کد مطلب: ۶۵۷۷
تعداد بازدید: ۱۶۹
تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۴۰۲ - ۰۷:۳۷
زندگی در پرتو اخلاق | ۲۲
گرچه همانطور که گفتیم بدون وحدت فکری نیز می‌توان بر اساس «وحدت منافع حیاتی» و «جهات مشترک انسانی»، جامعه‌ی واحدی بوجود آورد ولی تردیدی نیست که همبستگی میان قشرها و جناح‌های مختلف چنین جامعه‌ای ضعیف و سرد و ناپایدار و آمیخته با ترس و وحشت و دو دلی خواهد بود. و در چنین شرایطی مسلماً همکاری‌ها محدود و احتیاط‌آمیز می‌باشد و با چنین همکاری‌ها نمی‌توان جامعه‌ی کاملاً متشکل و زنده و خوشبختی بوجود آورد.

فصل هشتم: واحدهای اجتماعی | ۱

 

مهمترین مسأله در زندگی اجتماعی


مهمترین مسأله در زندگی اجتماعی این است که چگونه می‌توان از واحدهای کوچک، واحد بزرگ و نیرومندی ساخت؟
اجتماع بشر تقریباً از همان روزهای نخست بصورت واحدهای کوچک و بزرگ متعددی درآمده است.
چیزی که باعث ایجاد این تعدّد و پراکندگی شده امور زیر بوده است:

1ـ نژاد

در درجه‌ی اول توسعه‌ی خانواده و انشعاب خانواده‌های مختلف از یک خانواده، سرچشمه‌ی تشکیل یک نژاد و قبیله و به دنبال آن یک واحد اجتماعی شده و در حقیقت نخستین رنگ اجتماعی بشر همان رنگ نژاد و قبیلگی است، و الآن هم در جوامع عقب افتاده مسأله‌ی قبیله و نژاد اساس جامعه را تشکیل می‌دهد، و در بعضی موارد این مسأله بقدری شدید است که از آمیخته شدن خون‌های دو قبیله با هم شدیداً جلوگیری می‌شود.

2ـ منطقه‌ی جغرافیایی

قبایل مختلف که نژاد و خون، آنها را از هم جدا می‌کرد، رفته رفته به هم آمیختند و تشکیل واحدهای بزرگ‌تر اجتماعی دادند که مناطق مختلف جغرافیایی آنها را از هم جدا می‌ساخت.
مرزهای جغرافیایی نخست جنبه‌ی «طبیعی» داشت، مثلاً فاصله شدن یک دره یا شط بزرگ و یا کوه‌های بلند کافی بود که دو ملت را از هم جدا کند؛ اما بعد جنبه‌ی قراردادی پیدا کرد و مرزهای طبیعی با قراردادهای مختلف کم و بیش از ارزش افتاد. اگرچه هنوز هم مرزهای طبیعی در بسیاری از نقاط جهان سازنده‌ی مرزهای جغرافیایی است، مثلاً جدایی کشور «بریتانیا» از «فرانسه» و «چین» از «ژاپن» و مانند اینها همه بر اثر مرزهای طبیعی می‌باشد، ولی مسلماً مرز همه‌ی کشورها را مرزهای طبیعی تعیین نمی‌کند.

3ـ ایدئولوژی

بالاخره تشکیل واحدهای اجتماعی بر اساس عقیده و طرز تفکر و ایدئولوژی در جامعه‌های کامل‌تر صورت گرفت، به این ترتیب که بشر به زودی فهمید که مسأله‌ی «نژاد» و «قبیله» نمی‌تواند میان افراد انسان جدایی بیفکند، درست است که افراد همخون وجه مشترک‌های بیشتری در جهات جسمی و روحی دارند ولی این هرگز به آن اندازه نیست که مانع از همزیستی آنها با دیگران باشد. و نیز به آسانی دریافت که اختلاف مناطق جغرافیایی ـ اعم از طبیعی و قراردادی ـ نمی‌تواند عامل جدایی باشد، به خصوص اینکه با سهولت وسائل ارتباط و حمل و نقل مسأله‌ی فاصله‌ی جغرافیایی بکلی حل شد و همه به هم نزدیک و خانه یکی شدند.
لذا واحدهای اجتماعی کم کم بصورت واحدهای عقیده‌ای و ایدئولوژیکی درآمد و مرزهای «فکری» جانشین مرزهای گذشته شد.
تقسیم کشورهای جهان به دو بلوک کمونیست و کاپیتالیست یکی از نمونه‌های بارز این نوع تقسیم‌بندی است.
گرچه در آغاز تصور می‌شد این تقسیم‌بندی یک تقسیم‌بندی ابدی و جاودانی است و مسأله‌ی عدم امکان آشتی این دو مکتب قطعی و اجتناب‌ناپذیر معرفی می‌گردید، ولی رفته رفته معلوم شد این تقسیم و جدایی نیز بیش از آنچه باید جنبه‌ی واقعی داشته باشد جنبه‌ی مصنوعی دارد، زیرا در برابر جهات اختلاف فکری و عقیده‌ای در میان قشرهای مختلف، هزاران جهات مشترک در میان آنها وجود دارد که سرچشمه‌ی آن وحدت نوع بشر و وحدت ساختمان روح و جسم اوست که موجب اشتراک در اهداف گوناگون می‌گردد.
لذا زمزمه‌ی «همزیستی» میان واحدهای اجتماعی با رژیم‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف قوّت گرفت و کم کم از مرحله‌ی سخن به مرحله‌ی عمل درآمد.
گرچه اصطکاک منافع ملت‌ها و عدم رشد عقلی کافی برای هماهنگ ساختن این منافع هنوز مانع از این است که این واحدهای پراکنده در هم ادغام گردد و یک واحد بزرگ بر اساس وحدت نوع بشر به وجود آید اما اینقدر مسلم شده که هیچ یک از عوامل تفرقه و جدایی گذشته یک عامل حقیقی و غیر قابل اجتناب نیست؛ همین درک، راه را برای آینده روشن‌تر و صاف‌تر می‌سازد.
و به این ترتیب ثابت شد که همه‌ی جامعه‌ی بشریت می‌تواند در یک واحد ادغام گردد.


نیرومندترین پیوند اجتماعی


به وجود آوردن واحد بزرگ اجتماعی ـ بخصوص در مقیاس بزرگ جهانی و بین‌المللی ـ بیش از هر چیز نیازمند به امور زیر است:

1ـ سهولت وسائل ارتباطی

این موضوع امروز بطور قابل ملاحظه‌ای حل شده و مسلماً در آینده نیز با پیشرفت وسائل مختلف بهتر و عالی‌تر خواهد گردید.

2ـ وحدت ایدئولوژی

گرچه همانطور که گفتیم بدون وحدت فکری نیز می‌توان بر اساس «وحدت منافع حیاتی» و «جهات مشترک انسانی»، جامعه‌ی واحدی بوجود آورد ولی تردیدی نیست که همبستگی میان قشرها و جناح‌های مختلف چنین جامعه‌ای ضعیف و سرد و ناپایدار و آمیخته با ترس و وحشت و دو دلی خواهد بود. و در چنین شرایطی مسلماً همکاری‌ها محدود و احتیاط‌آمیز می‌باشد و با چنین همکاری‌ها نمی‌توان جامعه‌ی کاملاً متشکل و زنده و خوشبختی بوجود آورد.
در حالی که اگر یک وحدت فکری ریشه‌دار، افراد اجتماع را به هم مربوط سازد و پیوندهای محکمی دل‌های آنها را به هم بپیوندد جامعه‌ای به تمام معنی واحد با همکاری وسیع و همه جانبه، با همبستگی و تفاهم کامل و دایمی تشکیل خواهد یافت.

3ـ رشد فکری و اخلاقی کامل

برای تشکیل چنین جامعه‌ای رشد فکری کافی لازم است که با یک دید وسیع منافع ادغام همه‌ی جوامع انسانی را در چنان واحد بزرگی دریابند و نیز رشد اخلاقی کافی لازم است که نقاط اجتناب‌ناپذیر اختلاف را بخاطر توافق در نقاط مشترک تحمل کرده و هضم نمایند و خویش را با آن تطبیق دهند.
البته موضوع اول یعنی ایمان به اینکه همکاری همه‌ی انسان‌ها به سود همه است، زیاد دشوار نیست؛ ولی قسمت دوم یعنی هضم کردن نقاط اختلاف، چندان سهل و آسان نمی‌باشد.

توضیح اینکه:

درک این مسأله که اگر افراد بشر همه باهم در یک جامعه گِرد آیند مشکلات آنها کمتر و راه حل آن سهل‌تر خواهد بود چیز مشکلی نیست.
چه اینکه در صورت پراکندگی و جدایی دائماً قسمت مهمی از فعال‌ترین نیروهای انسانی و اقتصادی آنها به هدر می‌رود بسیار ممکن است که میزان نیروهای به هدر رفته از نصف مجموع نیروها و امکانات آنها هم بیشتر باشد.
مثلاً در دنیای امروز که رقابت شدیدی میان شرق و غرب حکومت می‌کند شاید بیش از نیمی از نیروهای فعال انسانی آنها به صورت‌های زیر مصرف می‌گردد.
افراد ارتش، افراد ذخیره، سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی و دستگاه‌های وابسته به آنها، مرزبانی و گمرک‌ها و مبارزه با قاچاق، دانشمندان و کارگرانی که در صنایع جنگی و شعب وابسته به آن فعالیت می‌کنند، بدیهی است اگر ضرورتی ایجاب نکند این‌گونه مصارف بیهوده است و هیچ‌گونه بازده مثبت اجتماعی ندارد.
در دنیای امروز نیمی از بودجه‌ها نیز صرف همین‌ها یعنی هزینه‌های دفاعی و جنگی و جاسوسی و رقابت‌های دیگر می‌شود.
تازه این در صورتی است که جنگی در دنیا رخ ندهد وگرنه هزینه‌هایی که صرف جبران اعمال تخریبی در مقیاس‌های کوچک (جنگ‌های محلی) و مقیاس‌های بزرگ (جنگ‌های جهانی) می‌گردد راستی سرسام‌آور است.
اینها همه نیروهای «انسانی» و «اقتصادی» است که کاملاً به هدر می‌رود و دلیلی جز جدایی جوامع بشری از یکدیگر ندارد. درست مثل این است که دو مؤسسه‌ی تجارتی پنجاه درصد از سرمایه و وقت خود را صرف عقب راندن و کوبیدن یکدیگر کنند، بدیهی است نتیجه‌ای جز خسارت هر دو نخواهد داشت.
بنابراین اگر وحدت کاملی در میان همه‌ی جوامع انسانی بوجود آید، در حقیقت «بازده» فعالیت‌های آنها در همه‌ی شؤون زندگی به دو برابر افزایش خواهد یافت.
این موضوع را همه بخوبی می‌توانند درک کنند و می‌توانند نتایج وحدت را دریابند.
اما در مورد مسائل اخلاقی، شکی نیست که افراد با یکدیگر مختلفند:
اختلاف در ذوق، سلیقه، طرز تفکر، طرفدار ملایمت بودن یا طرفدار شدت عمل یا میانه‌رو بودن، تفاوت در احساساتی یا تعقلی بودن، تفاوت در درون‌گرایی و برون‌گرایی، در عاطفی بودن و غیر عاطفی بودن، در توجه به تشریفات و ظواهر یا بی‌اعتنایی به آن، در میزان تمایل به امور مختلف علمی، اقتصادی و...
درست است که با تمرین و ممارست و تربیت، می‌توان تغییرات و تعدیل‌هایی در ایمان و عواطف و افکار و خواسته‌های افراد مختلف ایجاد کرد، ولی بالاخره این اختلافات نه قابل انکار است و نه قابل اینکه بطور کلی از بین برود. یعنی همانطور که دو نفر در جهان پیدا نمی‌شوند که از لحاظ جسمی کاملاً شبیه یکدیگر باشند، هرگز نمی‌توان دو نفر را پیدا کرد که از تمام جنبه‌های روحی و فکری و غرایز گوناگون، یکسان باشند، تفاوت میان روح‌ها و غرایز و افکار مسلماً از تفاوت در میان جسم‌ها بیشتر است زیرا ساختمان روحی انسان هم پیچیده‌تر است و هم وسیع‌تر و طبعاً در چنین ساختمانی نقاط تفاوت بیشتر خواهد بود.
مردمی که می‌خواهند در یک جامعه‌ی بزرگ جهانی زندگی آمیخته با مسالمت و همکاری نزدیک داشته باشند باید به آن حد از «رشد اخلاقی» برسند که پس از درک این حقایق مربوط به تفاوت ساختمان فکری و روحی و عاطفی و اخلاقی بتوانند نقاط اختلاف دیگران را تحمل و هضم کنند؛ بتوانند خواسته‌های دیگران را هنگام اختلاف نظر در مسائل غیر هدفی همچون خواسته‌های خود، محترم بشمرند؛ هرگز انتظار نداشته باشند که دیگران در همه‌ی این موارد از آنها پیروی کرده و یا آنکه خواسته‌های خود را بر آنها تحمیل نمایند یا اینکه به مسائل غیر هدفی رنگ هدف بدهند؛ دقت کنید.
گذشت و اغماض و سعه‌ی صدر و بلندنظری و تحمل و نرمی و بردباری، اموری است که همه از نظر اخلاقی برای هضم این نقاط اختلاف، ضرورت کامل دارد.
حتی دو نفر نمی‌توانند برای مدتی طولانی همکاری نزدیک با یکدیگر داشته باشند مگر اینکه این حقیقت را درک کرده و آمادگی برای استقبال آن داشته باشند.
بدیهی است این آمادگی اخلاقی برای هضم نقاط اختلاف چیزی نیست که با گفتگو بدست آید، بلکه اموری است که تنها با تهذیب و تربیت که موجب رشد کافی در جهات اخلاقی است امکان پذیر می‌باشد.


خودآزمایی


1- کدام عوامل باعث ایجاد واحدهای بزرگ و کوچکی از اجتماع انسان‌ها شده است؟
2- به وجود آوردن واحد بزرگ اجتماعی نیازمند کدام عوامل است؟ نام ببرید.
3- آمادگی اخلاقی برای هضم نقاط اختلاف، چگونه بدست می‌‌آید؟

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: