ايمان به خدا، نبوت و معاد، يكى از بهترين وسايلى است كه اوليا و مربيان مىتوانند در دعوت كودك به خوبىها و جلوگيرى از مفاسد اخلاقى، از آن استفاده نمايند. پيامبران غالباً از اين روش استفاه مىكردند، يعنى ابتدا انسانها را به ايمان به خدا و نبوت و معاد دعوت مىكردند و با ذكر دلايلى ايمان آنان را تقويت مىنمودند، آنگاه از طريق ايمان، آنها را به انجام كارهاى نيك و تخلق به مكارم اخلاق و اجتناب از كارهاى زشت و رذايل اخلاق دعوت مىكردند. چنين شيوهاى از نهاد انسان مايه مىگيرد و مقرون به توفيق است، زيرا خداشناسى و خداجويى و توجه به علةالعلل جهان هستى از فطريات عقل انسانى است. ساختمان روحى و عقلى انسان به گونهاى است كه طبعاً به سوى ذاتى عظيم، دانا و توانا كه جهان را آفريده، جذب شده و در مقابل قدرت و عظمتش خضوع و كرنش مىنمايد. چنين درك و جذبى در فطرت سالم و غير آلودهی انسانها نهاده شده؛ هرگاه به خود آيند بدان سوى كشيده مىشوند. به همين جهت ايمان به خدا را مىتوان به عنوان يك خواستهی طبيعى و آرامشبخش دلها معرفى نمود.
همچنين عقل انسان با اندكى تفكر درمىيابد كه خلقت انسان و جهان، لغو و بىهدف نبوده و انسان كه اشرف و اكمل موجودات اين جهان است براى مرگ و نابودى آفريده نشده است، لذا اعمال نيك و كردار زشت انسانها نمىتواند بدون پاداش يا كيفر بماند. از اينجا درمىيابد كه بايد بعد از اين جهان، جهان ديگرى به نام جهان آخرت باشد تا انسانها پس از مردن بدانجا انتقال يابند و پاداش يا كيفر اعمال خود را ببينند.
بنابراين، ايمان به معاد و زندگىِ پس از مرگ نيز يكى از خواستههاى عقلانى انسانهاست كه زندگى اين جهان را هدفدار مىسازد و آرامش بخش و اميدواركننده دلها خواهد بود. بعد از ايمان و عقيده به دو اصل فوق، ضرورت نبوت و ارسال پيامبران نيز روشن مىشود، زيرا از يك طرف انسان در برابر آفريدگار جهان احساس تكليف مىكند و براى تأمين آسايش و سعادت دنيوى و اخروى خود نيازمند برنامه و قانون كامل و دقيق دارد.
از طرف ديگر با اندكى دقت مىفهمد كه خودش و ساير انسانها از تدوين چنين قانون كاملى ناتوان هستند، زيرا از عوامل و اسباب سعادت نفسانى و اخروى بىاطلاعاند. بنابراين به هدايت و راهنمايى خداى سبحان نياز دارد. به همين خاطر به ضرورت نبوت عقيده پيدا مىكند و ايمان مىآورد.
سه اصل مذكور (خداشناسى، معاد، نبوت) از اصول عقايد به شمار رفته و ايمان به آنها اساس و پايه اسلام محسوب مىشود. بنابراين ايمان به اصول عقايد در اسلام از اهميت خاصى برخوردار است، چون:
اولاً: خود همين عقيده و ايمان از علوم حقيقى است و موجب پرورش و تكامل نفس مىباشد. حقيقت ايمان از اعمال و حركات باطنى نفس بوده و در اسلام از بهترين عبادتها بشمار رفته است. اسلام، و تفكر را از بهترين عبادتها دانسته و موجب تكامل نفس و تقرب الى الله مىداند. علوم و معارف حقيقى بهطور مستقيم در نفس اثر مىگذارند و رفته رفته او را كامل و كاملتر مىنمايد تا به مقام قرب الهى نائل گردد. در آيات و احاديث نيز تحصيل علم از كمالات نفس بلكه به عنوان غايت و هدف آفرينش معرفى شده است.
خدا در قرآن مىفرمايد:
خدايى كه هفت آسمان را بيافريد و بخشى از زمين نيز به مقدار آنها آفريد و امر خود را در بين آنها نازل كرد، تا شما بدانيد كه خدا بر هر كارى قادر است و علم او بر همهی اشيا احاطه دارد.[1]
و مىفرمايد:
خدا مؤمنين از شما را بالا مىبرد و درجات كسانى كه علم داده شدهاند بالاتر مىبرد و خدا به آنچه شما انجام مىدهيد آگاه است.[2]
هشام بن حكم از موسى بن جعفر(ع) روايت كرده كه فرمود:
اى هشام! خدا پيامبران و رسولانش را به سوى بندگان نفرستاد مگر براى اينكه خدا را بشناسد. پس بهترين آنها از جهت قبول، بهترين آنهاست از جهت معرفت و اعلم آنها به امر خدا بهترين آنهاست از جهت عقل و كاملترين آنها از جهت عقل، بالاترين آنهاست از جهت درجه، در دنيا و آخرت.[3]
امام صادق(ع) فرمود: علم به خدا و تسليم در برابر او بهترين عبادتها است.[4]
ثانياً: ايمان زيربنا و منشأ صدور همهی اعمال نيك، عبادتها، احسانها و اخلاق نيكو است كه در نفس، اثر مىگذارند، آن را پرورش داده و تكميل مىنمايند. بنابراين، ايمان از اين طريق نيز در پرورش و تكميل نفس تأثير دارد.
ثالثاً: ايمان علاوه بر ثمرات اخروى، در همين جهان نيز موجب آرامش خاطر خواهد بود كه خود از بزرگترين نعمتها است. انسان مؤمن، خدا را مالك هستى مىداند و به علم و قدرت و لطف او ايمان دارد و مىداند كه فيوضاتش را از بندگان دريغ نمىدارد. به او اعتماد و توكل داشته و در مشكلات و گرفتارىها به او پناه مىبرد و به امدادهاى غيبى او نيز همواره اميدوار است.
انسان مؤمن همواره به ياد خداست، كشتى وجود خويش را در اين درياى طوفانى زندگى به خدا سپرده و يقين دارد كه با امدادهاى الهى از امواج سهمگين زندگى به سلامت عبور خواهد كرد. بنابراين، اضطراب، نگرانى و يأس در وجودش راه ندارد و با خوشبينى و اميدوارى و آرامش خاطر به زندگى خويش ادامه خواهد داد.
انسان مؤمن آفرينش جهان و زندگى انسان را پوچ و بىهدف نمىداند، بلكه دنيا را مزرعه آخرت و محل پرورش فضايل و كمالات نفسانى مىداند، انتخاب راه سعادت را در اختيار خويش دانسته و يقين دارد كه كوچكترين عملش بدون كيفر يا پاداش نخواهد بود. هدف و برنامهی زندگى و سعادت دنيوى و اخروى خويش را از خدا و پيامبر مىگيرد و با ميل و رغبت و كمال آزادى در مسير انجام وظيفه حركت مىكند و به آيندهی خويش خوشبين و اميدوار است.
بنابراين، ايمان يكى از ارزشهاى مهم نفسانى است كه پرورش آن بايد جزء برنامهی مربيان قرار گيرد.
لاك مىگويد:
كودك از دوران طفوليت بايد تصورات دقيق و صحيحى از خداوند كه نسبت به ما مهربان است و كليهی مايحتاج ما را فراهم مىسازد و در عين نيكى و لطف مىباشد، داشته باشد. هرگز نبايد از خدا و موجودات ناشناخته بترسد. كودك به علت اينكه خدا نسبت به او مهربان است خدا را دوست خواهد داشت و به زودى ياد خواهد گرفت كه دست نياز به سوى او دراز كند.[5]
بنابراين، پرورش ايمان و استفاده از آن را بايد يكى از شيوههاى مهم تربيتى محسوب داشت كه اوليا و مربيان مىتوانند از آن بهره بگيرند.
يكى از بهترين راههايى كه اوليا و مربيان، در تعليم و تربيت مىتوانند از آن استفاده كنند، پرورش و تقويت نيروى عقل است، زيرا عقل در تعديل و كنترل تمايلات حيوانى و دعوت به كارهاى نيك و تقيد به مكارم اخلاق، نقش بزرگى را ايفا مىكند. عقل براى انسان بهترين راهنماست. مشكلات اخلاقى و اجتماعى انسانها غالباً معلول جهالت و ضعف نيروى عقلى آنهاست. اگر عقل نيرومند باشد، زمامِ كشورِ نفس را در اختيار گرفته و آن را بر طبق مصالح واقعى اداره مىكند و چنين فردى سعادتمند خواهد شد.
بنابراين، اوليا و مربيان وظيفه دارند، پرورش عقل را جزء برنامههاى تربيتى خود قرار دهند و از اين طريق كودك را در صراط مستقيم انسانيت هدايت كرده و از انحرافات جلوگيرى نمايند. بنابراين، پرورش عقل را مىتوان به عنوان يك روش تربيتى معرفى نمود. به همين جهت اسلام نسبت به عقل و پرورش آن عنايت خاصى دارد كه در ضمن چند عنوان مورد بررسى قرار خواهيم داد:
انسان با اينكه يك حيوان است و غرايز و خواستههاى حيوانى، او را احاطه كرده و به اين سو و آن سو جذبش مىكنند، امّا با وجود عقل از ساير حيوانات امتياز يافته است. عقل، كه روح و نفس نيز خوانده مىشود، موجود شريف و گران بهايى است كه انسان را بر ساير حيوانات برترى داده است. انسان به وسيلهی عقل مىتواند تفكر و عاقبت انديشى كند، مصالح و مفاسد و سود و زيان امور را خوب بسنجد و حساب كند، سپس با بينايى كامل تصميم گرفته و بر طبق مصلحت اقدام نمايد. ساير حيوانات چون عقل ندارند در برابر خواست و تحريك غرايز هم تاب مقاومت ندارند و بدون تفكر و عاقبت نگرى تسليم مىشوند، ليكن انسان مىتواند در برابر خواستههاى نفسانى مقاومت نموده و آنها را تعديل و كنترل كند. در بين خواستهها و غرايز، تعادل برقرار سازد و از افراط و تفريطها جلوگيرى نمايد.
اگر عقل در بدن حاكميت يافت، نفس حيوانى و خواستههاى آن را مهار كرده و به انسان آزادى مىدهد. به همين جهت از عقل در احاديث تعريف و تمجيد شده است، براى نمونه:
عبدالله بن سنان مىگويد: به امام جعفر صادق(ع) عرض كردم: ملائكه افضلاند يا آدمى زادگان؟ فرمود: اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع) فرمود: خداى متعال در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در حيوانات شهوت را بدون عقل قرار داد، امّا در آدمى زادگان عقل و شهوت را با هم تركيب نمود. پس هر كس كه عقلش را بر شهوتش غلبه دهد از ملائكه بهتر است و هر كس كه شهوتش را بر عقل غلبه دهد از حيوانات بدتر خواهد بود.[6]
حضرت صادق(ع) فرمود:
عقل راهنماى مؤمن مىباشد.[7]
رسول خدا(ص) فرمود:
از عقل راهنمايى بخواهيد تا هدايت شويد و با عقل مخالفت نكنيد كه پشيمان مىشويد.[8]
همچنين فرمود:
عقل نسبت به نفس مانند ريسمانى است كه به وسيلهی آن پاى شتر را مىبندند. نفس مانند خبيثترين حيوانات مىباشد كه اگر به وسيلهی عقل مهار نشود سرگردان مىشود و به بىراهه مىرود.[9]
حضرت باقر(ع) فرمود:
هنگامى كه خداى سبحان عقل را بيافريد او را به سخن آورد سپس به او فرمود: بيا، آمد. آن گاه فرمود: برگرد، برگشت. سپس فرمود: به عزت و جلال خودم سوگند! موجودى را نيافريدم كه محبوبتر از تو باشد. ترا كامل نمىكنم مگر در كسى كه او را دوست بدارم. بدان كه تو را مورد امر و نهى قرار مىدهم و به تو ثواب و عقاب مىدهم.[10]
حضرت امام رضا(ع) مىفرمايد:
عقل هر انسانى دوست او و جهل، دشمنش مىباشد.[11]
پيامبر اكرم(ص) فرمود:
خداى متعال چيزى را در بين بندگانش تقسيم نكرده كه بهتر از عقل باشد. پس خواب عاقل بهتر از شب بيدارى جاهل مىباشد و اقامهی [ماندن] در وطن عاقل افضل است از هجرت جاهل. خداى سبحان پيامبر و رسولى را نفرستاد، مگر وقتى كه عقلش به حد كمال رسيد و از عقول امتش برتر بود. آنچه در باطن نفس پيامبر وجود دارد افضل است از اجتهاد و كوشش جهادگران. هيچ بندهاى نمىتواند فرايض خدا را به خوبى ادا كند جز اينكه آنها را تعقل كند و جميع عبادت كنندگان در فضيلت عبادت به مرتبهی عبادت عاقل نمىرسند. عقلا صاحبان الباب هستند كه در قرآن مىفرمايد: «ا و ما يتذكر الّا اولوالالباب».[12]
نيز ايشان فرمودند:
[اى] على! بالاتر از جهل فقرى نيست و هيچ مالى نافعتر از عقل نيست.[13]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
عقل نيرومندترين پايههاست.[14]
و نيز فرمود:
عقل سرچشمهی همهی خوبىهاست.[15]
همچنين فرمود:
اخلاق نيك از ثمرات عقل است.[16]
و فرمود:
دين را جز عقل اصلاح نمىكند.[17]
و فرمود:
ادب و دين از نتايج عقل هستند.[18]
نيز فرمود:
عقل غريزهاى است كه در اثر علم و تجربه بر آن افزوده مىشود.[19]
1- چرا ايمان به خدا، نبوت و معاد، از بهترين وسايلى است كه اوليا و مربيان مىتوانند در دعوت كودك به خوبىها و جلوگيرى از مفاسد اخلاقى، از آن استفاده نمايند؟
2- به کدام دلایل ايمان به اصول عقايد در اسلام از اهميت خاصى برخوردار است؟
3- چرا اسلام نسبت به عقل و پرورش آن عنايت خاصى دارد؟
[1]. طلاق (65) آيه 12: «اللهُ الَّذِى خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ وَ مِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَىءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَىءٍ عِلْماً».
[2]. مجادله (58) آيه 11: «يَرْفَعِ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ وَاللهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ».
[3]. کافى، ج 1، ص 16: هشام بن الحكم عن أبي الحسن موسى بن جعفر(ع) ـ فى حديث إلى أن ـ قال: «يا هشام، ما بعثَالله أَنبياءه و رسله إلى عباده إلّا ليعقلوا عنالله فأحسنُهم استجابةً أحسنهم معرفةً، و أعلمهم بأمرالله أحسنهم عقلاً و أكملُهم عقلاً أرفعهم درجة في الدنيا و الآخرة».
[4]. تحف العقول، ص 383: «أفضل العبادة العلُم بااللهِ و التواضُع له».
[5]. مربيان بزرگ، ص 145.
[6]. جامع احاديث الشيعه، ج 13، ص 283؛ عبدالله بن سنان قال: سألت جعفر بن محمّد الصادق(ع) فقلت: الملائكة أفضل أم بنو آدم؟ فقال: «قال اميرألمؤمنين عليّ بن أبي طالب(ع): إنّ الله عزّوجلّ ركّب في الملائكة عقلاً بلا شهوةٍ، و ركّب في البهائم شهوةً بلا عقل، و ركّب في بني آدم كليهما، فمن غَلَب عقلُه شهوتَه فهو خيرٌ من الملائكة، و من غَلَبت شهوتُه عقلَه فهو شَرٌّ من البهائم».
[7]. همان، ص 283: «العقل دليل المؤمن».
[8]. همان، ص 284: «استرشِدوا العقلَ تُرشَدوا، و لا تَعصوه فَتندِموا».
[9]. همان، ص 294: «إنّ العقل عقال من الجهل، و النفس مثل اخبث ألدوابّ، فإن لم تُعقَل حارت».
[10]. وافى، ج 1، ص 51: «لمّا خلق الله تعالى العقلَ استَنطقه ثم قال له: أقبل فأقبَل، ثم قال له: أدبِر فأَدَبر، ثم قال: وعزّتي و جلالي ما خلقتُ خلقاً هو أحبّ إليَّ منك، و لا أكملتك إلّا فيمن أحبَّ أمّا إنّي إيّاك آمر، و إيّاك أنهى و إيّاك أعاقِب و إيّاك أُثيب».
[11]. همان، ص 81: «صديق كلّ امرئ عقلُه و عدوّه جهلُه».
[12]. همان، ص 85: «ما قَسّم اللهُ للعباد شيئاً أفضلَ من العقل، فنومُ العاقل أفضلُ من سهر الجاهل. و اقامة العاقل أفضل من شخوص الجاهل، و لا بَعثَ الله نبيّاً و لا رسولاً حتى يستكمل العقل و يكون عقله أفضل من جميع عقول أمّته، و ما يُضمِر النبي في نفسه أفضل من اجتهاد المجتهدين، و ما أدّى العبد فرائض الله حتى عقل عنه، و لا بلغ جميع العادين في فضل عبادتهم ما بلغ العاقل، و العقلاء هم أولوالألباب الذين قال الله تعالى: «و ما يتذكّر إلّا ألوالألباب».
[13]. همان، ص 117: عن أبي عبدالله(ع) قال: «قال رسول الله(ص): يا عليّ؛ لا فقر أشدّ من الجهل، و لا مالَ أعوَدُ من العقل».
[14]. غرر الحكم، فصل أول، شمارهی 53: «العقل أقوى أساس».
[15]. همان، شمارهی 708: «العقل يَنبوعُ الخير».
[16]. همان، شمارهی 1327: «الخُلقُ المحمود من ثِمار العقلِ».
[17]. همان، شمارهی 1389: «الدين لا يُصلِحه إلّا العقل».
[18]. همان، شمارهی 1672: «الأدب و الدين نتيجة العقل».
[19]. همان، شمارهی 1746: «العقل غريزة تزيد بالعلم و التجارب».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت