شرح زیارت جامعه کبیره | ۵۷
ما جاهلان در مقام كسب علم (اگر اطلاق كلمهی علم به انباشتههای ذهنی ما صحیح باشد) دست گدايی به سوی امثال خود دراز میکنیم و از گفتهها و نوشتههای اين و آن، كه همانند خودمان تهیدستان جايزالخطا هستند، اندكی میگيريم و در وعاء ذهن خود میگنجانيم و اين پستترين نوع تعلّم است و جز اين نيز راهی نداريم و چارهای جز گدايی از افكار افرادی همچون خود و احياناً آميختن آن با اوهام شخصی خود نمیيابيم.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۵۶
اگر ما بفهميم كه زخم معده داريم، به فكر علاجش میافتيم و به اطبّای داخل و خارج مراجعه میكنيم تا بهبود يابيم؛ ولی اكثر ما نفهميدهايم كه بيماری حبّ دنيا به مراتب كشندهتر از بیماریهايی چون وبا و سرطان است؛ چرا كه نتيجهاش هلاكت جاودان است. حضرت عيسی(ع) با يارانشان میرفتند؛ به شهری رسيدند كه به كلّی ويران گشته بود و تمام اهالی آن مرده بودند و اجسادشان بر زمين مانده بود.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۵۵
همانطور كه انبياء(ع) از طريق ارتباط با عالم غيب وحی تشريعی را میگيرند و ابلاغ میكنند، ائمّهی دین(ع) نيز از طريق ارتباط با عالم غيب وحی تبيينی را میگيرند و به تشريح و تبيين وحی تشريعی میپردازند و اين هر دو نوع وحی احتياج به صفت عصمت دارد تا مصون از سهو و خطا در اخذ و ابلاغ باشد.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۵۴
فرمود: بگو ببينم اگر تمام دنيا را پر از نقره كنند و به تو بدهند، حاضری آن محبّتی را كه به ما داری از دل بيرون كنی؟ گفت: نه، به خدا قسم، اگر همه را هم طلا كنند، من حاضر نيستم محبّت و ولایت شما را از دست بدهم.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۵۳
اگر ما در اصطلاح خويش به ذرّیّهی پيامبراكرم(ص) سيّد میگوییم، از آن نظر است كه آنها در ميان مسلمانان به خاطر شرف انتسابشان به رسول خدا(ص) و صدّیقهی کبری(س) محترم و معزّزند و سیّد و آقا شناخته میشوند، لذا به امامان(ع) میگوییم شما سادةالولاة هستيد؛ يعنی ما شما را بزرگ و محترم و جليلالقدر میشناسيم و والی میدانیم.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۵۲
آن ارتباط نبیّ را تعبیر به «وحی» میکنیم و از ارتباط امام تعبير به «الهام» میکنیم و اگر هر دو هم وحی باشد، وحی نبیّ وحی تشريع است و وحی امام وحی تبيين؛ يعنی نبیّ شريعت را از طريق وحی میگيرد و به بشر ابلاغ میكند و امام آن شريعت را از طريق وحی برای مردم تبيين میكند و هر دو مصون از خطا و معصومند.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۵۱
اكنون حال جنابت و اجنبی شدن و بيگانه گشتن از خدا در بسياری از ما مردم به وجود آمده است و آن چنان غرق در لذّات فريبندهی دنيا شدهايم كه به كلّی از خدا بيگانه و اجنبی گشتهايم و به جنابت روحی عجيبی مبتلا شدهايم و لذا به حريم مقدّس خود راهمان نمیدهند. مگر نه اين است كه آدم جنب با حال جنابت نه حقّ خواندن نماز دارد، نه حقّ ورود به مسجد و حرم امامان و نه حقّ تماسّ با كتابت قرآن؟ ابتدا غسل و تحصيل طهارت و سپس تقرّب به نماز و مسجد و قرآن و حرمهای امامان(ع).
شرح زیارت جامعه کبیره | ۵۰
تقريباً دارندهی ملكهی عصمت در برابر گناه و معصيت دارای چنين حالی است. گناه ـ که به نظر ما لذّتبخش است و طبعاً هم گرایش به آن داریم، منتهی از ترس جهنّم یا از ترس مردم مرتکب آن نمیشویم ـ در نظر انسان معصوم، تنفّرانگیز و مشمئزّکننده است. در اینجا مثال ديگری ذكر میکنیم: در نظر بگيريد آبی صاف و زلال است امّا میدانیم كه داخل آن آب، لباسهای بيماران مبتلا به جذام را شستهاند.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۹
ديدم كسی وارد شد و به آن آقا گفت: شريف در حال احتضار است، تشريف بياوريد. من تا اين خبر را شنيدم، حركت كردم به طرف مكّه و يكسره به قصر ملک وارد شدم. ديدم او در حال احتضار است و علما و قضات اهل سنّت در اطرافش نشستهاند و دارند به طريق تسنّن او را تلقين میكنند ولی او هيچ حرفی نمیزند؛ پسرش هم كنار بسترش نشسته و خيلی متأثّر است.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۸
اگر چه در اثر اطاعت از فرمان خدا و ترک حرام، متاع اندكی از حلال بماند، ولی همين سود حلال اندک كه خدا امضا كرده، برای شما بهتر از حرام بسيار است. بايد خدا خير و بركت بدهد، نه زيادی مال. اگر چه با سود حلال اندک نمیتوانيد تجمّل فراهم كنيد و مسكن و مركب عالی به دست آوريد، ولی آنچه خير دنيا و آخرت شما را فراهم میكند، همان (بقیّة الله) است؛ يعنی، همان سود اندكی است كه از ممرّ حلال و با رضای خدا به دست میآيد.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۷
راشد مشتقّ از «رُشْد» است. رشد آن بصيرت و روشنبينی خاصّی است که در انسان پيدا میشود و انسان در اثر آن میتواند مصالح و مفاسد و سود و زيان را هم در زندگی شخصی خود هم در زندگی ديگران تشخيص بدهد. به چنين كسی رشيد و راشد میگويند؛ يعنی، دارای صفت رشد و لياقت، صلاحیّت، شايستگی، بصيرت و بينش خاصّ باطنی كه تشخيص بدهد فلان كار خوب و فلان كار بد است. معاشرت با فلان آدم خوب و با آن يكی بد است.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۶
مرد بيچاره با ناراحتی تمام خيمهای در خارج مدينه زد و جنازهی زن را روی زمين خواباند و با عجله وارد شهر شد و گريهكنان خدمت امام سجّاد(ع) آمد و گفت: آقا، ماجرا از اين قرار است: اين زن مسكين آرزو داشت شما را زيارت كند؛ اين راه طولانی را به عشق زيارت شما پيمود، امّا به آرزويش نرسيد و از دنيا رفت. در روايت آمده است كه امام(ع) از جا برخاست و دو ركعت نماز خواند و دعايی كرد و فرمود: برگرد، زن خود را زنده خواهی يافت.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۵
از باب مثال، خدا زمين و زمينيان را زنده میكند، گياهان را میروياند، كرات را میچرخاند؛ امّا با وساطت خورشيد كه اگر خورشيد در اين وسط نباشد، كرات منظومهی شمسی از هم میپاشد.گرداننده و چرخانندهی کرات در منظومهی شمسی با حفظ تمام ابعاد و مداراتشان خداست؛ امّا به وسيله و وساطت خورشيد.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۴
ملحدین دربارهی اسماء الله دو گروهند: یک گروه مُفرِطند و گروه دیگر مُفَرِّطند. مُفَرِّطین آن دستهای هستند که اصلاً امام را نشناختهند و موقعیّت حجّت را در عالم تشخیص ندادهاند و او را در ردیف سایر علما و بزرگان دین میدانند؛ منتهی، میگویند اعلمالنّاس است و از همهی مردم به احكام خدا داناتر است و معتقدند كه امام از ذویالقربی و از اهل بیت پیامبر(ع) است و محبّت او اجر رسالت است...
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۳
ما خدا را شاكريم كه قلب ما كانون حبّ علی(ع) است و همين سرمايهی اصلی ماست؛ البتّه، به علاوهی بغض دشمنانشان كه هيچ وقت يادمان نرود. دشمنی با دشمنانشان در كنار دوستی خودشان سرمايهی اصلی ماست.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۲
مردم پای چوبهی دار او جمع شدند. عاقبت، لجام بر دهانش و نيزه بر پهلويش زدند و بالای دار جان داد.[4] ابنسكّیت يكی ديگر از محبیّن علی(ع) است كه دويست سال پس از شهادت اميرالمؤمنين(ع) و در زمان متوکّل عبّاسی میزیسته است. متوکّل كه نمیدانست او شيعه است ـ چون مرد اديب و دانشمند برجستهای بود ـ او را به عنوان معلّم فرزندان خويش انتخاب كرد.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۱
همين خصلت جمال دوستی است كه انسان را در مقابل هر موجودی که اندک جمالی دارد به خضوع و كرنش وامیدارد. انبياء(ع) كه نگهبان فطرت انسانند، میخواهند بشر را با جمالی آشنا سازند كه خضوع در مقابل آن جمال شايستهی شأن انسان است؛ چون شأن انسان اين نيست كه در مقابل هر جمال ناقصی خضوع كند. تمام موجودات عالم زشتهای زيبانما هستند.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۰
نماز جمعه و جماعت اقامه كردند و منبر و محراب اداره كردند و سپس به كشورگشايی پرداختند و مملكتها زير پرچم اسلام آوردند و به زعم خود، قلمرو حكومت اسلامی را توسعه دادند و خدمت به اسلام و مسلمين كردند؛ در صورتی كه تمام اين كارها مانند همان بيرون كردن صاحبخانه و سپس به تعمير خانه پرداختن است؛ چون خدا نمیخواست تنها به جمعيّت افزوده شود و اين كشور و آن كشور زير پرچم اسلام بيايد و مردم زياد شوند.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۳۹
آنگاه دست به دعا برداشت و گفت: خدايا، من بيكار شدم، فرشتهای بفرست كه تيشهام را بيرون بياورد و به من بدهد. فرشته آمد و یک تيشهی طلايی از دريا بيرون آورد و گفت: اين تيشهات بود؟ گفت: بله، بله، تيشهی من همین بود. فرشته با لبخندی معنادار گفت، خيلی ببخشيد آقا و از نظر ناپديد شد. آن نجّار طمعکار نه تنها به تیشهی طلا نرسید، تیشهی آهنی خودش را هم از دست داد.
شرح زیارت جامعه کبیره | ۳۸
کار مباح یعنی کاری که نه عقاب دارد نه ثواب. مثلاً، قدم زدن در كوچه نه عقاب دارد نه ثواب؛ صحبت كردن با یک رفيق نه عقاب دارد نه ثواب؛ اين قبيل كارها مباح است؛ يعنی، نه واجب است نه مستحبّ، نه حرام است نه مكروه. حالا اين بزرگوار میفرماید: برای زیان است كه لحظهای از عمر خود را صرف كار مباح كند؛ يعنی، من نه تنها حاضر نيستم كار حرام و كار مكروه انجام بدهم، بلكه حاضر نيستم كار مباح انجام بدهم.