قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۹
امام(ع) فرمود: ما چنانيم كه اگر خدا فقيرمان كند، فقر را دوست داريم و اگر ثروتمان دهد، ثروت را دوست داریم؛ اگر بيماری دهد، بیماری را؛ صحّت دهد، صحّت را؛ جوانی دهد، جوانی را؛ پيری دهد، پيری را؛ اگر زنده نگه دارد، زندگی را و اگر مرگ دهد، مرگ را میپسنديم. ما راضی به قضای خدا و تسليم امر خدا هستيم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۸
حال، اگر بگوييم امام به اذن خدا مردهها را زنده میكند و زندهها هم به ارادهی امام نفس میكشند، آيا غُلُوّ كردهايم و امام را همشأن خدا قرار دادهايم؟ مقصود از اذن خدا اين است كه خداوند تكويناً اين قدرت را به امام داده كه با ارادهاش میتواند در عالم تصرّف کند، بيمار را شفا بدهد و هر حاجتی از حاجتمندان را روا كند.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۷
«آيا [كسانی كه به مبدأ و معاد ايمان ندارند و در آیهی قبل، به آنها اشاره شده است ارزشمندند يا] كسی كه در طول شب در سجده و قيام اطاعت [خدا] میکند [و] از آخرت میترسد و به رحمت خدا اميدوار است؟ بگو آيا كسانی كه میدانند و كسانی كه نمیدانند يكسانند؟ تنها خردمندانند كه پندپذيرند».
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۶
مارقين، همان خوارج نهروان، دوازده هزار نفر بودند كه بعد از داستان حكميّت رودرروی امام ايستادند و به محاربه با امام پرداختند. تاريخ خوارج بهراستی از عجايب تاريخ اسلام است؛ زيرا آنها جمعيّتی نه كافر بودند نه منافق، بلكه متعبّدانی پرهيزكار بودند كه ارتكاب كبيره را نه تنها فسق بلكه كفر میدانستند.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت |۱۰۵
حضرت صدّیقهی کبری(س) به خدمتكار خانهاش چنين فرمود: اين حديث با حسن و حسينم برابری میكند؛ در صورتی كه دو عبارت بيشتر نيست...
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۴
بعضی در سخن گفتن، به راستی، قهّار و سوار بر مركب كلامند و بعضی ناتوان و همچون پيادگانند. در روز قيامت، زبانآوران به آثار سوء زبانآوری تربيت نشده پی میبرند كه زبان طَلِق (رها) چه بلایی بر سرشان آورده است؟! آرزو میکنند ای کاش لال بودیم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۳
بعد، ما از محضر امام بيرون آمديم. در بين راه، يكی از منافقين كه ميان جمعيت بود با زخم زبان و طعنه گفت: كار اينها عجیب است. از یک طرف، ادّعا میكنند كه زمين و آسمان در اختيار ماست و ما مستجاب الدّعوه هستیم و هر چه بخواهیم، فوراً انجام میگیرد و از طرف دیگر علیّ بن الحسین(ع) اظهار عجز میكند و میگويد نمیتوانم مشكل اين برادر ايمانی را حلّ کنم و او را از گرفتاری نجات دهم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۲
امّا بايد از آنها پرسيد: آيا پيامبر كه خود عرب است، از رسم عرب خبر نداشت كه ابتدا آن مأموريت را به ابوبكر كه از خانوادهاش نيست، داد؟ آيا اشتباه كرده و بعد فهميده است؟ وانگهی، ابوبكر چرا از اين كار كه رسم عرب بوده، ناراحت شده است؟ علاوه بر اين، خودشان نقل میكنند كه رسول خدا(ص) فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و از طرف خدا دستور داد كه برای ابلاغ اين پيام، مردی را بفرستم كه او از من است و من از او.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۱
در سال نهم هجری، سورهی برائت كه نهمين سوره بر حسب ترتيب جمعی است، نازل شد و دستور اعلان برائت از مشركين صادر گرديد مبنی بر اينكه به كلّی بايد بساط مشركين از مكّه برچيده شود و هيچ مشركی در مكّه نماند و مشركان در مناسک حجّ نيز شركت نكنند؛ لذا رسول اكرم(ص) از جانب خدا مأمور شد..
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۱۰۰
اميرالمؤمنين(ع) پيشنهاد آنها را پذيرفت و به محضر مقدّس پیامبر اکرم(ص) مشرّف شد. سلام كرد و نشست و سرش را پايين انداخت، در حالی كه چهرهاش از شرم و حيا سرخ شده بود. رسول خدا(ص) فرمود: علی، حرفی داری؟ اگر حاجتی داری، بگو. عرض كرد: يا رسول الله، من از كودكی در دامن شما پرورش يافتهام.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۹
رسول خدا(ص) از بيان تهديدآميز آيه سخت متأثّر و گريان شد و اصحاب نيز به گريه افتادند، در حالی كه از علّت تأثّر آن حضرت آگاه نبودند و هيبت مقام نبوّت نیز مانع از استفسار بود تا اينكه جناب سلمان(ع) گفت: کلید حلّ مشكل به دست من است؛ من خدمت حضرت صدّیقه مشرّف میشوم و از وی تقاضا میكنم كه پدر را ملاقات كند؛ چرا كه میدانم پدر از ديدار دخترش خوشحال میشود و حزن و اندوه از قلبش مرتفع میگردد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۸
عبّاس از شنيدن اين حرف از برادرزادهی خود علیّ جوان، سخت برآشفت، آنگونه كه نتوانست بنشيند. از جا برخاست و دامنكشان به حضور پيامبراكرم(ص) آمد و بدون مقدّمه گفت: آيا نمیبينی علی با من چگونه حرف میزند؟ رسول اکرم(ص) با مشاهدهی ناراحتی عمو فرمود: علی را صدا كنيد. اميرالمؤمنين(ع) آمد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۷
و من میدانم از چه راهی شما را اصلاح كنم و كجی شما را راست گردانم و برای جنگ با دشمن آماده سازم (میتوانم مانند جبّاران ستمگر، برای پيشرفت مقاصد خود، بعضی از شما را بكشم يا زندانی كنم تا عبرت گيريد و از ترس اطاعتم كنيد).
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۶
يعنی، اكنون كه شاه مشتری من شده ، به قيمت مشتری حرف میزنم نه به حساب متاع خودم. متاع من ارزان است امّا مشتریِ امروز من گران و به اين زودی و سادگی در دسترس نيست. شاه از اين تعبير عالمانه و آگاهانهی او خيلی خوشش آمد و بيش از آن مقداری كه میخواست به او داد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۵
امام سیّدالسّاجدین(ع) در حال نماز چنان با توجّه به جمال و جلال خداوند راز دل میگفت كه وقتی كودكش در چاه افتاد و سر و صدا از خانه برخاست و با كمک همسايهها بچّه را از چاه بيرون آوردند، حضرت همچنان در نماز بود. پس از نماز، دست بستهی کودک را ديد، وقتی از علّت آن جویا شد، فرمود: اصلاً متوجّه نشدم.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۴
قرآن كريم با نقل اين داستان توجّه میدهد که یک مسلمان واقعی وقتی «اللهاکبر» میگوید بايد همه چيز و همه كس در نظرش كوچک گردد و تنها خدا را بزرگ ببيند و بس؛ هيچ چيز جز خدا نتواند بر وجودش حاكم شود و از خدا جدايش كند؛ آن طور كه كارد برنده و تيز نتوانست توجّه زنان مصری را از يوسف منصرف سازد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۳
آن پاکشدگان به تطهير الهی هرگز عملی را از نظر ما گناه محسوب میشود انجام نمیدهند امّا از آنجا كه خود را هميشه و در همه حال در محضر خدا میبينند، تمام امور مباح از جمله خوردن مقداری غذا و ميل اندک به خواب و استراحت را برای خود تقصير و گناه محسوب میكنند و لذا از خدا آمرزش میخواهند.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۲
اينک بسياری از مردم ما نه بيابان هولناک دنیا را شناختهاند، نه خبری از عواقب عالم پس از مرگ دارند و نه به موقعیّت خود در وادی حیرت و ضلالت و بیماری خود پی بردهاند؛ امّا به جای اينكه در پی راهنمايان معصوم الهی باشند و آنها را بشناسند و دست به دامنشان بزنند تا از گمگشتگی رهايی يابند و به نسخهی آن اطبّای حاذق آسمانی عمل كنند تا بیماریهای کشندهی خود را برطرف سازند...
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۱
به قول غزّالی از علمای بزگ اخلاق، مانند این است که مثلاً از گفتهی كسی مطمئن شويد كه عقربی داخل جامهی شما شده است، چه میکنید؟ طبيعی است فوراً برمیخيزيد و جامه از تن میكَنيد و به هر نحوی آن جانور گزنده را از بين میبريد تا از نيش هلاککنندهاش آسيب نبينيد.
قصهها و نکتهها پیرامون امامت | ۹۰
اهل بيت(ع) چنان طهارت همهجانبهی ظاهری و باطنی و جسمی و روحی دارند كه طبق روايات متعدّدی که از رسول خدا(ص) رسیده است، میتوانند حتّی در حال جنابت وارد مسجدالنّبی بشوند؛ چون از جمله ويژگیهای مسجدالحرام و مسجدالنّبی این است که زن حائض و شخص جُنُب شرعاً جواز ورود به آنجا را ندارند امّا در ساير مساجد، ورود حائض و جنب ممنوع نيست...