مختصری از زندگانی امام علیه السّلام
در سوّم شعبان سال چهارم هجری، آقای شهیدان و سیّد جوانان بهشت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام، در مدینه منوّره عالم را به نور خود منوّر فرمودند. نام مبارک آن حضرت در تورات «شبیر» و در انجیل «طاب» است. پدر بزرگوارشان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام و مادرشان خاتون دو سرا حضرت صدّیقه کبری فاطمه زهرا علیها السّلام است. کنیه آن حضرت «ابوعبدالله» و کنیه خاص آن حضرت «ابوعلی» است. القاب حضرت: الشهید، الطیّب، الوفیّ، السیّد، الزکیّ، المبارک و تابع لمرضات الله است. مدّت عمر شریف آن حضرت ۵۷ سال بود.
آن حضرت شش سال و چند ماه با جدّ گرامی خود رسول اکرم صلّی الله علیه و آله بودند. مدّت سی سال با پدر بزرگوار خود مولای متّقیان امیرالمؤمنین علیه السّلام زندگی کردند و در جمل، صفّین و نهروان شرکت داشتند. بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام، به مدّت ده سال، همراه و شریک رنج های امام حسن علیه السّلام بودند و پس از شهادت مظلومانه امام مجتبی علیه السّلام، امامت به آن امام همام منتقل شد و زمان امامتشان ده سال به طول انجامید تا این که آن بزرگوار در حماسه بی نظیر تاریخ در روز عاشورا دهم محرّم سال ۶۱ هجری در کربلای معلّی مظلومانه به شهادت رسیدند.(1)
انبیاء زائر اباعبدالله علیه السّلام
امام صادق علیه السّلام می فرمایند: پیامبری در زمین و آسمان نیست مگر آن که از خدای متعال می خواهد تا برای زیارت حضرت حسین بن علی علیهما السّلام به او اجازه داده شود، لذا (پیوسته) دسته ای از انبیاء برای زیارت آن حضرت نازل می شوند و دسته ای پس از زیارت حضرتش به آسمان صعود می کنند.
اباحمزه ثمالی می گوید: اواخر حكومت بنى مردان بود كه من براى زيارت قبر حضرت حسين بن علىّ عليهما السّلام در حالى كه خود را از اهل شام مخفی می ساختم از شهر كوفه خارج شده تا به كربلاء رسيدم. در جايى مخفى شدم تا نيمى از شب گذشت سپس از مكان خود بيرون آمده و به طرف قبر رفتم و وقتى نزديك شدم مردى به طرف من آمد و گفت: برگرد كه مأجور و مثاب مى باشى و تو به قبر دسترسى ندارى. پس نالان برگشتم تا نزديك طلوع صبح شد. به طرف قبر بازگشته تا نزديك آن شدم، باز همان شخص به طرف من آمد و گفت: اى شخص تو دسترسى به قبر ندارى. به او گفتم: خدا به تو عافیت دهد چرا من به قبر دسترسى ندارم؟ در حالى كه من از كوفه به نيّت زيارت آن حضرت آمده ام، تقاضا می کنم بين من و بين قبر حائل نشوى تا زيارت كرده و سريع برگردم زيرا می ترسم صبح شود و اهل شام من را در اين جا ديده و به قتل رسانند. آن شخص به من گفت: كمى صبر كن زيرا حضرت موسى بن عمران عليه السّلام از خداوند متعال درخواست نموده كه به او اذن زيارت قبر حسين بن على عليهما السّلام را بدهد و حق تعالى به وى اذن داده، لذا او با هفتاد هزار فرشته از آسمان پائین آمده و هم اكنون در محضر امام عليه السّلام بوده و آن جناب را زيارت كرده و انتظار مى كشند صبح طلوع كند تا به آسمان بروند. به آن شخص گفتم: خدا به تو عافیت بدهد تو كيستى؟ گفت: من از فرشتگانى هستم كه مأمور به حفاظت و حراست از قبر حسين بن علىّ عليهما السّلام و طلب آمرزش براى زوّار آن امام مى باشند. اباحمزه می گوید: پس برگشتم و نزديك بود به خاطر آن چه از او شنيده بودم عقلم بپرد. هنگامى كه صبح طلوع كرد جلو رفتم ولی كسى مانع نشد، پس به قبر نزديك شده و سلام نمودم و قاتلان آن حضرت را نفرين كردم و در همان جا نماز صبح را به جا آورده و به جهت هراسى كه از اهل شام داشتم سريع برگشتم.(2)
سرور در قلب مؤمن
امام حسين عليه السّلام فرمودند: بهترين اعمال بعد از نماز، داخل كردن سرور در قلب مؤمن است به شکلی كه متضمّن گناه نباشد، روزى ديدم غلامى با سگى غذا مى خورد، من از علّت آن پرسيدم گفت: يابن رسول اللَّه من غمناکم، مى خواهم او را شاد کنم، شايد شادى او موجب شادى من گردد، زيرا مالكى يهودى دارم و مى خواهم از دست او نجات يابم. حضرت چون اين سخن را از غلام شنيدند، به نزد يهودى كه مالك او بود رفتند و فرمودند: دويست دينار طلا مى دهم كه غلام خود را به من بفروشى، يهودى گفت: من غلام را فداى قدم هاى تو كردم كه برداشته اى و به خانه من آمده اى، و اين باغ را نيز به او مى دهم، و مال را به تو پس مى دهم، حضرت فرمودند: مال را به تو بخشيدم، يهودى گفت: قبول كردم و به غلام بخشيدم، حضرت فرمودند: غلام را آزاد كردم و مال ها را به او بخشيدم، زن يهودى گفت: من مسلمان شدم و مهر خود را به شوهرم بخشيدم، يهودى گفت: من نيز مسلمان شدم و اين خانه را به زن خود بخشيدم.(3)
کهیعص
اسحاق بن احمر از امام زمان علیه السّلام در باره کلام خداوند: «کهیعص» سؤال کرد و امام علیه السّلام فرمودند: اين حروف، رموز غيب است كه خداوند بنده خود زكريا را از آن مطّلع ساخت و براى محمّد (صلّی الله علیه و آله) تعریف نمود، چون زكريا از پروردگارش خواست تا نام پنج تن را به او بياموزد، جبرئيل آمد و آن ها را به او آموخت. زكريا هر وقت محمّد و على و فاطمه و حسن را نام مى برد دلش باز مى شد و اندوهش برطرف مى گشت، و چون نام حسين را بر زبان می آورد، گريه گلويش را مى گرفت و گيج مى شد؛ يك روز عرض كرد: معبود من! مرا چه شده كه چون نام چهار تن را مى برم به نام آن ها از هموم خود، تسلّى مى يابم و چون نام حسين را مى برم اشكم مى ريزد و ناله ام بلند می شود؛ خداى تبارك و تعالى سرگذشت او را برايش در كلمه «كهيعص» فرمود: كاف كربلا است، هاء: هلاك عترت، ياء: يزيد كه ظالم در حقّ حسين (علیه السّلام) است، عين: عطش و صاد: صبر آن حضرت.
چون زكريا اين را شنيد، سه روز از مسجد خود بيرون نرفت و كسى را هم نپذيرفت و رو به گريه و ناله آورد و براى او نوحه مى خواند: معبودا! آيا بهترين خلق تو، داغدار فرزندش مى شود؟ معبودا! گرفتارى اين مصيبت بر آستانش فرو مى افتد؟ معبودا! على و فاطمه جامه اين ماتم را مى پوشند و اين مصيبت به آن ها وارد مى شود؟! سپس هميشه مى گفت: معبود من! به من پسرى بده كه در پيرى نور چشمم باشد و چون به من عطا كردی، او را محبوب من ساز و پس از آن مرا داغدار او كن چنان چه دوستت محمّد را داغدار فرزندش مى كنى؛ و خداوند (دعایش را مستجاب نموده) يحيى را به او داد و پس از چندی او را به مصیبتِ (شهادت) یحیی مبتلا ساخت، مدّت حمل يحيى شش ماه بود و مدّت حمل حسين (علیه السّلام) هم چنين است.(4)
امّ سلمه و تربت اباعبدالله علیه السّلام
امام پنجم فرمودند: پيغمبر صلّی الله علیه و آله در خانه امّ سلمه بودند، رسول خدا به او سفارش کردند كسى نزد ایشان نيايد، حسين علیه السّلام كه كودك بود آمد و خدمت پيغمبر رسيد و دنبالش ام سلمه شرفياب شد، او نمی توانست مانع حسین علیه السّلام شود، ديد حسين روى سينه پيغمبر است و پيغمبر گريه مى كند و چيزى را هم در دست خود زير و رو مى كند، فرمود: اى امّ سلمه! اين جبرئيل است كه به من خبر مى دهد اين حسينم كشته مى شود و اين هم خاكى است كه روى آن كشته مى شود، آن را نزد خود نگه دار، هر وقت خون شد، (بدان) حسينم كشته شده است؛ امّ سلمه عرض كرد: يا رسول اللَّه، از خدا بخواه از او (این کشته شدن را) دفع كند، فرمود: خواستم، و خدا وحى كرد: اين درجه اى است كه هيچ آفريده ای بدان نرسد و او شيعيانى دارد كه شفاعت كنند و شفاعتشان پذيرفته شود و مهدى هم فرزند اوست و خوشا به حال كسى كه از دوستان حسين و شيعيان او باشد، به خدا قسم آن ها رستگاران روز قيامت اند.(5)
سیّد الشّهداء
امام صادق علیه السّلام فرمودند: «زُورُوا الْحُسَيْنَ ع وَ لَا تَجْفُوهُ فَإِنَّهُ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْخَلْقِ وَ سَيِّدُ الشُّهَدَاء». حسین علیه السّلام را زیارت کنید و به او جفا نکنید که همانا او از میان خلق سیّد جوانان بهشت است و آقای شهداست.(6)
کرامت زائران حسینی نزد خدا
امام صادق علیه السّلام فرمودند: «مَا مِنْ أَحَدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ يَتَمَنَّى أَنَّهُ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَيْنِ لِمَا يَرَى مِمَّا يُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَيْنِ ع مِنْ كَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى». هیچ احدی روز قیامت نیست مگر آن که آرزو می کند (حسرت می خورد) ای کاش از زائران حضرت حسین علیه السّلام بود به خاطر آن که می بیند رفتاری را که با زوّار امام حسین علیه السّلام می شود که همان کرامت ایشان نزد خدای تعالی باشد.(7)
پی نوشت
برگرفته از کتاب های:
1- تقویم شیعه ص۲۳۳تا۲۳5/احادیث الطّلاب ص۵۷۹.
2- كامل الزيارات (ترجمه ذهنى تهرانى) ص365 تا367.
3- جلاء العیون ص502.
4- در کربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهموم) ص64.
5- همان ص65.
6- كامل الزيارات ص110.
7- همان.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده