زندگی مذلّتبار از دلدادگان به غیر یار
معالاسف میبینیم آنچه که در صحنهی زندگی اکثر ما مشاهده نمیشود، همان گوهر گرانبهای انقطاع و بریدگی از غیر خداست، بلکه آنچه بالعیان مشاهده میشود دلبستگی بسیار شدید نسبت به غیر خدا از مال و منال و جاه و مقام است. در این زمینه است که خدا با لحنی تهدیدآمیز فرموده است:
﴿قُلْ إنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أبْناؤُكُمْ وَ إخْوانُكُمْ وَ أزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أحَبَّ إلَيْكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأتِيَ اللهُ بِأمْرِهِ وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ﴾؛[1]
[ای پیامبر] بگو به مردم اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیلهی شما و اموالی که جمعآوری کردهاید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و مساکن مرفّهی که مورد علاقهی شماست در نزد شما محبوبتر از خدا و رسول او و جهاد در راهش میباشد، در انتظار این باشید که مجازات و کیفر شدید از ناحیهی خدا بر شما فرود آید، چرا که خدا منحرفین از صراط مستقیم حق را به سعادت ابدی که مقربیّت در پیشگاه الهی است نمیرساند.
پس ما با این دلباختگی که نسبت به غیر خدا داریم، به حکم این آیهی شریفه باید در انتظار این مجازات ذلّت بار باشیم که محرومیّت و مطرودیّت از قرب مقام ربوبی است. در آیهی دیگر با لحنی تنفّرآمیز فرموده است:
﴿قُتِلَ الْإنْسانُ ما أکْفَرَهُ﴾؛[2]
کشته باد انسان، چه موجود ناسپاس نمک نشناسی است این انسان. هیچ نمیاندیشد که گذشتهاش چه بوده و اکنون در چه وضعی هست و از چه راهی باید برود تا به سعادت برسد. آیا نباید بفهمد که خدا او را از چه چیزی آفریده است:
﴿مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ * ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ﴾؛[3]
از نطفهی بیارزشی او را آفریده و اندازهی خاصّ معیّنی برایش مقرّر کرده است.
سپس راه را برای او آسان نموده تا به سوی او حرکت کند و به مقام قرب او برسد و به سعادت ابدی نائل گردد.
ولی این خود انسان است که بر اساس جهل و نادانی و اتّباع هوی خدا و راه خدا را رها کرده و در مسیر اشباع تمایلات حیوانی و اهواء نفسانی افتاده و خود را از درگاه رحمت مطرود و از سعادت ابدی محروم ساخته است و حال آنکه قرآن کریم میفرماید:
﴿...رَبُّنَا الَّذِي أعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى﴾؛[4]
پروردگار ما کسی است که هرچه را که آفریده او را برای رسیدن به کمال مناسبش هدایت کرده و لذا در این عالم سراسر حکمت، میبینیم یک مورچهی ناتوان چنان در مسیر خودش روشن است که هم لانهاش را میداند و همه دانهاش را میشناسد و با کمال آسانی به دنبال لانه و دانهاش میرود.
یک عنکبوت که حشرهای زمینی است، شکار خودش مگس را که پرندهی هوایی است به راحتی به دام تارهای تنیدهاش میافکند و طعمهی خود میسازد، حال آیا آن خدایی که مورچه و عنکبوت و کرم خراطین[5] را در دل خاک هدایت کرده و چراغی در ساختمان وجودشان برافروخته که در پرتو نور آن چراغ، راه خود را مییابند و سراغ لانه و دانهی خود میروند، آیا آن خدا این انسان را که اشرف مخلوقات اوست، هدایت نکرده و چراغی در ساختمان وجودش روشن نکرده و او را در ظلمت جهل و ضلالت رها کرده است.
«سُبحانَ الله العَلیم الحَکیم وَ تَعالی الله عَمّا یَقُول الجاهِلون»؛
او از این نسبت جاهلانه منزّه است بلکه او اوّلاً در ساختمان وجود انسان چراغ عقل را برافروخته و ثانیاً در خارج از ساختمان وجودش مشعل فروزان وحی را در سر راه زندگیاش قرار داده و راه حرکت او را به سوی مقصدش که لقاء خدا و نیل به سعادت جاودانه است کاملاً روشن نموده و فرموده است:
﴿ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ﴾؛[6]
چشم دل باز کن که جان بینی
حال این خود انسان است که بر اثر مقهوریّت در مقابل اهواء نفسانی و شهوات حیوانی، هم چراغ عقل را در درون وجودش خاموش کرده و هم، مشعل فروزان وحی را مورد بیاعتنایی قرار داده و با دست خودش راه خودش را تاریک و ظلمانی ساخته و قهراً به چاه ضلالت و بدبختی افتاده است. بنابراین:
از دست دیگری چه شکایت کند کسی / سیلی به دست خویش زده بر قفای خویش
دزد از جفای شحنه[7] چه بیداد میکند / کو گردنش نمیزند الاّ جفای خویش
چاه است و راه و دیدهی بینا و آفتاب / تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش
گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتّفاق / بهتر ز دیدهای که نبیند خطای خویش
از امام صادق«ع» منقول است:
«طُوبَی لِمَنْ جُعِلَ بَصَرُهُ فِی قَبْلِهِ وَ لَمْ یُجْعَلْ بَصَرُهُ فِی عَیْنِهِ»؛[8]
سعادتمند آن کسی است که بیناییاش در قلبش باشد، نه در اینکه بیناییاش فقط در چشم سرش باشد.
این چشم سر را به ما دادهاند که با دیدن آیات تکوینیّه و تشریعیّه خدا، چشم دل را بینا کنیم و یاللعجب که ما با همین چشم سر و نگاه کردن به صحنههای نامرضیّ خدا، چشم دل را کور کردهایم و لذا چاههای سر راه خود را نمیبینیم و با پای خود رو به جهنّم میرویم.
گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتّفاق / بهتر ز دیدهای که نبیند خطای خویش
هر چیز را دیدن و خدا را ندیدن، نهایت درجهی بدبختی و محرومیّت ابدی است.
از امام امیرالمؤمنین علی«ع» آن بندهی بینای خدا، پرسیدند:
« هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ یا أمیرَ الْمُؤمِنین»؛
آیا تو خدای خود را دیدهای یا امیرالمؤمنین؟
فرمود:
«أفَأعْبُدُ ما لا أَرى...لا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ»؛[9]
من عبادت نمیکنم خدایی را که ندیده باشم...او را چشمهای سر با نگاههای حسّی نمیبیند، بلکه دلها با ایمان حقیقی و شهود باطنی مشاهدهاش مینمایند.
آنچه بر ما لازم است، سعی و تلاش و اهتمام جدّی برای باز کردن چشم دل است و آن هم راهش بستن چشم سر از نگاه به مناظر ناپسند و ممنوع از سوی حضرت ربّالعالمین است.
چشم دل باز کن که جان بینی / آنچه نادیدنی است، آن بینی
ما توقّع داریم چشم سر را یله و رها و آزاد بگذاریم و به هر جا که خواستیم بچرخانیم و از گذرگاه آن، پردههای ظلمانی بر چهرهی قلب بیفکنیم و چشم دل را کور کنیم و در عین حال آنچه نادیدنی است، آن ببینیم. این ناشدنی است و لذا ما چارهای جز اقرار و اعتراف به فقر و تهیدستی خود نداریم و شاید به خاطر همین اعتراف به قصور و تقصیر، ترحّمی بر ما بنماید و راه نجاتی به روی ما بگشاید، وگرنه وای بر حال پریشانی و بدبختی ما اگر با همین فقر و تهیدستی که از حیث معارف و اخلاق و عمل داریم وارد خانهی قبر و عالم برزخ بشویم که چه بیسر و سامانیها و وحشتزدگیها خواهیم داشت.
خودآزمایی
1- خداوند متعال میفرماید مجازات و کیفر شدید (از ناحیهی خدا) بر چه کسانی فرود میآید؟
2- سعادتمند چه کسی است؟
3- نهایت درجهی بدبختی و محرومیّت ابدی چیست؟
پینوشتها
[1]- سورهی توبه، آیهی ۲۴.
[2]- سورهی عیس، آیهی ۱۷.
[3]- همان، آیهی ۱۹.
[4]- سورهی طه، آیهی ۵۰.
[5]- خراطین: کرم خاکی است
[6]- سورهی عبس، آیهی ۲۰.
[7]- شحنه: پلیس.
[8]- مستدرک الوسائل، جلد ۱۱، صفحهی ۳۱۳.
[9]- نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۱۷۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی