در دین مبین اسلام، همان قدر که مسئلهی ولایت حیاتی و تعیین کننده است، مسئلهی برائت نیز مهمّ و بنیادی است. آثار و نشانه های برائت در آیات فراوان قرآن و روایات ائمّهی اطهار علیهم السّلام و سیرهی عملی ایشان روشن تر از آن است که نیاز به برهان و دلیل داشته باشد.
در دین مبین اسلام عقل از جایگاه ویژهای برخوردار است. عقل یکی از ارزشمندترین مخلوقات خداست که پس از آفرینشش خداوند متعال آن را به عنوان محبوبترین مخلوقات خود و ملاک ثواب و عقاب معرّفی نمود.
برای آن که اهل خیر شویم باید ابتدا اسباب خیر را فراهم کنیم، به این معنا که یک سری اموری در عالَم هستند که خداوند تبارک و تعالی آن ها را زمینه ساز نزول خیرات قرار داده است.
اگر خیرات پروردگار نباشد، هیچ موجودی وجود نخواهد داشت و هیچ جانداری زنده نخواهد ماند. اگر سال هاست که شاهد حیات و هستی در کائنات هستیم، همه نشان از افاضه ی خیرات خداوند دارد.
گرايش به «خير (نيكى)» و نفرت از «شر (بدى)»، فطرى است و فطرت هاى پاك و سالم، از انجام دادن كارهاى خير احساس آرامش مى كنند، آلودگى را بر نمى تابند و از گناه روي گردان اند.
کلمه ی خیر در آیات و روایات با چند کلمه ی دیگر اشتراک معنوی دارد و دانستن این حقیقت دایره و وسعت مفهوم این کلمه را آشکار می سازد. خداوند متعال در قرآن کریم کلمه ی «خیر» را هم معنا و مترادف کلمه ی «معروف» قرار داده است.
باید دانست و به یاد آورد که تمام رياست ها و منصب های دنیوی در معرض فنا است، و برای تشنگان آن مايهی خسران و وبال است. تا چشم بر هم مىزنى بايد رياست و مقام را ترك نمود و در خانهی گور تنها و ذليل بر روى خاك خوابيد.
غرض از عبادات و طاعات، اظهار ذلّت و مسكنت در برابر خداوند یکتا است. تکرار و استمرار بسیاری از عبادات بدان جهت است تا با عادت و ملكه شدن آن ها براى نفس، معنى بندگى و حقيقت آن برای انسان تحقّق یابد.
خداوند متعال بیش از هر کسی بندگان خود را دوست دارد و سنّت او بر این استوار شده است تا برای هدایت و کمال بندگان خود تمام نیروها را بسیج نماید.
عُجب از بدترین گناهان به شمار میآید و زمینه ساز هلاکت و شقاوت انسان است، به همین جهت عُجب در روایات بسیار نکوهش شده تا جایی که در لسان روایات وضعیت گناهکاری که از خطای خود نادم و پشیمان است، به مراتب بهتر از عابدی است که گرفتار عُجب شده است.
گاهى انسان به ديگرى هديهاى مىدهد كه در نظرش بسيار با اهميت جلوه مىكند و لذا بر او منّت مىگذارد، اين شخص در اين صورت دچار عُجب و خود پسندى شده است.
عُجب اين است كه آدمى به جهت كمالى كه در خود میبیند خود را بزرگ شمارد، خواه آن كمال را داشته باشد و خواه نداشته باشد، و خواه آن صفت درواقع كمال باشد يا نباشد.
لازمهی عبادت خداوند و بندگی او، انقطاع از ماسوای اوست و این انقطاع حاصل نمیشود مگر زمانی که بنده با سلاح زهد به جنگ وابستگی دنیا برود، آن وقت است که خداوند متعال او را به داشتن قلب سلیم مفتخر مینماید...
مؤمن پس از آن که مدّتی با مرکب راهوار زهد در طریق بندگی خدا حرکت کرد و پرتگاههای دنیا را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت، خداوند متعال نور حکمت را به قلب او میتاباند و او را نسبت به حقیقت دنیا بینا و بصیر میگرداند.
مؤمن سالک برای دور ماندن از خطر آلودگی به بندگی دنیا، باید از مظاهر دنیاپرستی در حدّ امکان پرهیز کند تا بدین وسیله کم کم محبّت دنیا از دل او کنده شده و انوار معرفت و محبّت پروردگار، قلب او را گرم و نورانی نماید.
هر کس با مراجعه به وجدان خود در مییابد که از زشتیها متنفّر بوده و تمایل به زیباییها دارد. این تقاضای درونی از ابتدای تاریخ بشریّت و با حضور اوّلین انسان بر روی کرهی خاکی بروز پیدا کرده و در تمام ادوار زندگی انسان تا کنون به شکلی خود را نمایان ساخته است.
چه بسا آدمی که دارای مال و جاه هست، امّا دلبستهی به آن نیست، آن چنان که بود و نبودش در نظر وی یکسان است! نه برای داشتنش خوشحال میشود و نه به خاطر از دست دادنش غمگین.
از امام سجّاد علیهالسّلام میآموزیم که توفیق بندگی پروردگار را از خود او بخواهیم. عبد خدا بودن یعنی تنها خدا را پرستیدن و عبادت کردن.
بنا بر آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السّلام، برتری انسان به کمالات و داشتههای خود انسان است و تازه در آن صورت نیز مجاز به تکبّر نیست و در همه حال تکبّر منجر به سقوط انسان از تعالی و پیشرفت خواهد شد.
عدّهای به سبب انجام برخی اعمال پسندیده، دچار توهّم میشوند که از همگان بهتر و صالحترند. گروهی به دلیل امور خیریهای که انجام میدهند و گروه دیگر به دلیل نمازها و اذکار روزانهای که بهجا میآورند و ... . ولی توجّه به این نکته ضروری است که ملاک نجات تنها عمل و عبادت نیست، بلکه معیار، فرجام کار است.