رضایت شوهر یا مادر
دختر مادامی که در خانه پدر و مادرش زندگی میکند باید رضایت آنها را فراهم سازد، ولی وقتی پیمان زناشویی را امضا کرد و به خانه شوهر قدم نهاد وظیفهاش تغییر میکند.
در این جا باید شوهرداری کند و رضایت و خشنودی او را بر همه چیز مقدم بدارد، حتی در جایی که بین خواستههای پدر و مادرش و بین خواستههای شوهرش تزاحم پیدا شد، صلاح در این است که از شوهرش پیروی کند و رضایت او را به دست آورد، گرچه پدر و مادرش رنجیده شوند؛ زیرا با جلب رضایت شوهر، رشتهی انس و محبت ـ که بهترین ضامن بقای عقد زناشویی است ـ محکم میشود؛ ولی چنان چه مطابق میل مادر خود رفتار کند، ممکن است آن پیمان مقدس، متزلزل یا از هم گسیخته شود، زیرا بسیاری از مادران از تربیت صحیح و رشد فکری بهرهی کافی ندارند.
آنان هنوز این مطلب را درک نکردهاند که باید دختر و داماد را به حال خود واگذارند تا با هم اُنس گیرند و برنامهی زندگی را بر طبق اوضاع و شرایط خودشان ترسیم کنند و اگر در این میان به مشکلی برخوردند، با مشورت و تفاهم حل کنند.
پدران و مادران چون این مطلب را که عین صلاح است، درک نکردهاند، از این رو، بر آن میشوند که به خیالشان داماد را به دلخواه خود بار بیاورند، بدین دلیل، مستقیم و غیر مستقیم در امور آنها دخالت میکنند. در این راه از دخترشان که جوان است و سرد و گرم روزگار را نچشیده و به همهی مصالح حقیقی خود آگاه نیست، استفاده میکنند. او را آلت و ابزار نفوذ در داماد قرار میدهند، مرتباً دستور میدهند با شوهرت چگونه رفتار کن، چه بگو و چه نگو. دختر ساده لوح هم چون مادرش را خیرخواه و آشنای به مصالح میداند از او اطاعت کرده و نقشههایش را پیاده میکند. اگر داماد، تسلیم خواستههای آنها شد که حرفی نیست، ولی اگر خواست اندک مقاومتی نشان بدهد، کار به نزاع و کشمکش و لجبازی خواهد کشید، در آن صورت آن زنهای نادان ممکن است آن قدر پافشاری کنند که دختر و داماد را فدای لجبازی و خیرهسری خویشتن ساخته و زندگی آنها را از هم بپاشند، به جای این که دختر را به زندگی و سازگاری تشویق نمایند و او را دلداری دهند، مرتباً از شوهرش بدگویی میکنند: دخترم را بدبخت کردم! چه شوهر بدی نصیبش شد! چه خواستگارهای خوبی برایش آمدند! پسر عمویش چه زندگی خوبی دارد؟ دختر خالهاش چه سرولباسی دارد؟ فلانی برای خانمش فلان لباس را خریده. دختر خانم من از کی کمتر است؟ چرا باید این طور زندگی کند؟ آه بمیرم برای دختر بدبختم!
با این قبیل سخنان که به عنوان دل سوزی و خیر خواهی بیان میشود دختر سادهلوح را از شوهر و زندگیاش دل سرد میکنند و اسباب نارضایتی و بهانهگیری او را فراهم میسازند. به وسیلهی این تلقینات سوء، وادارش میکنند ناسازگاری و بهانهجویی کند، و کار را به شوهرش سخت بگیرد، در موارد لازم خودشان نیز به حمایت بر خاسته قولاً و عملاً او را تأیید مینمایند، و برای پیروزی، به همه چیز حتی طلاق گرفتن و بدبختکردن دخترشان حاضرند.
به داستانهای زیر توجه فرمایید:
زن سی سالهای به نام ... مادر پنجاه سالهاش را که باعث جدا شدن او از شوهرش شده بود کتک زد. او گفت: از بس مادرم نزد من از شوهرم بدگویی کرد و او را به بیاعتنایی نسبت به خانواده متهم کرد، با شوهرم اختلاف پیدا کردم، و حاضر شدم از او طلاق بگیرم؛ ولی فوراً پشیمان شدم؛ اما این پشیمانی سودی نداشت؛ زیرا شوهرم شش ساعت پس از جدا شدن از من، دختر خالهاش را نامزد کرد و من از فرط ناراحتی مادرم را کتک زدم.[1]
مرد 39 سالهای به نام ... از دست زن و مادر زنش فرار کرد و در نامهای که بهجای گذاشته نوشته است: به خاطر این که زنم راضی نشد به آبادان بیاید و با رفتار ناشایست خود مرا آزار میداد، از دست او فرار کردم. مسئول مرگ من زن و مادر زنم میباشند.[2]
مردی که از دخالتهای مادرزنش ناراحت بود خودکشی کرد.[3]
مردی که از دخالتهای بیجای مادرزنش به تنگ آمده بود او را از تاکسی بیرون انداخت.[4]
ناگفته پیداست دختری که از این قبیل مادران نادان و خودخواه اطاعت کند و از افکار غلطشان سر مشق بگیرد، بدون تردید به سعادت و خوشبختی خود ضربهی جبرانناپذیری وارد خواهد آورد.
بنابراین، هر زنی که به سعادت خویشتن و ادامهی پیمان زناشویی علاقهمند است، نباید هیچ گاه تحت تأثیر افکار مادرش قرار گیرد و سخن آنها را صددرصد صحیح و بر طبق مصالح واقعی بپندارد.
یک زن دانا و باهوش، هرگز احتیاط و عاقبت اندیشی را از دست نمیدهد، در گفتار و پیشنهادهای مادر و پدرش خوب دقت میکند و عواقب و نتایج آنها را بررسی میکند و بدین وسیله مادرش را میشناسد، اگر دید او را به زندگی، سازگاری و انتخاب یک روش عقلایی تشویق میکند، میفهمد که آدم فهمیده، کاردان و خیرخواهی است، در این صورت میتواند رضایتش را فراهم کند و از راهنماییهای عاقلانهاش بهرهمند شود، ولی اگر دید با گفتار جاهلانه و پیشنهادات غیر عقلاییاش اسباب دل سردی و ناسازگاری او را فراهم میسازد، یقین پیدا میکند که شخص نادان، کج سلیقه و بداخلاقی است.
در این جا میتواند یکی از دو راه را برگزیند: یا بر اساس دستورات و راهنماییهای مادرش، ناسازگاری و بهانهجویی کند و با شوهرش اعلان جنگ و ستیز بدهد، و یا اینکه به حرف مادرش گوش ندهد و رضایت شوهرش را فراهم آورد. یک زن دانا و باهوش هرگز شیوهی نخست را انتخاب نخواهد کرد؛ زیرا میفهمد که اگر به حرف مادرش گوش دهد، یکی از این نتیجهها برایش عاید خواهد شد: یا باید تا پایان عمر با شوهرش در حال نزاع، کشمکش، قهر و دعوا باشد و آب خوش از گلوی او و شوهر و فرزندانشان پایین نرود، و یا این که باید طلاق بگیرد و به خانهی پدر و مادرش برگردد. در آن صورت او را به عنوان یک عضو اصلی خانواده نمیپذیرند، بلکه وی را به عنوان یک عضو زاید و سربار میشمارند و همواره بر آنند که او را از زندگیشان بیرون کنند، پس ناچار است با خواری و خفت زندگی کند و از خواهران و برادرانش زخمزبان و سرزنش بشنود، و اگر بخواهد از خانهی پدریاش بیرون رود و تنها زندگی کند، کجا برود و چگونه زندگی کند؟ اگر شوهری برایش پیدا شود، معلوم نیست که از شوهر اولش بهتر باشد؛ زیرا معمولاً مردهایی که به خواستگاری زنهایی مثل او میآیند کسانیاند که یا همسرشان مرده است و یا طلاق گرفته است و غالباً بیبچه هم نخواهند بود، در آن صورت ناچار میشود از بچههایش نیز پرستاری کند، و صدها اشکال و دردسر از این راه ایجاد خواهد شد، و اصلاً معلوم نیست این شوهر احتمالی، از آن شوهر اولش بهتر باشد، شاید این هم عیبهای بیشتر و بدتری داشته باشد و ناچار شود با او بسازد، ممکن است در اثر ایرادها و ناسازگاریهای او، شوهرش به ستوه آید و با یک تصمیم خطرناک، چشم از زندگی بپوشد و از شهر و دیارش بگریزد و یا احیاناً دست به خودکشی بزند، ممکن است در اثر لجبازیها و کشمکشها، خود او به ستوه آید بهطوری که جز خودکشی چارهای نجوید و با آن عمل غیر مشروع، دنیا و آخرتش را بر باد دهد.
زن هوشیار و خردمند، زنی است که وقتی در اطراف و جوانب قضیه خوب تأملکرد و نتایج و آثارش را بررسی نمود و آیندهاش را در نظر مجسم کرد، آن گاه با یکتصمیم قاطع، بنا میگذارد که به ولنگاریها، بدگوییها و پیشنهادهای غیر منطقی مادر یا سایر بستگان خاتمه داده و شوهرش را نگهداری کند.
در این هنگام به مادرش میگوید: مادرجان! اکنون که مقدرم بوده با این مرد پیمان زناشویی را امضا کنم، صلاحم در این است که با کوشش و جدیت تمام، این زندگی مشترک را ـ که میتواند مرا خوش بخت کند ـ حفظ کنم، و با اخلاق و رفتار خوب، اسباب رضایت شوهرم را فراهم سازم، او است که میتواند مرا خوشبخت کند، شریک زندگی و یار غم خوار من است، کسی را بهتر از او سراغ ندارم، برنامهی زندگیمان را خودمان باید طرح کنیم، و اگر مشکلی داشته باشیم حل خواهد شد، و دخالتهای شما ممکن است به کلی مرا بدبخت کند، اگر میخواهید رفت و آمد و خویشی ما محفوظ بماند، در زندگی خصوصی ما اصلاً دخالت نکنید و از شوهرم بدگویی منمایید وگرنه ناچار میشوم با شما قطع رابطه کنم.
اگر با پند و اندرز دست از گفتار و رفتارشان برداشتند، میتواند با آنها رفت و آمد کند؛ ولی اگر حاضر نشدند خودشان را اصلاح نمایند، صلاح زن در این است که بهطور کلی با آنها قطع رابطه کند و بدین وسیله خودش را از یک خطر بزرگ؛ یعنی، از هم پاشیدن کانون خانوادگی برهاند. و با فکر آزاد به زندگی ادامه دهد.
در این صورت ممکن است در بین خویشانش از عزت و احترام او کاسته شود، اما در عوض، محبت و رضایت شوهرش نسبت به او چند برابر شده و نزد او عزیز و محترم خواهد گشت.
رسول خدا(ص) میفرماید:
بهترین زنان شما زنی است که زیاد بچهدار شود و شوهر دوست، عفیف و محجوب باشد. در مقابل خویشانش تسلیم نباشد، ولی مطیع شوهرش باشد، برای شوهرش زینت کند، خودش را از بیگانگان محفوظ بدارد. حرف شوهرش را بشنود و از وی اطاعت کند. وقتی باهم خلوت کردند بر طبق اراده او رفتار کند، اما در هر حال، شرم و حیا را از دست ندهد.
و در سخنی دیگر میفرماید:
آن گاه فرمود:
بدترین زنان شما زنی است که در مقابل خویشانش مطیع باشد، ولی زیر بار شوهرش نرود، عقیم و کینهتوز باشد، از کارهای زشت پروا نداشته باشد، در غیاب شوهرش زینت و آرایش کند، در خلوتگاه از خواستههای شوهرش امتناع ورزد. عذرش را نپذیرد و گناهش را نبخشد.[5]
۱- دختر در جایی که بین خواستههای پدر و مادرش و بین خواستههای شوهرش تزاحم پیدا شد، باید چه کار کند؟ چرا؟
۲- به چه دلیل پدر و مادر دختر بر آن میشوند که به خیالشان داماد را به دلخواه خود بار بیاورند، بدین دلیل، مستقیم و غیر مستقیم در امور آنها دخالت میکنند؟
۳- چرا یک زن دانا و باهوش هرگز بر اساس دستورات و راهنماییهای مادرش، ناسازگاری و بهانهجویی نمیکند؟
[1]. اطلاعات هفتگى، شمارهی 1628.
[2]. روزنامهی اطلاعات، 9 آذر 1348.
[3]. همان، 12 اردىبهشت 1349.
[4]. همان، ۱۳ اردىبهشت 1349.
[5]. بحارالأنوار، ج 103، ص ۲۳۵.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی