امام هادی(ع) از آغاز تولّد تا آغاز خلافت متوکّل عبّاسی| ۴
احترام خاصّ امام هادی(ع) به فقیه شیعه و پاسخ به معترضین
امام حسن عسکری(ع) نقل میکند: «یک روز یکی از فقهای برجسته شیعه در یک مجلس شکوهمندی به محضر امام هادی(ع) آمد. او قبلاً با یکی از مخالفان ناصبی مناظره کرده بود و آن مخالف را محکوم و درمانده نموده بود. امام هادی(ع) تا او را دید، برخاست و احترام شایانی به او نمود و او را در صدر مجلس نشانید. در آن مجلس گروه بسیاری از علویان و عباسیان و طالبیان حضور داشتند.
در این هنگام بزرگ هاشمیان به امام هادی(ع) رو کرد و گفت: «ای پسر رسول خدا! آیا اینگونه یک نفر انسان عادی (بدون حسب و نسب) را بر بزرگان بنیهاشم از طالبیان و عباسیان، مقدّم داشتی؟!»
امام هادی(ع) : «بپرهیزید از این که در صف قومی باشید که خداوند در نکوهش آنها فرمود:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ لِيَحْکُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ:
آیا ندیدی کسانی را که بهرهای از کتاب (آسمانی) داشتند، به سوی کتاب الهی دعوت شدند تا در میان آنها داوری کند. سپس گروهی از آنان (با علم و آگاهی) روی میگردانند. در حالی که از پذیرش حقّ، اعراض دارند.» (آل عمران/ 23)
امام هادی(ع): «آیا شما به داوری قرآن کتاب خدا، راضی نیستید؟»
حاضران: «چرا، راضی هستیم.»
امام هادی(ع): مگر نه این است که خداوند میفرماید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَ إِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که به شما گفته شود مجلس را وسعت بخشید (و به تازهواردها جا دهید) وسعت بخشید. خداوند (بهشت را) برای شما وسعت میبخشد و هنگام که گفته شود، برخیزید، خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند و کسانی را که علم به آنها داده شده، درجات عظیمی میبخشد.» (مجادله/ 11)
خداوند چنین پسندیده که دانشمندان مؤمن را بر مؤمن غیر دانشمند، برتری بخشد. چنانکه پسندیده مؤمن را بر غیر مؤمن برتری دهد.
به من بگویید: آیا خداوند فرموده:
«یَرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ آمَنوُا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ:
خداوند مؤمنان صاحب علم را بر مؤمنان غیر صاحب علم به درجاتی برتری داده» یا فرموده است:
«یَرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ اُوتُوا شَرَفَ النَّسَبِ دَرَجاتٍ:
خداوند صاحبان حسب و نسب را بر دیگران به درجاتی برتری داده است؟»
آیا خداوند نفرموده:
«هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ:
آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟» (زمر/ 9)
شما چرا مرا در مورد این فقیه که او را احترام و تجلیل کردم، مورد انتقاد قرار میدهید با این که خداوند او را مقام ارجمند داده و تجلیل کرده است؟!
این که این فقیه، فلان ناصبی مخالف را درمناظرهاش با دلایل محکم سرکوب و درمانده نموده، همین کارِ او، بهتر از هرگونه شرافت نسبی است.»
یکی از عباسیان که در مجلس حضور داشت، باز در اعتراض خود لجاجت کرد. امام هادی(ع) بعد از گفتاری، به او فرمود: «اگر من غیر هاشمی را به خاطر علم و کمالش بر هاشمی ترجیح دادم، عبّاس (جدّ شما، عموی پیامبر) با ابوبکر بیعت کرد و پسرش عبد الله پس از بیعت با عمر، به خدمت او پرداخت. چرا به عبّاس و ابن عبّاس انتقاد نمیکنید که غیر هاشمی را بر هاشمی ترجیح دادند؟ اگر آنها را در مورد آنها روا میدانید، این مورد را نیز در مورد من روا بدانید.[1]
اعتراضکننده از این پاسخ امام هادی(ع) بقدری منکوب شد که گویی سنگ در دهانش گذاشتهاند. ساکت و خاموش گردید.[2]
به این ترتیب امام هادی(ع) با برخوردهای منطقی و قاطع خود، به علم و دانش احترام و ارج بسیار مینهاد و مردم را به فضیلتپروری و علمدوستی تشویق مینمود.
مناظره جالب در مورد حکم اعدام مسیحی زناکار
عصر خلافت متوکّل عبّاسی (دهمین طاغوت عبّاسی) بود. یک نفر مسیحی با زن مسلمانی زنا کرد. او را نزد متوکّل آوردند. متوکّل تصمیم گرفت حدّ الهی را بر او جاری سازد. آن مرد همان دم اظهار اسلام کرد و خود را به عنوان مسلمان معرّفی نمود.
یحیی بن اَکْثَم، قاضی دستگاه بنی عبّاس، در آنجا حضور داشت و گفت: «مسلمان شدن این شخص، آثار شرک و عمل ناشایستش را از بین برد.» (پس نباید حدّ بر او جاری کرد.)
بعضی از حاضران گفتند: «باید سه حدّ بر او جاری گردد» و بعضی مطالب دیگری گفتند و گفتگو در این مورد زیاد شد.
متوکّل در ضمن نامهای، مطلب را برای امام هادی(ع) نوشت و از او خواست جواب سوال را بدهد. وقتی که نامه به دست امام رسید، او پس از خواندن، در پاسخ چنین نوشت:
«باید آن مرد زناکار را آنقدر تازیانه بزنید تا بمیرد.»
وقتی این پاسخ به دست متوکّل رسید، یحیی و علمای دربار این فتوا را رد کردند و به متوکّل گفتند: «چنین نیست. ما در قرآن و در سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله چنین مطلبی را ندیدهایم.»
باز مطلب موجب بحث و کشمکش شد. متوکّل بار دیگر نامهای به امام هادی(ع) نوشت و در آن ذکر کرد که: «فقها فتوای شما را رد کردهاند و میگویند چنین مطلبی در قرآن و سنّت نیامده است. برای ما بیان کن، چرا بر ما واجب است که آن مسیحی زناکار را آنقدر بزنیم تا بمیرد؟»
نامه به دست امام هادی(ع) رسید. آن حضرت در پاسخ، دو آیه 84 و 85 سوره مؤمن را به عنوان دلیل قرآنی نوشت که خداوند میفرماید:
«فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِينَ - فَلَمْ يَکُ يَنْفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ:
هنگامی که عذاب ما را دیدند، گفتند هماکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایی که همتای او میشمردیم کافر شدیم - امّا هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند ایمانشان برای آنها سودی نداشت. این سنّت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده و آنجا کافران زیانکار شدند.»
وقتی که این جواب به متوکّل رسید، متوکّل فتوای امام را پذیرفت و دستور داد آن مسیحی زناکار را بقدری زدند تا در زیر تازیانه مُرد.[3]
از این ماجرا فهمیده میشود امامان علیهم السّلام در استخراج احکام و فتوا، از قرآن استفاده کامل میکردند و قرآن سند اصلی آنها در بیان دستورهای الهی بود.
خودآزمایی
1- علت احترام خاصّ امام هادی(ع) به فقیه شیعه و پاسخ به معترضین چه بود؟
2- امام هادی(ع) چه حکمی برای مسیحی زناکار صادر کردند؟
3- سند اصلی امامان علیهم السّلام در استخراج احکام و فتوا چیست؟
پینوشتها
[1] باید توجّه داشت که این پاسخ از باب الزام خصم به عقاید مورد احترام خودش هست.
[2] اقتباس از احتجاج طبرسی، ج 2، ص 259 و 260.
[3] احتجاج طبرسی، ج 2، ص 258 - نور الثّقلین، ج 4، ص 537.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی