نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۲۰
بانو گفت: «خدایا به حقّ آن کسی که در زندان کشته شد، قدرتت را برای من آشکار فرما!» همان دم پسرش را در کنارش دید که از زندان آزاد شده و همان لحظه پسر آن مسخره کننده حُنْبَلی، به خاطر جنایتی که کرده بود دستگیر گردید و به زندان سپرده شد.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱۹
ای خداوندی که گیاه را از بین آب و گل و ریگ نجات میدهی! ای خدایی که آتش را از بین آهن و سنگ رهایی میبخشی، ای خدایی که شیر را از بین غذاهای هضم شده و خون خلاص میکنی. ای خدایی که نوزاد را از بین جفت و رحم نجات میدهی! ای خداوندی که روح را از میان حجابهای جهاز هاضمه، آزاد میسازی، مرا از دست هارون خلاص کن.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱۸
دو هزار درهم (بیست برابر خواستهی او) به او داد و به او فرمود: این پول را در تجارت و خرید و فروش «مازو» (دانههایی که برای رنگ کردن و دّباغی به کار میبرند) به کار بزن زیرا این کالا خشک است (و کمتر آسیب میبیند). فقیر همین کار را کرد و زندگیش را سامان بخشید.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱۷
امام رضا(ع) فرمود: با این که عقلهای مردم قابل مقایسه با عقل پدرم (امام کاظم) نبود، گاهی با غلامان سیاه خود در امور مشورت میکرد (و به رأی و فکر آنها احترام میگذاشت)...
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱۶
امام کاظم(ع) به کنار رفت و دو رکعت نماز خواند و دست به سوی آسمان بلند کرد و لبهایش را تکان داد (که معلوم بود دعا میکند) سپس برخاست، گاو را صدا زد و با نوک عصا یا پنجهی پا به آن گاو مرده زد، ناگهان آن گاو برخاست و راست ایستاد
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱۵
هارون برای حفظ ظاهر جمعی از بزرگان طالبیّین، عبّاسیّین و قضاة و سایر افراد را که تعدادشان 70 نفر بود طلبید و جنازهی امام کاظم(ع) را به آنها نشان داد و به آنها گفت: ببینید که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته است
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱۴
هارون پس از دریافت نامه عیسی، مأموری به بصره فرستاد و امام کاظم(ع) را از عیسی تحویل گرفت و به بغداد آورد و در آنجا به فضل بن ربیع (یکی از کارگزاران سطح بالای رژیم) تحویل داد، امام مدّتی طولانی درر زندان او به سر میبرد.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱۳
علّت عصبانیّت هارون این بود که به خوبی فهمیده بود که امام اگر آزاد باشد در اندیشه تشکیل حکومت اسلامی است، زیرا شواهد عینی نشان میداد که آن حضرت در هر فرصتی، حکومت طاغوت را نفی و محکوم میکند...
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱۲
علی بن یقطین به امامت موسی بن جعفر(ع) اعتقاد دارد و خمس مالش را در هر سال برای او میفرستد، و از جمله فلان لباس فاخر طلاباف را که شما امیر مؤمنان به او داده بودید، آن را در فلان وقت برای موسی بن جعفر(ع) فرستاده است.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱۱
هارون برای سرکوب مبارزان و آزادیخواهان آل محمّد(ص)، نقشههای فراوان طرح کرد، ولی نقشههای پوشالی او یکی پس از دیگری، خنثی شد، یکی از نقشههای او نمایش قدرت در مراسم حجّ بود که میخواست قدرت و صولت خود را به امام کاظم(ع) و مخالفان دیگر نشان دهد، ولی به طور عجیب شکست خورد.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱۰
گاهی بر اثر موعظهی پیری زاهد، از خود بیخود میشد و ریش و لباسش را از اشک چشمانش خیس میکرد، و زمانی آنچنان اسیر جاه و جلال و خشم و قلدری میشد که ریختن خون انسانهای والا برای او از ریختن خون یک پشه آسانتر بود و از آن لذّت میبرد.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۹
ربیع میگوید: من آن حضرت را نزد مهدی عبّاسی آوردم، او از جای برخاست و تجلیل و احترام شایانی از امام نمود و با آن حضرت معانقه كرد و در كنارش نشاند و عرض كرد: «ای ابوالحسن همین ساعت، امیرمؤمنان علی علیهالسّلام را در عالم خواب دیدم...
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۸
به مدینه برو و در آنجا بپرس «موسی بن جعفر» كیست، وقتی به خدمتش رسیدی، بگو كه فلان كس در علیای دمشق سلام رسانید و مرا به سوی تو فرستاده است... هر چه خواهی در نزد او است....
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۷
فردای آن روز، صبح زود با چوبی بلند كه در دست داشت از خانه بیرون آمد و خود را به دیوانگی زد و وارد بازار گردید، مردم دیدند آیتالله بهلول، لباس و عبا و عمامهاش، كج و معوج شده و چوبی به دست گرفته و بر آن سوار شده و فریاد میزند، از پیش رویم كنار روید تا اسبم به شما لگد نزند، مردم گفتند: حضرت بهلول، دیوانه شده است.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۶
ریطه گمان میکرد در آن خزانه، جواهرات و گنجینههای بسیار و بینظیر وجود دارد، سرانجام پس از مرگ منصور، همراه شوهرش به سوی آن خزانه رفت و درِ آن را گشود، ناگاه دیدند پیکر مقدّس بیش از صد نفر از سادات علوی که کشته شدهاند در آنجا کنار هم چیده شده و نام و نشان هر کدام در کنار آنها نوشته شده است...
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۵
آن حضرت، هرگز در برابر طاغوتها سر خم نکرد و تسلیم آنها نشد، بلکه درست در نقطهی مقابل آنها گام برمیداشت و آن چنان در برابر آنها - به خاطر نهی از منکر و محکوم نمودن کارهای ناشایستهی آنها- گرفته خاطر بود که به او «کاظم» میگفتند، چرا که نام او «موسی» بود و به او به خاطر تحمّل و مقاومت و ترشرویی در برابر طاغوتها و ستمگران، کاظم گفتند.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۴
من نزد آن درخت رفتم و پیام امام را به او ابلاغ کردم: ناگهان دیدم آن درخت زمین را میشکافد و به پیش میآید، نزدیک آمد و در برابر امام کاظم(ع) ایستاد. امام کاظم(ع) به آن درخت اشاره کرد: «برگرد»، آن درخت بازگشت و سر جای خود قرار گرفت.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۳
«پسرت موسی (امام کاظم) را دیدم نماز میخواند و مردم در پیش روی او، عبور و مرور میکردند، ولی موسی(ع) آنها را از عبور و مرور در جلو نمازگزار، نهی نمیکرد.»
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۲
حُمیده مانند شمش خالص طلا از ناپاکیها و ناخالصیها، پاک است، فرشتگان او را همواره نگهداری کردند تا به من رسید، به خاطر کرامتی که خدا نسبت به من و حجّت پس از من (فرزند او) عنایت فرمود.
نگاهی بر زندگی امام کاظم(ع)| ۱
امام موسی بن جعفر، حضرت کاظم(ع) در عین آن که انسان رئوف و مهربان بود، نسبت به طاغیان سرکش، خشمگین بود، در عین آن که استاد پارسیان بود، یکّهتاز میدان جهاد و عرصهی سیاست بود، هرگز فریب دغلبازان را نخورد و بیتفاوت نزیست...