بخش اوّل: اصول دین | ۳
بعد از وفات پیامبراکرم(ص) گرچه وحی (ارتباط مستقیم با خدا و دریافت احکام) قطع شد، دین به اکمال رسید و تشریع احکام خاتمه یافت، اما با توجه به این که پیامبر اسلام خاتم پیامبران است و دین اسلام دین جهانی است و تا قیامت باید باقی بماند و همواره مشعل هدایت باشد، لازم است بعد از ارتحال پیامبر انسان ممتازی وجود داشته باشد تا مسئولیتهای او را بر عهده بگیرد و اهدافش را تعقیب کند. او خلیفه پیامبر و امام مسلمین نامیده میشود.
پیامبر چهار مسئولیت بر عهده داشت:
۱. دریافت احکام و پیامهای خدا به وسیله وحی.
2. ابلاغ پیامهای خدا به مردم.
3. حفظ و نگهداری احکام الهی.
4. تشکیل حکومت و اجرای احکام سیاسی ـ اجتماعی اسلام.
رسول خدا در همهی این مراحل معصوم از گناه و اشتباه بود. در کتابهای کلام به اثبات رسیده که خلیفه پیامبر نیز باید همانند او از خطا و اشتباه و نسیان و گناه مصون باشد تا اهداف پیامبر تعقیب شود و دین اصیل پایدار بماند.
شیعیان امامیه با توجه به ضرورت شرط عصمت در خلیفه میگویند: جز پیامبر کسی دیگر نمیتواند خلیفه را شناسایی و تعیین کند، چون جز پیامبر که از وحی برخوردار است کس دیگری معصومشناس نیست.
به همین دلیل و شواهد فراوان تاریخی و دهها حدیث که در منابع روایی موجود است میگویند: رسولخدا(ص) به سبب عنایت زیادی که به بقای اسلام و گسترش آن و عظمت امت اسلام داشت قطعاً از تعیین جانشین معصوم خود غافل نبوده است.
چنانکه شواهد تاریخی و احادیث نشان میدهد آن بزرگوار در دوره رسالت خود همواره بدین مسئله مهم عنایت داشته و علیبنابیطالب را بدین منظور برگزیده بود. در تعلیم و تربیتِ او میکوشید و علوم لازم را در اختیارش قرار میداد. حضرت علی هم با استعداد ذاتی و تأییدات الهی همه علوم را حفظ میکرد و چیزی را فراموش نمیکرد. به علاوه به دستور پیامبر همه علوم را مینوشت تا برای امامان بعد از خود باقی بماند.
حضرت علی(ع) در اثر عنایتِ ویژه پیامبر به صورت گنجینه علوم نبوت در آمد. چنانکه دربارهاش فرمود: من شهر علم هستم و علی در آن، پس هرکس طالب علم است باید از در آن وارد شود[1] و دهها حدیث دیگر که در کتابهای شیعه و اهل سنت به ثبت رسیده است.
منظور پیامبر از ذکر فضائل و مناقب حضرت علی(ع) آماده کردن افکار عمومی و زمینهسازی برای معرفی و نصب او به عنوان جانشین خود و امامت مسلمین بوده است. و همواره در صدد بود در زمان مناسبی او را رسماً بدین مقام منصوب کند.
این وضع تا سال دهم هجری همچنان ادامه یافت. در آن سال پیامبراکرم تصمیم گرفت به حج بیتالله مشرف شود. عموم مسلمانان را به انجام مراسم حج دعوت کرد تا از نزدیک اعمال حج را فرا گیرند. رسولخدا قصد داشت در موقع مناسب علی بن ابیطالب را رسماً به مقام جانشینی خود برگزیند و به زائران بیتالله که از بلاد مختلف در مراسم حج شرکت کرده بودند معرفی نماید، مراسم حج به پایان رسید و زائران، عازم بلاد خود شدند.
وقتی رسولخدا(ص) و همراهان به سرزمین غدیر خم رسیدند، نزدیک ظهر و هوا بسیار گرم بود، در این هنگام جبرئیل نازل شد و این آیه را بر پیامبر فرودآورد:
ای پیامبر آنچه را از جانب خدا بر تو نازل شده به مردم ابلاغ کن و اگر در انجام این مأموریت کوتاهی کنی رسالت خدا را انجام ندادهای، خدا تو را از توطئه مردم حفظ خواهد کرد؛ همانا که خدا کافران را هدایت نخواهد کرد.[2]
پیامبر اکرم در آن مکان فرود آمد. دستور داد آن زمین را برای خواندن نماز ظهر آماده سازند. مجموع زائران در آن مکان گرد آمدند. رسولخدا(ص) بعد از ادای نماز ظهر به منبر رفت. خطبه مفصلی خواند که بعداً به نام حدیث غدیرخم معروف شده است. این حدیث با عبارتهای مختلف نقل شده که در منابع معتبر شیعه و اهل سنت موجود است. در این جا به یکی از آنها اشاره میشود:
زید بن ارقم میگوید: هنگامی که رسولخدا(ص) از حجةالوداع برمیگشت در غدیر خم فرود آمد. ابتدا دستور داد زیر درختان را از خاشاک پاک کردند آن گاه خطبه خواند و فرمود: گویا به سوی خدا دعوت شدهام. من دو چیز گرانقدر را در میان شما به امانت میگذارم که یکی بر دیگری برتر است: کتاب خدا و عترت خودم. در نگهداری این دو امانت کوشش کنید. این دو تا قیامت از یکدیگر جدا نخواهند شد. آنگاه فرمود: خدای عزوجل مولای من و من مولای همه مؤمنان هستم. آنگاه دست علی را بالا برد و فرمود: هرکس من مولای او هستم علی ولیّ او خواهد بود.
پروردگارا، هر کس ولای علی را پذیرفت او را تحت ولایت خود قرار بده و هر کس با او دشمنی کرد تو با او دشمنی کن.[3]
براء ابن عازب در نقل همین حدیث این جمله را اضافه دارد که رسولخدا در آغاز سخن فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان اولی نیستم؟ عرض کردند: چرا یا رسولالله شما اولی هستید. آنگاه به علی اشاره کرد و فرمود: هرکس من بر او ولایت دارم علی مولای اوست.[4]
براء در ذیل حدیث دیگری این جمله را اضافه دارد:
پس عمر بن خطاب علی را ملاقات کرد و گفت: یا علی مبارک باشد، تو مولای هر مرد و زن مؤمن شدی.[5]
حدیث غدیر از احادیث متواتر و قطعیالصدور است و در اعتبار آن تردیدی نیست.
پس، پیامبراکرم در آن روز مبارک دو کار بسیار مهم انجام داد: یکی این که قرآن و عترت را قرین یکدیگر قرار داد و به عنوان دو مرجع معتبر علمی در میان مسلمانان به امانت گذاشت و توصیه کرد که در گرفتن احکام دین بدانها مراجعه کنند.
دیگر اینکه علی بن ابیطالب(ع) را مولا ـ صاحب اختیار و اولی به تصرف ـ معرفی کرد. در این عمل مقام ولایت و حاکمیت خودش را به او تفویض کرد تا بعد از خودش خلیفه و امام مسلمین باشد. با اجرای احکام و قوانین دین که کاملاً با آن آشناست کشور اسلامی را اداره کند.[6]
بنابراین رسولخدا(ص) در حدیث غدیر و دیگر احادیث، سه منصب از مناصب چهارگانه خود، یعنی: نگهداری از احکام دین، ابلاغ آنها به مسلمین، حاکمیت و اجرای احکام سیاسی ـ اجتماعی را به علی بن ابیطالب(ع) که یکی از مصادیق عترت و اهلبیت است واگذار کرد.
از حدیث غدیر و دهها مانند آن به خوبی استفاده میشود که با وفات رسول گرامی اسلام دوران حکومت و زمامداری آن جناب پایان نیافته و احکام سیاسی ـ اجتماعی اسلام بدون مجریِ معصوم باقی نمانده است. بلکه با تعیین و نصب حضرت علی(ع)، دوران امامت ائمه معصومین را پایهگذاری کرد.
حضرت علی هم به سفارش پیامبر در زمان حیات خود فرزندش امام حسن و امام حسن برادرش امام حسین و امام حسین فرزندش علی بن حسین را به امامت برگزیده و به همین صورت امامت تا امام دوازدهم ادامه یافت.
به عقیده شیعیان امامیه بعد از پیامبراکرم(ص) دوازده نفر از اهلبیت بدین ترتیب به خلافت و امامت منصوب شدند:
۱. علی بن ابیطالب(ع)
۲. حسن بن علی(ع)
۳. حسین بن علی(ع)
۴. علی بن الحسین(ع)
۵. محمد بن علی(ع)
۶. جعفر بن محمد(ع)
۷. موسی بن جعفر(ع)
۸. علی بن موسی(ع)
۹. محمد بن علی(ع)
۱۰. علی بن محمد(ع)
۱۱. حسن بن علی(ع)
۱۲. حجة بن الحسن العسکری(ع)
امامت و خلافت این دوازده نفر در جای خود با دلیل و برهان به اثبات رسیده است.[7]
هر یک از افراد مذکور واجد دو شرط مهم امامت؛ یعنی عصمت از خطا و نسیان و گناه، و علم به همه احکام و قوانین شریعت بودند. به همین جهت با نصب مستقیم پیامبر یا سفارش به نصب به مقام امامت و خلافت منصوب گشتند.
گرچه جز علی بن ابیطالب آن هم بعد از تأخیر و در چند سال محدود هیچیک از آنها عملاً به تصدی مقام خلافت توفیق نیافت، اما خلافت رسولالله حقشان بود که در اثر جهل و کوتاهی مردم در دفاع از ولایت حق آنان تضییع شد و خلافت از مسیری که پیامبر خواسته بود منحرف گشت.
مسلمانان وظیفه داشته و دارند که همواره به ولایت امامان معصوم از عترت پیامبر ایمان داشته باشند و در تهیّهی مقدمات حکومت صالحان بکوشند، و از حکومت ناصالحان تبرّی بجویند. همین است مراد از تولّی و تبرّی.
ولایت در زمان غیبت
چنانکه از احادیث فراوان استفاده میشود ولیِّ امر مسلمین در این زمان امام دوازدهم حضرت مهدی(ع) است که از جانب خدا و به وسیلهی پیامبر و ائمه معصومین(ع) بدین مقام برگزیده شده است. ولی در اثر کوتاهی مردم در زمینهسازی و تهیّهی مقدمات ظهور و تأسیس حکومت او، به ناچار در حال غیبت زندگی میکند و در انتظار زمانی است که زمینه قیام او فراهم گردد، اما در این زمان هم شرع مقدس اسلام از اجرای احکام سیاسی ـ اجتماعی خود و تأسیس حکومت اسلامی صرف نظر نکرده است.
چنانکه مسلمانان در زمان رسولخدا، و در زمان حیات امام معصوم وظیفه داشتند در تحکیم حکومت آنان تلاش و جهاد کنند و زمینه را برای تصدی مقام ولایت فراهم سازند، در زمان غیبت نیز وظیفه دارند شایستهترین افراد را شناسایی کنند. رهبری او را بپذیرند و از فرمانهایش اطاعت کنند و زمینه را برای اجرای کامل احکام اسلام و حاکمیت دین فراهم سازند. چنین فردی ولیِّ امر مسلمین و جانشین امام زمان خواهد بود و ولایتش مرتبهی نازلهی ولایت امام معصوم و پیامبر میباشد. اما چه کسی و با چه شرایطی صلاحیت تصدی چنین مقامی را دارد، مسئله مهم و پردامنهای است که نیاز به تحقیقات گسترده دارد. در این خصوص از ائمهاطهار(ع) احادیثی صادر شده که در منابع معتبر، موجود و قابل استفاده است.
در این نوشتار، مجال آن نیست تا به بررسی و تحقیق این مهم بپردازیم خوشبختانه در طول تاریخ، مخصوصاً بعد از پیروزی انقلاب در این باره پژوهشهای عمیقی انجام گرفته است.
آنچه در اینجا به طور کوتاه میتوان بدان اشاره کرد این است که رهبر و ولیِّ امر مسلمین باید دارای شرایط زیر باشد:
۱. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه؛
۲. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت؛
۳. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، مدیریت، تدبیر و قدرت کافی برای رهبری.
1- چهار مسئولیت پیامبر(ص) را نام ببرید.
2- رهبر و ولیِّ امر مسلمین باید دارای کدام شرایط باشد؟
[1]. مستدرک حاکم نیشابوری، ج 3، ص 126، همچنین پیامبر فرمود: «انا مدينة العلم و على بابها فمن اراد العلم فليأت الباب» (ینابیع الموده، ج 1، ص 338).
[2]. مائده (5) آیهی 67: «يا أَيُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللهَ لا يَهْدِى القَوْمَ الكافِرِينَ».
[3]. مستدرک حاکم نیشابوری، ج 3، ص 119 و البدایة و النهایه، ج 3، ص 228: «زيد بن ارقم رضى الله عنه قال: لما رجع رسولالله(ص) من حجةالوداع و نزل غدير خم امر بدوحات فقممق فقال: كانى دعيت فاجبت، انى قد تركت فيكم الثقلين احدهما اكبر من الاخر: كتاب الله و عترتى، فانظروا كيف تخلفونى فيهما، فانهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض، ثم قال: ان الله عزوجل مولاى و انا مولى كل مؤمن ثم اخذ بيد على رضى الله عنه فقال: من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».
[4]. البدایة و النهایه، ج 3، ص 229: «الست اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ قالوا بلى، قال: الست اولى بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلى، قال: فهذا ولىّ من انا مولاه».
[5]. همان: «ـ فلقيه عمر بن الخطاب ـ فقال: هنيئاً لك اصبحت وامسيت مولى كل مؤمن ومؤمنة».
[6]. نک: علامه امینی، الغدیر و ابراهیم امینی، الگوهای فضیلت.
[7]. نک: حر عاملی، اثبات الهداة؛ سید محمدهادی میلانی، قادتنا؛ ابراهیم امینی، الگوهای فضیلت.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی