گفتارهای اخلاقی و اجتماعی |۵۱
اگر خمس واجب شد، ادا میکنند، ولی یک دینار در راه صدقات مستحب نمیدهند. اگر فقیری نزد آنها از گرسنگی جان بدهد، میگویند: چیزی بر ذمهی ما نیست! اگر به او بگویند: این شخص الآن از نداشتن دارو میمیرد، میگوید: به من چه! خدا ان شاءالله اصلاح کند، بعضی اوقات یک حمد شِفا هم برایش میخوانَد و تشریف میبَرَد!
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۵۰
حضرت در روز اوّل و دوم جوابی نداد. روز سوم هنگام عبور امیرالمؤمنین(ع) به آن زن اشاره فرمود که مشکلاتت را بگو. آن زن سخن پیشین خود را تکرار کرد. حضرت فرمود: تو را به پاس کَرَم و سخاوت پدرت بخشیدم. هرگاه امینی پیدا کردم، تو را میفرستم. این بود تا جماعتی از قبیلهی «قضاعه» به مدینه آمدند، حضرت آن دختر را جامه بپوشانید و زاد و راحله بداد و با قافله روانه کرد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۹
به خدا قسم! در جهان دیگر بیشتر به آن احتیاج دارید، پس این قدر بخل نورزید. وقتی دستتان از دنیا کوتاه شد، مالتان به دست دیگران میافتد و با کمال عیش و عشرت، مشغول طرب با آن میشوند؛ گاهی هم فحشی نثار روح مطهر شما میکنند! آنگاه پشیمان خواهید شد، ولی پشیمانی دیگر سودی ندارد، باید در این دنیا ذخیره نمایید؛ از گذشتگان عبرت بگیرید. «شَدّاد» و «فرعون» با آن همه ثروت و سلطنت چه شدند! قارون با اموالش چه شد! شما را به خدا قسم! از خواب غفلت بیدار شوید. اینها افسانه نیست؛ آیات و اخبار است.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۸
مال نیز در زندگی و حیات اجتماع به منزلهی خون در بدن انسان است. افراد اجتماع باید همه بکوشند کنند تا مالی تهیه شود و این مال به دست عدهای که قلب اجتماع را تشکیل میدهند بیفتد. اگر افراد کوشش نکنند، مالی برای غنی تهیه نمیشود، همچنین اگر ثروتمندان خونِ اجتماع را گرفته، پس ندهند جامعه به سکتهی مزاج مبتلا میشود. دین اسلام، ملت واحد تشکیل داده و گفته همه با هم برادر و اعضای یک پیکرند.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۷
حاصل این حق آن است که هر کسی که توانایی دارد به اندازهی درآمد خویش مقداری را معین کند و هر جمعه یا هر روز یا هر ماه، به مصرف فقرا و درماندگان برساند و کسی که زارع و کشاورز است، هنگام برداشت غَلّه و میوه اگر فقیری را میشناسد، قدری به آنها بدهد. این حقّی است برای فقرا بر عهدهی اغنیا. البته در وجوب یا استحباب آن بین علما اختلاف وجود دارد. همچنین در مقدار آن حق، جماعتی قائل به وجوب شدهاند و بر فرض هم که مستحب باشد، مستحب مؤکد است.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۶
پرداخت زکات از علائم ایمان و اسلام شمرده شده و رستگاری به پرداخت زکات است و کسانی که زکات ندهند، متجاوز و متعدی شمرده شدهاند، اما اگر زکات دادند و نماز خواندند آنها برادران شما در دین هستند. در روایات به ما رسیده که: هر کس نماز نخواند، بیایمان از دنیا میرود؛ همانگونه که هر کس یک قیراط زکات بر گردنش باشد و از دنیا برود، بیایمان از دنیا رفته است.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۵
آن زن بیخبر چون برخاست، بدنش پیدا شد! یهودیان خندیدند. آن زن صیحهای کشید. مردی از مسلمانان چون این را بِدید، آن جهود را به کیفر این کار زشت بکُشت. یهودیان از هر سو مجتمع شده، آن مسلمان را کشتند. چون خبر به پیامبر رسید، جنگ را آغاز کرد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۴
یکی از مقاصد مهمّ انبیا و رسولان الهی، جلوگیری از ظلم و تعدی و برقراری عدالت بوده است. چون با اندکی تأمل میتوان دریافت که تمام عالم بر اساس نظم و عدالت میچرخد و هر چیز در این عالم، حساب معیّنی دارد و خداوند که عادل علی الاطلاق است حکمتش اقتضا کرده که موجودی مختار به نام انسان خلق کند و به او دستور دهد که عادل باشد و کار خودش را بر طبق نظام کلی عالم برقرار کند. این دنیا، دارِ عمل است.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۳
تو یک چیز را برای من ضمانت کن، من سه چیز را برایت ضامن میشوم. ضمانت کن که هر یک از دوستان ما را دیدی، احترام کنی و حاجتش را برآوری، من ضامن میشوم که هرگز سقف زندان بر سرت سایه نیفکند و تیزی شمشیر، پیکرت را فرا نگیرد و فقر و تنگدستی، به خانهات راه نیابد. ای علی! هر کس مؤمنی را شاد کند، خدا و پیامبر و ما را شاد کرده است.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۲
پس شهادت بر طبق حق، یکی از وظایف مسلمانان است. مسلمانِ با وجدان، خیلی باید دقت کند که اگر در موضوعی علم داشت شهادت بدهد وگرنه سکوت کند و حقّ کسی را ضایع نکند. مطلب دیگر اینکه وقتی بناست شهادتی داده شود، تنها باید نزد حاکم ادای شهادت کند و حق ندارد هر جا مینشیند آبروی شخص را بریزد و مرتکب غیبت شود؛ همانگونه که در روایات آمده بود. وضع شهادت نزدِ ما مسلمانها کاملاً تغییر کرده است.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۱
همانطور که اشاره شد، هر فردی از افراد انسان باید به حقِّ خود قانع باشد و به حقوق دیگران تعدی نکند تا زندگی انسانها به خوبی اداره شود. اگر افراد به حقِّ خود قانع نباشند، نزاع و اختلاف در جامعه پدید میآید. لذا آن جامعه به کسانی که فصل خصومت کنند و جلوی تعدی را بگیرند، نیاز دارد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۰
گروهی نیز که گمان میکردند با عدالت نمیشود زندگی کرد، به اشتباه خود پی میبرند، لذا میفهمند که درستی و راستی بهتر است. آنها هم خوب میشوند. ما مردم ذاتاً خوب هستیم، و وقتی خوبی را ببینیم، تشویق میشویم. ازاینرو، جامعهی ما به طرف خوبی میرود و هر یک به دیگری تأسّی میکند.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۳۹
ما همواره داد از ظلم و تعدی و بیعدالتی میزنیم و از زندگی و رفتار اشخاص، اظهار نارضایی میکنیم و از برخورد اشخاص از قبیل دکتر و کاسب و تاجر و زارع و نوکر و ارباب، ناراضی هستیم. با این حال، روز به روز هم ظلم و ستم زیادتر میشود! علت این امر، چند چیز است: اول اینکه هیچکدام حاضر نیستیم به نظم و قانون مقیّد باشیم و در زندگی، افسارگسیخته نباشیم.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۳۸
دانهی گندمی را که دهقان در خاک میکارد چندی زیر خاک پنهان است، سپس رشد میکند و سبزهی نازکی از خاک بر میدمد. آنگاه نمو میکند تا ساقه میگیرد و خوشه میدهد و حاصلش میرسد. پس همین ثمر در تخم گندم بود، ولی در حال کُمون بود و برای بروزش مدتی لازم بود. همینطور است بیماریها؛ هر بیماری از زمانی که وارد بدن انسان میشود، تا زوالش چهار مرحله دارد: کمون، بروز، توقف و انحاط. همچنین است اعمال انسان.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۳۷
هنگامی که مسلمانان در صدد حمله به شام و فلسطین بودند، این دو ناحیه تحت نفوذ روم شرقی بود. فرمانداران رومی با مردم بدرفتاری میکردند و از هیچ گونه سختگیری دربارهی آنها دریغ نمیکردند. مردم از جور رومیان به تنگ آمده بودند و میخواستند به هر وسیلهی ممکن از قید بندگی آنها خلاص شوند.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۳۶
اگر ستمکاران تمام آنچه را روی زمین است، مالک باشند و همانند آن بر آن افزوده شود، حاضرند همه را فدا کنند تا از عذاب شَدید روز قیامت رهایی یابند و از سوی خدا برای آنها اموری ظاهر میشود که هرگز گمان نمیکردند. در آن روز اعمال بدی را که انجام دادهاند، برایشان آشکار میشود و آنچه را استهزا میکردند بر آنها واقع میگردد.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۳۵
مسائل شرعی را اشتباه نگوید و اخلاق مردم را فاسد نکند، چون پیشوای دین مردم است. اگر خوب باشد مردم به او اقتدا میکنند و اگر بد باشد مردم از دین، بریء میشوند. همین طور حاکم، راوی و شاهد باید عادل باشند. موضع چهارم، عدالت اجتماعی است؛ یعنی باید مَلَکهی عدالت بر اجتماع حکومت کند. مردم جامعه سعادتمند و زندگی آنها با آسایش همراه باشد. ولی اگر عدالت بر جامعه، حکومت نکند و مردم و حاکمان در طرف افراط یا تفریط باشند، جامعه هرگز روی خوشی و سعادت را نخواهد دید.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۳۴
هرگاه دو موجود با هم شباهت و سنخیت نداشته باشند، با یکدیگر الفت نمیگیرند، بلکه از هم میرمند و با هم میجنگند، اما به اندازهی شباهت و سنخیت با هم انس میگیرند. از این جهت، افراد یک نوع ـ مانندِ «کبوتر با کبوتر، باز با باز» ـ با هم بهتر انس میگیرند تا نوعی با نوع دیگر. طبق این قاعده، افراد انسان باید با هم الفت بگیرند، زیرا اوّلاً از حیث خلقت مانند یکدیگر هستند و فقط تفاوت اندکی در رنگ و قیافه دارند.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۳۳
این نکته ناگفته نماند که مقصود این نیست که انسان، همهی مردم را خوب بداند و با کمال سادگی دین و دنیای خود را به آنها تسلیم کند، زیرا این کار هم خلاف عقل و دین است که آدمی تسلیم اشخاصی نیازموده و نشناخته، شود و به آنها اعتماد کند. مراد این است که آنها را بد ندانید، ولی تا هنگامی که خوبی آنها ثابت نشده، خوب هم ندانید.
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۳۲
مراء، گاهی با ایرادگرفتن بر الفاظ دیگران، حاصل میشود؛ مثلاً شخصی واژهای را اشتباه، ادا میکند اینکه ما با صدای بلند به او بگوییم: آقا! این لفظ اشتباه است، خوب بود قبلاً حرفزدن را یاد بگیرید، بعد صحبت کنید! و به این طریق او را شرمنده کنیم. ولی بعضی اوقات بر مطلب کسی ایراد میگیریم؛ مثل اینکه مطلبی تاریخی یا سیاسی یا اقتصادی میگوید، بر او اعتراض میکنیم.