قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۳
بعد، ما از محضر امام بيرون آمديم. در بين راه، يكی از منافقين كه ميان جمعيت بود با زخم زبان و طعنه گفت: كار اينها عجیب است. از یک طرف، ادّعا میكنند كه زمين و آسمان در اختيار ماست و ما مستجاب الدّعوه هستیم و هر چه بخواهیم، فوراً انجام میگیرد و از طرف دیگر علیّ بن الحسین(ع) اظهار عجز میكند و میگويد نمیتوانم مشكل اين برادر ايمانی را حلّ کنم و او را از گرفتاری نجات دهم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۲
امّا بايد از آنها پرسيد: آيا پيامبر كه خود عرب است، از رسم عرب خبر نداشت كه ابتدا آن مأموريت را به ابوبكر كه از خانوادهاش نيست، داد؟ آيا اشتباه كرده و بعد فهميده است؟ وانگهی، ابوبكر چرا از اين كار كه رسم عرب بوده، ناراحت شده است؟ علاوه بر اين، خودشان نقل میكنند كه رسول خدا(ص) فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و از طرف خدا دستور داد كه برای ابلاغ اين پيام، مردی را بفرستم كه او از من است و من از او.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۱
در سال نهم هجری، سورهی برائت كه نهمين سوره بر حسب ترتيب جمعی است، نازل شد و دستور اعلان برائت از مشركين صادر گرديد مبنی بر اينكه به كلّی بايد بساط مشركين از مكّه برچيده شود و هيچ مشركی در مكّه نماند و مشركان در مناسک حجّ نيز شركت نكنند؛ لذا رسول اكرم(ص) از جانب خدا مأمور شد..
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۰
اميرالمؤمنين(ع) پيشنهاد آنها را پذيرفت و به محضر مقدّس پیامبر اکرم(ص) مشرّف شد. سلام كرد و نشست و سرش را پايين انداخت، در حالی كه چهرهاش از شرم و حيا سرخ شده بود. رسول خدا(ص) فرمود: علی، حرفی داری؟ اگر حاجتی داری، بگو. عرض كرد: يا رسول الله، من از كودكی در دامن شما پرورش يافتهام.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۹
رسول خدا(ص) از بيان تهديدآميز آيه سخت متأثّر و گريان شد و اصحاب نيز به گريه افتادند، در حالی كه از علّت تأثّر آن حضرت آگاه نبودند و هيبت مقام نبوّت نیز مانع از استفسار بود تا اينكه جناب سلمان(ع) گفت: کلید حلّ مشكل به دست من است؛ من خدمت حضرت صدّیقه مشرّف میشوم و از وی تقاضا میكنم كه پدر را ملاقات كند؛ چرا كه میدانم پدر از ديدار دخترش خوشحال میشود و حزن و اندوه از قلبش مرتفع میگردد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۸
عبّاس از شنيدن اين حرف از برادرزادهی خود علیّ جوان، سخت برآشفت، آنگونه كه نتوانست بنشيند. از جا برخاست و دامنكشان به حضور پيامبراكرم(ص) آمد و بدون مقدّمه گفت: آيا نمیبينی علی با من چگونه حرف میزند؟ رسول اکرم(ص) با مشاهدهی ناراحتی عمو فرمود: علی را صدا كنيد. اميرالمؤمنين(ع) آمد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۷
و من میدانم از چه راهی شما را اصلاح كنم و كجی شما را راست گردانم و برای جنگ با دشمن آماده سازم (میتوانم مانند جبّاران ستمگر، برای پيشرفت مقاصد خود، بعضی از شما را بكشم يا زندانی كنم تا عبرت گيريد و از ترس اطاعتم كنيد).
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۶
يعنی، اكنون كه شاه مشتری من شده ، به قيمت مشتری حرف میزنم نه به حساب متاع خودم. متاع من ارزان است امّا مشتریِ امروز من گران و به اين زودی و سادگی در دسترس نيست. شاه از اين تعبير عالمانه و آگاهانهی او خيلی خوشش آمد و بيش از آن مقداری كه میخواست به او داد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۵
امام سیّدالسّاجدین(ع) در حال نماز چنان با توجّه به جمال و جلال خداوند راز دل میگفت كه وقتی كودكش در چاه افتاد و سر و صدا از خانه برخاست و با كمک همسايهها بچّه را از چاه بيرون آوردند، حضرت همچنان در نماز بود. پس از نماز، دست بستهی کودک را ديد، وقتی از علّت آن جویا شد، فرمود: اصلاً متوجّه نشدم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۴
قرآن كريم با نقل اين داستان توجّه میدهد که یک مسلمان واقعی وقتی «اللهاکبر» میگوید بايد همه چيز و همه كس در نظرش كوچک گردد و تنها خدا را بزرگ ببيند و بس؛ هيچ چيز جز خدا نتواند بر وجودش حاكم شود و از خدا جدايش كند؛ آن طور كه كارد برنده و تيز نتوانست توجّه زنان مصری را از يوسف منصرف سازد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۳
آن پاکشدگان به تطهير الهی هرگز عملی را از نظر ما گناه محسوب میشود انجام نمیدهند امّا از آنجا كه خود را هميشه و در همه حال در محضر خدا میبينند، تمام امور مباح از جمله خوردن مقداری غذا و ميل اندک به خواب و استراحت را برای خود تقصير و گناه محسوب میكنند و لذا از خدا آمرزش میخواهند.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۲
اينک بسياری از مردم ما نه بيابان هولناک دنیا را شناختهاند، نه خبری از عواقب عالم پس از مرگ دارند و نه به موقعیّت خود در وادی حیرت و ضلالت و بیماری خود پی بردهاند؛ امّا به جای اينكه در پی راهنمايان معصوم الهی باشند و آنها را بشناسند و دست به دامنشان بزنند تا از گمگشتگی رهايی يابند و به نسخهی آن اطبّای حاذق آسمانی عمل كنند تا بیماریهای کشندهی خود را برطرف سازند...
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۱
به قول غزّالی از علمای بزگ اخلاق، مانند این است که مثلاً از گفتهی كسی مطمئن شويد كه عقربی داخل جامهی شما شده است، چه میکنید؟ طبيعی است فوراً برمیخيزيد و جامه از تن میكَنيد و به هر نحوی آن جانور گزنده را از بين میبريد تا از نيش هلاککنندهاش آسيب نبينيد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۰
اهل بيت(ع) چنان طهارت همهجانبهی ظاهری و باطنی و جسمی و روحی دارند كه طبق روايات متعدّدی که از رسول خدا(ص) رسیده است، میتوانند حتّی در حال جنابت وارد مسجدالنّبی بشوند؛ چون از جمله ويژگیهای مسجدالحرام و مسجدالنّبی این است که زن حائض و شخص جُنُب شرعاً جواز ورود به آنجا را ندارند امّا در ساير مساجد، ورود حائض و جنب ممنوع نيست...
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۸۹
پيداست كه تكرار اين عمل هر روز در مدّت شش يا نه ماه برای اين بوده است كه كاملاً مصداق واقعی آنها و اشخاص آنها را مشخّص کند تا بعداً در شناختن آنها و شأن نزول آیهی تطهیر، شکّ و تردیدی پیش نیاید و همه بدانند که این آیه تنها دربارهی اهل خانهی علیّ و فاطمه(س) نازل شده است ...
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۸۸
اينجا ممكن است اين شبهه در برخی از اذهان به وجود آيد كه طهارت ذاتی مستلزم جبر است. جواب اين است كه اين حقيقت نبايد هيچگاه فراموش نشود كه انبياء و امامان(ع) انسان خلق شدهاند و انسان موجودی مختار است و خصيصهی اختيار، يعنی آزادی در فكر و اراده و عمل، هيچگاه از انسان سلب نمیگردد؛ زيرا در صورت سلب اختيار، ديگر انسان نخواهد بود؛ ليكن انسانها از حيث معرفت و شناخت، آثار و پيامدهای فكر و اراده و عمل با هم متفاوتند.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۸۷
يكی از بزرگترين مغزهای متفکّر جهانی ـ در مورد روح معتقد است كه نفس از اوّل مجرّداً خلق شده است و روحانیّة الحدوث است؛ از آن طرف، مرحوم صدرالمتألّهين ـ كه او نيز از اعاظم حكما و فلاسفهی اسلامی است ـ اعتقاد دارد که نفس «جسمانیّةالحدوث» و «روحانیّةالبقاء» است؛ يعنی ابتدا جسمانی حادث گشته و سپس مجرّد شده است.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۸۶
بنابراين بشر عادی میتواند در مسير تفكّر و تحقيقات علمی دچار لغزش شود امّا خاندان عصمت(ع) از اين لغزش در امانند و هيچگاه حوزهی درک آنان به خلاف واقع راه نمیيابد؛ چون با خالق هستی ارتباط دارند و از دريچهای كه خالقشان به فضای جانشان باز كرده عالم را مشاهده میكنند و لذا جز حقيقت نمیبينند.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۸۵
آيا انصافاً ما مسلمانيم؟ زندگی ما صِبْغَهی الهی و رنگ اسلامی دارد؟ اگر هماكنون امام زمان ـ عجّلاللهُ تعالی فرجهالشّریف ـ در میان ما ظاهر شوند، زندگی ما را به عنوان زندگی يک مسلمان میپسندند؟ وضع بازارها و خيابانها، خانوادهها و اختلاط مردان و زنان، فرهنگ و جامعهی ما را قبول دارند؟ و دردناکتر اينكه باور نداريم از مسير حركت منحرف شده است.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۸۴
تدريجاً قوّت ايمان مردم رو به كاستی میگذارد و هوی به جای خدا در دلها حاكم میشود، دنيا بزرگترين آرزوی مردم میگردد، تمام حركتها و فعّالیّتهای آنان بر محور دنيا میچرخد تا آنجا كه به وظايف دينی و اعمال عبادی هم رنگ دنيا میزنن...