کد مطلب: ۶۷۶۷
تعداد بازدید: ۲۰۹
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۴:۱۴
معاد در قرآن | ۲۱
شفاعت جزاف و بدون ملاک نخواهد بود، بلکه در صورتی امکان پذیرش دارد که امتیاز ویژه‌ای در شخص مورد شفاعت وجود داشته باشد که بخشیدن او را بر مجازات کردنش ترجیح دهد. شفیع از حاکم در خواست نمی‌کند که از حکم اولیه‌اش دست بردارد یا قانون مجازات مجرمین را لغو کند بلکه به برخی از ویژگی‌های شخص مورد شفاعت و بزرگواری و مهربانی شخص حاکم و با توجه به مصالح موجود از حاکم می‌خواهد که از حق حاکمیت و اختیارات حکومتی استفاده کند و به شخص مورد شفاعت ترحم نماید و او را مورد عفو و احسان قرار دهد.

شفاعت


شفاعت از بندگان به هنگام حساب و در قیامت یکی از مسائل مهم اسلامی است، نفی و اثبات و حدود و شرایط آن همواره در علم کلام و تفسیر مورد بحث بوده است. شناخت معنای صحیح شفاعت برای کسانی که به خدا و معاد ایمان دارند و پیروی از احکام و قوانین شریعت را تنها راه تأمین سعادت اخروی و نجات از مهالک می‌دانند امری است بسیار مهم و سرنوشت‌ساز. این موضوع حیاتی را به طور فشرده، تحت چند عنوان بررسی می‌کنیم:


تعریف شفاعت


شفاعت در لغت به معنای وساطت و درخواست عفو یا احسان نسبت به شخصِ قابل ترحم از شخص قدرت‌مند دیگری می‌باشد. شفاعت در میان همه جوامع انسانی، کوچک و بزرگ و حتی در بین اعضای خانواده مرسوم بوده و هست و از لوازم زندگی اجتماعی به شمار می‌رود.
شفاعت در جایی مصداق پیدا می‌کند که فرد یا گروه نیرومندی اداره امور جمعیتی را بر عهده داشته باشند، و برای زیردستان خود مقررات و قوانینی را جعل کرده و برای اطاعت‌کنندگان پاداش‌های نیک و برای متخلفان جریمه‌هایی را مقرر نموده باشند. در چنین اجتماعی اگر همه‌ی افراد به وظایف خود عمل کنند پاداش نیک خواهند دید و نیازی به شفاعت نیست ولی اگر تعدادی از آنها مرتکب خلاف شدند حاکم یا حاکمان حق دارند طبق وعده‌ای که داده‌اند افراد متخلف را جریمه کنند.
ولی گاهی مصالح عالی‌تری اقتضا می‌کند که از جریمه کردن برخی از آنها صرف نظر شود. در چنین مواردی است که امکان شفاعت به وجود می‌آید یا شخص حاکم وارد عمل می‌شود و به ملاحظه برخی از صفات یا کارهای خوبی که در فرد مورد شفاعت سراغ دارد، یا نکات قابل ترحمی که در او مشاهده می‌کند جرم او را می‌بخشد و حکم آزادی‌اش را صادر می‌نماید. یا این که یکی از شخصیت‌های آبرومند و خیرخواه پا درمیانی می‌کند و از حاکم تقاضای عفو می‌نماید. گاهی همین عمل در باره برخی افراد که به وظایف خود خوب عمل کرده‌اند انجام می‌گیرد و پاداشی بیش از آنچه مقرر بوده عطا می‌گردد تا قدردانی و تشویق شوند. اما به هر حال از چند نکته نباید غفلت کرد:
یک: پذیرش یا عدم پذیرش شفاعت در اختیار حاکم است و مجرمان نمی‌توانند به امید شفاعت مرتکب جرم شوند. دو: شفاعت جزاف و بدون ملاک نخواهد بود، بلکه در صورتی امکان پذیرش دارد که امتیاز ویژه‌ای در شخص مورد شفاعت وجود داشته باشد که بخشیدن او را بر مجازات کردنش ترجیح دهد. شفیع از حاکم در خواست نمی‌کند که از حکم اولیه‌اش دست بردارد یا قانون مجازات مجرمین را لغو کند بلکه به برخی از ویژگی‌های شخص مورد شفاعت و بزرگواری و مهربانی شخص حاکم و با توجه به مصالح موجود از حاکم می‌خواهد که از حق حاکمیت و اختیارات حکومتی استفاده کند و به شخص مورد شفاعت ترحم نماید و او را مورد عفو و احسان قرار دهد. بنابراین شفاعت یکی از مصالح اجتماعی است و تضادی با احکام و قوانین جزایی ندارد.


شفاعت در قرآن


اکنون باید دید قرآن درباره‌ی شفاعت چه می‌گوید. در این باره بهتر است آیات مربوط را بررسی کنیم:
آیات را به چند دسته می‌توان تقسیم کرد:
دسته اول: آیاتی که در نفی شفاعت ظهور دارند
- «بترسيد از روزى كه هيچ كس جزاى اعمال ديگرى را نمى‏پذيرد، و شفاعتى از كسى پذيرفته نيست و از كسى عوض قبول نمى‏شود، و كسى را يارى نكنند.»[1]
- «بترسید از روزی که هیچ‌کس جزای عمل دیگری را قبول نمی‌کند و عوضی پذیرفته نیست و شفاعت برایش سود ندارد و کسی به یاریشان بر نخیزد.»[2]
- «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از آنچه به شما داده‏ايم انفاق كنيد. پيش از آن‏كه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشى باشد، نه دوستى و شفاعتى، و كافران خود ستم‏كارانند.»[3]
- «روزى كه هيچ دوستى براى دوست خود سودى ندارد و هيچ كس به يارى آن‏ها بر نخيزد.»[4]
دسته دوم: نفی شفاعت برای گروهی خاص
- «ستم‏كاران را در آن روز نه خويشاوند مى‏باشد نه شفاعت‌كننده‏اى كه از او اطاعت شود.»[5]
- «ما را جز مجرمان گمراه نساختند. اكنون شفاعت‌كننده‏اى براى ما نيست و دوست مهربانى نداريم.»[6]
- «با این قرآن بترسان کسانی را که از حشر به سوی پروردگارشان هراس دارند، برای آنان جز خدا یار و شفاعت‌کننده‌ای وجود ندارد، شاید تقوا پیشه کنند.»[7]
دسته سوم: آیاتی که شفاعت را مخصوص خدا می‌داند
- «بگو: همه شفاعت به خدا اختصاص دارد، آسمان‏ها و زمين ملك خدا هستند. آن‏گاه همه شما به سوى خدا رجوع خواهيد كرد.»[8]
- «همانا كه روز جدايى (روز قيامت) وعده‏گاه همه آنهاست. روزى كه هيچ دوستى براى دوست خود سودى ندارد، و يارى نمى‏شوند. مگر كسى كه خدا به او ترحم كند، همانا كه او كريم و مهربان است.»[9]


دسته چهارم: اثبات شفاعت به اذن خدا


«در آن روز شفاعت سود ندهد مگر آن كس را كه خداى رحمان اجازت دهد و به سخنش راضى باشد.»[10]
«آنان (فرشتگان) جز از كسانى كه خدا از آنها راضى است شفاعت نمى‏كنند، و خود از بيم او در هراسند.»[11]
«شفاعت نزد خدا سود ندارد جز در باره كسى كه خدا به او اجازت دهد.»[12]
«چه بسا فرشتگان آسمان‏ها كه شفاعت آنها سودى ندهد مگر بعد از اجازه خدا، براى آن كس كه خدا خواهد و خشنود باشد.»[13]
«همانا پروردگار شما خدايى است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر عرش (فرمانروايى) استيلا يافت، و جهان هستى را كار سازى مى‏كند. و هيچ شفيعى در كار نيست مگر با اذن او.»[14]


جمع بین آیات


در جمع میان آیات مذکور می‌توان چنین گفت:
اولاً: شفاعت حق و مخصوص به خداست و در این جهت محدودیت ندارد، چون او مالک حقیقی همه موجودات است، همه به او نیاز دارند و تنها او بی‌نیاز مطلق است. همه علت‌ها و معلول‌ها چنان که در وجود خود به آفریدگار جهان نیاز دارند در علیت و فعل خود نیز به او وابسته‌اند.
چنان که هرگاه خواست می‌تواند وجودشان را بگیرد، علیت و تأثیرشان را نیز هرگاه اراده کرد می‌تواند بگیرد. و در این افاضات و نفی افاضات صفات او مانند: رحمت، جود، غفران، کرم، قهر، غضب، واسطه‌اند و شفاعت به همین معناست. آنچه گفته شد در امور تکوینی بود، در امور تشریعی نیز همین گونه است. ثواب و عقاب بندگان نیز در قیامت در اختیار خداست. و کسی در کار او نمی‌تواند دخالت کند. جز با اجازه و اذن او.
بنابراین شفاعت نیز در اختیار اوست.
ثانیاً: غیر از خدا افراد دیگری می‌توانند شفاعت کنند ولی مشروط به این که خدا به آنها اجازه شفاعت بدهد و شفاعتشان را بپذیرد.
ثالثاً: کسانی که مأذون به شفاعت هستند تنها از کسانی می‌توانند شفاعت کنند که خدای متعال به شفاعت کردن از آنها راضی باشد. بنابراین شفاعت بی‌ملاک نیست و از موقعیت خاص شفاعت شونده سرچشمه می‌گیرد.

خودآزمایی

1- شفاعت در چه مواردی مصداق پیدا می‌کند؟
2- کسانی که مأذون به شفاعت هستند تنها از چه کسانی می‌توانند شفاعت کنند؟

پی نوشت ها

[1]. بقره (2) آيه 48: «وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِى نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَلا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَلا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ».
[2]. همان، آيه 123: «وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِى نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَلا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَلا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ».
[3]. همان، آيه 254: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفاعَةٌ وَالْكافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ».
[4]. دخان (44) آيه 41: «يَوْمَ لا يُغْنِى مَوْلَىً عَنْ مَوْلَىً شَيْئاً وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ».
[5]. مؤمن (40) آيه 18: «ما لِلظّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلا شَفِيعٍ يُطاعُ».
[6]. شعراء (26) آيه 99: «وَما أَضَلَّنا إِلّا المُجْرِمُونَ * فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ * وَلاصَديقٍ حَمِيمٍ».
[7]. انعام (6) آيه 51: «وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَ لِىٌّ وَلا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ».
[8]. زمر (39) آيه 44: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».
[9]. دخان (44) آيه 42: «إِنَّ يَوْمَ الفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ * يَوْمَ لا يُغْنِى مَوْلَىً عَنْ مَوْلَىً شَيْئاً وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ * إِلّا مَنْ رَحِمَ اللهُ إِنَّهُ هُوَ العَزِيزُ الرَّحِيمُ».
[10]. طه (20) آيه 109: «يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْلاً».
[11]. انبياء (21) آيه 28: «وَلايَشْفَعُونَ إِلّا لِمَنِ ارْتَضى‏ وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ».
[12]. سبأ (34) آيه 23: «وَلا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ».
[13]. نجم (53) آيه 26: «وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِى السَّمواتِ لا تُغْنِى شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللهُ لِمَنْ يَشاءُ وَيَرْضى‏».
[14]. يونس (10) آيه 3: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمواتِ وَالأَرضِ فِى سِتَّةِ أَيّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلى العَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ ما مِنْ شَفِيعٍ إِلّا مِنْ بَعْدِ إِذنِهِ».

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: