شرح بزرگترین خطبه نهج البلاغه در نکوهش متکبّران و فخرفروشان | ۴۲
معجزه پیامبر اكرم(ص) و شهادت درخت به رسالت
وَلَقَدْ كُنْتُ مَعَهُ(ص) لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأُ[1] مِنْ قُرَیْشٍ، فَقَالُوا لَهُ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ قَدِ ادَّعَیْتَ عَظِیماً لَمْ یَدَّعِهِ آبَاؤُكَ وَلاَ أَحَدٌ مِنْ بَیْتِكَ، وَنَحْنُ نَسْأَلُكَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَیْهِ وَأَرَیْتَنَاهُ عَلِمْنَا أَنَّكَ نَبِیٌّ وَرَسُولٌ، وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّكَ سَاحِرٌ كَذَّابٌ. فَقَالَ(ص): وَمَا تَسْأَلُونَ؟ قَالُوا: تَدْعُو لَنَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ حَتَّى تَنْقَلِعَ[2] بِعُرُوقِهَا[3] وَتَقِفَ بَیْنَ یَدَیْكَ. فَقَالَ(ص): إِنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، فَإِنْ فَعَلَ اللهُ لَكُمْ ذَلِكَ أَتُؤْمِنُونَ وَتَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟ قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ فَإِنِّی سَأُرِیكُمْ مَا تَطْلُبُونَ وَإِنِّی لَأعْلَمُ أَنَّكُمْ لاَ تَفِیئُونَ[4] إِلَى خَیْرٍ، وَإِنَّ فِیكُمْ مَنْ یُطْرَحُ فِی الْقَلِیبِ[5] وَمَنْ یُحَزِّبُ الْأحْزَابَ.[6] ثُمَّ قَالَ(ص): یَا أَیَّتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ كُنْتِ تُؤْمِنِینَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ وَتَعْلَمِینَ أَنِّی رَسُولُ اللهِ فَانْقَلِعِی بِعُرُوقِكِ حَتَّى تَقِفِی بَیْنَ یَدَیَّ بِإِذْنِ اللهِ. فَوَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لاَنْقَلَعَتْ بِعُرُوقِهَا وَجَاءَتْ وَلَهَا دَوِیٌّ[7] شَدِیدٌ وَقَصْفٌ[8] كَقَصْفِ أَجْنِحَةِ الطَّیْرِ حَتَّى وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ(ص) مُرَفْرِفَةً[9] وَأَلْقَتْ بِغُصْنِهَا[10] الْأعْلَى عَلَى رَسُولِ اللهِ(ص) وَبِبَعْضِ أَغْصَانِهَا عَلَى مَنْكِبِی[11] وَكُنْتُ عَنْ یَمِینِهِ(ص). فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَى ذَلِكَ قَالُوا ـ عُلُوّاً وَاسْتِكْبَاراً ـ فَمُرْهَا فَلْیَأْتِكَ نِصْفُهَا وَیَبْقَى نِصْفُهَا. فَأَمَرَهَا بِذَلِكَ فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ نِصْفُهَا كَأَعْجَبِ إِقْبَال وَأَشَدِّهِ دَوِیّاً فَكَادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللهِ(ص) فَقَالُوا ـ كُفْراً وَعُتُوّاً[12] ـ فَمُرْ هَذَا النِّصْفَ فَلْیَرْجِعْ إِلَى نِصْفِهِ كَمَا كَانَ. فَأَمَرَهُ(ص) فَرَجَعَ. فَقُلْتُ أَنَا: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ إِنِّی أَوَّلُ مُؤْمِن بِكَ یَا رَسُولَ اللهِ، وَأَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ اللهِ تَعَالَى تَصْدِیقاً بِنُبُوَّتِكَ وَإِجْلاَلاً لِكَلِمَتِكَ. فَقَالَ الْقَوْمُ كُلُّهُمْ: بَلْ ساحِرٌ كَذّابٌ عَجِیبُ السِّحْرِ خَفِیفٌ[13] فِیهِ. وَهَلْ یُصَدِّقُكَ فِی أَمْرِكَ إِلاَّ مِثْلُ هَذَا (یَعْنُونَنِی)؟
من همراه پیامبر اكرم(ص) بودم آن هنگام كه بزرگان قریش نزد آن حضرت آمده و گفتند: اى محمد(ص) ادعاى بزرگى نمودى كه هیچ یك از نیاكان تو چنین ادعایى نكردهاند. ما چیزى از تو درخواست مىنماییم كه اگر توان انجام آن را داشتى و آن را بما نمایاندى، به نبوت و رسالت تو علم پیدا خواهیم كرد؛ وگرنه خواهیم دانست كه جادوگرى دروغگو هستى. حضرت فرمودند: درخواستتان چیست؟ آنان گفتند: این درخت را فراخوان تا ریشهكن شده و در نزدت بایستد. پیامبر خدا(ص) فرمودند: خداوند بر همه چیز تواناست؛ ولى اگر این (خواستهی شما) را انجام دادم، ایمان مىآورید و گواهى به حق خواهید داد؟ گفتند: بله. فرمودند: من هماكنون آنچه درخواست كردهاید، به شما مىنمایانم؛ ولى به روشنى مىدانم كه شما به سوى خیر بازگشتى نخواهید داشت، و در میان شما كسانى هستند كه در چاه (بدر) خواهند افتاد (و عناد و لجاج را به رویارویى نظامى با حق رسانیده و ـ به زعم باطل خویش ـ در مسیر خاموش نمودن نور خدا دست از جان خواهند شست)، و برخى دیگر به گروه گروه نمودن مردم پرداخته (و جنگ احزاب = خندق) را با هدف نابود كردن حقیقت و راستى به راه خواهند انداخت و بدینسان) دشمنى خود را با دین خدا ابراز خواهند داشت.
آنگاه پیامبر اكرم(ص)، «درخت» را مخاطب ساخته و فرمودند: اى درخت! اگر به خدا و روز جزا ایمان دارى و مرا پیك و فرستاده پروردگار متعال مىدانى، ریشهكن شو و به اذن خداى تعالى در پیش روى من قرار بگیر.
سوگند به خدا(ى بزرگى) كه آن حضرت را به حق مبعوث فرمود! درخت از جاى كنده شد و با ریشههایش در حالى كه بانگى شدید صدایى همچون صداى بالهاى پرندگان داشت، حركت كرد و در پیشگاه رسول خدا(ص) ایستاد. و این در حالى بود كه شاخه بلند خود را بر پیامبر خدا(ص)، و بعضى از شاخههایش را بر كتف من كه سمت راست آن حضرت بودم، انداخت. آنان وقتى چنین ـ اعجاز عظیمى را بالعیان ـ مشاهده نمودند، با تكبّر و خود بزرگبینى گفتند: درخت را فرمان بده كه نیمهاى از آن نزد تو آید و نیمهاى به جاى خود بماند. حضرت چنین كردند و نیمهی درخت به حالتى شگفتآور به سوى آن حضرت روىآور شد، و در حالى كه صدایى بیش از پیش از آن شنیده مىشد، (به قدرى نزدیك شد كه) گویى مىخواست پیامبر اكرم(ص) را در بر گیرد. (این بار) آنان با كفر و سركشى درخواست نمودند: این نیمه را امر كن به سوى نیمه دیگر بازگردد (و به آن ملحق شود) و به حالت پیشین درآید. (پیامبر خدا(ص)) نیمه درخت را فرمان دادند و (به حالت سابق خود) بازگشت. در اینجا بود كه من گفتم: لاَ إلهَ الاَّ الله، اى رسول خدا! من اولین كسى هستم كه به شما ایمان (و گرایش قلبى) دارم، و نخستین فردى هستم كه اقرار و اعتراف مىنمایم به اینكه درخت، آنچه به امر خداى تعالى انجام داد به خاطر تصدیق و پذیرش پیامبرى شما و با هدف بزرگداشت و تعظیم سخن شما (در دعوى رسالت) بود.
آن گروه یكصدا و همگى گفتند: بلكه او جادوگرى است با افسونهاى شگفت و مهارتى فوقالعاده در سحر. و (به عنوان استهزا و تمسخر گفتند:) آیا جز این فرد (مرا قصد نمودند) شخص دیگرى تو را تصدیق مىنماید؟
قضیهاى كه در این فراز كلام امام(ع) آمده، از ابعاد مختلف قابل بررسى و دقت است:
1. سرآمد معجزات پیامبر خدا(ص) «قرآن كریم»[14] است؛ ولى با دقت در منابع حدیثى و تاریخى، به نمونههاى فراوانى در زندگى پربركت حضرت برمىخوریم كه برخى از آنان همچون شقالقمر[15] در قرآن كریم نیز ذكر شده است؛
۲. خبرهای غیبى پیامبر والامقام اسلام(ص)، خود فصل بسیار زیبایى از زندگانى آن نور الاهى را رقم مىزند كه از دیدگاههاى گوناگون قابل تحقیق و توجه است؛ ولى شرح و بسط آن مجال دیگرى مىطلبد.[16] در اینجا اشاره به وقوع جنگ بدر و احزاب و حتى نتیجه خفّتبار آن براى مشركان، اتمام حجتى بسیار رسا و گویا است؛
3. سبقت اسلام امیرالمؤمنین(ع) بر دیگران، امرى قطعى بین فریقین است، و در آغازین روز دعوت رسول خدا(ص) نیز این افتخار ثبت شده. مفسّران، ذیل آیه «وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأقْرَبِینَ»[17] جریان آغاز دعوت را بازگو كردهاند كه خلاصهاش چنین است: حضرت، چهل نفر از خویشان را فرا خوانده و اطعام كردند و فرمودند: «چه كسى وصى و وزیر و جانشین من خواهد بود؟» گستاخى ابولهب سبب تفرّق آنان شد. روز دوم نیز چنین اتفاقى افتاد، و در روز سوّم امیرالمؤمنین(ع) كه كمسالترین ایشان بودند، اعلام آمادگى كردند و رسول خدا(ص) در تأیید فرمودند: تو، همانى؛[18]
4. عناد، نقطه تاریك و اسفبارى است كه راه درك معارف را بر بسیارى از انسانها بسته است. این رذیله را در این قضیه مىبینیم؛ همچنین به نمونههایى نیز در قرآن مجید برخورد مىكنیم. نمرودیان با ندایى تازه، از خواب گران برخاستند و در حالى كه قهرمان توحید حضرت ابراهیم(ع) آنان را كاملاً مُجاب كرده بودند، نخست در دل بر حقانیت حضرت گواهى دادند:
«فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظّالِمُون»[19] و سپس فرمان سوزاندن آن پیك معصوم خداوند را صادر كردند.
اطرافیان فرعون نیز پس از دیدن آیات نُهگانه حضرت موسى كلیم الله ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ نداى فطرت خویش را برنتافتند و بر اساس گزارش صادق قرآن كریم:
«وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوًّا...».[20]
1- سرآمد معجزات پیامبر خدا(ص) چیست؟
2- چه چیزی راه درك معارف را بر بسیارى از انسانها بسته است؟
[1]. ملأ، به جماعت اشراف از مردم گفته مىشود. مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 609، ذیل بقره (2)، 246.
[2]. قلع، به معناى از جا كندن، و باب انفعال آن (انقلاع) پذیرش این حالت است، و «از جا كنده شدن» معنا مىشود. مصباح المنیر، ص 513.
[3]. عِرق هم در مورد «رگ» انسان استعمال مىشود، هم ریشه درخت، و جمع آن عروق است. تهذیب اللغه، ج 1، ص 151.
[4]. فاءَ، به معناى «رجوع كرد» است و ( صحاح اللغه، ج 1، ص 63). در قرآن كریم هم مىخوانیم: «...فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللهِ». حجرات (49)، 9.
[5]. چاه قدیمى. مصباح المنیر، ص 512.
[6]. حزب، طایفهاى از مردم را گویند، و تحزّب هم به معناى گروه گروه شدن است. مصباح المنیر، ص 133.
[7]. صدا. در احادیث دیگرى نیز این كلمه به كار رفته، مانند: «لَهُم دَوِیٌّ كَدوىِّ النّحل؛ مانند صداى زنبور عسل از آنان صدا شنیده مىشد»، (بحارالانوار، ج 44، ص 394)، در مورد اصحاب امام حسین(ع) در شب عاشورا.
[8]. قصف نیز به معناى «صدا» است. در مصباح المنیر، ص 506 آمده است: «قصفَ الرّعدُ قصیفاً: صوَّتَ».
[9]. رفّ، به حالتى كه پرنده گرد چیزى پر مىزند و قصد دارد خود را بر آن بیفكند، اطلاق مىشود. (الصحاح، ج 4، ص 1367). آنچه در متن آمده، اسم فاعل همین ماده است؛ یعنى درخت شاخ و برگ خود را (به سوى حضرت) رها كرده بود.
[10]. غصن، به آنچه از تنه درخت منشعب گردد، گفته مىشود (شاخه) و جمع آن غصون ـ اغصان و غِصَنة است. لسان العرب، ج 13، ص 313.
[11]. مرحوم طبرسى ذیل آیه «فَامْشُوا فِی مَناكِبِها» (ملك، 15): «مَنا كبُ الارض، ظُهورُها و مَنْكِبُ كل شیءٍ اعلاه. و اصله الجانب و منه مَنكِبُ الرَّجُل». (شانه، دوش) مجمع البیان، ج 9 و 10، ص 488.
[12]. عتا یَعْتُو عُتوّاً، به معناى استكبار و گردنكشى است، و عتا یَعتُو عتیّاً به معناى پا به سن گذاشتن و بزرگسال شدن است. مصباح المنیر، ص 392.
[13]. از این ماده، گاهى معناى تردستى و سرعت اراده مىشود؛ چنانكه در لغت آمده است: «خَفَّ الْقَوْمُ عَنْ مَنْزِلِهِمْ خُفُوفاً: ارتَحلُوا مُسْرِعِینَ». لسان العرب، ج 9، ص 81، سطر 11.
[14]. ر.ك: بحارالانوار، ج 17، ص 159 ـ 225.
[15]. قمر (54)؛ بحار الانوار، ج 17، ص 353 ـ 350 و تقویم شیعه، ص 303، واقعه سیزدهم ذىالحجه.
[16]. ر.ك: بحارالانوار، ج 18، ص 144 ـ 105.
[17]. شعراء (26)، 213.
[18]. بحارالانوار، ج 18، ص 181، حدیث 11؛ و ص 148 ـ 243، 89 حدیث از منابع شیعه و عامه.
[19]. انبیاء (21)، 64.
[20]. نمل (27)، 14: «و (این آیات نُهگانه را) از روى ستم و بلندپروازى انكار نمودند، در حالى كه در دل به حقانیت آن یقین داشتند (و هیچ شك و شبههاى نداشتند)».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی