کد مطلب: ۸۴۸
تعداد بازدید: ۲۲۶۲
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۰
به‌مناسبت ولادت حضرت امام موسی کاظم(ع)| ۲
شیخ عبّاس قمی در توصیف آن امام همام می‌نویسد: بالجمله (به طور کلّی) حضرت امام موسى علیه السّلام، عابدترین اهل زمان خود، و اَفقه از همه، و سخى‏‌ترین و گرامى‌‏ترین بود...

عبد صالح

مختصری از زندگی نامه امام موسی کاظم علیه السّلام

حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام در سال ۱۲۸ قمری در سرزمین ابواء (روستائی بین مکّه و مدینه) به دنیا آمدند. در روز ولادت با سر سعادت آن حضرت اختلاف است، بنا به نقل إعلام الوری و اعیان الشّیعه و ...، ولادت حضرت در روز یکشنبه ۷ صفر به وقوع پیوست امّا بسیاری از علمای مقدّم بر ایشان، ماه و روز میلاد حضرتش را متذکّر نشده اند، همچون کلینی در کافی و شیخ مفید در ارشاد و ...، و برخی دیگر مانند طبری در دلائل الامامة بنا به قرائنی ولادت امام علیه السّلام را در ماه ذی الحجّه می دانند و روایتی را که به بیان کیفیّت میلاد امام کاظم علیه السّلام می پردازد، مِن باب شاهد و مؤیّدی برای قول خود (ماه ذی الحجّه) بیان می کنند که در آن به میلاد امام کاظم علیه السّلام در ماه ذی الحجّه و پس از انجام مناسک حج اشاره شده است. البته علاوه بر آن چه ذکر شد، با توجّه به سیره علماء و با در نظر داشتن این که هفتم ماه صفر که مصادف است با ایّام عزای آل الله و اسارت خاندان رسالت، بزرگداشت روز ولادت امام کاظم علیه السّلام در ماه ذی الحجّه شایسته تر می باشد. نام مبارکشان، موسی و لقبشان، کاظم (عبد صالح و باب الحوائج) و کنیه آن حضرت، ابو الحسن است. پدر بزرگوارشان پیشوای ششم حضرت صادق علیه السّلام و مادر گرامیشان بانوئی با فضیلت به نام حمیده بود. معلى بن خنيس می گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: «حميده پاك و پاكيزه از كثافات، چون شمش طلا است، پيوسته فرشته‏ ها نگهبان او بودند تا به من رسيد، اين لطفى بود كه خدا نسبت به من و جانشين من (امام کاظم علیه السّلام) نمود». مدّت عمر شریف حضرت ۵۵ سال بود که می توان این مدّت را به دو بخش کلّی تقسیم کرد: ۱-دوران قبل از امامت، از سال ۱۲۸ قمری تا ۱۴۸ قمری (۲۰ سال). ۲-دوران بعد از امامت، از سال ۱۴۸ تا ۱۸۳ (۳۵ سال) که در عصر طاغوت هائی به نام های: منصور دوانیقی، مهدی عبّاسی، هادی عبّاسی و هارون الرّشید بود و بیشتر دوران امامت آن حضرت (۲۳ سال و دو ماه و ۱۷ روز) در عصر خلافت هارون (پنجمین خلیفه عبّاسی) بود.(۱)

تکلّم در گهواره

يعقوب سرّاج كه می گوید: بر حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام داخل شدم، ديدم نزديك سر پسرش أبو الحسن موسى عليه السّلام ايستاده و او در گهواره است، پس با او زمانى طولانى راز گفت، من نشستم تا امام علیه السّلام فارغ شد، پس برخاستم به سوى آن حضرت بروم، حضرت فرمودند: برو نزديك مولاى خود و به او سلام كن، من نزديك أبو الحسن موسى عليه السّلام شدم و به ایشان سلام كردم، آن حضرت به زبان فصيح سلام مرا جواب داده و فرمودند: برو اسم دخترت را كه ديروز نام او را نهاده ‏اى تغيير بده زيرا او اسمى است كه حقّ تعالى آن را مبغوض می دارد. يعقوب گفت: حقّ تعالى به من دخترى كرامت فرموده بود و من او را حميراء نامیده بودم. حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: اطاعت كن امر مولاى خود را تا رشد (يعنى راه راست) نصيب تو شود. پس من اسم دخترم را تغيير دادم(2)

مکارم اخلاق امام موسی کاظم علیه السّلام

كمال الدّين محمّد بن طلحه شافعى (از دانشمندان بزرگ اهل سنّت) در باره امام کاظم علیه السّلام می گوید: او است امام كبير القدر، عظيم الشأن، كثير التّهجد، مُجِدّ (کوشا) در اجتهاد، مشهور به عبادات، مواظب بر طاعات، مشهور به كرامات، شب را به روز مى‏ آورد به سجده و قيام، و روز را به آخر مى‏ رسانيد به تصدّق و صيام و به سبب بسيارى حلمش و گذشتش از جرم تقصير كنندگان در حقّش «كاظم» خوانده شد. كسى را كه بدى كرده بود به او، با احسان و نیکی به او جزا مى‏ داد، و كسى را كه جنايتى بر او وارد آورده بود، مورد عفو و بخشش خود قرار می داد. به جهت كثرت عباداتش عبد صالح ناميده شده، و در عراق به باب الحوائج الى اللّه معروف شده زيرا هر كه متوسّل به آن جناب شده به حاجت خود رسيده است. از کراماتش عقل ها دچار سرگردانی شده اند و او نزد خدا ثبات قدم داشت و هرگز متزلزل نشد.

شیخ عبّاس قمی در توصیف آن امام همام می نویسد: بالجمله (به طور کلّی) حضرت امام موسى عليه السّلام، عابدترين اهل زمان خود، و اَفقه از همه، و سخى‏ ترین و گرامى ‏ترین بود و روايت شده كه شب‏ ها براى نوافل شب برمى‏ خاست و پيوسته نماز مى ‏خواند تا نماز صبح، و چون فریضه صبح را به جا می آورد تعقيب مى‏ خواند تا طلوع آفتاب. پس براى خدا سجده مى ‏كرد و پيوسته در سجود و تحميد بود و سر بر نمى‏ داشت تا نزديك زوال، و اين دعا را بسيار مى‏ فرمود: «اللّهمّ انّى اسألك الرّاحة عند الموت، و العفو عند الحساب» خدایا! از تو راحتی به هنگام مرگ و بخشش به هنگام حساب را خواهانم، و مكرّر این دعا را تکرار می فرمود. همچنین یکی دیگر از دعاهاى آن حضرت این دعا بود: «عَظُمَ الذَّنبُ مِن عَبدِكَ، فَليَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِكَ»، بزرگ است گناه از بنده تو و چقدر نیکوست عفو و بخشش از تو.

و چنان از خوف خدا گريه مى‏ كرد كه محاسنش از اشك چشمش تر مى ‏شد. و از همه مردم صله و احسانش نسبت به اهل و ارحامش بيشتر بود، و از فقراى مدينه پرستارى مى ‏كرد، شب‏ ها كه مى ‏شد زنبيلى كه در آن پول طلا و نقره و آرد و خرما بود به دوش مى‏ گرفت و براى ايشان مى ‏برد، و فقرا نمى‏ دانستند که این عطایا از جانب کیست، و آن بزرگوار كريم بود و هزار بنده آزاد كرد. صوتش در خواندن قرآن از همه نيكوتر بود، و با حزن قرآن مجيد را تلاوت مى‏ نمود به حدّى كه هر كه تلاوتش را مى ‏شنيد به گریه می افتاد. مردم مدينه آن حضرت را زين المجتهدين مى ‏گفتند. آن بزرگوار مى ‏فرمود: من هر روز پنج هزار مرتبه استغفار مى ‏كنم.

خطيب بغدادى- كه از اعاظم اهل سنّت و موثّقين از مورّخين و قدماى ايشان است- می گوید: موسى بن جعفر عليه السّلام را عبد صالح مى‏ گفتند، از شدّت عبادت و كوشش و اجتهادش‏.(3)

صله رحم و برکت در عمر

ابا صلت هروى مى‏ گويد: امام رضا- عليه السّلام- فرمودند: پدرم موسى بن جعفر- عليه السّلام- ابتداء به على بن ابى حمزه فرمودند: مردى از اهل مغرب را ملاقات خواهى كرد كه درباره من خواهد پرسيد. به او بگو: وى امامى است كه امام صادق- عليه السّلام- او را به ما معرّفى كرده و اگر از احكام حلال و حرام پرسيد، به او جواب بده. على بن ابى حمزه گفت: نشانه‏ اش چيست؟ فرمودند: مردى تنومند و بلند قامت است. اسمش يعقوب بن يزيد و راهنماى قبيله‏ اش مى‏ باشد. اگر اجازه ورود خواست، او را نزد من بياور. على بن حمزه مى ‏گويد: به خدا قسم! در طواف خانه خدا بودم كه آن مرد با همان ويژگي هايى كه حضرت فرموده بودند آمد و به من گفت: مى ‏خواهم رفيق تو را ببينم. گفتم: كداميك را؟ گفت: موسى بن جعفر- عليه السّلام- پرسيدم: اسمت چيست؟ گفت: يعقوب بن يزيد. گفتم: اهل كجا هستى؟ گفت: مغرب. پرسيدم: از كجا مرا شناختى؟ گفت: كسى را در خواب ديدم كه به من گفت: على بن ابى حمزه را درياب، و حوايج خود را از او بخواه و تو را به من نشان داد. على بن ابى حمزه مى ‏گويد: گفتم اينجا بنشين تا طوافم را تمام كنم و نزد تو بيايم. پس رفتم و طواف نموده، برگشتم و با او صحبت كردم. او را شخصى عاقل و فهميده يافتم. از من با اصرار خواست كه او را پيش موسى بن جعفر- عليه السّلام- ببرم و من نيز چنين كردم. وقتى حضرت او را ديدند، به او فرمودند: اى يعقوب بن يزيد! تو ديروز آمدى و ميان تو و برادرت در فلان مكان، خصومتى رخ داد و كار به ناسزا گويى كشيده شد. اين عمل شما از آيين ما نيست. و ما شيعيان خود را اين چنين دستور نمى ‏دهيم. از خدا بترس؛ زيرا شما به زودى به وسيله مرگ، از هم جدا خواهيد شد. امّا برادرت در مسافرتى قبل از آن كه به خانواده ‏اش برسد، مى ‏ميرد و تو از كرده خود پشيمان مى‏ شوى؛ چون شما از هم قطع رحم مى ‏كنيد و به هم پشت مى ‏نماييد، خداوند نيز عمر شما را قطع مى ‏كند. آن مرد پرسيد: يا بن رسول اللَّه! اجل من چه وقت فرا خواهد رسيد؟ فرمودند: اجل تو هم رسيده بود امّا در فلان منزل، با عموى خود صله رحم كردى و خدا مرگ تو را تا بيست سال ديگر، به تأخير انداخت. على بن ابى حمزه مى‏ گويد: آن مرد را سال آينده در مكّه ملاقات كردم و به من گفت: برادرش قبل از اين كه به شهر خودش برسد، در راه مرد و او را همان جا دفن كردند.(4)

کلامی از امام موسی کاظم علیه السّلام

«لَيْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ كَفَّ الْأَذَى وَ لَكِنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ الصَّبْرُ عَلَى الْأَذَى». خوب همسایه داری کردن (فقط) در خودداری از آزار رساندن به همسایه نیست بلکه خوب همسایه داری نمودن صبر کردن بر آزار و اذیّت (همسایه) است.(5)

پی‌نوشت

برگرفته از کتاب های:

1- أعيان الشيعة ج ‏۲ ص ۵/ إعلام الورى ج‏ ۲ ص۶/ دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ص ۳۰۳/ احادیث الطّلاب ص۸۹۴/ سیره پیشوایان ص۴۱۳/ داستان های شنیدنی از چهارده معصوم ص۱۳۲/ زندگانى حضرت امام موسى كاظم(ع) [ترجمه بحار الأنوار] ص8.

2- منتهى الآمال ج‏3 ص1467.

3- همان ص1468 و 1469.

4- جلوه ‏هاى اعجاز معصومين عليهم السّلام ص239، به نقل از: بحار ج48 ص37 حديث 8 و مستدرك الوسائل ج9 ص136.

5- تحف العقول ص409.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مسلم زکی زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: