فصل دوازدهم: انفاق و نیکوکاری | ۴
لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَاللهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ * الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَنْ یتَوَلَّ فَإِنَّ اللهَ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ؛[1]
این برای آن است که برای آنچه از دست دادهاید تأسف نخورید و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید و خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد! همانها که بخل میورزند و مردم را به بخل دعوت میکنند و هر کس [از این فرمان] رویگردان شود، [به خود زیان میرساند نه به خدا]، زیرا خداوند بینیاز و شایستهی ستایش است.
ثروت و مال، اکثر انسانها را متکبر میگرداند؛ به گونهای که فقیران نزد چنین انسانهایی با بهائم و حیوانات تفاوت ندارند! میگویند: خدا چون ما را برگزیده، به ما ثروت داده و اگر میخواست، به دیگران هم میداد! لذا هر چه میشود باید از آنها بارکشی کرد! به فقرا چیزی نمیدهد، اگر هم بدهد با هزاران منّت میدهد. به نظر خودش مجانی میدهد؛ گمان میکند یک دینار که به فقیر میدهد، جان او را خریده! هنگام کمک، آن بیچاره را شرمنده و اذیت میکند و به او میگوید: چرا کار نمیکنی ای گدای تنبل؟ به او روتُرش میکند؛ در حالی که چه بسا این بیچاره یکی از بندگان خاصّ الهی باشد، اما به واسطهی این اهانت دلش آزرده شود و حال آنکه خداوند میفرماید:
کسی که به یکی از اولیای من اهانت کند، به من اعلان جنگ کرده است (با من به مبارزه برخاسته است).[2]
در این مجلس و آن مجلس قضیه را تعریف میکند که فلانی بیچاره بود ما به او فلان کمک کردیم و گاه و بیگاه به رخ او میکشد و او را شرمنده میکند و بر او منّت میگذارد. روایت شده که: هرگز از خانهی امام باقر(ع) عبارتِ «یا سائل» ای گدا! شنیده نمیشد و میفرمود:
سائلین را به بهترین اسامیشان نامدار کنید.[3]
در روایتی از امام سجاد(ع) آمده است:
صدقه قبل از اینکه به دست سائل برسد، به دست خداوند میرسد و دست فقیر، نایبِ خداست.[4]
بنابراین، کسی که میخواهد صدقه بدهد نباید منّت بگذارد و چون عطایی به کسی داد از صفحهی خاطر خود محو سازد تا در دفتر حسناتش ثبت شود.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! بخششهای خود را با منّت و آزار، باطل نسازید.[5]
نبی اکرم(ص) فرمود:
کسی که به برادر مؤمن خود نیکی کند، اما بر او منّت نهد، خدای تعالی عمل او را از درجهی اعتبار ساقط میکند.[6]
مثل اینکه نزد مردم اظهار کند و از فقیر چشمداشت و انتظار ثنا و تعظیم داشته باشد و اگر از آن فقیر خلاف ادبی سر زد یا تشکر نکرد، دلگیر شود و قطع احسان کند. ایذا آن است که او را سرزنش کند و به او بیاعتنایی نماید و از مجالستش عار داشته باشد و خود را بالاتر از او بداند. علاج این درد، آن است که فکر کند که در واقع، فقیر به او احسان کرده که صدقهاش را قبول نموده و باعث رستگاریاش شده؛ چگونه ممنون نباشد دستی را که نایب خداست؟ به علاوه این حوالهای است که خدا داده و در عوض چند برابر به او میدهد. پس منّت برای چه؟ از کجا معلوم که این بیچاره به مراتب از ما بهتر نباشد. به چند درهم و دینار که ما بهتر از او نمیشویم! ندادن این صدقه و زبان خوش داشتن بهتر از این است که اسباب اذیت او را فراهم آوریم:
گفتار پسندیده [در برابر نیازمندان] و عفو [و گذشت از خشونتهای آنها]، از بخششی که آزاری به دنبالش باشد، بهتر است. و خداوند، بینیاز و بردبار است.[7]
اینطور احسان کردن فایده ندارد:
کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، سپس به دنبال انفاقی که کردهاند، منّت نمیگذارند و آزاری نمیرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان [محفوظ] است و نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند.[8]
همچنین امام سجاد(ع) در شبهای تار، انبانی بر دوش میگرفت که در آن کیسههای درهم و دینار بود و به خانههای فقیران میبرد و بسا اوقات که حتی به در خانهی فقیران هیزم میبرد، در حالتی که صورت خود را پوشانیده بود تا او را نشناسند و آنها نمیدانستند پرستارشان کیست تا زمانی که از دنیا رحلت فرمود. هنگام غسلِ جسد نازنینش بر پشت مبارکش آثاری دیدند که مانند زانوی شتر پینه بسته بود! وقتی زمستان میشد، لباس تابستانی خود را فروخته و به فقیران میداد.[9] عطای امام حسن(ع) به اعرابی و عذرخواستن از او با وجود احتیاج خودش نیز پیشتر بیان شد.[10]
امام محمد باقر(ع) با وجود اینکه عیالش زیاد و مالش کم بود هنگامی که اِخْوان آن حضرت به محضرش میآمدند، بیرون نمیشدند تا طعام میخوردند و لباس و پول به آنها میبخشید. جایزهی آن حضرت از پانصد درهم بود تا ششصد هزار درهم و هرگز ملول نمیشد از صِلهی اِخْوان و احسان به آنان. نقل شده که درِ سرای آن حضرت هرگز عبارت «یا سائل» [ای گدا] شنیده نمیشد و میفرمود:
سائلین را به بهترین اسامیشان نامدار کنید.[11]
روزی حسن و حسین(ع) بیمار شدند و پیامبر و اصحاب به دیدن آنها آمدند. رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: برای سلامت آنها نذر کن. علی(ع) و فاطمه(س) سه روز، روزه نذر کردند. وقتی حسنَین شفا یافتند خواستند به نذر خود وفا کنند. حضرت امیر، سه صاع جو از یک یهودی گرفت ـ یا قرض یا اینکه برای او در عوض آن پشم بریسند! ـ علی بن ابیطالب و فاطمه قصد روزه کردند و حسنین هم با آنها نیت روزه نمودند و «فضّه» هم متابعت کرد. روز اوّل، فاطمه(س) یک صاع را آرد کرده، نان پخت و قسمت هر کدام یک نان شد. هنگام افطار، مسکینی درِ خانه را زد و عرض کرد: ای اهل بیت نبوت! بیچاره و درماندهام، به من احسان کنید. علی(ع) نان خود را به فقیر داد و فاطمه و حسنین و فضّه نیز از آن حضرت متابعت کردند. آن شب را با آب یا مختصر غذای دیگر افطار نمودند. فردا شب باز وقتِ افطار یتیمی آمد و عرض کرد: السّلام علیکم یا اهل بیت النبّوة! من یتیمی هستم از ایتام شیعیان، سرپرست ندارم، غذا ندارم و درماندهام. شما را به خدا بر من ترحم کنید. علیبن ابیطالب سهم خود را به یتیم داد و بقیه نیز تبعیت کردند. آن شب را نیز با آب و مختصر غذای دیگر افطار نمودند تا شب سوم که باز وقت افطار، اسیری آمد و عرض کرد: من اسیری هستم مرا به اینجا آوردهاند و بیچاره و درمانده هستم، غذا ندارم. باز آن شب هم علی بن ابیطالب غذای خود را به اسیر داد و بقیه هم متابعت نمودند. پیامبر(ص) آنها را دید در حالی که از گرسنگی رنگ از رخسارشان پریده و شکمشان خشک شده بود. حضرت جریان را پرسید، فاطمه(س) عرض کرد: یا رسول الله! سه روز است غذا نخوردهاند. پیامبر(ص) حالشان را که دید، فرمود: بندهی حقیقی خدا اینان هستند؛ گُل سرسبد انسانیت و عاطفه و مروت. بنازم گلستانی را که چنین گلهایی را پرورید. آن هنگام بود که سورهی هل اتی (انسان) دربارهی آنها نازل شد.
به یقین ابرار [و نیکان] از جامی مینوشند که با عِطرِ خوشی آمیخته است. از چشمهای که بندگان خاصّ خدا از آن مینوشند و از هر جا بخواهند آن را جاری میسازند! آنها به نذر خود وفا میکنند و از روزی که شرّ و عذابش گسترده است میترسند و غذای [خود] را با اینکه به آن علاقه [و نیاز] دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» میدهند! [و میگویند:] ما شما را برای خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم! ما از پروردگارمان خایفیم، در آن روزی که عبوس و سخت است! [برای این عقیده و عمل] خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه میدارد و آنها را میپذیرد در حالی که غرق شادی و سُرورند! و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهای حریر بهشتی را به آنها پاداش میدهد!.[12]
تا آنجا که میفرماید:
این پاداش شماست و سعی و تلاش شما مورد قدردانی است.[13]
سَجِّیه و عادت این خاندان، کرَم است. روزی فردی بادیهنشین، وارد مدینه شد و پرسید: کریمترین مردم کیست؟ گفتند: حسین بن علی. داخل مسجد شد، دید آن حضرت به نماز ایستاده، پس اشعاری در مدح و سخاوت آن حضرت سرود. آن حضرت چون از نماز فارغ شد، فرمود: ای قنبر! آیا از مال حجاز چیزی به جای مانده؟ عرض کرد: بله، چهارهزار دینار. فرمود: آن را حاضر کن، این شخص اَحَق از ماست. پس به خانه رفت و آن دینارها را در عبای خود پیچید و دست را از شکاف در بیرون کرد و زرها را به اعرابی داد و فرمود:
خُذها فإنّی إلیک معتذر / و اعلم بأنّی علیک ذوشفقة
لَو کان فی سیرنا الغداة عصیً / أمست سماناً علیک مندفقة
لکن ریب الزّمان ذوغیر / و الکفّ منّی قلیلة النّفقة[14]
اعرابی آن زرها را گرفت و سخت گریست. حضرت فرمود: ای اعرابی! گویا عطای ما را کم شمردی! عرض کرد: بر این گریه میکنم که چگونه این دستها به زیر خاک خواهد شد!
ابوسعید خدری میگوید: پیامبر اکرم(ص) فرمود:
هر مسلمانی که مسلمان گرسنهای را سیر کند، خداوند روز رستاخیز از میوههای بهشت به او بچشاند و هر مسلمانی که مسلمان تشنهای را سیراب کند، خداوند روز قیامت از شربتی سر به مُهر به او بنوشاند.[15]
«یسع بن حمزه قمی» میگوید: در محضر امام رضا(ع) بودم که مردی بلندقامت آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! من از دوستان شما هستم، حج رفتهام و پولم را گم کردهام، پولی لطف بفرمایید تا من به شهرم برسم و از جانب شما صدقه دهم، چون فقیر نیستم. حضرت برخاست و داخل حرم شد، اندکی بعد دست خود را از بالای در بیرون آورد و وجهی به مرد خراسانی داد و فرمود: این را بگیر تا به وطن خود برسی، لازم نیست صدقه هم بدهی. بیرون رو که من تو را نبینم و تو هم مرا نبینی. وقتی بیرون آمد، فردی به امام عرض کرد: یابن رسول الله! عطای وافری به او دادی! ولی چرا روی خود را پوشانیدی؟ فرمود: از ترس اینکه ببینم ذلّت سائل را در روی او! آیا حدیث رسول خدا(ص) را نشنیدی که: پنهان کردن نیکی معادل با هفتاد حج است.[16]
«ابوجعفر خثعمی» نقل میکند که حضرت صادق(ع) همیانی زر به من داد و فرمود: این را به فلان مرد هاشمی بده و مگو چه کسی داده. مال را به او دادم گفت: خدا جزای خیر دهد به آن کس که این مال را برای من فرستاده؛ همانطور که همیشه برایم میفرستد و من با آن زندگی میکنم؛ در حالی که جعفر صادق یک درهم هم برایم نمیفرستد با آنکه مال بسیار دارد![17] همچنین لازم است از بهترین اجناس صدقه داده شود، زیرا میخواهد آنها را برای خودش ذخیره کند و نیز سزاوار نیست که اشیای مُستَعمل (دست دوم) را به فقیر بدهد البته اگر عقیده دارد که برایش نافع است و نزد خدا میماند، اگر هم معتقد نیست، پس چرا میدهد؟
هرگز به [حقیقت] نیکوکاری نمیرسید، مگر اینکه از آنچه دوست میدارید، [در راه خدا] انفاق کنید و آنچه انفاق میکنید، خداوند از آن آگاه است.[18]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از قسمتهای پاکیزه اموالی که [با تجارت] به دست آوردهاید و از آنچه از زمین برای شما خارج ساختهایم [از منابع و معادن و درختان و گیاهان]، انفاق کنید! و برای انفاق، به سراغ قسمتهای ناپاک نروید؛ در حالی که خود شما، [هنگام پذیرش اموال،] حاضر نیستید آنها را بپذیرید، مگر از روی اغماض و کراهت! و بدانید خداوند، بینیاز و شایستهی ستایش است.[19]
علیبنابیطالب(ع) در «لیلة المبیت»[20]، حیات پیامبر را بر حیات خود ترجیح داد و در بستر خاتم الانبیاء خوابید و به این سبب، خداوند عالَم بر ملائک، مباهات نمود و آیهی «بعضی مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی(ع) در «لیلة المبیت» هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر(ص))، جان خود را برای خشنودی خدا میفروشند»[21] را نازل ساخت.
1- چرا کسی که میخواهد صدقه بدهد نباید منّت بگذارد؟
2- شأن نزول آیهی 207 سوره بقره را بیان کنید.
[1]. حدید، آیهی 23 ـ 24.
[2]. «مَنْ اَهانَ لی وَلِیّاً فَقَد بارَزَنی بِالْمُحارِبَة» (کلینی، الکافی، ج1، ص145).
[3]. «سمّوهُم بِاَحْسَن اَسْمائهم» (مجلسی، بحارالانوار، ج46، ص291).
[4]. «انها تَقَعُ فی یَدِ اللهِ قَبْلَ اَنْ تَقَعَ فی یَدِ السّائل» (میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج7، ص159).
[5]. «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذی» (بقره، آیهی 264).
[6]. حرّ عاملی، وسائلالشّیعه، ج9، ص452.
[7]. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها أَذَی وَاللهُ غَنِیُّ حَلِیمٌ» (بقره، آیهی 263).
[8]. «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنّاً وَلا أَذَی لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» (همان، آیهی 262).
[9]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج4، ص66.
[10]. سید محمدرضا غیاثی کرمانی، سیرهی اخلاقی امام حسن مجتبی(ع)، ج1، ص 24 ـ 25.
[11]. مجلسی، بحارالانوار، ج46، ص291.
[12]. «إِنَّ الأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً * عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً * یُوفُونَ بِالنَّذرِ وَیَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً * وَیُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَلا شُکُوراً * إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً * فَوَقاهُمُ اللهُ شَرَّ ذلِکَ الیَوْمِ وَلَقّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُوراً * وَجَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیراً» (انسان، آیهی 5 ـ 12).
[13]. «إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَکانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً» (همان، آیهی 22).
[14]. «اینها را از من قبول کن، من از تو عذر میخواهم و بِدان که من برای تو مهربان هستم. اگر امروز قدرت و حکومتی داشتیم و دست ما بازتر بود، مطمئناً آسمان جود و رحمت ما بر تو ریزش میکرد ولی ابنای زمان، حقّ ما را رعایت ننمودند و دستِ من از مال دنیا تهی است.» (مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص190).
[15]. إنّ النبی(ص) قال: «اَیما مُسلم أطعم مسلماً علی جُوع أطعمه الله مِن ثمار الجنّة، و أیّما مُسلم کسا أخاه علی عری کساه الله من خضر الجنّة، وَ مَن سقی مُسلماً علی ظماء سقاه الله مِنَ الرّحیق» (بیهقی، السنن الکبری، ج4، ص185).
[16]. کلینی، الکافی، ج2، ص428.
[17]. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص245.
[18]. «لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَما تُنْفِقُوا مِنْ شَیءٍ فَإِنَّ اللهَ بِهِ عَلِیمٌ» (آل عمران، آیهی 92).
[19]. «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَمِمّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلا تَیَمَّمُوا الخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلاّ أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ» (بقره، آیهی 267).
[20]. شب اوّل ربیع الاوّل، ر.ک: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج1، ص358.
[21]. «مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ» (بقره، آیهی 207).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت