درس بیستم | ۱
رابطهی مؤمن با دنیا و مادیات
فلا تُضَیِّعْ مالَكَ و تُصْلِحُ مالَ غَیْرِكَ ما خَلَّفْتَهُ وراءَ ظَهْرِكَ واقْنَعْ بِما قَسَّمُهُ اللهُ لَكَ و لاتَنْظُرْ اِلاّ اِلى ما عِنْدَكَ و لاتَتَمَنَّ ما لَسْتَ تَنالُهُ فَاِنَّ مَنْ قَنَعَ شَبَعَ وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ لَمْ یَشْبَعْ و خُذْ حَظَّكَ مِنْ آخرَتِك و لاتَكُنْ بَطِراً فى الغِنى و لا جَزِعاً فى الفَقْرِ.
در قرآن كریم و روایات اهل بیت(ع) مطالب بسیارى دربارهی زهد و وارستگى و قناعت و عزت نفس بیان شده است. همچنین در كتابهاى اخلاقى ما، مخصوصاً كتابهایى كه بیشتر جنبه روایتى دارد، بحثهاى فراوانى در اینباره وجود دارد. نكتهاى كه در این جا هست این است كه در اینگونه موارد معمولاً فقط یك بُعد قضیه مطرح و تبیین مىگردد، لذا وظیفهی علما و فقها، یعنى كسانى كه دینشناس و آشنا به كلمات اهل بیت(ع) و مبانى اسلام هستند، این است كه به سایر ابعاد نیز توجه نموده و با بررسى آنها نظر اسلام و اهل بیت(ع) را در موارد خاص بیان كنند.
یك مسأله این است كه توجه انسان نباید معطوف به امور مادى و زودگذر دنیا باشد؛ یعنى تعلقاتش متمركز در شهوات و لذات زودگذر دنیا نباشد، بلكه باید دوراندیش و آخرتگرا و داراى همّتى بلند بوده، متوجه این مطلب باشد كه زندگى دنیا چند روزى بیش نیست و زندگى ابدى و حقیقى در عالم دیگر است. بر اساس این بینش است كه انسان همهی زندگى دنیا، نه تنها آنچه نصیب او مىشود، بلكه تمام نعمتهایى را كه در این جهان هست، نسبت به عالم آخرت پشیزى به حساب نمىآورد؛ زیرا در نظر او، دنیا محدود و متناهى و عالم آخرت نامحدود و نامتناهى است و روشن است كه بین متناهى و نامتناهى هیچ نسبتى وجود ندارد؛ حتى اگر بگوییم نسبتِ متناهى با نامتناهى به اندازهی یك چشم برهم زدن مىباشد، باز هم زیاد گفتهایم. اگر همه عمر دنیا را از ابتدا تا انتها، اعم از آنچه در كره زمین و كرات دیگر منظومه شمسى و نیز سایر كهكشانها است ـ كهكشانهایى كه گاهى میلیاردها سال نورى با ما فاصله دارند ـ با زندگى آخرت مقایسه كنیم هیچ نسبتى بین آنها نمىیابیم؛ چراكه در هر حال مقایسه محدود با نامحدود است. اگر وضع عمر همهی دنیا در مقایسه با آخرت اینگونه است، وضعیت عمر محدود صد ساله انسان معلوم است كه چیست! این بینشى است كه ادیان الهى و پیامبران خدا به انسان ارائه مىدهند.
آنچه دربارهی ناچیز بودن دنیا ذكر شد، مبتنى بر یك بینش عمیق علمى، فلسفى و اعتقادى است و چنین اقتضایى دارد كه انسان نسبت به دنیا و زخارف آن سر سوزنى دلبستگى پیدا نكند.
مسأله دیگر این كه، درست است زندگى دنیا محدود و از یك چشم بر هم زدن هم كمتر است، اما باید توجه داشت كه همین زندگى محدود است كه سرنوشت زندگى نامتناهى را مشخص مىسازد. خوشبختى و بدبختى ما در زندگى نامتناهى ابدى، در گرو كارهایى است كه در زندگى دنیا انجام مىدهیم. بنابراین، از یك جهت زندگى دنیا ارزشى ندارد و نسبت به زندگى آخرت چیزى به حساب نمىآید، اما از جهت دیگر به لحاظ تأثیرى كه در زندگى آخرت دارد، همپاى زندگى آخرت با ارزش است و از این نظر، ارزش عمر دنیا بىنهایت مىباشد؛ زیرا نتیجهی آن بىنهایت است: یا بىنهایت نعمت و ثواب، یا بىنهایت عذاب و عِقاب. پس براى لذتهاى دنیا نباید حسابى باز كنیم، اما براى عمرى كه در این دنیا داریم، قطعاً باید حساب باز كنیم و هر چشم بر هم زدنش را بیهوده از دست ندهیم. طبیعى است كه اداره كردن زندگى فردى و خانوادگى بدون فعالیت و تلاش امكانپذیر نیست. این سنت الهى است كه انسان در دنیا زحمت بكشد تا هم نیازهاى فردى خود و خانوادهاش را تأمین كند و هم بخشى از نیاز جامعه را برطرف نماید. تا اینها نباشد، زمینهی امتحان فراهم نمىشود، زمینهی امتحان كه نبود، انتخاب نیست، زمینه انتخاب كه نبود، رشد انسانى محقق نمىشود، رشد انسانى كه نبود، ثوابهاى اخروى نخواهد بود. آن ثوابها براى انتخاب آگاهانه انسانى است نه فعالیتهاى جبرى.
ممكن است سؤال شود كه چه نسبتى بین زحمتى كه انسان براى كسب روزى مىكشد با تكالیف دیگرى كه بر عهدهی او است، وجود دارد و چگونه باید بین اینها جمع كرد؟ در پاسخ باید بگوییم كه مشخص كردن اولویتها و درجهی اهمیت آنها، وظیفهی فقیهان دینشناس است. البته مسایل مبهم و مشتبه نیز ممكن است انسان را در انتخاب و تعیین اولویتها دچار تردید نماید. مثلاً، اینكه الان آیا تحصیل براى من اولویت دارد یا غیر تحصیل؟ چه مقدار از زمانى را كه به تحصیل اختصاص مىدهم باید به عبادت بپردازم؟ مطالعه براى من بیشتر اهمیت دارد یا خواندن نافله؟ صبح زود به پاى درس حاضر شدن بیشتر براى من اهمیت دارد یا قرائت قرآن؟ ورزش بیشتر براى من اهمیت دارد یا استراحت؟ و ... . تمام اینها مسایل خاص خود را دارد كه انسان باید بر اساس آن زندگىاش را برنامهریزى كند.
یكى از پرسشهاى اساسى كه در این زمینه وجود دارد این است كه ما براى تأمین زندگى دنیا باید تا چه حد تلاش كنیم؟ این پرسش یك جنبه فردى دارد و یك بعد اجتماعى. در بعد فردى، اجمالا بسته به تفاوت شرایط زندگى هر فرد این حد متفاوت است. براى مثال، سربازى كه در جبهه مىجنگد، و پرستارى كه در بیمارستان خدمت مىكند، نمىتوانند كار تولیدى انجام دهند، اما كشاورزى كه در مزرعه فعالیت مىكند یا كارگرى كه در كارخانه كار مىكند حسابشان جدا است. مدیرى هم كه در اداره كار مىكند حساب دیگرى دارد. طلبه و استاد و مانند اینها هم هر كدام حساب خودشان را دارند. در هر حال آنچه فعلا بیشتر مد نظر است بعد اجتماعى این مسأله و بحث «توسعه اقتصادى» از دیدگاه اسلام است كه مناسب است در اینجا اشارهاى به آن داشته باشیم.
مسألهاى كه امروزه با آن مواجه هستیم این است كه آیا افراد جامعه باید براى كسب امور مادى و به دست آوردن مال و ثروت تلاش كنند یا خیر؟ یكى از مسایلى كه در سطح جامعه ما ـ به خصوص پس از دوران جنگ ـ مطرح شده، این است كه باید برنامههایى براى توسعه اقتصادى داشته باشیم. از آن زمان بحثهایى مطرح شد كه آیا اسلام توسعه اقتصادى را مىپذیرد یا خیر؟ آیا باید به فكر ارتقاى سطح ثروت ملى و سطح زندگى مردم بود و یا اینكه باید كارى كرد كه مردم مسلمان به نان جوى قانع باشند و بیشتر به عبادت بپردازند؟ این مباحث حتى به سطح دانشگاهها و محافل علمى نیز كشیده شد؛ سخنرانىها، كنفرانسها و سمینارهایى برپا گردید و مقالاتى نیز در این زمینهها به رشته تحریر درآمد. البته كسانى هم از این شرایط سوء استفادههایى كردند؛ یعنى به اسم دلسوزى ولى با انگیزههایى دیگر، كه خدا مىداند، كارهایى كردند و بحثهایى انجام دادند كه معنایش این بود كه یا باید دین را بپذیریم یا پیشرفت اقتصادى را. آنها این مسأله را مطرح كردند كه اصلا دین با پیشرفت و توسعه اقتصادى سازگار نیست؛ دین دعوت به زهد و قناعت و دورى از دنیا مىكند، پس اگر انقلاب، انقلاب اسلامى است نباید سخنى از توسعه به میان آید!
اما آیا به راستى اسلام گفته كه نباید ثروت دنیا در دست مسلمانها باشد؟! آیا در اسلام چنین بینشى وجود دارد كه هر كس مجموعهاى از نعمتهاى خدا در دستش باشد از نظر اسلام مذموم است؟! حال آنكه در قرآن كریم، سخن حضرت سلیمان(ع) آمده كه در یكى از دعاهایش خطاب به پروردگار عرض مىكند:
رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْكاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی؛[1] بارالها به لطف و كرمت از خطاى من درگذر و مرا ملك و سلطنتى عطا فرما كه پس از من احدى لایق آن نباشد. البته یهود و نصارا، حضرت سلیمان(ع) را پیامبر نمىدانند، ولى از دید ما مسلمانان، آن حضرت یكى از پیغمبران بزرگ الهى است. اگر داشتن ثروت و بهرهمندى از نعمتهاى خدادادى مذموم مىبود، قرآن كریم از حضرت سلیمان(ع) كه نعمتهاى فراوانى در اختیارش بود این مقدار ستایش نمىكرد. از جمله نعمتهایى كه خداوند به حضرت سلیمان(ع) عطا فرمود این بود كه باد، جن، وحوش و شیاطین را مسخّر او گردانید. آن حضرت كاخهایى از جنس بلور داشت كه شاید امروز هم در جهان نمونهاش وجود نداشته باشد؛ به طورى كه وقتى ملكه سبا، بلقیس، وارد كاخ او شد به گمان اینكه باید از نهر آب عبور كند لباسهایش را جمع كرد. حضرت سلیمان(ع) به او گفت:
إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ؛[2] این قصرى است از آبگینه صاف. حضرت سلیمان(ع) چنین كاخى داشت و نعمتهاى فراوان دیگرى كه در قرآن به برخى از آنها اشاره شده است.
در سیره و احوالات پیغمبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع)، حتى زاهدترین امامان(ع)، آمده است كه آن بزرگواران سالى دهها برده آزاد مىكردند. برده آزاد كردن كار آسانى نیست. درست است كه امروز بردهاى نیست تا قیمت آن در بازار معلوم شود، ولى اجمالاً قیمت و ارزش یك انسان را مىتوان تصور كرد؛ آن هم انسانى كه یك عمر در اختیار یك فرد قرار مىگیرد تا او از كار، توانایىها، مهارتها و هنرهایش استفاده كند. كسى كه مىخواهد صد برده آزاد كند مسلّماً باید توانایى این كار را از لحاظ مادى داشته باشد. حضرت امام حسن(ع) در طول عمر شریفشان چندین بار ثروت خود را بین فقرا تقسیم كردند؛ نصف براى خودشان و نصف دیگر براى فقرا. اینطور نبود كه همهی امامان(ع) به اصطلاح به یك لقمه نان جو محتاج باشند و شب با شكم گرسنه سر بر بالین بگذارند. درست است كه آنها كم استفاده مىكردند، اما این به معناى فقر و تنگدستى ائمه(ع) نیست.
بنابراین، اگر پرسش این است كه آیا اسلام مىخواهد ثروت دنیا در دست مسلمانها باشد، پاسخ مثبت است. هیچگاه اسلام نمىخواهد مسلمانها خوار و زبون، گرسنه، عقبافتاده و توسرى خور باشند. كار كردن، تولید ثروت كردن، مالك ثروت شدن و ثروت را در راه خدا صرف كردن یك مسأله است، و دلبستگى به مال دنیا و اهمیت دادن به دنیا در مقابل آخرت مسألهاى دیگر. اتفاقاً یكى از نظریههایى كه امروزه در مسایل اجتماعى و اقتصادى مطرح مىباشد، این است كه از جمله عوامل پیشرفت صنعت در دنیا این بوده كه مسیحیان مخلص و مؤمن، كم مصرف مىكردند و زیاد پسانداز مىنمودند. این اموال پسانداز شده موجب گردید تا سرمایههاى فراوانى پدید آید و صنایع بزرگى شكل گیرد. آقاى ماكس وبر در این زمینه كتابى نوشته و در آن روند شكلگیرى سرمایهدارى در اروپا را تشریح كرده است. او یكى از دلایل رواج سرمایهدارى را در غرب «اخلاق پروتستان» مىداند؛ یعنى روحیهاى كه باعث مىشد مردم زیاد كار و كم مصرف كنند. البته درصدد این نیستم كه بگویم آیا این توجیه درست است یا خیر، بلكه اجمالاً مىخواهم بگویم كسانى هم هستند كه فكر مىكنند كم مصرف كردن موجب رشد اقتصادى مىشود. البته نظریاتى عكس آن هم وجود دارد.
در هر حال سخن در این است كه نداشتن ثروت، زبونى و پستى و حقارت یك مطلب است و داشتن عزت نفس، بىاعتنایى به دنیا، پارسایى، پیراستگى و وارستگى مطلب دیگرى است. ممكن است كسانى نان شب هم نداشته باشند، اما دنیاپرست باشند. كسانى هم ممكن است ثروت دنیا را در اختیار داشته باشند، اما طالب آخرت و دشمن دنیا باشند؛ آنطور كه اهل بیت(ع) و تربیتیافتگان راستینشان بودند. توصیهها و سفارشهایى كه در اسلام دربارهی قناعت و زهد شده، معنایش این نیست كه كار نكنید، تولید نكنید و ثروت نداشته باشید، بلكه از دیدگاهى، دست كم براى حفظ عزت اسلامى در مقابل دشمنان، كسب ثروت واجب است، و این هیچ منافاتى با زهد ندارد. آموزههاى تربیتى اسلام در خصوص قناعت و زهد به این دلیل است كه مسلمانان دل به دنیا نبندند، نه اینكه دنیا نداشته باشند. این دو حیثیت را باید كاملاً از یكدیگر تفكیك كنیم.
بنابراین توسعه اقتصادى هیچ منافاتى با روح زهد ندارد. كسانى هستند كه به جمعآورى مال و ثروت مىپردازند و كمكم خود آن مال و ثروت برایشان موضوعیت پیدا مىكند. پول و ثروت ابتدا براى انسان جنبه ابزارى دارد؛ یعنى وسیلهاى است براى رفع نیازها، اما براى كسانى مطلوب بالذات مىشود. براى آنها چگونگى مصرف پول مهم نیست، بلكه صرف داشتن آن مهم است. طبعاً وقتى خودشان پول را مصرف نكردند، خوشبینانهترین وضعیتش این است كه نصیب وارثان شود و آنها هم به درستى از آن استفاده كنند. آیا این كار عاقلانهاى است كه انسان زحمت بكشد و پول دربیاورد و بدون اینكه خودش مصرف كند آن را براى دیگران بگذارد؟ البته وقتى انسان زحمتى كشید و خودش هم از آن بهرهمند شد و به وظایف شرعىاش هم عمل كرد، اگر ثروتى از او باقى ماند، حق وارث است كه از آن استفاده كند و این حق را خداوند بر اساس حكمتهایى قرار داده است.
۱- چرا انسان همهی زندگى دنیا را نسبت به عالم آخرت پشیزى به حساب نمىآورد؟
۲- توصیهها و سفارشهایى كه در اسلام دربارهی قناعت و زهد شده، معنایش چیست؟
[1]. ص (38)، 35.
[2]. نمل (27)، 44.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی