داستانهایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۱۰
خبر سلامتی و دگرگونی عجیب او از پیری ضعیف به جوانی تنومند و قوّی، شایع شد، همگان فهمیدند، فرماندار حِلّه به مأمورینش دستور داد او را نزد او حاضر کنند، آنها ابو راجح را نزد فرماندار آوردند، ناگاه فرماندار دید: قیافه ابو راجح عوض شده، و کوچکترین اثر آنهمه زخمها در صورت و بدنش نیست...
داستانهایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۹
شب جمعه آقای بافقی(ره) به مسجد جمکران رفت و خدمت حضرت رسید، و روز جمعه به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم(ره) گفت: حضرت صاحب الزّمان(ع) وعده فرمودند: «فردا روز شنبه چهار صد عبا مرحمت بفرمایند».
داستانهایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۸
رفقای مخصوص، با شنیدن این پیام، به خدمت امام(ره)، رسیدند و بعد جریان مسافرت آنها به طرف کویت، و از آنجا به پاریس و سپس به ایران، و پیروزی انقلاب اسلامی، پیش آمد، که این رفقا همراه ایشان بودند که براستی عجیب خوابی و عجیب تعبیری!!
داستانهایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۷
در این هنگام شَبَحی از دور دیدم، همین که در این باره اندیشیدم، ناگاه در اندک زمانی، آن شَبَح نزد من حاضر شد، دیدم جوانی زیبا، است و لباس تمیز پوشیده و گندمگون است و سیمای بزرگان را دارد و بر شتری سوار است و همراهش ظرف آب است...
داستانهایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۶
شبی هنگام نماز عشاء، همهی ما در یکجا جمع بودیم، که شنیدیم: پدرم فریاد زد: «صاحب خود را دریابید که همین لحظه از نزد من بیرون رفت» ما با شتاب از خانه بیرون پریدیم، هر چه دویدیم و به اطراف نگریستیم، او را ندیدیم...
داستانهایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۵
وقتی که به نزد آن حضرت شرفیاب شدم، دیدم پسری که چهرهاش مانند ماه شب چهارده میدرخشید، در آنجا نشسته بود، از نور جمالش آن چنان حیران و شیفته شدم که نزدیک بود جریان خودم را فراموش کنم...
داستانهایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۴
من با خود گفتم: پدرم وصیّت بیموردی نکرده است، من این اموال را به بغداد میبرم و خانهای در آنجا اجاره میکنم، و این اموال را در آنجا نگه میدارم تا امام بر حقّ برای من ثابت گردد، آنگاه آن اموال را به او میسپرم...
داستانهایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۳
ابو طالب به در خانهی امام زمان(ع) (خانه امام حسن عسکری(ع)) رفت، و به وسیلهی سفیران آن حضرت، نامهای برای او فرستاد، پاسخ آمد: «خدا تو را در مصیبت رفیقت (یعنی مرد مصری صاحب مال) پاداش نیک دهد، زیرا او از دنیا رفت، و مالش را به شخص امینی سپرد، و به او وصیّت کرد، تا در آن مال هرگونه (شرعاً) روا است، رفتار کند».
داستانهایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۲
روزی به حضور امام حسن عسکری(ع) رفتم، دیدم روی سکوئی در خانهاش، نشسته، و در طرف راست آن سکو، اطاقی بود و بر در آن پردهای آویخته شده بود، عرض کردم: «ای آقای من! (بعد از شما) صاحب امر کیست؟»
داستانهایی از حضرت امام مهدی (ع) | ۱
آن حضرت در دوران غیبت صغری (70 سال) با چهار نفر به تناوب، به طور مستقیم تماس داشت، و آنها که «نایبان چهارگانه» نام دارند، واسطه بین او و مردم بودند، که به ترتیب عبارتند از: عثمان بن سعید، محمّد بن عثمان، حسین بن روح و علی بن محمّد سیمری، و هنگام وفات علی بن محمّد سیمری، امام زمان(ع) به او دستور داد برای خود جانشین تعیین نکند.