انسان ۲۵۰ ساله| ۲۶
بعد از اینکه در طول سالیان متمادی، جامعهی اسلامی از تفکر درستِ اسلامی جدا مانده، چگونه میتوان حکومتی بر مبنای تفکر اصیل اسلامی بهوجود آورد، درحالیکه زمینهسازی فکری میان مردم انجام نگرفته باشد و آن احکام اصیل تدوین نشده باشد.
انسان ۲۵۰ ساله| ۲۵
به نظر ما پس از صلح امام حسن(ع) که در سال چهلویکم هجری اتفاق افتاد، اهلبیت پیامبر به این قانع نشدند که در خانه نشسته و تنها احکام الهی را آنچنانکه میفهمند بیان کنند، بلکه از همان آغاز صلح، برنامهی همهی امامان این بود که مقدمات را فراهم کنند تا حکومت اسلامی به شیوهای که مورد نظرشان بود، بر سر کار آورند...
انسان ۲۵۰ ساله| ۲۴
عبدالملک میخواست به دنبالههای حرکتِ مختار و غیره و حرکتهای دیگر تشیّع خطِ پایان بکشد و همین کار را کرد و در حقیقت شیعه در عراق به ویژه کوفه که در آن زمان یکی از مراکز اصلیِ شیعه بود دچار رکود و خاموشی شد.
انسان ۲۵۰ ساله| ۲۳
اولین بخش افتخارآمیز زندگى امام چهارم بخش اسارت اوست. البته امام چهارم دو مرتبه اسیر شده است و دو مرتبه با غل و زنجیر به شام برده شده است، بار اول از كربلا بود و بار دوم از مدینه، در زمان عبدالملكبنمروان.
انسان ۲۵۰ ساله| ۲۲
اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثهی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد ـ که واقعاً پیروز شد ـ عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ واِلّا خون در کربلا تمام شد.
انسان ۲۵۰ ساله| ۲۱
ارزش و عظمت زینب كبری، به خاطر موضع و حركت عظیم انسانى و اسلامى او بر اساس تكلیف الهى است. كار او، تصمیم او، نوع حركت او، به او اینطور عظمت بخشید. هركس چنین كارى بكند، ولو دختر امیرالمؤمنین(ع) هم نباشد، عظمت پیدا میکند.
انسان ۲۵۰ ساله| ۲۰
یعنى كسانى اشتباه نكنند، تبلیغاتچیها هم نیایند تبلیغ كنند كه امام حسین هم مثل این كسانى كه این گوشه و آن گوشه خروج میکنند براى اینكه قدرت را به چنگ بگیرند، براى خودنمایی، براى عیش، برای ظلم، برای فساد وارد میدان مبارزه و جنگ میشود، كار ما ازاینقبیل نیست...
انسان ۲۵۰ ساله| ۱۹
خدا که انسان را بیتكلیف نمیگذارد در هیچ قضیهاى. این تكلیف را پیغمبر فرموده است. قرآن و حدیث گفتند، اما پیغمبر كه نمیتواند به این تكلیف عمل كند، چرا نمیتواند؟ چون این تكلیف را آنوقتى میشود عمل كرد كه جامعه، منحرف شده باشد؛ زمان پیغمبر که جامعه منحرف نشده است.
انسان ۲۵۰ ساله| ۱۸
هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجامدادن یک واجب عظیمی از واجبات دین، كه آن واجب عظیم را هیچ كس قبل از امام حسین انجام نداده بود حتی خود پیغمبر. نه پیغمبر این واجب را انجام داده بود، نه امیرالمؤمنین انجام داده بود، نه امام حسن مجتبى. یک واجبى بود كه در بناى كلى نظام فكرى و ارزشى و عملى اسلام، جاى مهمى دارد.
انسان ۲۵۰ ساله| ۱۷
خطراتی که اسلام را به عنوان یک پدیدهی عزیز تهدید می کند، از قبل از پدیدآمدن و یا از آغاز پدید آمدنش ازطرف پروردگار، پیشبینی شده است و وسیلهی مقابله با آن خطرات هم ملاحظه شده و در خودِ اسلام و در خودِ این مجموعه، کار گذاشته شده است.
انسان ۲۵۰ ساله| ۱۶
بعضى خیال میکنند امام حسن مجتبى ترسید كه بجنگد؛ نه. امام حسن مجتبى قاطعانه عازم به جنگ بود و جزو شجاعان عرب است. من نگاه میکردم توى كتاب، در شرح دلاوریهاى امام مجتبى در قضایاى مختلف، دلاوریهاى آن حضرت در جریانات مختلف خیلى زیاد است.
انسان ۲۵۰ ساله| ۱۵
در تاریخ خواندم كه هیچ قارى و محدث و راوى دین در دنیاى اسلام باقى نماند مگر اینكه دستگاه حكومت معاویه و جانشینان معاویه، آنها را وادار كردند كه در مذمت اهل بیت و در مدح دشمنان اهل بیت حدیث درست كنند و آیه تفسیر كنند و امثال اینها.
انسان ۲۵۰ ساله| ۱۴
البته صلح، تحمیلى بود؛ اما بالاخره صلحى واقع شد. باید گفت حضرت، دل نداد. همین شرایطى كه حضرت قرار داد، در واقع پایهی كار معاویه را متزلزل كرد. خودِ این صلح و شرایط امام حسن(ع) همهاش یک مكر الهى بود.
انسان ۲۵۰ ساله| ۱۳
در باب صلح امام حسن(ع) این مسئله را بارها گفتیم و در كتابها نوشتند كه اگر خود امیرالمؤمنین هم بهجاى امام حسن مجتبی بود و در آن شرایط قرار میگرفت، ممكن نبود كارى بكند، غیر از آن كارى كه امام حسن كرد.
انسان ۲۵۰ ساله| ۱۲
زنی، آنهم در سنین جوانى به جایی میرسد از لحاظ مقام معنوى كه بنا بر آنچه كه در بعضى از روایات هست، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او میآموزند و ارائه میدهند. محدثه است؛ یعنى كسىست كه فرشتگان با او حدیث میکنند و حرف میزنند.
انسان ۲۵۰ ساله| ۱۱
ما باید خودمان را به این مركز نور نزدیک كنیم و نزدیک شدن به مركز نور، لازمهاش و خاصیتش، نورانیشدن است. باید نورانی بشویم؛ باید با عمل و نه فقط با محبت خالی، با عمل؛ عملی كه همان محبت و همان ولایت و همان ایمان، به ما آن را املا میكند و آن را از ما میخواهد.
انسان ۲۵۰ ساله| ۱۰
در شخصیت این بزرگوار، زندگى و شهادت این بزرگوار، سه عنصر كه ظاهراً با یکدیگر خیلی هم سازگارى ندارند، جمع شده است. این سه عنصر عبارت است از: اقتدار، مظلومیت و پیروزى.
انسان ۲۵۰ ساله| ۹
در سه اردوگاه، امیرالمؤمنین با سه خط جداگانه که ناکثین و قاسطین و مارقین باشند، جنگید که هرکدام از این وقایع نشاندهندهی همان روح توکل به خدا و ایثار و دورشدن از منیت و خودخواهی در امیرالمؤمنین است و بالاخره در همین راه امیرالمؤمنین به شهادت رسید...
انسان ۲۵۰ ساله| ۸
مسئله این است برای او آنچه مطرح نیست «خود» است. بعد از آنیکه مسئلهی خلافت استقرار پیدا کرد و مردم با ابیبکر بیعت کردند و همهچیز تمام شد، امیرالمؤمنین کناره گرفت؛ هیچ جملهای، کلمهای، بیانی که حاکی باشد از معارضهی امیرالمؤمنین با دستگاه حکومت دیگر از او شنیده نشد.
انسان ۲۵۰ ساله| ۷
در شدیدترین مراحل، امیرالمؤمنین ایستاد؛ هیچ برایش مطرح نبود كه اینجا خطر است. بعضیها با خودشان فكر میکنند كه ما خوب است جان خودمان را حفظ كنیم تا بعداً براى اسلام مفید واقع بشویم، امیرالمؤمنین هرگز خودش را با اینگونه معاذیر فریب نداد