داستان‌هایی از امام مهدی(عج)

شفای ابو راجح حمّامی توسط امام زمان(عج)
داستان‌هایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۱۰

شفای ابو راجح حمّامی توسط امام زمان(عج)

خبر سلامتی و دگرگونی عجیب او از پیری ضعیف به جوانی تنومند و قوّی، شایع شد، همگان فهمیدند، فرماندار حِلّه به مأمورینش دستور داد او را نزد او حاضر کنند، آنها ابو راجح را نزد فرماندار آوردند، ناگاه فرماندار دید: قیافه ابو راجح عوض شده، و کوچکترین اثر آنهمه زخمها در صورت و بدنش نیست...
آیت الله بافْقی در خدمت امام زمان(ع)
داستان‌هایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۹

آیت الله بافْقی در خدمت امام زمان(ع)

شب جمعه آقای بافقی(ره) به مسجد جمکران رفت و خدمت حضرت رسید، و روز جمعه به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم(ره) گفت: حضرت صاحب الزّمان(ع) وعده فرمودند: «فردا روز شنبه چهار صد عبا مرحمت بفرمایند».
امام خمینی(ره) در خدمت امام زمان(عج)
داستان‌هایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۸

امام خمینی(ره) در خدمت امام زمان(عج)

رفقای مخصوص، با شنیدن این پیام، به خدمت امام(ره)، رسیدند و بعد جریان مسافرت آنها به طرف کویت، و از آنجا به پاریس و سپس به ایران، و پیروزی انقلاب اسلامی، پیش آمد، که این رفقا همراه ایشان بودند که براستی عجیب خوابی و عجیب تعبیری!!
ملاقات امیر اسحاق استر آبادی با امام زمان(ع)
داستان‌هایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۷

ملاقات امیر اسحاق استر آبادی با امام زمان(ع)

در این هنگام شَبَحی از دور دیدم، همین که در این باره اندیشیدم، ناگاه در اندک زمانی، آن شَبَح نزد من حاضر شد، دیدم جوانی زیبا، است و لباس تمیز پوشیده و گندمگون است و سیمای بزرگان را دارد و بر شتری سوار است و همراهش ظرف آب است...
شفای بیمار توسط امام زمان (عج)
داستان‌هایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۶

شفای بیمار توسط امام زمان (عج)

شبی هنگام نماز عشاء، همه‌ی ما در یکجا جمع بودیم، که شنیدیم: پدرم فریاد زد: «صاحب خود را دریابید که همین لحظه از نزد من بیرون رفت» ما با شتاب از خانه بیرون پریدیم، هر چه دویدیم و به اطراف نگریستیم، او را ندیدیم...
دلداری امام عصر(عج) به یکی از دوستان
داستان‌هایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۵

دلداری امام عصر(عج) به یکی از دوستان

وقتی که به نزد آن حضرت شرفیاب شدم، دیدم پسری که چهره‌اش مانند ماه شب چهارده می‌درخشید، در آنجا نشسته بود، از نور جمالش آن چنان حیران و شیفته شدم که نزدیک بود جریان خودم را فراموش کنم...
نامه امام زمان(عج) به ابن مهزیار
داستان‌هایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۴

نامه امام زمان(عج) به ابن مهزیار

من با خود گفتم: پدرم وصیّت بی‌موردی نکرده است، من این اموال را به بغداد می‌برم و خانه‌ای در آنجا اجاره می‌کنم، و این اموال را در آنجا نگه می‌دارم تا امام بر حقّ برای من ثابت گردد، آنگاه آن اموال را به او می‌سپرم...
جستجو برای یافتن جانشین امام حسن عسکری(ع)
داستان‌هایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۳

جستجو برای یافتن جانشین امام حسن عسکری(ع)

ابو طالب به در خانه‌ی امام زمان(ع) (خانه امام حسن عسکری(ع)) رفت، و به وسیله‌ی سفیران آن حضرت، نامه‌ای برای او فرستاد، پاسخ آمد: «خدا تو را در مصیبت رفیقت (یعنی مرد مصری صاحب مال) پاداش نیک دهد، زیرا او از دنیا رفت، و مالش را به شخص امینی سپرد، و به او وصیّت کرد، تا در آن مال هرگونه (شرعاً) روا است، رفتار کند».
سیمای امام زمان(ع) در کودکی
داستان‌هایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۲

سیمای امام زمان(ع) در کودکی

روزی به حضور امام حسن عسکری(ع) رفتم، دیدم روی سکوئی در خانه‌اش، نشسته، و در طرف راست آن سکو، اطاقی بود و بر در آن پرده‌ای آویخته شده بود، عرض کردم: «ای آقای من! (بعد از شما) صاحب امر کیست؟»
ملاقات احمد بن اسحاق با امام زمان(ع)
داستان‌هایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۱

ملاقات احمد بن اسحاق با امام زمان(ع)

آن حضرت در دوران غیبت صغری (70 سال) با چهار نفر به تناوب، به طور مستقیم تماس داشت، و آنها که «نایبان چهارگانه» نام دارند، واسطه بین او و مردم بودند، که به ترتیب عبارتند از: عثمان بن سعید، محمّد بن عثمان، حسین بن روح و علی بن محمّد سیمری، و هنگام وفات علی بن محمّد سیمری، امام زمان(ع) به او دستور داد برای خود جانشین تعیین نکند.