اگر ممکن باشد که انسانها از راه دیگری جز عقل بتوانند بهتر و بیشتر خیر و شر را بشناسند، حکمت الهی اقتضا میکند که آن راه هم فراری(فراروی) بشر قرار گیرد(دهد). اینجاست که نقش دین در تکامل انسان روشن میشود؛ یعنی خدای متعال غیر از شناختهایی که از راه عقل به انسانها میدهد، خود عهدهدار بیان حقایق و معارفی فراتر از شناختهای عادی و عقلانی میشود، و از راه وحی روشن میکند که چه کارهایی موجب کمال و سعادت میشوند و چه کارهایی عذاب و شقاوت در پی میآورند، و اینجاست که شریعت و احکام شرع و ارادهی تشریعی الهی مطرح میشود.
شریعت، افزون بر تقسیم کارها به مطلوب و نامطلوب، برای مطلوبیت و نامطلوبیت مراتبی بیان کرده، و به مرزها و ضرورتها و تزاحمها و شرایط متغیر بهطور ویژه توجه فرموده است. خدای متعال یک مرتبه از مراتب مطلوبیت را در نظر گرفته که بدون آن حرکت تکاملی انسانها میسور نیست و ترک آن موجب محرومیت اساسی میشود؛ پس به آنها امر کرده است. در لسان شرع این موارد «واجبات» نامیده شدهاند که خود نیز مراتبی دارند و عندالتزاحم باید اهمِّ از آنها را مقدم داشت. در مقابل واجبات، «محرمات» و مراتب آنها قرار دارد. کسی که بخواهد مسیر تکامل را بپیماید، باید حداقل واجبات و حداقل محرمات را رعایت کند. البته این مراتب دربارهی عقلیات نیز مطرح است ولی در شرع کاملاً تفکیک شده و در اختیار عموم مردم قرار گرفته است.
هدایت تشریعی الهی که از طریق ارسال رسل و انزال کتب صورت میگیرد، در اصل، جنبهی تعلیم دارد؛ یعنی همانطور که عقل خیر و شر را تشخیص میدهد، وحی به نیابت از عقل خیر و شر را معرفی میکند. ولی حتی این شناخت خیر و شر هم کفایت نمیکند که انسانها از نعمتهای معنوی و سعادت الهی هرچه بیشتر بهرهمند شوند. از اینرو تدبیر حکیمانهی الهی اقتضا دارد که در این عالمی که پر از تحولات و تأثیر و تأثرات متقابل و تزاحمات است زمینههایی فراهم شود که اولاً آنچه را انسان با عقل یا وحی فهمیده فراموش نکند، و ثانیاً انگیزهاش او برای انجام کارهای خیر، و نیز پرهیز از عوامل شر بیشتر شود. به همین جهت، دعوت انبیا(ع) با انذار و تبشیر همراه شده است:
رُسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ؛[1] یعنی پیامبران الهی علاوه بر اصل هدایت و نشان دادن راه خیر و شر و حق و باطل، با یادآوری آثار مطلوبی که در دنیا و آخرت بر انتخابهای خداپسندانه مترتب میشود، مردم را به کارهای خوب تشویق میکردند، و در برابر، با یادآوری آثار نامطلوب کفر و عصیان و عذابهای اخروی و دنیوی مترتب بر آنها، مردم را از آلوده شدن به گناه و موجبات شقاوت دنیا و آخرت باز میداشتند.
اکنون پس از فراغت از بحث نظری و توجه به حلقهی واسطه بین مباحث نظری و مباحث عملی، نوبت میرسد به پاسخ دادن به پرسشهای مربوط به وظیفهی ما در برابر پدیدههای خیر و مطلوب و پدیدههای شر و نامطلوب؛ چه آنهایی که ابتداییاند، چه آنهایی که نتیجهی اعمال خود شخصاند و چه آنهایی که به دست اشخاص دیگری حتی گذشتگان پدید میآیند؛ و چنانکه دانستیم، همهی آنها در نظام احسن بهصورت بالعرض یا بالتبع منظورند، و با تکامل اختیاری انسان ارتباط پیدا میکنند.
عامل اصلی تکامل که موجب لیاقت انسان برای دریافت عالیترین رحمتها و فیوضات الهی میشود، همان است که در لسان شرع «عبادت» نامیده شده است؛ یعنی انسان بیابد که از خود چیزی ندارد و از خود چیزی نمیتواند داشته باشد و هر خیری به او میرسد، از خدای متعال است؛ حقیقتی که در مسیری بسیار طولانی امکان تحقق دارد و طیف گستردهای از مراحل را، هم از لحاظ عرضی و هم از لحاظ طولی، در برمیگیرد.
از جمله لوازم بندگی این است که آنچه را عقل موجب تنزل و سقوط انسان میداند ترک کنیم و آنچه را موجب صعود و ترقی ما میداند انجام دهیم. البته وقتی با وحی هم فهمیدیم که چیزی موجب ترقی و تکامل ما میشود باید آن را دوست بداریم و در حفظ و نگهداریاش بکوشیم، و بالعکس، کاری را که موجب از دست رفتن نعمت و زمینههای تکامل میشود ترک کنیم. در مورد نعمتهایی که خدا در جسم و روح ما قرار داده، مانند چشم و گوش و دست و پا و عقل و شعور و امیال فطری، و نیز چیزهایی که با کار و تلاش خودمان بهدست آوردهایم، مثل علم و ایمان، باید سعی کنیم اولاً شکرگزار باشیم؛ ثانیاً این درک و شناخت را حفظ کنیم تا از بین نرود؛ ثالثاً بکوشیم به لوازم عملی آن ملتزم شویم. اگر در هر مرحلهای کوتاهی کنیم، در واقع قدمی در راه تنزل برداشتهایم.
از سوی دیگر، وقتی به این نکته توجه میکنیم که ارادهی الهی فقط برای شخص من نیست و همهی کسانی که بتوانند با ارادهی خودشان تکامل یابند، خدای متعال خواهان کمال آنهاست، پس هر نعمتی به هرکس دیگری هم داده باشد، حق نداریم آن را تضییع کنیم؛ چه رسد به اینکه آن را از بین ببریم؛ و وقتی توجه پیدا کنیم که نعمتهای دیگران ممکن است در آینده برای ما هم منشأ کمالی شود و ما مثلاً از مال یا علم ایشان بهرهمند شویم، نعمتی روی نعمت برای من تحقق مییابد.
پس هم حفظ اصل نعمت، هم شکر نعمت، هم استفاده از نعمت، هم تلاش برای رشد آن، همه اینها خیرند و وظیفهی عملی ما محسوب میشوند و هرچه در جهت ضد اینها باشد متصف به شر میشود. همانطور که شرور غیراختیاری ابتدایی، زمینه را برای اختیار خوب یا بد انسان فراهم میکنند، شرور اختیاری نیز میتوانند زمینه را برای انتخابهای مطلوب یا نامطلوب ما فراهم سازند. دربارهی این موضوع، مسائل زیادی هست که بنده مجموعهی کامل و منظمی از آن را در جایی سراغ ندارم ـ چهبسا از ضعف و کمبود مطالعات بنده است ـ ولی به هرحال در آیات قرآنی، مباحث زیادی در این زمینهها مطرح شده است که بسیار قابل توجه و آموزندهاند و متأسفانه ما از این نعمتهای قرآنی درست استفاده نمیکنیم و زمینهی محرومیت را برای خودمان و برای دیگران فراهم میکنیم.
از جمله لطفهایی که عقل ما توان درک آن را نداشت و خداوند خود بیان فرموده این است که گاهی اموری در ظاهر برای شما نامطلوباند و شر شمرده میشوند، زمینه را برای کمالات بعدی فراهم میکنند، و در واقع نعمتهاییاند که باید از آنها بهره برد: وَعَسَی أَن تَكْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ.[2]
خداوند متعال همزمان با ارسال پیامبران، بلاهایی را نازل میکرد تا مردم متوجه او شوند و رفع آنها را درخواست کنند و همین امر، زمینهی پذیرش دعوت انبیاء(ع) را فراهمتر کند. از جمله، دو آیه در سورهی انعام و سورهی اعراف با همین مضمون میفرمایند که ما پیغمبرانی برای امتهای پیشین فرستادیم:
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَآ إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ؛[3] یا وَ مَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ.[4] توضیح اینکه انسان در آغاز پیدایش همسطح حیوانات است و بهتدریج مراحلی از تکامل را میگذراند تا مستعد رسیدن به کمالات انسانی شود، و طبعاً گرایشهای حیوانی و علاقه به لذتهای مادی در او فعلیت دارد. ارضای این گرایشها موجب دلبستگی بیشتر به آنها میشود و اغلب انسانها در معرض عواملی هستند که آنان را به حد حیوانیت تنزل میدهد یا لااقل باعث میشود که عامل ترقی در آنها رشد نکند. دلبستگی به دنیا و لذتهای آن گاهی به حدی میرسد که ادراکات فطری و عقلانی و حتی بیانات انبیا نیز بهدرستی مورد توجه قرار نگیرد و بلکه مورد انکار واقع شود. این است که خدای متعال وقتی پیغمبری را میفرستد، علاوه بر انذارها و تبشیرها، هشدار عملی هم میدهد:
وَ مَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ.
1- از جمله لوازم بندگی را بیان کنید.
2- به چه دلایلی دعوت انبیا(ع) با انذار و تبشیر همراه شده است؟
3- چرا خداوند متعال همزمان با ارسال پیامبران، بلاهایی را نازل میکرد؟
[1]. نساء، ۱۶۵.
[2]. بقره، ۲۱۶.
[3]. انعام، ۴۲.
[4]. اعراف، ۹۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمّدتقی مصباح یزدی