قصه‌های قرآن

داستان اصحاب فیل | سرانجام فلاکت‌بار ابرهه
قصه‌های قرآن| ۱۲۷

داستان اصحاب فیل | سرانجام فلاکت‌بار ابرهه

سنگى از سوى آن پرندگان به بدن ابرهه اصابت كرد و او مجروح شد، اطرافیانش او را كمك كردند و از صحنه خارج ساختند، ولى زخم بدن او آن‌چنان تولیدمثل كرد كه جزء جزء و بندبند بدنش از او جدا می‌شد و به زمین می‌ریخت، و سراسر بدنش به چرك و خون آلوده شده بود.
داستان اصحاب اخدود | کوره‌های آدم سوزى طاغوت یمن
قصه‌های قرآن| ۱۲۶

داستان اصحاب اخدود | کوره‌های آدم سوزى طاغوت یمن

یهودیان نخستین كسانى بودند كه کوره‌های آدم سوزى را بدعت نهادند، و سرانجام همین بدعت دامان آن‌ها را گرفت، و گروه زیادى از یهود در قرن حاضر، در ماجراى آلمان هیتلرى، در کوره‌های آدم سوزى به آتش كشیده شدند و به مكافات دنیوى اعمالشان رسیدند.
داستان‌ هاروت و ماروت | داستان قوم تُبَّع | کشتن ۴۳ پیامبر در یک روز
قصه‌های قرآن| ۱۲۵

داستان‌ هاروت و ماروت | داستان قوم تُبَّع | کشتن ۴۳ پیامبر در یک روز

تاریخ یهود پر از جنایات و كشتار و بی‌رحمى است، آن‌ها حتى در كشتن پیامبران و منادیان حق و عدالت، جسور بودند و باكى نداشتند، ازجمله این‌که آن‌ها براى حفظ منافع نامشروع خود، در آغاز یك روز، آشوب كردند، و 43 نفر از پیامبران بنی‌اسرائیل را كه همه شریعت موسى (ع) را براى مردم بیان می‌کردند كشتند.
داستان دو برادر مؤمن و مغرور
قصه‌های قرآن| ۱۲۴

داستان دو برادر مؤمن و مغرور

تملیخا انسان باایمان و مهربان و خداشناسى بود، و همواره در فكر حساب و كتاب قیامت، و انجام كارهاى نیك بود، و به نیازمندان کمک‌های شایانى می‌کرد، ولى به‌عکس، فطرس انسانى دنیاپرست، سنگدل، و بی‌اعتنا به امور دین و معاد و خدا بود، خدا و معاد را قبول نداشت، فقط به زرق‌وبرق دنیاى خود فكر می‌کرد.
كفران نعمت قوم سبأ و سرانجام نکبت‌بار آن‌ها | بی‌اعتنایی به دعوت سیزده پیامبر
قصه‌های قرآن| ۱۲۳

كفران نعمت قوم سبأ و سرانجام نکبت‌بار آن‌ها | بی‌اعتنایی به دعوت سیزده پیامبر

ناگهان سد در هم شكست و آن‌همه آب به جریان افتاد و همه آبادی‌ها و چهارپایان و كشتزارها و قصرها و خانه‌هایشان غرق در آب شده و ویران و نابود گردید. از آن‌همه درختان و كشتزارهایشان، تنها چند درخت تلخ اراك و شوره گز و سِدر به‌جای ماند...
داستان اصحاب رس| عذاب سخت اصحاب رسّ
قصه‌های قرآن| ۱۲۲

داستان اصحاب رس| عذاب سخت اصحاب رسّ

آن‌ها در هر ماه از سال، یك روز را به‌عنوان عید می‌دانستند در آن روز به‌نوبت كنار یكى از آن درختان دوازده‌گانه می‌آمدند و گاو و گوسفند پاى آن درخت قربان می‌نمودند و جشن وسیع می‌گرفتند، و آتش روشن می‌کردند، وقتی‌که دود غلیظ آتش مانع دیدن آسمان می‌شد، در برابر درخت به خاك می‌افتادند و آن را می‌پرستیدند.
داستان ذوالقرنین| لشگركشى ذوالقرنین به سمت غرب
قصه‌های قرآن| ۱۲۱

داستان ذوالقرنین| لشگركشى ذوالقرنین به سمت غرب

ذوالقرنین پادشاه عادلى بود، تصمیم گرفت باهمت قهرمانانه بر شرق و غرب جهان، حركت كند و همه را زیر پرچم خود آورد و در پرتو حكومت مقتدرانه خود، جلو ظلم و طغیان ظالمان و ستمگران را بگیرد، و تا آخرین حد توان خود از حریم مستضعفان دفاع نماید.
شأن نزول آیه اصحاب رقیم
قصه‌های قرآن| ۱۲۰

شأن نزول آیه اصحاب رقیم

در این‌که اصحاب رقیم کیان‌اند، بین مفسران و محدثان اختلاف‌نظر است، بعضی گفته‌اند: رقیم كوهى است كه غار اصحاب كهف در آنجا است، بعضى گفته‌اند: رقیم نام قریه‌ای بوده كه اصحاب كهف از آن خارج شدند، به عقیده بعضى رقیم نام لوح سنگى است كه قصه اصحاب كهف در آن نوشته شده است...
اصحاب كهف از یاران امام زمان (عج)
قصه‌های قرآن| ۱۱۹

اصحاب كهف از یاران امام زمان (عج)

از آزادگى اصحاب كهف همین بس كه مقام وزارت داشتند، ولى به خاطر آخرت و امور معنوى دل از دنیا كندند و به‌حق پیوستند، مانند یوسف(ع) كه از زلیخا و كاخ او برید و گفت: زندان بهتر از آن چیزى است كه زنان مصر مرا به آن دعوت می‌کنند.
داستان اصحاف کهف| سؤال كافران از سه چیز
قصه‌های قرآن| ۱۱۸

داستان اصحاف کهف| سؤال كافران از سه چیز

در یكى از سال‌ها، در همان روز عید در كاخ سلطنتى، دقیانوس، جشن و دیدار شاهانه برقرار بود، فرماندهان بزرگ لشگر در طرف راست او، و مشاوران مخصوصش در طرف چپ قرار داشتند، یكى از فرماندهان به دقیانوس چنین گزارش داد: لشگر ایران وارد مرزها شده است.
موعظه تکان‌دهنده لقمان(ع)
قصه‌های قرآن| ۱۱۷

موعظه تکان‌دهنده لقمان(ع)

اى پسر جان! اگر درباره مرگ شك دارى، خواب را از خود بران، درصورتی‌که قدرت بر این كار ندارى، و اگر درباره روز قیامت شك دارى، بیدارى از خواب را از خود دفع كن، درصورتی‌که چنین قدرتى ندارى، و اگر در این دو مورد بیندیشى می‌بینی كه جان تو در دست دیگرى است...
فرازهایی از حکمت لقمان(ع)
قصه‌های قرآن| ۱۱۶

فرازهایی از حکمت لقمان(ع)

اى پسر جان! از دنیا ایمن مباش كه گناهان و شیطان در آن قرار دارند... دنیا را زندان خود ساز تا آخرت بهشت تو گردد، اى پسرم! تو نمی‌توانی كوه را از جاى برکنی، و تكلیف به چنین كارى نخواهى شد، پس بلا را بر دوش خود حمل نكن، و خودت را به دست خود به هلاكت نرسان
آشكار شدن حكمت از زبان لقمان (ع)
قصه‌های قرآن| ۱۱۵

آشكار شدن حكمت از زبان لقمان (ع)

داورى در میان مردم سخت‌ترین منزلگاه‌ها و مهم‌ترین مراحل است و امواج ظلم و ستم از هر سو متوجه آن است، اگر خدا انسان را حفظ كند، شایسته نجات است، و اگر راه خطا برود، از راه بهشت منحرف شده است...
چرا لقمان(ع) دارای مقام حکومت شد؟
قصه‌های قرآن| ۱۱۴

چرا لقمان(ع) دارای مقام حکومت شد؟

یكى از حكماى صالح و وارسته بزرگ تاریخ، حضرت لقمان(ع) است كه نام مباركش در قرآن، دو بار[1] آمده، و یك سوره قرآن (سوره سى و یكم) به نام او است.
آخرین حج و آخرین پیام پیامبر(ص)
قصه‌های قرآن| ۱۱۳

آخرین حج و آخرین پیام پیامبر(ص)

پیامبر(ص) در سال دهم هجرت از طرف خدا مأمور شد كه شخصاً در مراسم حج شركت كند و آنچه از احكام حج و هدف از حج هست به مردم ابلاغ نماید، و پیرایه‌ها را از این عبادت سیاسى - عبادى دور سازد، و اعلام شد كه آخرین حج (و آخرین سال عمر) پیامبر است...
ماجرای مباهله
قصه‌های قرآن| ۱۱۲

ماجرای مباهله

پیامبر(ص) بی‌درنگ، حضرت على(ع) را به حضور طلبید و ماجرا را به او گفت، و مركب مخصوصش را در اختیار على(ع) گذاشت و به او فرمود: حركت كن، و در راه، آیات و قطعنامه را از ابوبكر بگیر، و خودت این مأموریت را انجام بده.
هم‌نشینی پیامبر(ص) با مستضعفان
قصه‌های قرآن| ۱۱۱

هم‌نشینی پیامبر(ص) با مستضعفان

پیامبر(ص) برخاست و به جستجوى گروه مستضعف پرداخت و نزد آن‌ها آمد و فرمود: حمد و سپاس خداوندى را كه نمردم تا این‌که خداوند چنین دستورى به من داد كه با شما باشم آرى، زندگى با شما و مرگ هم با شما خوش است.
تدبیر پیامبر(ص) براى نابودى توطئه اختلاف
قصه‌های قرآن| ۱۱۰

تدبیر پیامبر(ص) براى نابودى توطئه اختلاف

سخنان پیامبر(ص) آن‌چنان اثربخش بود كه اوس و خزرج، اسلحه‌ها را بر زمین نهاده و دست در گردن هم افكنده درحالی‌که گریه شدید می‌کردند آشتى كردند. آن‌ها دریافتند نقشه مرموز دشمن در كار بوده كه سخنان پیامبر، آن نقشه را در نطفه خفه كرد.
سوزاندن و ویران کردن مسجد ضرار
قصه‌های قرآن| ۱۰۹

سوزاندن و ویران کردن مسجد ضرار

پیامبر(ص) نه‌تنها در آن مسجد نماز نخواند، بلكه گروهى از مسلمانان را مأمور كرد تا آن را بسوزانند ویران كنند، آن‌ها به‌فرمان پیامبر(ص) نخست با آتش، سقف مسجد را سوزاندند، سپس دیوارهایش را ویران كردند و سرانجام محل آن را مركز ریختن خاك و خاشاك و زباله قراردادند.
جنگ حنین
قصه‌های قرآن| ۱۰۸

جنگ حنین

غرور عددى از سپاه اسلام و عدم اطلاع كافى از کمینگاه‌های دشمن، وجود دو هزار نفر تازه‌مسلمان، كه فرارشان باعث تضعیف روحیه دیگران شد، موجب شكست ظاهرى سپاه اسلام گردید؛ ولى ثبات و استوارى پیامبر اسلام و على و چند نفر دیگر (جمعاً ۹ نفر)، باعث پیروزى بزرگ مسلمین گردید.