داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۸
در شب عاشورا حسین و یارانش به راز و نیاز و مناجات با خدا پرداختند بعضی در رکوع و بعضی در سجده و بعضی ایستاده و نشسته بودند و زمزمهای مانند صدای زنبور داشتند، ۳۲ نفر از سپاه دشمن وقتی که این حالت را از آنها دیدند تحت تأثیر قرار گرفته و به آنها پیوستند.
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۷
امام حسین(ع) این پاسخ قاطعانه را که بیانگر شجاعت و صلابت او است داد و فرمود: آیا مرا از مرگ میترسانی؟ آیا اگر مرا بکشید برای شما مرگ نیست.
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۶
خدا در قرآن میفرماید: از صفات پرهیزکاران این است که خشم خود را کنترل میکنند... از ویژگیهای پرهیزکاران این است که از دیگران عفو میکنند... خداوند نیکوکاران را دوست میدارد...
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۵
وقتی که جواب نامه امام حسین(ع) به معاویه رسید، آن را خواند و سپس به یزید داد یزید آن را خواند و به پدرش گفت: انتقاد حسین بر تو بسیار کوبنده است.
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۴
او عرض کرد: من غمگین هستم، میخواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدّل به خشنودی گردد، اندوه من از این رواست که من غلام یک نفر یهودی هستم و میخواهم از او جدا شوم.
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۳
آنها جواب سلام امام(ع) را دادند و گفتند: بفرمائید از این غذا میل کنید، امام(ع) در کنار آنها روی خاک زمین نشست، و سپس فرمود: اگر این نان، صدقه نبود با شما میخوردم سپس به آنها فرمود: برخیزید به خانهی من بیائید، امروز مهمان من باشید.
آنها برخاستند و همراه
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۲
طبق نقل بعضی از روایات، وقتی که اعرابی آن پولها را گرفت، سخت گریه کرد. حضرت فرمود: گویا عطای ما را کم شمردی؟ اعرابی گفت: نه بلکه، گریهام برای آن است که دست با این جود و سخا، چگونه رواست که زیر خاک برود؟
داستانهایی از حضرت امام حسین(ع) | ۱
چرا او را دوست نداشته باشم و با دیدار او شاد نگردم، با اینکه او میوهی قلبم و نور چشمم است، ولی امّتم او را خواهند کشت، کسی که بعد از وفات او مرقد او را زیارت کند خداوند ثواب یک حجّ، از حجّهای مرابرای زیارت کننده مینویسد.