کد مطلب: ۶۸۸۰
تعداد بازدید: ۱۸۸
تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۶
قصه‌ها و نکته‌ها پیرامون امامت | ۱۰۶
مارقين، همان خوارج نهروان، دوازده هزار نفر بودند كه بعد از داستان حكميّت رودرروی امام ايستادند و به محاربه با امام پرداختند. تاريخ خوارج به‌راستی‌ از عجايب تاريخ اسلام است؛ زيرا آنها جمعيّتی‌ نه كافر بودند نه منافق، بلكه متعبّدانی‌ پرهيزكار بودند كه ارتكاب كبيره را نه تنها فسق بلكه كفر می‌دانستند.

پس از پيروزی مسلمانان در غزوه‌ی حُنَیْن، رسول اکرم(ص) غنايم جنگی‌ را بين مجاهدان تقسيم كردند. در اين حين، مردی بلند بالا در حالی‌ كه اثر سجده در پيشانی‌اش پيدا بود، وارد شد و سلام كرد و جَسورانه گفت:
«اِعْدِلْ یا رَسُولَ‌الله»؛
«ای رسول خدا [در تقسيم مال] عدالت كن».
رسول اكرم(ص) فرمود:
«وَیْحَکَ اِذْ لَمْ یَکُنِ الْعَدْلُ عِنْدی فَعِنْدَ مَنْ یَکُون»؛
«وای بر تو! اگر من عادل نباشم، پس چه كسی‌ عادل خواهد بود»؟
يعنی‌، من كه خود از جانب خدا بنيان‌گذار قانون عدلم، اگر عدالت را رعايت نكنم، پس از چه كسی‌ توقّع عدالت می‌توان داشت؟ اصحاب كه از اين گستاخی‌ برآشفته بودند، در مقام تنبيه او برآمدند. ولی‌ رسول اكرم(ص) فرمود: رهايش كنيد. او در آينده پيروانی‌ خواهد داشت كه از دين بيرون می‌روند و به دست محبوب‌ترين خلق خدا كشته می‌شوند. سال‌ها گذشت تا در جنگ نهروان همين شخص در حالی‌ كه سردسته‌ی خوارج بود، به دست مولا علی‌(ع) كشته شد. نام او حرقوص بن زهير بجلّی ملقّب به ذوالثَّدْیَه بود.
مارقين، همان خوارج نهروان، دوازده هزار نفر بودند كه بعد از داستان حكميّت رودرروی امام ايستادند و به محاربه با امام پرداختند. تاريخ خوارج به‌راستی‌ از عجايب تاريخ اسلام است؛ زيرا آنها جمعيّتی‌ نه كافر بودند نه منافق، بلكه متعبّدانی‌ پرهيزكار بودند كه ارتكاب كبيره را نه تنها فسق بلكه كفر می‌دانستند. قاری قرآن و شب زنده‌دار و كاملاً مقيّد به ظواهر احكام اسلام بودند؛ البتّه، دیندارانی قشری دين‌نشناس و خشكه مقدّس‌هایی عاری از معرفت و شناخت حقيقت دين بودند. به عذر اين كه چرا اميرالمؤمنين(ع) حکميّت را قبول كرده، گفتند علی‌ كافر شده است!! و از اين رو، با امام ستيز كردند و شمشير به روی حضرت كشيدند. امام آنها را به طرق گوناگون نصيحت كرد تا اين كه هشت هزار نفر برگشتند و چهارهزار نفر باقی‌ ماندند و كشته شدند. همان مرد جسور (حرقوص بن زهير ذوالثّدیه) سردسته‌ی خوارج هم در ميان كشته‌ها بود. امام ميان كشته‌ها می‌گشت تا جسد او را پيدا كند. همراهان امام از يافتن او مأيوس شدند و گفتند: معلوم می‌شود كه او كشته نشده است. امام(ع) فرمود:
«وَاللهِ ما کَذَبْتُ وَ ما کُذِبْتُ»؛
«به خدا قسم، نه من دروغ گفته‌ام نه به من دروغ گفته شده است».
پيامبر به من خبر داده است كه او به دست ما كشته خواهد شد. او حتماً كشته شده و جسدش ميان اجساد است. بالاخره پيدايش كردند و سرش را بالای نيزه زدند و منادی ندا می‌كرد:
«صَدَقَ اللهُ وَ صَدَقَ رَسُولُهُ»؛
«راست گفت خدا و رسولش نيز راست گفت».

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: