داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۱۰
امام حسین(ع) به بالین او آمد و صورت خود را روی صورت خون آلود غلامش نهاد و گریه کرد، در این هنگام اَسْلَمْ چشم خود را گشود و یک لحظه سیمای نورانی امام حسین(ع) را دید و از خوشحالی خندید و هماندم به شهادت رسید.
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۹
راز این موضوع را نمیدانستم هنگامی که به مقام امامت رسیدم فهمیدم آن کسانی را که پدرم نمیکشت در نسل آنها شخصی که ما اهل بیت را دوست بدارد وجود داشت، پدرم برای حفظ آن دوست ما در صلب پدرش، پدر را نمیکشت.
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۸
در شب عاشورا حسین و یارانش به راز و نیاز و مناجات با خدا پرداختند بعضی در رکوع و بعضی در سجده و بعضی ایستاده و نشسته بودند و زمزمهای مانند صدای زنبور داشتند، ۳۲ نفر از سپاه دشمن وقتی که این حالت را از آنها دیدند تحت تأثیر قرار گرفته و به آنها پیوستند.
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۷
امام حسین(ع) این پاسخ قاطعانه را که بیانگر شجاعت و صلابت او است داد و فرمود: آیا مرا از مرگ میترسانی؟ آیا اگر مرا بکشید برای شما مرگ نیست.
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۶
خدا در قرآن میفرماید: از صفات پرهیزکاران این است که خشم خود را کنترل میکنند... از ویژگیهای پرهیزکاران این است که از دیگران عفو میکنند... خداوند نیکوکاران را دوست میدارد...
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۵
وقتی که جواب نامه امام حسین(ع) به معاویه رسید، آن را خواند و سپس به یزید داد یزید آن را خواند و به پدرش گفت: انتقاد حسین بر تو بسیار کوبنده است.
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۴
او عرض کرد: من غمگین هستم، میخواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدّل به خشنودی گردد، اندوه من از این رواست که من غلام یک نفر یهودی هستم و میخواهم از او جدا شوم.
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۳
آنها جواب سلام امام(ع) را دادند و گفتند: بفرمائید از این غذا میل کنید، امام(ع) در کنار آنها روی خاک زمین نشست، و سپس فرمود: اگر این نان، صدقه نبود با شما میخوردم سپس به آنها فرمود: برخیزید به خانهی من بیائید، امروز مهمان من باشید.
آنها برخاستند و همراه
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۲
طبق نقل بعضی از روایات، وقتی که اعرابی آن پولها را گرفت، سخت گریه کرد. حضرت فرمود: گویا عطای ما را کم شمردی؟ اعرابی گفت: نه بلکه، گریهام برای آن است که دست با این جود و سخا، چگونه رواست که زیر خاک برود؟
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۱
چرا او را دوست نداشته باشم و با دیدار او شاد نگردم، با اینکه او میوهی قلبم و نور چشمم است، ولی امّتم او را خواهند کشت، کسی که بعد از وفات او مرقد او را زیارت کند خداوند ثواب یک حجّ، از حجّهای مرابرای زیارت کننده مینویسد.