فصل هفتم: اجتماع سالم در پرتو اخلاق | ۱
میدانیم زندگی انسان یک زندگی اجتماعی است و بدون شک «اجتماع» مهمترین عامل تحول و پیشرفت و یا عقبگرد و انحطاط انسانهاست.
جامعهشناسان معتقدند که انسان بدون اجتماع همه چیز خود را از دست میدهد (علوم و دانشها، تکامل روحی و عواطف و حتی سخن گفتن و موضوعات دیگری مانند آن).
شاهد گویای این مطلب، وضع کودکانی است که به عللی از اجتماع بشری دور افتاده و در یک محیط غیر انسانی مانند «محیط جنگل» در کنار حیوانات وحشی پرورش یافتهاند؛ در تاریخ، امثال این کودکان مکرر دیده شده است، اینها نه تنها نمیتوانستهاند حرف بزنند و مفاهیم عالی زندگی انسانی را درک کنند، بلکه از عواطف بشری نیز در آنها اثری مشاهده نمیشود و درست رفتار و کرداری مانند حیوانات وحشی جنگل داشتهاند!
مشاهدهی وضع بیابانگردان و قبایل خانهبدوش که اجتماع آنها بسیار محدود و کوچک است و تماس آنان با دیگران کمتر صورت میگیرد، دلیل خوبی است بر اینکه اگر روزی انسان، اجتماع را از دست بدهد به چه صورت درخواهد آمد!
این قرائن و قرائن فراوان دیگر گفتهی جامعه شناسان را که گفتهاند:
«اجتماع قبل از فرد است» بخوبی تأیید میکند، البته فرد به عنوان یک «موجود زنده» ممکن است قبل از اجتماع باشد، ولی بعنوان یک «انسان» قبل از اجتماع نخواهد بود.
و نیز به همین دلیل هر قدر روابط اجتماعی بشر توسعه پیدا میکند تمدن او ـ هرچند در جنبههای خاصی ـ بصورت پیشرفتهتری درمیآید.
سهولت وسائل ارتباطی در دنیای کنونی که موجب نزدیکی و تماس هرچه بیشتر افراد شده یکی از علل اصلی بوجود آمدن تمدن فعلی است، و نیز مقیاسی برای سنجش میزان تمدن در کشورهای مختلف جهان محسوب میگردد.
البته زندگی اجتماعی منحصر به انسان نیست، زیرا در میان حشرات یک دسته را بعنوان «حشرات اجتماعی» مانند زنبوران عسل و موریانه میشناسیم که از زندگی اجتماعی آبرومندانهی قابل ملاحظهای برخوردارند، و در میان پرندگان نیز یک دسته بعنوان «پرندگان اجتماعی» مانند پرستوها و لکلکها، و در میان جانوران وحشی نیز یک دسته بعنوان «جانوران اجتماعی» مانند بسیاری از میمونها وجود دارند.
زندگی اجتماعی اینگونه حیوانات ممکن است در پارهای از جهات، حتی از زندگی انسانها نیز پیشرفتهتر باشد، مثلاً در لانهی زنبور عسل شاید حتّی یک بیکار و گرسنه وجود نداشته باشد، در حالی که در پیشرفتهترین کشورهای صنعتی دنیا چنین نیست.
طرز تقسیم کار و درآمد در میان آنها خیلی جالب و عجیب است و در محیطهای انسانی کمتر نظیر دارد.
ولی با این همه، زندگی اجتماعی آنها دو فرق اساسی دارد که بکلی آنها را از زندگی اجتماعی بشر جدا و دور میسازد:
الف ـ زندگی دسته جمعی حیوانات هرقدر هم عالی و تکامل یافته باشد محدود به قسمتهای معینی است و تظاهرات زندگی اجتماعی آنها تنها در چند موضوع محدود مانند لانه، جمعآوری آذوقه، پرورش نوزاد و مانند اینها خلاصه میشود، در حالی که تظاهرات زندگی اجتماعی در انسان فوقالعاده زیاد و تقریباً نامحدود است و منحصر به یک یا چند موضوع نمیباشد.
ب ـ زندگی اجتماعی حیوانات کاملاً یکنواخت و بدون تغییر و تحول است، و بعبارت دیگر آنها همیشه در جا میزنند، بطوری که مثلاً لانههای زنبوران عسل امروز با لانههای متحجر شدهی زنبوران چند میلیون سال پیش که امروز کشف گردیده کاملاً شبیه است، و این بخوبی گواهی میدهد که در این چند میلیون سال مهندسی و بطور کلی قیافه زندگی آنها عوض نشده است!
در حالی که حتّی در یک قرن و کمتر از آن گاهی چنان قیافهی زندگی اجتماعی انسان در همهی مراحل عوض میشود که با گذشته اصلاً قابل مقایسه نیست.
همین دو تفاوت بزرگ است که زندگی اجتماعی انسان را از دیگر جانداران ممتاز میکند.
از اصل بحث دور نشویم، بطور خلاصه: انسان هر نوع تکاملی چه در جنبههای فکری و عملی و اخلاقی، و چه در قسمتهای مادی و صنعتی، و چه در قسمتهای دیگر پیدا کرده مدیون اجتماع است؛ و بدون اجتماع، مدنیّت و انسانیّت و مانند اینها ابداً مفهومی نخواهد داشت.
دربارهی اینکه چرا انسان به زندگی اجتماعی تن در داده و قیود و مقررات نسبتاً مشکل آن را پذیرفته است، در میان جامعهشناسان سخن بسیار است که بعنوان نمونه نظرات زیر را میتوان یادآور شد:
1ـ بعضی معتقدند حس همبستگی جزو سرشت انسان است و مطابق یک الهام غریزی به دنبال اجتماع میرود.
2ـ بعضی دیگر میگویند: ترس از عوامل وحشتناک طبیعی و حیوانات وحشی عامل نخستین تمایل انسان به زندگی اجتماعی بوده است.
3ـ بعضی دیگر معتقدند «غریزهی استخدام» که در وجود انسان نهفته شده او را وادار به زندگی اجتماع کرده است.
4ـ بعضی دیگر میگویند: زندگی دسته جمعی کنونی مولود مجموعهای از عادات و رسوم میباشد که تدریجاً به این صورت درآمده است.
5ـ بعضی دیگر توسعهی نیازمندیهای انسان و عدم قدرت او به تنهایی برای پاسخ گفتن به آنها را عامل زندگی اجتماعی انسان میشناسند.
6ـ بعضی عقیده دارند زندگی اجتماعی بشر مولود زندگی خانوادگی و توسعهی تدریجی خانوادههاست.
7ـ بالاخره بعضی هم میگویند: کشف این معنی که در میلیونها سال پیش که بشر بوجود آمده، چرا تمایل به زندگی اجتماعی نشان داده؟
ممکن نیست، زیرا گذشت قرون و اعصار پردهی ابهام بر این موضوع و موضوعات مشابه آن انداخته و هیچگونه مدارک قابل توجهی برای قضاوت در این باره در اختیار ما نیست.
گرچه این عقیدهی اخیر واقع بینانهتر از سایر نظرات به نظر میرسد و قضاوت دربارهی عامل اصلی توجه انسان به اجتماع در گذشته کار آسانی نیست، ولی بدون شک امروز ادامهی این زندگی اجتماعی بیش از هر چیز مدیون «علاقه به تکامل» و «توسعهی نیازمندیهای بشر» و «عدم قدرت فرد به پاسخگویی به آنها» میباشد.
توضیح اینکه:
انسان از یک سو میبیند نیازمندیهای جسمی او از قبیل لباس و غذا و مسکن و دارو، و نیازمندیهای روحی او از قبیل علوم و دانشها و پرورش انواع ذوقها و قریحهها و احساس امنیت روحی و جلب عواطف دیگران بقدری متنوع و وسیع است که هرگز یک نفر نمیتواند به تنهایی آنها را تأمین نماید بلکه تأمین هریک از این نیازمندیها ـ آن هم مطابق طبع مشکل پسند بشر ـ کار افراد و دستههایی است که هرکدام در کار خود متخصص و صاحب فن باشند.
و از سوی دیگر فرار انسان از یکنواختی زندگی و میل به زندگی بهتر و کاملتر ـ که از خصایص زندگی او میباشد و در حیوانات کمتر اثری از آن دیده میشود ـ او را وادار میکند که به زندگی اجتماعی بپیوندد، زیرا این هدف جز در پرتو تراکم افکار و نیروها و استعدادهای مختلف امکانپذیر نیست. این دو موضوع مهمترین عاملی است که بشر را به ادامهی زندگی اجتماعی وا میدارد.
گرچه از نظر حقوق اجتماعی همهی افراد در برابر همهی قوانین یکسانند و اصل مساوات در برابر قانون یکی از اساسیترین پایههای قوانین حقوقی مترقی محسوب میشود؛ ولی رعایت این اصل نه بخاطر این است که ارزش افراد واقعاً در اجتماع یکسان میباشد بلکه بیشتر به این منظور است که برای حفظ نظم و جلوگیری از سوء استفادههای جباران و طبقات با نفوذ و استعمار بشر بوسیلهی بشر راهی جز این وجود ندارد والّا جای انکار نیست که ارزش اجتماعی افراد با هم تفاوت بسیار دارد.
مثلاً هرگز ارزش وجودی یک دانشمند کاردان و خیرخواه و لایق با یک نفر بیسواد و لاابالی و فاسد، برابر نیست، ولی اگر بنا شود امتیازاتی در میان افراد از نظر حقوق اجتماعی قائل شویم مفاسدی بوجود میآید که زیان آنها از مراعات تفاوت ارزشهای اجتماعی به مراتب بیشتر است.
بطور کلی ارزش اجتماعی افراد بستگی به میزان بهرهای دارد که اجتماع از وجود آنها میبرد و گویا سخن حکیمانهی پر ارزشی که از پیغمبر گرامی(ص) در این زمینه نقل شده نیز اشاره به همین حقیقت است، آنجا که میفرماید:
«خَیْرُ النّاسِ اَنْفَعُهُمْ لِلنّاسِ»[1]
بهترین مردم سودمندترین آنهاست.
1- نظر جامعهشناسان دربارهارتباط انسان و اجتماع چیست؟
2- یکی از علل اصلی بوجود آمدن تمدن فعلی کدام است؟
3- چرا از نظر حقوق اجتماعی همهی افراد در برابر همهی قوانین یکسانند؟
[1]. نهجالفصاحه، صفحهی 315.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت