قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۶۹
امام نیمخیز شده بود تا برخیزد و به اتاق خود برود. دیدم نشست. فرمود: احمد، قصّهای برایت بگویم. وقتی صعصعة بن سوهان، از اصحاب جدّم امیرالمؤمنین(ع) مریض شد، امیرالمؤمنین(ع) به عیادت او رفت و كنار بسترش نشست و دست بر پیشانی او گذشت و او را مورد ملاطفت قرار داد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۶۸
برای این كه بتواند پولها را نگه دارد، منكر امامت امام رضا(ع) شد و لذا گفت: امام هفتم آخرین امام است و غایب شده و باید برای اصلاح كلّی عالم ظهور كند و من باید پولها را كه سهم امام است نگه دارم تا پس از ظهور آن حضرت تحویل ایشان بدهم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۶۷
امام امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: رسول اكرم(ص) در حال احتضار مرا در آغوش كشید، دهان بر گوش من نهاد و هزار باب علم به رویم گشود و از هر باب آن، هزار باب دیگر به رویم گشوده شد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۶۶
این هم نوعی كسب علم است و بدیهی است كه از نوع اوّل، که صرفاً نسخهبرداری از افکار دیگران است، عالیتر است؛ چرا كه بر اثر فعالیّت فکری خود، استعدادهای مکنون در وجودش را به بروز و ظهور میرساند و وسیلهی پیشرفت علم در جامعه میشود؛ ولی با این وصف، او هم ممكن است در تحقیقات خویش اشتباه كند.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۶۵
من اهل گناه نبودم ولی وظیفه داشتم از میانشان بیرون بروم و نرفتم. بلا كه آمد، دامن مرا هم گرفت و اكنون من بر لب جهنّم به رشتهی باریكی آویختهام؛ هیچ نمیدانم كه در میان جهنّم خواهم افتاد یا عفوم خواهند كرد. این را گفت و صدا قطع شد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۶۴
گفتهاند در حال احتضار چنان بدن مباركش ذوب شده بود كه گویی تنها سر مبارک باقی مانده بود. راوی وقتی برای عیادت رفت و آن حال امام را دید، سخت متأثّر شد و گریهاش گرفت.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۶۳
بندگان خدا را دعوت به نماز میكرد. این غلام كه عاشق نماز بود، تا صدای مؤذّن را شنید،پاهایش لرزید؛ گویی قدرت راه رفتن را از دست داد. به مولایش گفت: آقا، اگر ممكن است شما چند دقیقهای در این مغازهی مقابل مسجد بنشینید تا من به مسجد بروم، نماز را بخوانم و برگردم و در خدمت شما باشم
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۶۲
خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: آقا، من چند سال خدمت شما بودهام. حال، اگر خیری به من بخواهد برسد، شما مانع میشوید؟ فرمود: نه.عرض كرد: مردی میخواهد با من معامله كند. تاجری خراسانی و ثروتمند است.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۶۱
آقا، چه طور فقیر در میانشان نیست؟ من فقیرم. فرمود: بگو ببینم اگر تمام دنیا را پر از نقره كنند و به تو بدهند، حاضری آن محبّتی را که به ما داری از دل بیرون كنی؟ گفت: نه، به خدا قسم، اگر همه را هم طلا كنند، من حاضر نیستم محبّت و ولایت شما را از دست بدهم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۶۰
هشام گفت: چه طور میتواند در حالی كه الآن با ما اختلافنظر داری؟ تو هم مسلمانی، من هم مسلمانم و هر دو تابع قرآنیم، در عین حال، تو از شام آمدهای تا با ما مناظره كنی؛ معلوم میشود كه باهم اختلاف داریم. اگر اختلاف نبود، مناظره جا نداشت.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۵۹
ای زن، حیا نمیكنی كه در میان مردها نشستهای؟ آن نامرد تا به خود آمد، دید خلقتش تغییر كرده و اعضا و جوارحش مبدّل به اعضا و جوارح زن گشته. با شرمندگی از جا برخاست و عبا سركشید و به خانه رفت. دید زنش هم مبدّل به مرد شده است.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۵۸
مگر نه این است كه آدم جنب با حال جنابت نه حقّ خواندن نماز دارد، نه حقّ ورود به مسجد و حرم امامان و نه حقّ تماسّ با کتابت قرآن؟ ابتدا غسل و تحصیل طهارت و سپس تقرّب به نماز و مسجد و قرآن و حرمهای امامان(ع). از آنجا كه ما به جنابت روحی عمیقی مبتلا شدهایم، از تقرّب به روح نماز و واقعیت مسجد و زیارت امامان و درک حقایق قرآن محروم گشتهایم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۵۷
مسلمانان باید به مسجد بیایند و در آنجا خود را تطهیر به طهارت معنوی كنند و جانها را شستشو دهند و سپس هر كدام به محلّ كار خود بروند و با جانهای مطهّر و منوّر به نور ایمان، به کارهای مناسب خود بپردازند؛ باید طهارت مسجد را به آن اماكن گسترش دهند، نه اینكه آلودگی آن اماکن را به مسجد بیاورند.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۵۶
خداوند حكیم رحیم امامان معصوم(ع) را سرمشق و اُسوهی ما قرار داده تا به زندگی سعادتمندانه برسیم؛ امّا ما از آنها اعراض كرده و خود را به دامن سیّئات انداختهایم و محیط زندگی را برای خود دشوار و جهنمّی ساختهایم، آنچنان که گویی آب و هوا و نان و غذا و معاشرات و معاملات ما جملگی مسموم گشته و از همه جا و از همه چیز احساس تیرگی میكنیم...
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۵۵
من چند سال به مكّه میرفتم و خیلی اشتیاق داشتم كه امام را زیارت كنم. چون در روایات آمده است كه آن حضرت هر سال در موسم حجّ، در مکّه تشریففرما هستند و كسانی كه اهلیت دارند، ممكن است آنجا به زیارت حضرت موفّق شوند؛ از اینرو، من در یکی از سفرها احتمال میدادم موفّق شوم ولی موفّق نشدم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۵۴
احكام آیین مقدّس اسلام پیش از ظهور آن حضرت مهجور[2] و متروک میشود و اسلام همچون آیینهی زنگار گرفته میگردد و جلا و صفای آن از بین میرود و صورت آدمی را آن چنان كه هست، نشان نمیدهد...
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۵۳
وقتی خداوند حكیم میخواهد اداره و تدبیر امور جامعهی بشر را در اختیار كسی بگذارد كه تمام ابعاد زندگی بشر اعمّ از مادّی و معنوی و دنیوی و اخروی آن را تحت سیطرهی تدبیر خود بگیرد، بدیهی است كه باید رشید باشد تا صلاحیّت و توانایی ارشاد دیگران را داشته باشد...
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۵۲
زن از این ماجرا سخت شرمنده شد و از این همه لطف و عنایت تعجّب كرد و به شوهرش گفت: من هم مسلمان و شیعه هستم و در حدّ خود سهمی از زیارت امام خود دارم. حالا تو را قسم میدهم به حقّ همان آقا، این بار که خواستی بروی، مرا هم با خود ببر تا من هم به زیارت آن آقا نایل شوم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۵۱
ما هم تمام آرزویمان همین است كه دم جان دادن، دست به دامن مولای خود جان بدهیم. ما خدا را شاكریم كه قلب ما كانون حبّ علی(ع) است و همین سرمایهی اصلی ماست؛ البتّه، به علاوهی بغض دشمنانشان كه هیچ وقت یادمان نرود.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت| ۵۰
همه استناد به قرآن میكنند و مذهب خودشان را براساس قرآن استوار میسازند؛ پس معلوم میشود كه قرآن به تنهایی حجّت نیست و نمیتواند مذهب حقّ را صریحاً نشان بدهد و ناچار احتیاج به قیّم دارد؛ یعنی، کسی که به تمام متون و بطون قرآن راه دارد و تفسیر و تأویل آن را میداند و میتواند امّت مسلمان را از مقاصد حقیقی قرآن آگاه سازد...