و به مردم معرفی کردند.
رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسؤولیتهای ناشی از آن را برعهده خواهد داشت.
۱- بعضی از مطهرات را نام ببرید.
۲- سه شرط ذکر شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای رهبر را بیان کنید.
[1]. چون بناى اين كتاب بر اختصار است، مسائل فروع دين فهرستوار و به طور خلاصه ذكر شده است. طالبان مىتوانند به رساله هاى عمليه مراجعه نمايند.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی