وقتى انسان، عملى را به طور مستمر تكرار كرد به تدريج به آن خو كرده و حالتى در نفسش به وجود مىآيد كه اصطلاحاً عادت ناميده مىشود. انسانِ معتاد با عمل مزبور، انس و الفت خاصى پيدا مىكند و طبعاً تمايل دارد آن را ادامه دهد. ممكن است انجام عملى براى انسان در آغاز، دشوار و حتى ناگوار باشد ولى بعد از تكرار و حصول اعتياد، آسان و گوارا مىگردد، به گونهاى كه گويا از طبيعت صادر مىشود و يك فعل طبيعى است.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
عادت طبيعت ثانوى است.[1]
علماى اخلاق و تعليم و تربيت، عادت دادن را يكى از روشهاى مهم تربيت مىدانند و نقش بزرگى را برايش اثبات مىنمايند؛ بلكه فن تربيت را فن عادت دادن مىشمارند.
خواجهی طوسى مىنويسد:
خُلق ملكهاى بود نفس را مقتضى سهولت صدور فعلى ازو، بىاحتياج به فكرى و رويتى و در حكمت نظرى روشن شده است كه از كيفيات نفسانى آنچه سريعالزوال بود آن را حال خوانند و آنچه بطيىء الزوال بود آن را ملكه گويند. پس ملكه كيفيتى بود از كيفيات نفسانى و اين ماهيت خُلق است و امّا كميّت او يعنى سبب وجود او، نفس را دو چيز باشد: يكى طبيعت و دوم عادت. امّا طبيعت چنان بود كه اصل مزاج شخصى چنان اقتضا كند كه او مستعدّ حالى باشد از احوال، مانند كسى كه كمتر سببى تحريك قوت غضبى او كند، يا كسى كه از اندك آوازى كه به گوش او رسد و يا از خبر مكروهى ضعيف كه بشنود خوف و بد دلى بر او غالب شود، يا كسى كه از اندك حركتى كه موجب تعجب بود خندهی بسيار بىتكلف بر او غلبه كند، يا كسى كه از كمتر سببى قبض و اندوه به افراط به رو درآيد.
و امّا عادت چنان بود كه در اول به رويت و فكر اختيار كارى كرده باشد و به تكلف در آن شروع مىنموده تا به ممارست متواتر و فرسودگى در آن، با آن كار الف گيرد و بعد از الف تمام، به سهولت، بىرويت از او صادر شود تا خلقى شود او را.[2]
غزالى مىگويد:
پس هر كه كارى نيكو عادت كند خلق نيكو اندر وى پديد آيد و سرّ اينكه شريعت به كار نيكو فرموده است، اين است كه مقصود از اين، گرديدن دل است از صورت زشت به صورت نيكو و هر چه آدمى به تكلف عادت كند طبع وى شود، كه كودك از ابتدا از دبيرستان برمد و از تعليم گريزان بود و چون وى را به الزام فراتعليم دارند طبع وى شود و چون بزرگ شود لذت وى اندر علم بود و از آن صبر نتواند كرد، بلكه كسى كه كبوتر بازيدن يا شطرنج بازيدن يا قمار عادت كند ـ چنانكه طبع او گردد ـ همهی راحتىهاى دنيا و هر چه دارد اندر سر آن دهد و دست از آن بر ندارد، بلكه چيزها كه بر خلاف طبع است به سبب عادت طبيعت گردد.[3]
جان لاك مىنويسد:
اعمال خوب به تنهايى كافى نيستند، دانشآموز بايد اعمال خوب را آنقدر تكرار كند كه جزء عادات پسنديده درآيند، زيرا عادات هميشه سهلتر و آسانتر از خرد، كه به هنگام ضرورت به ندرت با آن مشورت و از آن تبعيت مىكنيم، عمل مىكنند.[4]
بنابراين تربيت مبتنى بر عادت است و از طريق عادت دادن مىتوان به تربيت افراد پرداخت. عادت كردن، يكى از ويژگىهاى انسان، به خصوص در زمان كودكى است. وقتى چندين مرتبه و بهطور مستمر عملى را تكرار كرد بدان عادت كرده و انجام آن برايش آسان و لذيذ خواهد بود. برعكس ترك آن عمل برايش دشوار و ناراحتكننده مىشود. كودك در آغاز زندگى به هيچ چيز عادت ندارد ولى در اثر تكرار عمل، به تدريج عادتهايى برايش به وجود مىآيد. در اثر تكرار اعمال بد، به بدى عادت مىكند و در اثر تكرار عمل خوب، به كار نيك عادت مىكند.
بنابراين، مربى بايد از اين موقعيت كودك كاملاً استفاده نمايد. سعى كند او را به تكرار كارهاى نيك دعوت كند تا به آنها عادت نمايد. كودك را به اخلاق نيك و رفتار خوب عادت دهد و از به وجود آمدن عادتهاى بد جداً جلوگيرى كند.
مربى نمىتواند كودك را به حال خود رها سازد تا هر كارى را خواست انجام دهد و هر چه را نخواست ترك نمايد، چون در چنين صورتى امكان دارد كودك به كارهاى زشت عادت كند، وقتى هم كه بزرگ شد غالباً به همان روش ادامه مىدهد، چون ترك عادت برايش بسيار دشوار خواهد بود.
اگر در زمان كودكى به كارهاى خوب عادت نكرد، وقتى بزرگ شد، پايبندى چندانى بدانها نخواهد داشت، چون با آنها مأنوس نشده است. از اينرو اسلام نسبت به عادت دادن فرد به خوبى تأكيد فراوانى دارد، براى نمونه:
اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد:
نفس خودت را به انجام كارهاى نيك و تحمل بار غرامتهاى مردم، عادت بده تا نفس تو شريف و آخرتت آباد شود و ستايش كنندگانت بسيار گردند.[5]
و فرمود:
خويشتن را به نيكوكارى عادت بده، زيرا آنچه را كه از تو پديد آيد زيبا مىسازد و پاداشت را نزد خدا بسيار و كامل مىگرداند.[6]
و فرمود:
زبانت را به نرمى سخن گفتن و سلام كردن عادت بده تا دوستانت بسيار و دشمنانت كم شوند.[7]
و فرمود:
عادت به احسان، سرمايهی موفقيت و قدرت است.[8]
نيز فرمود:
از هر خويى بهترينش را براى خودت اختيار كن، زيرا خوبى عادت مىشود.[9]
نيز فرمود:
براى نيكوكارى، عادت به آن كافى است.[10]
و فرمود:
همانا طبيعت تو، وادار مىكند تو را بر آنچه كه بدان خوى گرفتهاى.[11]
و فرمود:
زبانت از تو مىخواهد كه آنچه را او را بدان عادت دادهاى برايش انجام دهى.[12]
و فرمود:
هر كس كه عملى را انجام دهد اشتياق پيدا مىكند.[13]
از اينرو اسلام به پدر و مادر سفارش مىكند كه فرزندان خود را از كودكى و قبل از زمان بلوغ به نماز خواندن و روزه گرفتن وادار كنند تا عادت نمايند.
امام رضا(ع) فرمود:
پسر را در سن هفت سالگى به نماز وادار كنيد.[14]
امام صادق(ع) فرمود:
ما فرزندانمان را در سن هفت سالگى، به مقدار توانشان دستور مىدهيم روزه بگيرند، تا نصف روز يا بيشتر يا كمتر. وقتى تشنگى يا گرسنگى بر آنان غلبه كرد افطار مىكنند. اين عمل را بدين جهت انجام مىدهيم تا كمكم به روزه گرفتن عادت نمايند و قدرت آن را پيدا كنند. پس شما نيز كودكان خود را در سن نه سالگى به روزهدارى دستور دهيد، به مقدارى كه طاقت دارند، وقتى عطش بر آنان غلبه كرد افطار نمايند.[15]
حضرت سجاد(ع) در ضمن حديثى فرمود:
امّا روزهی تأديب بدين صورت است كه وقتى كودك به نزديك زمان بلوغ رسيد به روزه گرفتن وادار مىشود، به جهت تأديب، ليكن واجب نيست.[16]
به تجربه ثابت شده كه كودكانى كه قبل از بلوغ به نماز خواندن و روزه گرفتن مشغول شده و بدان عادت كردهاند بعد از بلوغ نيز غالباً به نماز و روزه ادامه مىدهند و نمازخوان و روزهگير مىشوند. برعكس، كودكانى كه قبل از بلوغ به نماز و روزه عادت نكردهاند، بعد از بلوغ نماز خواندن و روزه گرفتن برايشان دشوار است. به همين جهت بسيارى از آنها علاقهی چندانى به نماز و روزه پيدا نخواهند كرد. مگر اينكه بعد از بلوغ نيز مدتى تحت مراقبت اوليا و مربيان باشند تا به نماز و روزه عادت نمايند.
بنابراين، پدران و مادرانى كه ميل دارند فرزندانشان نمازخوان و روزهگير تربيت شوند بايد از همان زمان كودكى آنان را به انجام اين اعمال عادت دهند.
كوتاه سخن اينكه عادت يكى از روشهاى مؤثر تربيتى است كه اوليا و مربيان مىتوانند از آن استفاده كنند. مربى بايد براى تربيت و پرورش فضايل و مكارم اخلاق و آداب در كودك از اين روش كاملاً استفاده نمايد؛ مخصوصاً در دوران كودكى كه به قول دانشمندان دوران تكوين عادتها است.
البته استفاده از اين روش در تربيت، منحصر به كودك نيست، بلكه در مورد نوجوانان و حتى بزرگ سالان نيز قابل استفاده است، زيرا خوى عادتپذيرى در همهی انسانها وجود دارد. بزرگترها نيز اگر مدتى به طور مستمر كارى را انجام دهند عادت مىنمايند. اسلام نيز به مسلمين توصيه مىكند كه كارهاى نيك را ادامه دهند تا بدان عادت كنند.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
كار خود را در حال نشاط و كسالت ادامه بده.[17]
و فرمود:
عمل كمى كه ادامه يابد بهتر از عمل كثيرى است كه قطع گردد.[18]
به نظر اسلام، ارزش عمل خير، به واسطهی تأثيرى است كه در نفسِ عامل مىگذارد. بنابراين، عادت و ملكه شدن عمل خير، موجب تكامل نفس و سعادت اخروى او خواهد بود. خود عادت خير يك ارزش محسوب مىشود. چنانكه عادت دادن به فضايل يك وسيلهی تربيتى است كه مربى بدين وسيله مىتواند كودك را به خوبى پرورش دهد، عادت كردن به كارهاى زشت نيز يك وسيلهی ضد تربيتى است كه مربى بايد از به وجود آمدن آن جداً جلوگيرى كند، زيرا ترك عادت بسيار دشوار و احياناً در حد عدم امكان مىباشد. در احاديث نيز بدين مطلب اشاره شده است. براى مثال:
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
دشوارترين كارها تغيير عادت است.[19]
و فرمود:
عادت، دشمنى است كه انسان در اختيار مىگيرد.[20]
و فرمود:
غلبه بر عادت (بد) يك فضيلت است.[21]
نيز فرمود:
در ترك عادتها بر نفس خودتان غلبه كنيد و با خواستههاى نفس مبارزه نماييد تا نفس خويش را در اختيار بگيريد.[22]
1- نقش عادت در تربيت را بیان کنید.
2- پدران و مادرانى كه ميل دارند فرزندانشان نمازخوان و روزهگير تربيت شوند، چه کاری را باید انجام دهند؟
3- دشوارترين كارها چیست؟
[1]. غرر الحكم، فصل اول، شمارهی 759: «العادة طبع ثان».
[2]. اخلاق ناصرى، ص 201.
[3]. كيمياى سعادت، ج 2، ص 433.
[4]. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 8، ص 569.
[5]. غرر الحكم، فصل 53، شماره 4: «عَوِّد نفسَك فعلَ المكارم و تَحمُّلَ إعباء المغارم تَشرُفْ نفسك و تَعمُرْ آخرتك و يَكثُرْ حامدوك».
[6]. همان، شمارهی 1: «عَوِّد نفسك الجميلَ؛ فانّه يُجمِل عنك الأحدوثَة و يُجزِل لكِ المثوبةَ».
[7]. همان، شمارهی 3: «عَوِّد لسانك لينَ الكلام و بَذلَ السلام يَكثُرْ محبوك، وَ يقلّ مبغضوك».
[8]. همان، شمارهی 9: «عادة الإحسان مادّة الإمكان».
[9]. همان، فصل 26، شمارهی 102: «تَخيّر لنفسُك من كلّ خُلقٍ أحسنَه فإنّ الخير عادةٌ».
[10]. همان، فصل 65، شمارهی 36: «كفى بفعل الخير حسنُ عادةٍ».
[11]. همان، فصل نهم، شماره 44: «إنّ طباعك تدعوك إلى ما ألفَتْه».
[12]. همان، شمارهی 43: «إنّ لسانك يقتضيك ما عوّدتَه».
[13]. همان، فصل 77، شمارهی 87: «من عمل اشتاق».
[14]. وسائل الشيعه، ج 15، ص 182: «يُؤخَذُ الغلام بالصلاة و هو ابن سبع سنين».
[15]. همان، ج 7، ص 168: «إنّا نأمر صبياننا بالصيام إذا كانوا بني سبع سنين بما أطاقوا من صيام اليوم، فإن كان إلى نصف النهار أو أكثر من ذلك أو أقلّ، فإذا غلبهم العطش و الغرث أفطروا حتى يَتَعوّدوا الصومَ و يُطيقوه. فمُرواصبيانكم إذا كانوا بني تسع سنين بالصوم ما أطاقوا من صيام، فإذا غلبهم العطش أفطروا».
[16]. همان، ص 168: «وأما صوم التأديب: فأن يُؤخذ الصبيّ إذا راهق بالصوم تأديباً و ليس بفرض».
[17]. غرر الحكم، فصل 49، شمارهی 37: «عليك بإدمان العمل في النشاط و الكسل».
[18]. همان، فصل 61، شمارهی 16: «قليل يدوم خيرٌ من كثيرٍ مُنقطِع».
[19]. همان، فصل هشتم، شمارهی 142: «أصعب السياسات نقلُ العادات».
[20]. همان، فصل اول، شمارهی 1001: «العادة عدوّ متملِّك».
[21]. همان، فصل اول، شماره 411: «الفضيلة غلبة العادة».
[22]. همان، فصل 57، شمارهی 38: «غالبوا أنفسكم على ترك العادات و جاهدوا أهواءَكم تَملِكوها».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت