ترسان به هنگام انجام عمل صالح و شاکر و ذاکر
امیر المؤمنین علیه السّلام صفات متّقین را بر می شمرد و رفته رفته بر تپش های قلب همّام افزوده می شود. گوئی تمام وجودش گوش شده تا ببیند مولای متّقیان در ادامه ذکر صفات اهل تقوا چه می فرمایند. و امام علیه السّلام چنین ادامه داده، فرمودند:
«يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ، يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ». اعمال نيك را انجام مى دهد امّا باز هم ترسان است، روز را شام مى سازد و همّش سپاس گزارى است، شب را به روز مى آورد و تمام فكرش ياد خدا است.
ترسان در حال انجام عمل صالح
قبلاً در دو جای مختلف از خطبه (ذیل عبارت: «اجسادهم نحیفة» و «اتقیاء») به طور مشروحی در باره مقام خوف اهل تقوا سخن گفتیم. در این فراز خطبه، امام علیه السّلام بار دیگر به مقام خوف متّقین اشاره می فرمایند امّا قدری متفاوت از آن چه پیش از این بیان گردید، زیرا قبلاً در باره مطلق بحث «خوف» صحبت شد امّا این جا از ترس حتّی هنگام انجام عمل صالح سخن به میان آمده است. در واقع امام علیه السّلام به درجات والا و پیشرفته خوف متّقین اشاره می کنند. اگر انسان در حال ارتکاب معصیت یا پس از آن و یا حتّی وقتی که گناه نمی کند امّا مشغول عبادت و بندگی پروردگار هم نیست، از خدای متعال به خاطر غفلت و اتلاف فرصت هایی که به او عنایت شده، بترسد، این به نوبه خود یک ارزش است و از وجود روح ایمان در نهاد انسان خبر می دهد ولی کم تر پیش می آید که انسان به هنگام اطاعت از خدا و انجام عمل صالح هم از خدای متعال بترسد به دلیل آن که خود را در مسیر بندگی و انجام فرمان پروردگار می بیند و به همین جهت نه تنها نمی ترسد بلکه خود را مستحقّ پاداش های الهی می داند. امّا متّقین به درجه ای از مقام خوف دست یافته اند که حتّی در انجام عبادات نیز خائف اند. عمل صالح انجام می دهند و در عین حال می ترسند که مبادا در مقام بندگی و اطاعت خداوند، هم از جهت کمیّت و هم کیفیّت، کوتاهی نموده و رضای پروردگار را تحصیل نکرده باشند. متّقین تا روز حساب و قیامت که پرده ها کنار رفته و خوب و بد اعمال روشن می گردد اطمینانی به اعمال خود ندارند. از کجا معلوم شاید در نیّت عمل خللی بوده که باعث فساد آن عمل گشته و یا به نحوی انجام شده که مورد رضای پروردگار قرار نگرفته و به درگاه او مقبول واقع نشده است. همین سبب شده تا حتّی به هنگام عبادت و انجام عمل صالح نیز با وجود امید به رحمت خداوند، از کوتاهی و تقصیر در عمل خویش هراسان باشند. این صفت در متّقین مانع از ورود آفاتِ عبادت در وجود ایشان می شود. مولای متّقیان امیر مؤمنان علی علیه السّلام می فرمایند: «لِكُلِ شَيْءٍ آفَةٌ». برای هر چیزی آفتی است.[1] در روایات اسلامی دو چیز آفت عبادت معرّفی شده است: 1-«فترة» به معنای ضعف و سستی. پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «آفَةُ الْعِبَادَةِ الْفَتْرَةُ». آفت عبادت ضعف و سستی است.[2] 2- «ریاء» یا خود نمائی. امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمودند: «آفة العبادة الرّياء». آفت عبادت ریاء و خود نمائی است.[3] اهل تقوا می ترسند که مبادا عبادت و عمل صالحی را که به درگاه خدا تقدیم کرده اند مورد رضایت پروردگار نباشد به همین جهت نامه عمل خود را پر از حسنات ندیده و همیشه خود را محتاج انجام عمل صالح می بینند لذا در این مسیر از هیچ تلاشی فرو گذار نمی کنند و سستی به خرج نمی دهند، خدای متعال در قرآن کریم این حقیقت را بیان فرموده است: «وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ * أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ». و آن ها كه نهايت كوشش را در انجام طاعات به خرج مى دهند و با اين حال، دل هايشان هراسناك است از اين كه سرانجام به سوى پروردگارشان باز مى گردند * (آرى) چنين كسانى در خيرات سرعت مى كنند و از ديگران پيشى مى گيرند.[4] از سوی دیگر وقتی از قبولی عمل خود اطمینان ندارند لذا هیچ گاه به اعمال صالح خویش نبالیده و آن را در معرض نمایش دیگران قرار نمی دهند. تمام دغدغه و نگرانی ایشان از آن است که در ساحت کبریائی پروردگار در غالب عمل صالح مرتکب معصیت و تقصیر نشده و خدای خویش را از خود ناراضی نسازند و نتیجه این ترس در هنگام عمل صالح آن است که از آفت سستی و ریاء در امان می مانند.
به علاوه این ویژگی باعث می شود از رذائل اخلاقی دیگری چون تکبّر، غرور، عُجب و ... نیز مصون و محفوظ باشند. زیرا کسی که به این امراض نفسانی مبتلا می شود خود را صاحب کمالی می داند که در دیگران کم تر یافت می شود و به همین جهت کم کم زمینه این صفات بد اخلاقی در او به وجود می آید. امّا اهل تقوا از آن جائی که خود را در برابر عظمت و کبریائی پروردگار خوار و کوچک می بینند و حتّی در پذیرش و قبولی عبادات و اعمال صالح خود نزد خداوند متعال اطمینانی نداشته و هراسانند لذا زمینه ای برای ابتلاء به این رذائل اخلاقی ندارند و به همین جهت حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام در بیان صفات متّقین، سوّمین صفتی را که معرّفی می فرمایند، ویژگی تواضع متّقین است (مَشیُهُمُ التَّواضُعُ) و تواضع ضدّ صفت تکبّر، غرور و عجب است.
در حالات ائمّه اطهار علیهم السّلام که امام المتّقین هستند این ویژگی به وفور مشاهده می شود. در باره حضرت زین العابدین امام سجّاد علیه السّلام نوشته اند: به هنگام انجام مناسک حجّ و زمانی که مشغول تلبیه گفتن (لبّیک اللهمّ لبّیک ...) بودند، ناگهان از روی شتری که بر آن سوار بودند بی هوش روی زمین افتادند و پس از به هوش آمدن وقتی در باره علّت این حالت از آن بزرگوار سؤال کردند حضرت فرمودند: ترسيدم پروردگارم در پاسخم بگويد: لا لبّيك و لا سعديك.[5] جلوه هایی از این خوف به هنگام مناجات و عبادت را می توان در مناجات معروف حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام در روز عرفه ملاحظه کرد آن جا که حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام به پروردگار متعال عرضه می دارد: «إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا يَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِي». خدای من! کسی که محاسن و نیکوئی هایش سراپا عیب و نقص است، چگونه نواقص و عیوبش عیب نباشد؟![6]
شکرگذاری
«يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ». روز را شام مى سازد و همّش سپاس گزارى است.
یکی از درجات ممتاز اهل تقوا، مقام شکر گذاری ایشان می باشد. اشتغالات روزانه و خستگی حاصل از آن باعث غفلت آن ها از توجّه به ذات باری تعالی و نعمات او نمی گردد. متّقین چون با چشم خدا بین و دلی مملوّ از محبّت پروردگار در آفاق و انفس می نگرند، آثار رحمت و الطاف خداوند را همه جا ملاحظه می کنند و چنان شوری از عشق خدا در قلبشان به جوشش می افتد که انعکاسش همان اهتمام ورزیدن به شکر و سپاس از خدای کریم است.
آیا شکر نعمت امکان دارد؟
امام زین العابدین علیه السّلام در یکی از مناجات های خود می فرمایند: «فَكَيْفَ لِي بِتَحْصِيلِ الشُّكْرِ وَ شُكْرِي إِيَّاكَ يَفْتَقِرُ إِلَى شُكْرٍ فَكُلَّمَا قُلْتُ لَكَ الْحَمْدُ وَجَبَ عَلَيَّ لِذَلِكَ أَنْ أَقُولَ لَكَ الْحَمْدُ». چگونه شکر تو را به جای آورم و حال آن که شکرِ من خود نیازمند شکری دیگر است، پس هر زمان می گویم: لَكَ الْحَمْد (شکر و سپاس مخصوص توست)، به خاطر همین جمله بر من واجب می شود که بار دیگر بگویم: لَكَ الْحَمْد.[7]
هر انسانی که خیری از او صادر می شود جدای از اختیار و انتخاب خوبی که خود او داشته و قدم در صراط مستقیم و رضای خداوند نهاده است، توفیق این عمل نیک را خدا به او عنایت نموده چراکه منشأ تمام خیرات ذات مقدّس پروردگار است. به همین جهت توفیق شکر گزاری را نیز خود او به انسان عنایت می کند و همین امر سبب می شود که از برای هر شکری، شکر دیگری بر انسان واجب گردد. با این حساب این سلسله پایانی نخواهد داشت و در واقع انسان حتّی قادر نخواهد بود از پسِ شکر یکی از نعمت های بی شمار خداوند بر آید. حال چگونه می توان شکرگزار درگاه خدا بود و چرا پروردگار متعال دستور شکرگزاری داده و شاکرین را وعده ثواب و ازدیاد نعمت داده است؟! آیا این دستور، تکلیفِ «بما لا یُطاق» (یعنی: دستور به کاری که از طاقت بشر خارج است و مقدور او نیست) نیست؟!
همین سؤال را نبی خدا حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام از خدای متعال پرسید و پروردگار پاسخ آن را به موسی فرمود. امام صادق علیه السّلام روایت را این گونه نقل می فرمایند: «فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع يَا مُوسَى اشْكُرْنِي حَقَّ شُكْرِي فَقَالَ يَا رَبِّ وَ كَيْفَ أَشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ وَ لَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أَشْكُرُكَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ قَالَ يَا مُوسَى الْآنَ شَكَرْتَنِي حِينَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ مِنِّي». در آن چه خدای عزّ و جلّ به موسی ع وحی فرموده آمده است: ای موسی! مرا آن گونه که سزاوار من است شکر و سپاس گو، پس موسی عرضه داشت: ای پروردگار من! چگونه تو را آن گونه که سزاوار توست شکر کنم در حالی که هیچ شکری نیست که به واسطه آن تو را شکر گویم مگر آن که خود آن نعمتی است که تو آن را به من عنایت نموده ای؟! خدای متعال فرمود: الآن که دانستی آن شکر هم از من است، مرا شکر نمودی.[8]
در واقع نمی توان شکر یک نعمتِ خداوند را به جا آورد ولی به همین اندازه که انسان متوجّه باشد که تمامی نعمت ها حتّی شکرِ نعمت از سوی خدای متعال افاضه شده است، نزد خداوند به منزله شکرگزاری در برابر نعمت های الهی محسوب می شود و اجر و پاداش شاکرین را خواهد داشت.
حقیقت شکر
امّا حقیقت شکر به چه معناست؟ آیا شکر گذاری تنها گفتن لفظ «الحمد لله» است؟ مرحوم علّامه طباطبائی در تفسیر المیزان می نویسد: «حقيقت شكر، اظهار نعمت است، هم چنان كه كفر، مقابل آن يعنى پنهان كردن نعمت و سرپوش روى آن نهادن است، و از طرفی اظهار نعمت به اين معنا است كه نعمت را در جاى خود استعمال كنى، آن جايى كه دهنده نعمت در نظر داشته، همچنین اظهار نعمت به اين است كه آن را به زبان بياورى، و منعم را در برابر دادن اين نعمت، مدح و ثنا بگويى و در قلب هم به ياد آن و به ياد منعمش باشى، و از يادش نبرى. پس شكر او در برابر نعمت هايش به اين است كه در آن نعمت ها اطاعت شود، و به ياد مقام ربوبيّتش باشند».[9] چنان چه امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «أَدْنَى الشُّكْرِ رُؤْيَةُ النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ يَتَعَلَّقُ الْقَلْبُ بِهَا دُونَ اللَّهِ وَ الرِّضَا بِمَا أَعْطَاهُ وَ أَنْ لَا تَعْصِيَهُ بِنِعْمَتِهِ وَ تُخَالِفَهُ بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ بِسَبَبِ نِعْمَتِهِ». كم ترين شكر آن است كه نعمت را از خدا بدانى، بدون آن كه قلب تو مشغول به آن نعمت شود و خدا را فراموش كنى، و همچنين راضى بودن به آن چه خدا به تو عطا کرده و اين كه خدا را با نعمتی که به تو داده معصیت نکنی، و با استفاده از نعمت هايش با او مخالفت ننمائی.[10] و در روایتی دیگر از آن امام همام می خوانیم: «شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ». شکر نعمت همان اجتناب از محرّمات است و تمام شکر کلام انسان است که می گوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ».[11] یعنی شکر تنها ذکر زبانی نیست بلکه حقیقت شکر اطاعت از فرمان خداست و ذکر زبانی (الحمد لله ربّ العالمین) هم مکمّل و تمام کننده شکر است.[12]
شکر در قرآن کریم
خدای متعال در مواضع متعدّدی از قرآن کریم، حقیقت شکرگذاری و افراد شاکر را ستوده است، به عنوان مثال در سوره آل عمران می فرماید: «... وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ». هر كس پاداش دنيا را بخواهد (و در زندگى خود، در اين راه گام بردارد) چيزى از آن به او خواهيم داد و هر كس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مى دهيم و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد.[13] امّت هایی که به عذاب های گوناگون خداوند مبتلا شدند اگر از مقام شکر بهره اندکی هم برده بودند مورد خشم و غضب پروردگار قرار نمی گرفتند زیرا خدای متعال فرموده است: «ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ كانَ اللَّهُ شاكِراً عَلِيماً». اگر شما سپاسگزارِ [نعمت هاىِ بىشمارِ حق] باشيد و ايمان آوريد، خدا را با عذاب شما چه كار؟ خدا همواره پاداش دهنده و داناست.[14] شکر گذاری چنان مورد توجّه خداوند است که همان طوری که ملاحظه شد خدای کریم در آیه 147 از سوره نساء خود را شاکر نامیده است (وَ كانَ اللَّهُ شاكِراً عَلِيماً) و در مواضع دیگری از قرآن کریم دستور داده که بندگان او نیز در سِلک شاکرین داخل شوند. در سوره زمر آمده است: «بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ». بلكه تنها خداوند را عبادت كن و از شكرگزاران باش.[15] و یا جای دیگری می فرماید: «وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ». و شكر مرا گوييد و (در برابر نعمت هايم) كفران نكنيد.[16]
قرآن کریم در توصیف ابراهیم خلیل الرحمان علیه السّلام که پس از نبی مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله افضل انبیاء الهی محسوب می شود و به خاطر سربلندی در امتحانات سخت خدای متعال به مقام امامت نائل شد، می فرماید: «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ». ابراهيم (به تنهايى) امّتى بود مطيع فرمان خدا، خالى از هر گونه انحراف و از مشركان نبود * شكرگزار نعمت هاى پروردگار بود، خدا او را برگزيد و به راهى راست هدايت نمود.[17]
شکر چنان در مقام تقوا و بندگی مهمّ و مأثّر می باشد که تمام همّت و تلاش ابلیس ملعون برای آن است تا بندگان را از مقام شکر دور سازد، به همین جهت ابلیس در راستای گمراه ساختن بندگان خدا، گستاخانه به درگاه خداوند عرضه داشت: «قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ». (شیطان) گفت: اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آن ها (بندگان) كمين مى كنم! * سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آن ها، به سراغشان مى روم و بيشتر آن ها را شكرگزار نخواهى يافت.[18] شیطان در واقع با گمراه ساختن انسان موجبات عصیان و نافرمانی او از خدای متعال را فراهم می سازد و به تبع این نافرمانی نعمت های پروردگار در مسیری که او فرموده استفاده نمی شود و نتیجه آن است که انسان شاکرِ پروردگار خود نخواهد بود. در پاسخ این گستاخی ابلیس و وعده ای که داده می بینیم خدای متعال کلام او را نفی نمی کند و این نشانگر آن است که ابلیس در هدف خود برای گمراهی و شکرگزار نبودن انسان تا حدودی موفّق خواهد بود. پروردگار متعال در پاسخ ابلیس ملعون می فرماید: «قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ». (خداوند به شیطان)) فرمود: از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بيرون رو! و سوگند ياد مى كنم كه هر كس از آن ها از تو پيروى كند، جهنّم را از شما همگى پر مى كنم.[19] و از سوی دیگر خدای متعال این کلام ابلیس را تصدیق نموده و می فرماید: «... وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ». و از بندگانم اندكى سپاس گزارند.[20]
شکر نعمت نعمتت افزون کند
مطلب مهمّی که در باره شکر مطرح می شود، وعده ای است که خدای متعال در قرآن کریم به شکرگزاران داده است: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ». و (همچنين به خاطر بياوريد) هنگامى را كه پروردگارتان اعلام داشت: اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است.[21] از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمودند: «مَنْ أُعْطِيَ الشُّكْرَ أُعْطِيَ الزِّيَادَةَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُم». به هر کس شکر داده شد زیادی در نعمت داده شد خدای عزّ و جلّ می فرماید: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُم.[22]
از آن جائی که حقیقت شکر اطاعت از فرامین پروردگار است لذا هر گاه انسان های شاکر، نعمت هاى خدا را درست در راستای همان هدف هاى واقعى نعمت (که خداوند معیّن فرموده است) صرف كردند، عملاً ثابت نموده اند كه افرادی شايسته و لايق هستند و اين لياقت و شايستگى سبب فيض بيشتر و موهبت افزون تر مى گردد؛ مانند معلّمی که وقتی استعداد و توانائی و تلاش دانش آموزی را احراز می کند، برای پیشرفت او زمان بیشتر و تلاش مضاعفی را به کار می برد و در این راه از هیچ کاری مضایقه نمی نماید.
در روایتی از امیر المؤمنین علیه السّلام می خوانیم: «إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر». هر گاه اطراف و مقدّمات نعمت ها به شما رسید با کم شکرگزاری باقی آن را از خود نرانید.[23] یعنی تقصیر در شکرگزاری باعث دفع نعمت ها و در مقابل شکرگزاری موجب جذب نعمت می شود. حضرت صادق علیه السّلام می فرمایند: «مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ اشْكُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَيْكَ وَ أَنْعِمْ عَلَى مَنْ شَكَرَكَ فَإِنَّهُ لَا زَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ إِذَا شُكِرَتْ وَ لَا بَقَاءَ لَهَا إِذَا كُفِرَتْ الشُّكْرُ زِيَادَةٌ فِي النِّعَمِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْغِيَر». در تورات نوشته شده: شکرگزار کسی باش که به تو نعمت داده و به کسی که از تو تشکّر می کند إنعام کن که همانا پایانی برای نعمت ها نیست هر زمان که مورد شکر واقع شوند و نعمت ها باقی نمی مانند هر وقت مورد کفران قرار گیرند، شکر موجب زیادی در نعمت ها و ایمنی از تغییر آن ها به نقمت است.[24]
امّا در شکرگزاری از پروردگار متعال باید به این نکته توجّه نمود که خدای متعال بندگان خود را مکلّف نموده تا از واسطه های وصول نعمت هم تشکّر کنند و در غیر این صورت شکر خدا را هم به جای نیاورده اند؛ امام زین العابدین علیه السّلام می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِينٍ وَ يُحِبُّ كُلَّ عَبْدٍ شَكُورٍ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِعَبْدٍ مِنْ عَبِيدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَ شَكَرْتَ فُلَاناً فَيَقُولُ بَلْ شَكَرْتُكَ يَا رَبِّ فَيَقُولُ لَمْ تَشْكُرْنِي إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ ثُمَّ قَالَ أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ». همانا خداوند هر قلب محزون و بنده شکرگزار را دوست می دارد، خدای تبارک و تعالی در قیامت به بنده ای از میان بندگانش می فرماید: آیا از فلانی تشکّر کردی؟ او می گوید: ای پروردگار من! (از فلانی تشکّر نکردم و در عوض) شکر تو را به جای آوردم، خداوند می فرماید: چون از او تشکّر نکردی مرا هم شکرگزاری ننمودی. سپس امام سجّاد علیه السّلام فرمودند: شکرگزارترین شما برای خداوند، شکرگزارترینتان نسبت به مردم است.[25]
چند نکته در باره شکر
1- مقام شکر آن قدر نزد خدا با ارزش است که با وجود آن انسان به جایگاه هایی دست پیدا می کند که برای رسیدن به آن ها باید سختی فراوانی کشید ولی شکر به انسان متّقی کمک می کند بدون طیّ این مراحل به آن جایگاه دست پیدا کند. از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام نقل می کنند که فرمودند: «الْمُعَافَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مَا لِلْمُبْتَلَى الصَّابِرِ وَ الْمُعْطَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَالْمَحْرُومِ الْقَانِعِ». کسی که در عافیت به سر می برد و شکرگزار است اجر کسی را دارد که مبتلا به سختی ها و شدائد شده امّا صبر می کند و کسی که مورد عنایت و مواهب قرار گرفته و شاکر درگاه خداست، اجرِ شخصی را دارد که در عین محرومیّت از نعمت ها به داده های خدا قناعت می کند.[26]
آری انسان شاکر بدون آن که حتّی طعم بلا و محرومیّت را چشیده باشد به خاطر شکرگزاریش اجر مبتلایان صابر و محرومین قانع را خواهد داشت. گاهی خداوند متعال دادن نعمتی را بهانه می کند تا بنده کوچک او به واسطه شکری که در برابر نعمت خدا به جای آورده صاحب مقامی شود که به مراتب از نعمتی که به او داده بالاتر است، راوی می گوید از حضرت ابوالحسن امام کاظم علیه السّلام شنیدم که فرمودند: «مَنْ حَمِدَ اللَّهَ عَلَى النِّعْمَةِ فَقَدْ شَكَرَهُ وَ كَانَ الْحَمْدُ أَفْضَلَ مِنْ تِلْكَ النِّعْمَةِ». هر کس خدا را به خاطر نعمتی که به او داده است حمد و ثنا کند، شکر او را به جای آورده و این حمد از آن نعمت با فضیلت تر است.[27]
2- مولا امیر المؤمنین علی علیه السّلام می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخْفَى أَرْبَعَةً فِي أَرْبَعَةٍ أَخْفَى رِضَاهُ فِي طَاعَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَيْئاً مِنْ طَاعَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ رِضَاهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَم ...». به درستی که خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز دیگر مخفی نموده است: رضایتش را در طاعتش مخفی نموده پس هیچ طاعتی از طاعات خدا را کوچک نشمارید چه بسا موافق رضای او باشد و شما ندانید.[28] گاهی یک تشکّر به ظاهر ساده از خدای متعال چنان مورد رضای او واقع می شود که اعمالی که به آن ها چشم امید داشته ایم به این اندازه او را راضی نساخته است. شکر گزاری در برابر معبود ولو در کارهای ظاهراً کوچک نزد پروردگار از جایگاه رفیعی برخوردار است؛ امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «إِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ لَيَشْرَبُ الشَّرْبَةَ مِنَ الْمَاءِ فَيُوجِبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا الْجَنَّةَ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَيَأْخُذُ الْإِنَاءَ فَيَضَعُهُ عَلَى فِيهِ فَيُسَمِّي ثُمَّ يَشْرَبُ فَيُنَحِّيهِ وَ هُوَ يَشْتَهِيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ ثُمَّ يَعُودُ فَيَشْرَبُ ثُمَّ يُنَحِّيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ ثُمَّ يَعُودُ فَيَشْرَبُ ثُمَّ يُنَحِّيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ فَيُوجِبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا لَهُ الْجَنَّةَ». فردی از شما مقداری آب می نوشد و به واسطه آن خداوند بهشت را برایش واجب می سازد، سپس فرمودند: (زیرا) او ظرف آب را گرفته و کنار دهان خود می گزارد و سپس "بسم الله الرحمن الرحیم" می گوید و بعد می نوشد پس از آن ظرف آب را با وجود آن که به آن اشتها دارد دور می کند و خدا را حمد و سپاس می گوید و باز نوشیدن را تکرار می کند و دوباره ظرف را از دهان خود دور می کند و پروردگار را حمد و شکر گفته سپس (برای بار سوّم) باز می گردد و آب را می نوشد و ظرف را دور کرده و خدای را حمد می گوید، پس خدای عزّ و جلّ به سبب این کار بهشت را برایش واجب می سازد.[29] تصوّر این که خوردن یک لیوان آب با ادای شکرِ آن به کیفیّتی که در روایت ذکر شد، باعث واجب شدنِ بهشت شود برای کسانی که قدر و ارزش حمد و شکر خدا را نداسته اند کاری دور از تصوّر و مشکل است امّا حقیقتی است که از دهان مبارک ولیّ خدا امام صادق علیه السّلام به ما منتقل شده و در نتیجه تحقّق آن حتمی می باشد.
3- خدای متعال در قرآن کریم از عذابی سخن می گوید که ظاهری فریبنده دارد. در سوره اعراف می فرماید: «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ * وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ». و آن ها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايى كه نمى دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد. * و به آن ها مهلت مى دهم (تا مجازاتشان دردناك تر باشد) زيرا طرح و نقشه من، قوى (و حساب شده) است (و هيچ كس را قدرت فرار از آن نيست).[30] اصطلاحاً به این نوع عذاب، «استدراج» می گویند. در عذاب استدراجی، فرد خاطی و مستحقّ عذاب پس از مهلت فراوان و هشدارهای الهی و بی توجّهیش به فرامین حضرت حق، از سوی پروردگار ظاهراً در گشایش و رفاه قرار می گیرد تا بر غفلت او افزوده شده و در منجلاب گناه غوطه ور شود و ناگهان مرگ او فرا می رسد و پس از آن به حساب اعمال خود خواهد رسید. عمر بن یزید به امام صادق علیه السّلام عرضه می دارد که هر چه از خدا خواسته ام اعمّ از مال، فرزند و خانه، خدا به من عنایت کرده است و لذا بدین واسطه می ترسم که مبادا مورد غضب پروردگار و عذاب استدراجی او قرار گیرم. امام صادق علیه السّلام در پاسخ او می فرمایند: «أَمَا وَ اللَّهِ مَعَ الْحَمْدِ فَلَا»، آگاه باش اگر همراه این نعمت ها حمد و شکر خدا را به جا آورده باشی قطعاً به عذاب استدراج مبتلا نیستی.[31] این روایت به نوبه خود اهمّیّت حمد و شکر پروردگار را می رساند که با وجود شکر قطعاً از عذاب خبری نیست.
4- بهترین شکل و حالتِ شکر پروردگار در سجده است، به طوری که در سیره اهل بیت علیهم السّلام نیز سجده های فراوانی مشاهده می کنیم. حضرت زین العابدین علیه السّلام که به سیّد السّاجدین شهرت یافته اند برای هر نعمتی که از ناحیه خدا به ایشان عنایت می شد و یا حتّی به یاد مبارکشان می آمد فوراً سجده می کردند. هشام بن احمر می گوید: روزی خدمت امام کاظم علیه السّلام در اطراف مدینه حرکت می کردیم که ناگهان دیدم امام علیه السّلام از روی اسب پائین آمده و به سجده افتادند و سجده ایشان به درازا کشید، سپس سر خود را بلند کردند و سوار مرکب خود شدند. من به ایشان عرض کردم: فدایت شوم سجده خود را طولانی کردید؟! حضرت فرمودند: نعمتی را که خداوند به من عنایت فرموده بود به خاطر آوردم پس دوست داشتم که پروردگارم را شکر و سپاس گویم.[32]
5- خدای متعال حکیم است و تمام کارهایی که از او صادر می شود بر مبنای حکمت بی پایانش می باشد. لذا در مقدّراتی که برای انسان ثبت می فرماید از خوشی ها و گشایش گرفته تا سختی ها و بلایا، آثار حکمت او موج می زند، لذا آن چه برای بندگان خود مقدّر فرموده بر اساس مصلحت آن هاست که این خود نشانگر رحمت واسعه پروردگار است. لذا در روایتی امام صادق علیه السّلام فرمودند پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله این گونه بود: «إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَسُرُّهُ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ النِّعْمَةِ وَ إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَغْتَمُّ بِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَال». هر گاه امری برای ایشان اتّفاق می افتاد که آن حضرت را خوشحال می کرد می فرمود: حمد و ستایش برای خدا به خاطر این نعمت، و هر گاه امری پیشامد می نمود که ایشان را غمگین می ساخت می فرمود: حمد و ستایش برای خدا در هر حالتی که پیش آید.[33] یعنی اهل بیت علیهم السّلام دامنه حمد پروردگار را منحصر در خوشی ها نمی دانستند و در هر حالتی شاکر درگاه خدای کریم بودند.
یاد خدا
«وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ». شب را به روز مى آورد و تمام فكرش ياد خدا است.
علامت دیگر اهل تقوا ذاکر بودن ایشان است. متّقین روز را با ذکر خدا آغاز می کنند. ذکر در لغت به معنای ياد كردن است، خواه با زبان باشد يا با قلب و یا هر دو.[34] قرآن کریم می فرماید: «وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً * وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً * وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشا»، و خواب شما را مايه آرامشتان قرار داديم * و شب را پوششى (براى شما) * و روز را وسيله اى براى زندگى و معاش.[35] طبق این آیات شریفه، از آن جائی که خدای سبحان روز را برای تحصیل معاش و طلب روزی آفریده است –همان طور که شب را برای سکون و آرامش و خواب خلق نموده- برای یاد خود در ساعات آغازین روز، جایگاه ویژه ای در جلب رزق و روزی قرار داده است و به همین خاطر ائمّه معصومین علیهم السّلام اهتمام زیادی به ذکر خداوند در این ساعت از روز داشته اند و اساساً خوابیدن در این ساعت از روز کراهت داشته و مانع از برکت در روزی می شود. امام رضا علیه السّلام در باره کلام خدای عَزَّ وَ جَلَّ که می فرماید: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً/ و سوگند به فرشتگانى كه كارها را تقسيم مى كنند»، فرمودند: «الْمَلَائِكَةُ تُقَسِّمُ أَرْزَاقَ بَنِي آدَمَ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَمَنْ يَنَامُ فِيمَا بَيْنَهُمَا يَنَامُ عَنْ رِزْقِهِ». ملائکه ارزاق فرزندان آدم را بین طلوع فجر تا طلوع خورشید (ما بین الطلوعین-از اذان صبح تا طلوع آفتاب) تقسیم می کنند پس هر کس ما بین این دو زمان را بخوابد از رزق خود محروم می شود.[36]
امّا در مورد اشتغال به ذکر و دعا در این ساعت هم روایات فراوانی داریم که تنها به نمونه ای از این روایات بسنده می کنیم. حضرت مجتبی علیه السّلام از جدّ بزرگوارشان رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کنند که فرمودند: «مَنْ صَلَّى الْفَجْرَ ثُمَ جَلَسَ فِي مَجْلِسِهِ يَذْكُرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ النَّارِ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ النَّارِ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ النَّارِ ثَلَاثاً». هر کس نماز صبح را بخواند و در جای خود بنشیند و تا طلوع آفتاب ذکر خدای عزّ و جلّ را به جا آورد، خداوند عزّ و جلّ او را از آتش جهنّم مستور می دارد، و این جمله را سه بار تکرار فرمودند.[37]
نکته ای که در این عبارت و عبارت قبلی حضرت امیر علیه السّلام به دست می آید آن است که چون بیداری و اشتغال به ذکر در ابتدای روز موجب نزول نعمت و برکت در رزق می گردد پس مناسب است نعمت هائی که خدای متعال در طول روز بر مؤمن نازل نموده در پایان روز و یا شامگاهان (مساء) مورد شکرگزاری او قرار بگیرد و این است سرّ اهتمام به شکرگزاری هنگام مساء و ذاکر بودن در ابتدای روز که در عبارت امام علیه السّلام بیان گردیده است.
ذکر خداوند در آیات قرآن مجید
آن چه بیان شد در باره فضیلت و ثمره ذکر در ابتدای روز بود امّا خوب است قدری به برّرسی مبحث ذکر به طور مطلق در آیات قرآن کریم بپردازیم. در قرآن آیات فراوانی وجود دارد که در آن از ذکر خدا سخن به میان آمده است. خدای رحمان در برخی از این آیات سفارش و دستور به ذکر می دهد. در سوره احزاب می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً». اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خدا را بسيار ياد كنيد * و صبح و شام او را تسبيح گوييد.[38] خدای متعال در مقوله «ذکر» (یاد خدا) هیچ محدودیّتی قائل نشده بلکه سفارش به کثرت آن در تمام ساعات شبانه روز می کند. در روایتی که از وجود مقدّس امام صادق علیه السّلام وارد شده این حقیقت به خوبی توضیح داده شده است، امام علیه السّلام فرمودند: «چيزى نيست مگر آن كه براى آن حدّى است كه بدان پايان می پذيرد جز ذكر خدا كه پايانى ندارد، خدای عزّ و جلّ فريضه هائى واجب كرده است و هر كه آن ها را انجام دهد همان حدّ و پايان آن ها است، ماه رمضان، هر كه آن را روزه دارد همان حدّ و پايان آن است، و حجّ را واجب كرده است و هر كه حجّ به جای آورد به پايان آن رسيده، جز ذكر خدا، به راستى كه خدای عزّ و جلّ به اندك از آن راضى نشده و براى آن پايانى مقرّر نفرموده است، سپس امام علیه السّلام اين آيه را خواندند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً». سپس فرمودند: خدا براى ذکر حدّى مقرّر نكرده كه در آن به پايان رسد».[39] و به خاطر همین امر که برای ذکر پروردگار محدودیّتی نیست، قرآن کریم در وصف اولو الالباب (صاحبان خِرَد) می فرماید: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ».مسلماً در آفرينش آسمان ها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هاى (روشنى) براى خردمندان است * همان ها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيده اند، ياد مى كنند و در اسرار آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند (و مى گويند:) بار الها! اين ها را بيهوده نيافريده اى! منزّهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار.[40] آری الحقّ و الانصاف ایشان که فرصت های کوتاه دنیا را غنیمت شمرده و در هر حالی از ذکر خدا غافل نیستند، صاحبان عقل و خرد هستند و چه علامتی برای خردمند بودن بالاتر از ذکر خدا در تمام اوقات؟! خلاصه در مورد ذکر خدای متعال دستور به کثرت ذکر داده و فلاح و رستگاری را در گرو بسیار به یاد خدا بودن می داند، می فرماید: «... وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ». و خدا را فراوان ياد كنيد، تا رستگار شويد.[41] ملّا احمد نراقی در این باره می نویسد: «بدان كه ذكر، كه عبارت است از ياد خدا كردن، پس نفع آن در صورتى است كه دوامى داشته باشد، يعنى دايم يا اكثر اوقات در ياد خدا باشد و به زبان او را ياد كند، با حضور قلب و فراغت دل و توجّه تامّ به خداوند علاّم، تا اين كه فكر او در دل قرار گيرد، و انوار عظمت او بر دل بتابد، و از اشراقات خورشيد جمال او سينه گشاده گردد».[42]
دسته ای از آیات، ذکر خداوند را نشانه اهل تقوا معرّفی می کند. در سوره اعراف می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ». پرهيزگاران هنگامى كه گرفتار وسوسه هاى شيطان شوند، به ياد (خدا و پاداش و كيفر او) مى افتند و (در پرتو ياد او، راه حق را مى بينند و) ناگهان بينا مى گردند.[43] اهل تقوا در برابر وسوسه های شیاطین با ذکر خدا خود را وارد قلعه و پناهگاه او می کنند و هر کس که خود را در پناه خدا گذاشت هرگز از دیگران ضرری نخواهد دید. در این آیه به نکته دقیقی اشاره شده است. نتیجه ذکر پروردگار به هنگامه هجوم شیاطین، بصیرتی است که خدای متعال به اهل تقوا و پناهندگان به ذکر خود عنایت می کند. بسیاری از افراد با هوش و زیرک در طول تاریخ به خاطر قلّت بصیرت زمین خورده و به ورطه گمراهی فرو افتاده اند چراکه بصیرت محصول زیرکی و هوش زیاد نیست بلکه این تقوا و ذکر خداست که انسان در پرتو آن از ناحیه پروردگار صاحب بصیرت می شود.
گروه دیگری از آیات در مقابل دسته قبل، کسالت و دوری از ذکر خدا را از نشانه های منافقین بر می شمرد. مثلاً در سوره نساء می فرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِيلاً». منافقان مى خواهند خدا را فريب دهند در حالى كه او آن ها را فريب مى دهد و هنگامى كه به نماز برمى خيزند، با كسالت برمى خيزند و در برابر مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى نمايند.[44]
طائفه دیگری از آیات قرآن به بیان آثار سوء پرهیز از ذکر می پردازد، می فرماید: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ». و هر كس از ياد خدا روى گردان شود شيطان را به سراغ او مي فرستيم، پس همواره قرين اوست.[45] و در سوره جن فرموده است: «... وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً». و هر كس از ياد پروردگارش روى گرداند، او را به عذاب شديد و فزاينده اى گرفتار مى سازد.[46] در جای دیگر می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى». و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت و روز قيامت، او را نابينا محشور مى كنيم.[47] در حدیثی قدسی خدای متعال خطاب به موسی فرمود: «يَا مُوسَى ع لَا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ وَ لَا تَدَعْ ذِكْرِي عَلَى كُلِّ حَالٍ فَإِنَّ كَثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِي الذُّنُوبَ وَ إِنَّ تَرْكَ ذِكْرِي يُقْسِي الْقُلُوبَ». ای موسی به سبب زیاد شدن مال خوشحال نشو و ذکر مرا در هر حالی رها نکن زیرا کثرت مال باعث فراموش کردن گناهان می شود و ترک نمودن ذکرم موجب قساوت قلب ها می گردد.[48] ریشه این کلام را در قرآن مشاهده می کنیم آن جا که فرمود: «... فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ». واى بر آنان كه قلب هايى سخت در برابر ذكر خدا دارند! آن ها در گمراهى آشكارى هستند.[49] و آیات دیگر که این مختصر مجالی برای ذکر آن ها ندارد. طبق همین چند آیه ای که ذکر شد می توان این چند مورد را به طور خلاصه به عنوان آثار سوءِ ترکِ ذکرِ خدا نام برد: 1- قرین و همراه شدن شیطان با تارک ذکر 2- ابتلاء به عذاب شدید و فزاینده 3- زندگانی سخت و در مضیقه 4- کور محشور شدن در قیامت 5- قساوت قلب.
با دقّت در آیاتی که بیان گردید روشن می شود که تا بنده اشتغال به ذکر و یاد حضرت حق داشته باشد، برای ظلالت و گمراهی او از شیاطین انس و جنّ کاری بر نمی آید، پس تمام تلاش ابلیس بر آن است تا فرزندان آدم را نسبت به ذکر و یاد خدا دچار غفلت و نسیان کند و گاهی یک لحظه غفلت کافی است تا مقدّمه ای برای شقاوت و گمراهی ابدی انسان شود. لذا دسته دیگری از آیات قرآن کریم از دسیسه های شیطان برای جدایی انسان از یاد خدا سخن می گوید. پروردگار متعال می فرماید: «إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ». شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. آيا (با اين همه زيان و فساد، و با اين نهى أكيد) خوددارى خواهيد كرد؟![50] در سوره مجادله می فرماید: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ». شيطان بر آنان مسلّط شده و ياد خدا را از خاطر آن ها برده آنان حزب شيطانند! بدانيد حزب شيطان زيانكارانند.[51] در آیه شریفه نکته مهمّی بیان گردیده، خدای متعال نتیجه تسلّط شیطان بر انسان را فراموشی یاد خدا بیان می دارد، یعنی بزرگ ترین موفّقیّت شیطان پس از تلاش های فراوان و تسلّطش بر انسان برای گمراهی او، همین فراموشی ذکر خداست و این جای تعجّب نیست چراکه جائی که ظلمت باشد خبری از نور نیست.
ذکر در روایات ائمّه هُدی علیهم السّلام
دامنه روایاتی که از لسان معصومین علیهم السّلام به مبحث ذکر و یاد خدا می پردازد بسیار گسترده است و همین امر نشانگر اهمّیّت موضوع ذکر است. به طور کلّی برخی از روایات به برّرسی فضیلت و اهمّیّت ذکر می پردازند و گروهی دیگر ثمرات آن را بیان می کنند. روایات فراوانی در اذکار مشترک و مخصوص داریم که در کتب معتبر در جای خود از آن ها بحث نموده اند. امّا به خاطر آن که از این دریای علم و نور بی بهره نمانیم مقداری از روایات این باب را اگر چه کوتاه (به جهت پرهیز از اطاله کلام) متذکّر می شویم.
مرحوم فیض کاشانی در المحجّة البیضاء به نقل از رسول خدا صلّی الله علیه و آله می نویسد: «ما عَمِلَ ابنُ آدمَ مِن عَمَلٍ أنجی لَهُ مِن عَذابِ اللهِ مِن ذِکرِ اللهِ تعالی ...». فرزند آدم عملی انجام نداده که برای نجات او از عذاب خدا مؤثّرتر از ذکر خدای تعالی باشد.[52] و باز رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمودند: «مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللَّهِ أَحَبَّهُ اللَّهُ». هر کس که زیاد یاد خدا کند خداوند دوستش می دارد.[53] و چه افتخاری بالاتر از آن که خالق و معبود تو به تو عشق ورزد و دوستت داشته باشد!
پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله می فرمایند: «مَا مِنْ قَوْمٍ اجْتَمَعُوا فِي مَجْلِسٍ فَلَمْ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يُصَلُّوا عَلَى نَبِيِّهِمْ إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً وَ وَبَالًا عَلَيْهِمْ». هیچ قومی در یک مجلس جمع نمی شوند که ذکر خدا نگویند و بر پیامبرشان صلوات نفرستند مگر آن که آن مجلس حسرت و وبالی برایشان خواهد بود.[54] خدای عزّ و جلّ به موسی وحی فرمود: «يَا مُوسَى لَا تَنْسَنِي عَلَى كُلِّ حَالٍ فَإِنَّ نِسْيَانِي يُمِيتُ الْقَلْبَ». ای موسی! در هر حالی مرا فراموش نکن که فراموش کردن من قلب را می میراند.[55] قلبی که می میرد کم کم فاسد می شود و دیگر منشأ حیات و حرکت و جوشش نیست. دیگر حرارتی از او احساس نمی شود. بی عاطفه می شود، بی محبّت می شود. شوقی برای عبادت و مناجات ندارد و از خیرات رو گردان شده و به شهوات تمایل شدید پیدا می کند. امّا قلبی که با یاد خدا زنده است منشأ حیات و جوشش است. سرشار از احساس است و کوهی از عشق و محبّت. برای خدمت به خلق می تپد و دغدغه ای جز رضای خدا ندارد. اهل گذشت است و فداکاری. در خیرات از دیگران سبقت می گیرد و نسبت به معاصی اشتیاقی ندارد چون دلش را نور خدا گرم کرده و کامش شیرین با یاد خداست. حلاوت مناجات و طاعت را چشیده و هرگز با کثافات دنیا جایگزینش نمی کند. آری خدا به او بصیرتی داده که دیگران را بدان راهی نیست مگر ذاکرین خدای تعالی.
ذکر خدا سیره اهل بیت علیهم السّلام
اهل بیت علیهم السّلام که در تمامی صفات ستوده اسوه های بشریّت اند در قرآن با نام «اهل الذکر» از سوی خداوند معرّفی شده اند. خدای متعال می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ». و ما پیش از تو کسی را نفرستادیم مگر مردانی که به ایشان وحی می کردیم پس از اهل ذکر سؤال کنید اگر نمی دانید.[56] و از حضرت رضا علیه السّلام روایت است که فرمودند: «نَحنُ أَهلُ الذِّکرِ». ما (اهل بیت) اهل ذکر هستیم.[57]
ذوات مقدّسی که لحظه ای از ذکر خدا فارغ نبوده و یاد خدا آرامش جان نورانیشان بود، حتّی در سخت ترین ساعات زندگی بیشتر به درگاه خدا التجاء می نمودند. در حالات اباعبدالله الحسین علیه السّلام آمده است که در روز عاشورا هر قدر به زمان شهادت امام علیه السّلام نزدیک تر می شد و بر غربت او افزوده می گردید در حالی که بر بدن مبارکش از شدّت جراحت جای سالمی نمانده بود، لبان مقدّسش مشغول ذکر خدا و چهره نورانیش بیش از پیش از شدّت انس با محبوب می درخشید. نمونه هایی از ذکر خدا در سیره معصومین بسیار است که در پایان به نمونه دیگری از باب حُسن ختام می پردازیم: امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «پدرم بسيار ذكر خدا مى كرد، من به همراه او پیاده راه مى رفتم و او ذكر خدا مى گفت، با او غذا مى خوردم و او ذكر خدا مى گفت، او ذکر خدا می گفت در حالی که با مردم سخن می گفت و این معاشرت با مردم او را از ذکر خدا مشغول نمی ساخت ... (سپس حضرت فرمودند:) در هر خانه قرآن خوانده شود و ذكر خدای عزّ و جلّ گردد، بركتش زیاد می شود و فرشته ها در آن خانه داخل می شوند و شياطين از آن دورى گزينند و آن خانه براى اهل آسمان بدرخشد چنان چه ستاره هاى فروزان براى اهل زمين مى درخشند و هر خانه ای كه در آن قرآن نخوانند و ذكر خدا نگويند، بركتش كم شود و فرشته ها از آن دورى گزينند و شياطين در آن حاضر شوند ...».[58]
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی زاده
پینوشتها
[1] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 402.
[2] المحاسن ج 1 ص 17.
[3] غرر الحكم و درر الكلم ص 278.
[4] سوره مؤمنون/ آیه 60 و 61 (ترجمه مکارم).
[5] ترجمه شرح نهج البلاغه (ابنميثم) ج 3 ص 763.
[6] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج 1 ص 348.
[7] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 91 ص 146.
[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 98.
[9] ترجمه الميزان ج 4 ص 57.
[10] مصباح الشريعة ص 24.
[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 95.
[12] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج 8 ص 153.
[13] سوره آل عمران/ آیه 145 (ترجمه مکارم).
[14] سوره نساء/ آیه 147 (ترجمه انصاریان).
[15] سوره زمر/ آیه 66 (ترجمه مکارم).
[16] سوره بقره/ آیه 152 (ترجمه کارم).
[17] سوره نحل/ آیه 120 و 121 (ترجمه مکارم).
[18] سوره اعراف/ آیه 16 و 17 (ترجمه مکارم).
[19] سوره اعراف/ آیه 18 (ترجمه مکارم).
[20] سوره سبأ/ آیه 13 (ترجمه انصاریان).
[21] سوره ابراهیم/ آیه 7 (ترجمه مکارم).
[22] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 95.
[23] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 470.
[24] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 94.
[25] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 99.
[26] همان ص 94.
[27] همان ص 96.
[28] الخصال ج 1 ص 209.
[29] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 96.
[30] سوره اعراف/ آیه 182 و 183 (ترجمه مکارم).
[31] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 97.
[32] همان ص 98.
[33] همان ص 97.
[34] قاموس قرآن ج 3 ص 15.
[35] سوره نبأ/ آیه 9 تا 11 (ترجمه مکارم).
[36] من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 504.
[37] الأمالي( للصدوق) ص 576.
[38] سوره احزاب/ آیه 41 و 42 (ترجمه مکارم).
[39] أصول الكافي (ترجمه كمره اى) ج 6 ص 99.
[40] سوره آل عمران/ آیه 190 و 191 (ترجمه مکارم).
[41] سوره انفال/ آیه 45 (ترجمه مکارم).
[42] معراج السّعادة ص 867.
[43] سوره اعراف/ آیه 201 (ترجمه مکارم).
[44] سوره نساء/ آیه 142 (ترجمه مکارم).
[45] سوره زخرف/ آیه 36 (ترجمه مکارم).
[46] سوره جن/ آیه 17 (ترجمه مکارم).
[47] سوره طه/ آیه 124 (ترجمه مکارم).
[48] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 497.
[49] سوره زمر/ آیه 22 (ترجمه مکارم).
[50] سوره مائده/ آیه 91 (ترجمه مکارم).
[51] سوره مجادله/ آیه 19 (ترجمه مکارم).
[52] المحجّة البیضاء ج 2 ص 267.
[53] الزهد ص 55.
[54] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 497.
[55] همان ص 498.
[56] سوره نحل/ آیه 43.
[57] تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 55.
[58] أصول الكافي (ترجمه كمره اى) ج 6 ص 100.
ضمنا این مطالب سخنرانیه یا کتاب و یا....؟
سلام.
این مطالب در قالب مقاله نوشته شده است.