گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۳۱
اشیا یا مرکّب هستند و یا مفرد و بسیط. مرکّب آن است که اشیای متعددی را کنار هم بگذاریم و از مجموع آنها چیزی موجود شده و اثری بر آن مجموع، مترتب شود؛ مثلاً فلان معجون عبارت است از دواهای متعدد که این مجموع اثری دارد، یا مثل لشکر و تیپ و هَنگ که عبارت هستند از تعداد معینی سرباز که اثرشان مثلاً فتح بلد یا مقابله با دشمن میباشد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۳۰
یکی از فلسفههای ازدواج[3] این است که به واسطهی آن دو طایفه با هم متحد میشوند و از هم حمایت میکنند. علاوه بر اتحاد دو نفر با تشکیل خانواده، زندگی واحد تشکیل میشود. لذا شرع مقدس میفرماید بهتر است انسان حتی المقدور با بیگانه وصلت کند. چه بسا اقوامی که با هم دشمن هستند یا ارتباط ندارند، ولی با این وصلت آسمانی، با هم برادر و مرتبط میشوند. البته این فلسفه، افزون بر تکثیر نسل و جلوگیری از مفاسد است.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۲۹
اگر اتحاد نبود، کجا ممکن بود که این جمعیت کم در مدتی کوتاه بتواند این اندازه پیشرفت نماید؟ اگر نبود اتحاد در همان صدر اوّل، مسلمانان نابود شده بودند. در شِعبِ ابوطالب وقتی کفار دیدند از هیچ راهی نمیتوان جلوی ترقی اسلام را گرفت تصمیم گرفتند پیامبر را از بین ببرند. بنیهاشم و بنی عبدالمطّلب، چارهای ندیدند، مگر اینکه به درهای پناه برند. لذا همه با هم در شعب ابوطالب، سکنا گزیدند تا خود و پیامبر را از شرّ کفار و مشرکین نجات دهند.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۲۸
هر موجود مادی، دو وجهه دارد؛ جهت فعلیت و ثَبات او؛ یعنی صورت فعلیهی که عارض بر او که حافظ اوست و دیگری جهت قوّه و لیاقت ترقی و از این صورت به صورت دیگر آمدن و رسیدن به کمال ثانوی، بعد از کمال اوّل را حرکت نامند. گندم، وجودی دارد فعلی که همان صورت دانهی گندم است که ارزشش این است که میشود آن را آسیاب کرده، نان پخت و علاوه بر این، قوّه و لیاقتی هم دارد که زیر خاک پنهان شود و از آن بوتهای روییده و گندم بدهد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۲۷
«حق» در لغت بهمعنای «ثابت» است. حقّ، یَحقّ اَیْ ثبت، یثبت. حق در دو مورد استعمال میشود. اوّل: در فقه بر سلطنت ضعیفه، مقابل ملک و دوم: وظیفهی هر کس به دیگری. وظایف مسلمان بر چهارگونه. است: اوّل وظیفهی هر کس به خداوند متعال؛ دوم: وظیفهی هر کس به خودش؛ سوم: وظیفهی هر کس به دین اسلام و چهارم: وظیفهی هر کس با دیگران. وظیفهی هر کس به خدا، رعایت تقوا و پرهیزکاری است.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۲۶
اگر انفاق نکنیم هلاک میشویم؛ همانگونه که آثار هلاکت در جامعهی ما ظاهر شده. بسیاری از امتها که بسیار مهمتر و بزرگتر هم بودند، منقرض شدند و جز نامی در تاریخ از آنها باقی نمانده است. به حال جامعهی خود ترحم کنید و برای سفر آخرت خود، توشه فراهم سازید. آنچه انفاق کنید، برایتان میمانَد. اموال ذخیره شدهی انسان هنگامِ مرگ به دردش نمیخورد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۲۵
چرخ آموزش مراکز علمی اروپا تا پانصد سال بر اساس ترجمهی کتابهای مسلمانان میچرخید. ما قدر قرآن را ندانستیم، اما آنها دانستند و ترقی کردند. ما عقب ماندیم و آنها قوی و ثروتمند شدند. اگر میخواهیم جایگاه واقعی دین اسلام باز گردد باید توجه بیشتری به قرآن کریم و آموزههای این دین نماییم. باید کاری کرد که جوانان با حقیقت قرآن آشنا شوند، چون کارِ ظاهری دوام ندارد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۲۴
منشأ خوبیها و بدیهای افراد از نظر اسلام، از «قلب» سرچشمه میگیرد. اگر قلب، پاک و مؤمن و منور به نور الهی بود، صاحب آن رستگار خواهد بود؛ اگر چه گاهی هم معصیتی از او صادر شود، ولی اگر کثیف و تاریک بود صاحبش را به گمراهی میکشاند؛ هر چند اعمال خوبی هم داشته باشد. دیده میشود افرادی مرتکب معصیت میشوند، ولی در همان هنگام دلشان لرزان است و از خوف خدا ناراحتند که چرا چنین کردیم.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۲۳
خدای متعال برای هدایت بشر و تأمین دنیا و آخرت او احکامی را توسط پیامبران و اولیای خود بیان کرده است. این احکام در واقع، برای عمل مردم به آنها بیان شده است و گفتیم ایمانی که سبب فلاح و رستگاری مردم میشود بر اساس روایات، ایمانی است که عمل، جزء یا لازمهی لاینفک (جداییناپذیر) آن باشد. لذا بدون عمل نمیتوان امید به ثواب داشت.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۲۲
عامل سوم بدبختی بشر: رفتار افراد با یکدیگر است. هر چند برای جلوگیری از بدرفتاری مردم با یکدیگر قوانینی وضع شده، قانونِ خود بشر تا چه اندازه میتواند جلوی ظلم و تعدی افراد به یکدیگر را بگیرد؟ ازاینرو، مردم باید دارای قانونی آسمانی باشند تا نتوانند لغوش کنند. آنگونه که دین میتواند از تعدی و اجحاف مردم به یکدیگر جلوگیری کند، قانون وضع شدهی بشر نمیتواند.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۲۱
خداوند عالم، قسم یاد کرده که تمام افراد انسان در زیانند، و فقط کسانی استثنا شدهاند که ایمان بیاورند. آیات از «ایمان» به «تجارت»، تعبیر کردهاند؛ تجارتی که سبب رستگاری و نجات از عذاب الیم و ورود در جَنّات[2] پروردگار است. خداوند متعال از باب لطف، انبیایی را بر انگیخته تا مردم را به ایمان دعوت کنند و راه تحصیل توشهی آخرت را برای آنها بیان نمایند.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۲۰
خداوند قرآن را بر پیامبر اکرم(ص) فرو فرستاد، در حالی که نوری است که قندیلهای آن خاموش نمیشود و چراغی است که افروختن آن فرو نمینشیند و دریایی است که ژرفای آن پیدا نمیشود و راهی است که رفتن درآن گمراهی ندارد و شعاعی تابان است که روشنی آن پایان ندارد...
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۱۹
همانا قرآن پندآموزی است که در کار او فریب وجود ندارد و هدایتگری است که گمراه نمیکند و سخنگویی است که دروغ نمیگوید. هیچ کسی نزد قرآن نمینشیند، مگر هنگام بلند شدن و جداشدن در او زیادت یا نقصانی ایجاد شود، زیادی در هدایت و نقصان در جهل و بیخبری او. بدانید که کسی با داشتن قرآن، نیازی و بدون آن ثروتی ندارد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۱۸
کسی که نماز میخواند یا در نماز جماعت شرکت میکند یا سایر عبادات را به جا میآورد اگر برای خدا و از روی ایمان و خلوص به جا آورَد، به حالش مفید خواهد بود، ولی اگر اعمالش برای دنیا باشد و بخواهد مردم او را خوب بدانند و به او اطمینان کنند تا بتواند خوب کسب و تجارت کند و تشنهی تمجید و تعریف دیگران باشد، بهرهی او از این عمل فقط همینهاست و در روزی که سرایر و نیّتها ظاهر شود، نمیتواند منتظر ثواب اخروی باشد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۱۷
اگر صبر نباشد، آدمی چگونه میتواند از خواب خوش برخیزد و نماز بخواند یا در روزهای گرم تابستان، تشنگی و گرسنگی را تحمل کند و روزه بگیرد؟ اگر صبر نباشد غنی چگونه طاقت میآورد مال عزیزش را که با هزار دردسر و چه بسا دوز و کلک پیدا کرده در راه خدا به فقرا انفاق نماید و حقوق واجبش را ادا نماید؟ اگر صبر نباشد، انسان چگونه میتواند با گرفتاریهای روزانه و شداید و مشکلات، مقابله نماید و خود را نبازد و به زندگیاش ادامه دهد؟
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۱۶
به راستی اگر نبودند این انسانهای نمونه که در برابر جنایتکاران، یک دنیا عاطفه و انسانیت و فضیلتخواهی هستند، انسان از جامعهی انسانیت، مأیوس میشد. شخصی مثل علی بن ابیطالب(ع) کار میکرد؛ به طوری که باغستانهای فراوانی را آباد ساخت و درختان زیادی را غَرس کرد و ...، اما هرگز این کارها را برای زراندوزی نمیکرد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۱۵
پس از چند روز کسی را به دنبال ابوبصیر فرستاد. او میگوید: وقتی به درِ خانهاش رفتم، برهنه پشت در نشسته بود! گفت: ای ابوبصیر! آنچه داشتم دادم و الآن برهنهام. ابوبصیر میگوید: لباسی برایش تهیه کردم. پس از چند روز کسی را به سوی من فرستاد. رفتم و دیدم بیمار شده است، لذا هر روز میرفتم و احوالش را جویا میشدم تا وقتِ احتضار و جان دادنش رسید.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۱۴
چقدر تأسفآور است که انسان از این دنیا برود و جهنمی از اخلاق و صفات بد برای خود بسازد. به علاوه، کسی که به امراض روحی مبتلا باشد، در این دنیا هم روزگار خوشی ندارد. مثلاً حسود، اگر چه در انواع نعمتها زندگی کند و زندگیاش، ظاهر خوشی داشته باشد، یک ساعت خوش که روحش در عذاب نباشد ندارد؛ حتی در خواب نیز از خوشی و داشتههای دیگران رنج میبرد! شخص بد اخلاق و عصبانی نیز چنین است
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۱۳
«هارون الرّشید»، «عبدالله بن حسن»؛ نوهی امام سجاد(ع) را گرفته و به جُرم بدگویی کردن، محبوس داشت. سعایت کردند که او داعیهی خلافت دارد. هر چه نامه نوشت که مرا بیتقصیر به زندان افکندهاند، فایده نبخشید تا اینکه نامهای تند به هارون نوشت. هارون، «جعفر برمکی» را خواسته، گفت: گویا در زندان به او سخت میگذرد، خانهی خوبی برایش تهیه کن و از او پذیرایی نما.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۱۲
انسان در این دنیا، تاجر است و سرمایهاش عمر او، بازار تجارتش دنیا و کارکنان او اعضا و جوارح اوست. سودش موجب رستگاری و زیانش مایهی شقاوت اوست. عامل تجارت، نفس انسانی اوست و امین و ناظر آن عقل اوست. کسانی که با کسب و تجارت آشنایی دارند میدانند که تجّار هر سال یا هر ماه به حساب دخل و خرج و صادرات و واردات و سود و زیان خود رسیدگی میکنند...