معنای امانتداری
امانت در فرهنگ اسلامی، معنای وسیع و گستردهای دارد و منحصر به پول، لباس و فرش نیست. قرآن امانت الهی است. پیامبر و امامان امانتهای الهی هستند. پست و مقام امانت است. بیتالمال در اختیار کارمندان امانت است. شاگردان و برگههای امتحانی آنان امانتی نزد معلّمان هستند.
این معنای وسیع برای امانت، در آیات قرآن و گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع) به وضوح دیده میشود[1]. در قرآن میخوانیم:
ما امانت را برای آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم؛ آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند امّا انسان آن را بر دوش کشید. او بسیار ظالم و جاهل بود.
امانت در این آیه به معنای ولایت کلیّهی الهی و تکلیف و مسئولیت است. اگر در برخی روایات، امانت در این آیه به ولایت و امامت امامان(ع) تفسیر شده، از این روست که آن نیز شعبهای از ولایت کلّی الهی و مسئولیت است.
از حضرت علی بن موسی الرضا(ع) سؤال شد: منظور از امانت در این آیه چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:
امانت همان ولایت است که هر کس آن را به ناحق ادّعا کند، به راه کفر رفته است.
نیز در قرآن میخوانیم:
(یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللهَ وَ الرَّسولَ وَ تَخُونُوا اَماناتِکُمْ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُون )؛[4]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبرش خیانت نکنید و در امانتهای خود خیانت ننمایید در حالی که میدانید.
خیانت به امانت در این آیه، بر اساس شأن نزول آن که در مورد ابولُبابه نازل شده،[5] به معنای فاش کردن اسرار نظامی در نزد دشمن است. او رازی را که در مورد اعدام یهودیان بنی قریظه بود، نزد یهودیان فاش ساخت.[6]
در نهجالبلاغه نیز در موارد بسیاری سخن از امانت آمده است که غالباً مصداق آن پستها و مقامهای سیاسی است؛ مثلاً در نامه چهلم نهجالبلاغه، حضرت علی(ع) خطاب به یکی از فرمانداران حکومتش مینویسد:
درباره تو خبری به من رسیده است که اگر آن را انجام داده باشی پروردگارت را به خشم آوردهای و از امام خود نافرمانی کرده و امانت (فرمانداری) خود را به رسوایی کشاندهای.
در این سخن، امانت به معنای مقام و مسئولیت فرمانداری آمده است.
در نامه 42 نهجالبلاغه، حضرت علی(ع) به فرماندارش در بحرین، عمر بن ابی سلمه مینویسد:
زمامداری را به نیکی انجام دادی و حق امانت را ادا کردی.
در نامه 41، آن حضرت به یکی از فرماندارانش چنین مینویسد:
من تو را شریک در امانت (حکومت و زمامداری) خود قرار دادم.
و در وصف پیامبر(ص) میفرماید: أمِینُ وَحْیِهِ؛[7] پیامبر(ص) امانتدار وحی خداست.
و در مورد فرشتگان میفرماید: أهْلُ الأمانَۀِ عَلی وَحْیِهِ؛[8] فرشتگان امانتداران وحی خدا هستند.
و در نامه 5 ، به فرماندارش اشعث بن قیس، چنین مینویسد:
«همانا کار تو (در فرمانداری) برای تو وسیله آب و نان نیست، بلکه امانتی است در گردنت.»
و در مورد دیگر به یکی از یارانش به نام رفاعه میفرماید:
اِعْلَمْ یا رُفاعَۀُ، إنَّ اْلأمارَۀَ أمانَۀٌ، فَمَنْ جَعَلَها خِیانَۀً فَعَلَیْهِ لَعْنَۀُ اللهِ إلی یَوْمِ الْقِیامَۀِ ؛[9]
«بدان ای رفاعه! همانا مقام زمامداری (و پستهای آن) امانت است؛ پس کسی که آن را وسیله خیانت قرار داد، لعنت خدا تا قیامت بر او است.»
این روایات بیانگر آن است که این امور، حقّ شخصی نیست تا انسان هرگونه که خواست با آن رفتار نماید؛ بلکه امانتی در دست او است و باید در رفتار خود نسبت به آن، همه موازین شرعی آن را رعایت نماید و گرنه خود را به خیانت آلوده کرده است.
و در گفتار امامان دیگر نیز امانت در معنای وسیع به کار رفته است. امیر مؤمنان علی(ع) هنگامی که وقت نماز فرا میرسید، میفرمود:
جاءَ وَقْتُ الصَّلاۀِ؛ وَقْتُ أمانَۀٍ عَرَضَهُ اللهُ ؛[10]
هنگام نماز، یعنی هنگام امانتی که خداوند عرضه داشت فرا رسید.
رسول اکرم(ص) فرمود:
مطالب خصوصی و محرمانه در مجالس، امانت است، و فاش ساختن راز برادرت، خیانت میباشد.
اهمیّت امانتداری
در اسلام به حفظ امانت تأکید فراوان شده است. قرآن یکی از اوصاف مؤمنان را چنین بیان میکند:
وَ الَّذِینَ هُمْ لِأماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ) ؛[12]
و آنها امانتها و عهدهای خود را رعایت میکنند.
نیز میفرماید:
همانا خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانشان برگردانید.
امام صادق(ع) فرمود:
همانا خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر این که دو صفت راستگویی و حفظ امانت، خواه صاحب امانت نیکوکار باشد یا بدکار، جزء برنامهی شریعتش بود.
نیز فرمود:
همانا علی(ع) نزد رسول خدا(ص) به سبب راستگویی و امانتداری به آن مقام ارجمند رسید.
نیز فرمود:
به طول رکوع و سجود شخص ننگرید؛ زیرا به آن عادت کرده است، به طوری که اگر ترک کند وحشت سراپای او را میگیرد، بلکه به راستی گفتار و امانتش بنگرید.
و نیز فرمود:
هر کسی که او را مسئول امانتی کردهاند و او آن را به صاحبش برگرداند، هزار گره از گرههای آتش (دوزخ) را، از گردنش باز کرده است. به ادای امانت پیشی گیرید؛ زیرا هر کسی که در امانتی امین گردد، شیطان صد نفر از شیاطین اغواکننده را بر او میگمارد تا او را وسوسه و گمراه کنند.
از این روایت فهمیده میشود که امانتداری کار بسیار دشواری است و انسان در این رابطه هر لحظه در خطر فریب و وسوسهی شیطان است؛ پس باید به طور جدّی و مداوم مراقب باشد تا به امانت آسیب نرسد.
نیز فرمود:
به نماز خواندن زیاد و روزه گرفتن بسیار و حج و کارهای نیک و مناجات پر سر و صدای شبانه آنان ننگرید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنان نظر بیفکنید.
گسترهی امانتداری
امانتداری در اسلام به قدری مهم و جدّی است که هیچگونه عذری برای ترک آن وجود ندارد، و امانت در هر موقعیت و شرایطی، باید به صاحبش بازگردد. برای روشن شدن این مطلب کافی است به سه روایت زیر توجه کنید:
1ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
امانت را به صاحبانش بدهید، اگرچه آنان قاتلان فرزندان پیامبران باشند.
2ـ امام سجّاد(ع) فرمود:
بر شما باد به دادن امانت به صاحبش؛ سوگند به خداوندی که محمّد(ص) را به حق به پیامبری برانگیخت! هرگاه قاتل پدرم حسین بن علی(ع)، همان شمشیر را که پدرم را با آن کشت به من امانت دهد، آن را به او برمیگردانم.
3ـ عبدالله بن سنان میگوید: امام صادق(ع) را در مسجد دیدم که بعد از نماز رو به قبله نشسته بود، عرض کردم: بعضی از سلاطین و طاغوتیان نزد ما امانتی میگذارند. خمس مال خود را نیز به شما نمیپردازند، آیا امانتشان را به آنان برگردانیم؟
امام صادق(ع) در پاسخ او، سه بار سوگند یاد کرد و فرمود:
اگر ابن ملجم، قاتل پدرم ـ که من در جستوجوی او هستم، چون پدرم را کشته و خود را مخفی کرده است ـ امانتی به من بسپارد، آن را حتماً به او رد خواهم کرد.
حفظ اعتماد و اطمینان در جامعه
راز و فلسفه اهمیت دادن اسلام به امانتداری، آن است که اعتماد و اطمینان عمومی در جامعه حفظ گردد؛ زیرا جامعهای که در آن اعتماد نیست، شیرازهی آن از هم میپاشد، و اقتصاد آن فلج میشود و به دنبال آن دهها حادثهی تلخ و مفاسد ویرانگر به سراغ انسانها خواهد آمد و به طور کلّی، عرصهی زندگی تلخ و تنگ خواهد شد ولی اگر اعتماد و اطمینان در جامعه باشد، نقش به سزایی در سالمسازی محیط، زندگی شیرین و روابط حسنه و اقتصاد خوب خواهد داشت. از این رو، امامان(ع) دستور دادهاند که امانت را به صاحبش برگردانید، خواه صاحبش نیک باشد و یا بد. امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
به امانت کسی که تو را امین دانسته است، خیانت نکن؛ اگرچه او به تو خیانت کند.
پیامبر(ص) و امامان(ع)، در وصیّتهای خود نیز فرزندانشان را، به امانتداری سفارش میکردند و مردم را به امانتداری دعوت مینمودند. حضرت علی(ع) میفرماید: سوگند به خدا! از رسول خدا(ص) در آستانهی رحلتش شنیدم که سه بار فرمود:
ای ابوالحسن! امانت را به صاحبش برگردان؛ خواه صاحب امانت نیک باشد یا بد و آن امانت کم باشد یا زیاد، حتّی اگر نخ و سوزن باشد.
امین؛ شریک مال مردم است
عبدالرحمن بن سَیّابه و پدرش (سیّابه) از اهالی کوفه و دوستان امام صادق(ع) بودند. سیّابه از دنیا رفت و چیزی برای پسرش، عبدالرحمن به ارث نگذاشت. یکی از دوستان سیّابه نزد عبدالرحمن آمد و پس از احوالپرسی و ابراز تسلیت، هزار درهم به او قرض داد تا با آن کاسبی و تجارت کند. عبدالرحمن آن پول را پذیرفت و کاسبی کرد و کارش رونق گرفت، به طوری که مستطیع شد و تصمیم گرفت برای انجام مراسم حج به مکّه برود. نزد مادرش رفت و تصمیم خود را با او در میان نهاد. مادرش به او گفت: پولی را که از دوست پدرت قرض گرفتهای، پرداخت کن.
عبدالرحمن نزد دوست پدرش رفت و قرض خود را ادا نموده، سپس عازم مکّه شد. پس از انجام مراسم حج، به مدینه رفت و به محضر امام صادق(ع) رسید.
امام صادق(ع): «حال پدرت چطور است؟!»
عبدالرحمن: پدرم از دنیا رفت.
امام صادق(ع) در حالی که اظهار تأثّر میکرد. فرمود: «خدا او را رحمت کند.» آنگاه فرمود: «آیا برای تو، مالی به ارث گذاشت؟» (که مستطیع شدهای و در حجّ شرکت نمودهای؟)
عبدالرحمن: نه، چیزی به ارث نگذاشت.
امام صادق(ع): «پس با چه مالی با انجام حج توفیق یافتی؟!»
عبدالرحمن به شرح ماجرای قرض دادن دوست پدرش و تجارت و رونق کارش پرداخت. هنوز سخنش تمام نشده بود که امام صادق(ع) به او فرمود: «فَما فَعَلْتَ اْلألْفَ؛ آن هزار درهم قرض را چه کردی؟ آیا به صاحبش برگرداندی؟»
عبدالرحمن: آری، آن را قبل از حج به صاحبش دادم.
امام صادق: «احسنت! که کار خوبی کردی. آیا میخواهی توصیه و پندی به تو یاد بدهم؟»
عبدالرحمن: آری، جانم به فدایت!
امام صادق(ع): عَلَیْکَ بِصِدْقِ الْحَدِیثِ، و أداءِ اْلأمانَۀِ! تُشْرِکِ النّاسَ بِأمْوالِهِمْ هَکَذا؛[23]
بر تو باد به راست گویی و امانتداری! که در این صورت با اموال مردم این چنین شریک هستی.
امام صادق(ع) هنگام گفتن «هَکَذا» (این چنین) انگشتان دو دستش را میان هم جمع کرد. یعنی اینگونه شریک مال مردم هستی.
عبدالرحمن میگوید: من سخن امام صادق(ع) را پذیرفتم و رعایت کردم و در نتیجه، از کار و کاسبی خود برکت بسیار بردم؛ به طوری که زکات اموالم به سیصد هزار درهم رسید.
اگر در جامعهی ما امانتداری رعایت می شد و دستور مقدّس قرضالحسنه نیز در سطح وسیعی رونق میگرفت، بسیاری از نابسامانیهای اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی، سامان مییافت.
پینوشتها:
[1] - برای درک معنای وسیع امانت از نظر روایات، به کتاب المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، ج 3. ص 1631 مراجعه شود.
[2] - احزاب (33) آیه 72.
[3] - تفسیر برهان، ج 3، ص 341.
[4] - انفال (8) آیه 27.
[5] - مجمعالبیان، ج 5، ص 67.
[6] - داستان ابولبابه، در کتاب فرازهای برجسته از سیره امامان، ج 2، ص 288 آمده است.
[7] - نهجالبلاغه، خطبه 173.
[8] - همان، خطبه 91.
[9] - دعائم الاسلام، ج 2، ص 531.
[10] - نورالثقلین، ج 4، ص 313.
[11] - بحارالأنوار، ج 77، ص 79.
[12] - مؤمنون (23) آیه 8 .
[13] - نساء (4) آیه 58.
[14] - اصول کافی، ج 2، ص 104.
[15] - اصول کافی، ج 2، ص 104.
[16] - همان، ص 105.
[17] - مشکاۀ الأنوار (ترجمه شده)، ص 142.
[18] - بحارالأنوار، ج 75، ص 114.
[19] - همان، ص 115؛ خصال صدوق، ج 2، ص 157.
[20] - مشکاۀ الأنوار (ترجمه شده)، ص 142.
[21] - همان، ص 140 .
[22] - بحارالأنوار، ج 77، ص 273.
[23] - فروع کافی، ج 5، ص 134 و بحارالأنوار، ج 47، ص 385.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی