شیوه برخورد با انسانها از دیدگاه قرآن
امامان ما تربیت شده قرآن و شاگرد علمی و عملی این کتاب بزرگ آسمانی هستند.
قرآن کریم درخصوص شیوه برخورد با مردم، دستورهای گوناگونی دارد[1] که در مجموع، میتوان آن را در سه نوع برخورد خلاصه کرد:
1ـ برخورد محبّت آمیز و گرم با همه، حتّی با دشمنان نادان؛
2ـ برخورد خشن و کوبنده با دشمنان دین؛
3ـ برخورد خشن با دوستان منحرف و گنهکار.
برخورد با انسانهای مختلف، باید هماهنگ با روحیّه آنان، آموزنده و دارای آثار مثبت تربیتی باشد.
برای این که شیوههای برخورد را از دیدگاه قرآن دریابیم، توجّه عمیق شما را به چند آیه زیر جلب میکنیم:
1ـ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ »؛[2]
محمّد(ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.
2ـ «و إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ »؛[3]
هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنان بگو: سلام بر شما!
3ـ «أُدْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَۀِ وَالْمَوْعِظَۀِ الْحَسَنَۀِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ »؛[4]
ای پیامبر! با حکمت (استدلال) و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنان به روشی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن.
4ـ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِالْکُفّارَ وَالْمُنافِقینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ »؛[5]
ای پیامبر! با کافران و مجاهدان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر.
5ـ «فَبِما رَحْمَۀٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ و شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ» ؛[6]
ای پیامبر! به (برکت) رحمت الهی در برابر مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند. پس آنان را ببخش و برایشان آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشورت کن.
6ـ «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ »؛[7]
بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد!
7ـ «أَلا لَعْنَۀُ اللهِ عَلَی الظّالِمینَ »؛[8]
ای لعنت خدا بر ستمگران باد!
8ـ «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ »؛[9]
سلام بر شما؛ به علّت این که صبر و استقامت کردید.
9ـ «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ و رَحْمَۀٌ»؛[10]
اینان همانهایند که درودها و رحمت پروردگار، شامل حالشان شده است.
10ـ «إِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»؛[11]
همانا خداوند توبهکنندگان و پاکان را دوست دارد.
11ـ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً»؛[12]
سخن نیک به مردم بگویید.
12ـ «و عِبادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی اْلأَرْضِ هَوْناً و إِذَا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»؛[13]
بندگان (خاصّ) خداوند رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند) به آنان سلام میگویند (و با بیاعتنایی و بزرگواری از آنان بگذرند).
با بررسی این آیات، چنین به دست میآید که برخورد قرآن و اسلام با انسانهای مختلف، گوناگون است: برخورد نیک و پرمحبّت، برخورد میانه و جذبکننده، برخورد خشن و... بنابراین باید موارد مختلف را شناخت و براساس آن برخورد کرد. لذا گفتهاند: «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد».[14]
چند گفتار از امامان(ع) در مورد برخورد با انسانها
در نهجالبلاغه، امیر مؤمنان علی(ع) برخورد پر محبّت با مؤمنان داشت و آنان را از تندخویی برحذر داشت؛ به عنوان نمونه:
1ـ سَعِ النّاسَ بِوَجْهِکَ وَ مَجْلِسِکَ و حُکْمِکَ، وَ اِیّاکَ وَالْغَضَبَ فِإِنَّهُ طَیْرَۀٌ مِنَ الشَّیْطانِ ؛[15]
در نشستهای خود و در حکم کردن و قضاوت، با چهرهای باز با مردم برخورد کن و از خشم و غضب حتماً بپرهیز که آن تیری از جانب شیطان است.
2ـ اَلْحِدَّۀُ ضَرْبٌ مِنَ الجُنُونِ، لِاَنَّ صاحِبَها یَنْدَمُ، فَإِِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکَمٌ ؛[16]
تندخویی نوعی جنون و دیوانگی است؛ چرا که صاحبش پشیمان میشود و اگر پشیمان نشود، دلیل بر آن است که جنون او مستحکم است.
خطاب به دوستان مؤمن و خالصش فرمود:
3ـ أَنْتُمُ اْلأَنْصارُ عَلَی الْحَقِّ ، وَاْلإِخْوانُ فِی الدِّینِ، وَالْجُنَنُ الْبأْسِ وَالْبِطانَۀُ؛[17]
شما یاوران حق، برادران دین، سپرهای روز گرفتاری و پیکار، و رازداران در برابر افشاگران اسرار هستید.
خطاب به مؤمنان سست عنصر که در پیکار با دشمن کوتاهی میکردند، فرمود:
4ـ یا أشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ، حُلُومُ اْلأَطْفالِ و عُقُولُ رَبّاتِ الْحِجالِ ... قاتَلُکُمُ اللهُ لَقَدْ مَلَأتُمْ قَلْبِی قَیْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً ؛[18]
ای کسانی که به مردان شباهت دارید، ولی مرد نیستید؟! ای کودک صفتان بیخرد! ای عروسان حجلهنشین! خدا شما را بکشد که دلم را مالامال از خون کردید و سینهام را از خشم آکندید.
5ـ عمر و عاص در شام تبلیغ کرده بود علی(ع) شوخی میکند و برای مقام رهبری شایسته نیست ولی معاویه که مرد باوقار و وزینی است شایسته این مقام میباشد.
امیر مؤمنان علی(ع) از این شایعه دروغین باخبر شد و فرمود:
عَجَباً لِابْنِ النّابِغَۀِ، یَزْعُمُ ِلأَهْلِ الشّامِ أَنَّ فِیَّ دَعابَۀً ؛[19]
شگفتا از عمر و عاص، پسر زن ناپاک و کثیف که در میان مردم شام نشر میدهد که من مردی شوخطبع هستم.
6ـ از سخنان علی(ع) است:
رأسُ اْلإِیمانِ اَْلإِحْسانُ إِلَی النّاسِ ؛[20]
نیکی به مردم، قلّه ایمان است.
* * * * *
در گفتار امامان دیگر نیز همین مطالب بیان شده است؛ به عنوان نمونه:
شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد: اندازه حسن خلق چیست؟ امام صادق(ع) در پاسخ فرمود:
تُلَیِّنُ جَناحَکَ، وَ تُطَیِّبُ کَلامَکَ، و تَلْقی أَخاکَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ ؛[21]
فروتنی کنی، خوش سخن باشی و با برادرت با خوشرویی برخورد نمایی.
نیز در همین مورد فرمود:
ثَلاثٌ مَنْ أَتَی اللهَ بِواحِدَۀٍ مِنْهُنَّ أَوْجَبَ اللهُ لَهُ الْجَنَّۀَ؛ اَْلإِنْفاقُ مِنْ إِقْتارٍ، وَالْبِشْرُ لِجَمیعِ الْعالَمِ، وَاْلإِنْصافُ مِنْ نَفْسِهِ ؛[22]
سه چیز است که هر کس یکی از آنها را نزد خدا ببرد، خداوند بهشت را بر او واجب کند: انفاق در تنگدستی، خوشرویی برای همه مردم و انصافدادن از خود. (یعنی حق را بگوید اگرچه بر زیان او باشد).
نمونهها
چنان که گفتیم، برخورد امامان(ع) با افراد مختلف، بر اساس امر به معروف و نهی از منکر و اصول اخلاقی گوناگون بوده است: با بعضی خشن و با برخی صمیمی و با دستهای دیگر در حدّ میانه و... . در این باره نمونههایی از شیوه برخورد امامان(ع) را نقل میکنیم:
نمونه اوّل
روزی فردی نصرانی به امام باقر(ع) گفت: تو گاو هستی.(چون کلمهی «باقر» که به معنای شکافنده است با کلمهی «بقر» که به معنای گاو است، هر دو از حروف «ب، ق، ر» درست شدهاند.)
آن حضرت در جواب فرمود: «من باقر هستم».
ـ تو پسرِ زن آشپز هستی!
ـ «آشپزی شغل مادرم است».
ـ تو پسر کنیز سیاه، زنگی و بدزبان هستی.
ـ «اگر این نسبتهایی که به مادرم دادی، راست است خدا او را بیامرزد و اگر دروغ است خدا تو را بیامرزد.»
نصرانی (وقتی آن حضرت را در چنین جایگاه ارجمندی از اخلاق دید) تحت تأثیر قرار گرفت و مسلمان شد.[23]
نمونه دوم
ابوبصیر میگوید: در کوفه به یکی از بانوان، قرائت قرآن یاد میدادم. روزی با او شوخی کردم. پس از مدّتی، در مدینه به محضر امام باقر(ع) رسیدم. آن حضرت مرا سرزنش کرد و فرمود: «کسی که در جای خلوت گناه کند، خداوند نظر رحمتش را از او برمیگرداند. آن چه سخنی بود که به آن بانو گفتی؟!»
از شدّت شرم، سرافکنده شدم و توبه کردم. امام باقر(ع) به من فرمود: «مراقب باش که دیگر تکرار نکنی و با زنان نامحرم شوخی ننمایی».[24]
نمونه سوم
ابوصباح کنانی، از شاگردان برجسته امام باقر(ع)، روزی درِ خانه آن حضرت را زد. کنیزی برای باز کردن درآمد. ابوصباح با دست بر سینه برآمده او زد و گفت: به مولایت بگو من هستم.
در همین هنگام، امام باقر(ع) با صدای بلند فرمود: ای مادر مرده! وارد خانه شو.
ابوصباح وارد خانه شد و به امام عرض کرد: قصد گناه نداشتم، بلکه میخواستم بر ایمانم در مورد شما (که آیا از پشت پردهها اطّلاع دارید یا نه؟) بیفزاید.
امام فرمود: راست میگویی! اگر میپندارید که این دیوارها جلوی دید ما را میگیرند. چنان که جلوی دید شما را میگیرند، پس بین ما و شما چه فرق است؟! بپرهیز از این که بار دیگر چنین گناهی را مرتکب شوی.[25]
نمونه چهارم
معلّی بن خُنَیس از شاگردان و یاران نیک امام صادق(ع) بود. داوود بن عُروه، فرماندار مدینه، از طرف منصور او را احضار کرد و به او گفت: نامهای شیعیان را بگو.
ـ من آنان را نمیشناسم.
ـ نامهای آنان را بنویس، و گرنه گردنت را میزنم.
ـ آیا مرا به مرگ تهدید میکنی؟ سوگند به خدا! اگر آنان در زیر قدم من باشند، قدمم را بلند نمیکنم.
داوود فرمان داد گردن معلّی را زدند. سپس جسد بیسرش را بر دار آویزان نمود.
امام صادق(ع) با شنیدن این فاجعه، نزد داوود رفت و با خشم به او فرمود: «ای داوود! غلام آزاد کرده من و وکیل مرا کشتی و به این اکتفا نکردی و جسدش را به دار آویختی. سوگند به خدا! تو را نفرین میکنم تا خداوند تو را بکشد».
داوود به امام گفت: آیا مرا تهدید میکنی؟! اگر نفرینت به استجابت میرسد، نفرین کن.
امام صادق(ع) با ناراحتی و خشم، از نزد داوود خارج شد و آخر شب غسل کرد، رو به قبله نمود و عرض کرد:
یا ذَا یا ذِی یا ذُوا اِرْمِ داوُدَ بِسَهْمٍ مِنْ سِهامِکَ تُقَلْقِلْ بِهِ قَلْبَهُ ؛[26]
ای خداوندی که بر همه چیز احاطه داری! داوود را هدف تیری از تیرهایت قرار بده، به گونهای که تیر قلبش را دگرگون کند.
امام به غلام خود فرمود: «از خانه بیرون برو و صدای گریه را بشنو».
همان وقت خبر رسید که داوود به هلاکت رسیده است.
مُعَتَّبْ، خدمت کار امام صادق(ع) میگوید: آن شب امام صادق(ع) همواره در رکوع و سجده بود. هنگامی که وقت سحر رسید، شنیدم در سجده میفرمود: «... خدایا! او (داوود) را هماکنون به عذابت بگیر.» هنوز امام سر از سجده بلند نکرده بود که صدای شیون را از خانه داوود شنیدیم. امام صادق(ع) فرمود: «من او را به دعایی نفرین کردم که خداوند فرشتهای به سوی او فرستاد و عصایی آهنین بر سر او زد؛ به گونهای که بر اثر ضربه آن، مثانۀ او شکافته شد و مرد».[27]
نمونه پنجم
یکی از اهالی بلخ که در سفر حضرت رضا(ع) از مدینه به خراسان، همراه آن حضرت بود میگوید:
من در سفر خراسان، همراه حضرت رضا(ع) بودم. آن حضرت روزی سفره غذا طلبید و همه غلامان، سیاه و غیرسیاه، را کنار سفره جمع کرد. عرض کردم: فدایت شوم، مناسبتر بود که سفره اینان را جداگانه بیندازید. در پاسخم فرمود:
مَهْ! إِنَّ الرَّبَّ تَبارَکَ وَ تَعالی واحِدٌ، وَاْلأُمَّ واحِدَۀٌ، وَالْاَبَ واحِدٌ، وَالْجَزاءَ بِاْلاَعْمالِ ؛[28]
ساکت باش! همانا خدای همه ما یکی است. مادر ما یکی است. پدر ما یکی است. پاداش هر کسی بستگی به کردار او دارد.
نمونه ششم
روزی حضرت رضا(ع) غلام سیاهی را دید که با غلامان دیگر آن حضرت مشغول کار بودند (معلوم شد که آن غلام سیاه را به عنوان کارگری اجیر گرفته بودند). امام(ع) از آنان پرسید: «آیا مزد این کارگر را تعیین کردهاید؟!»
عرض کردند: نه، بلکه به هر مزدی که ما راضی شویم، او راضی است.
امام رضا(ع) به طور شدید خشمگین شد و فرمود که چرا مزد کارگر را قبلاً تعیین ننمودهاند![29]
نتیجه
از مجموع مطالب گذشته، چنین به دست میآید که برخورد امامان(ع) با مردم، براساس قانون اَهمّ و مهمّ و رعایت روحیّات و خصوصیات روانی، مختلف بوده است. ما نیز که پیرو آنان هستیم، باید همان شیوه را برگزینیم و زندگی خود را بر اساس دو اصل تولّی و تبرّی هماهنگ سازیم تا به نتایج و آثار سودمند اجتماعی و مذهبی آن نایل گردیم.
سؤال:
همانگونه که گفتیم، امامان(ع) در بعضی از موارد، حتّی در قنوت نماز، دشمنان را لعن میکردند. در بخش عظیمی از زیارتنامهها (که از امامان(ع) نقل شده است) لعن بر دشمنان وجود دارد. در نهجالبلاغه، امام علی(ع) دشمنان را نفرین کرده است. اینک این سؤال پیش میآید: اگر امامان(ع) در مواردی دشمن را لعن میکردند، پس چرا چنان که در نهجالبلاغه آمده، حضرت علی(ع) از فحش دادن به دشمن نهی کرده است؟ آن حضرت وقتی شنید بعضی از دوستانش (مانند حجر بن عدی و عمروبن حَمِق) در ماجرای جنگ صفّین، سپاه شام را فحش میدهند، فرمود:
إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبّابِینَ، وَلاکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حالَهُمْ کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَولِ ؛[30]
من خوش ندارم که دشنام دهنده باشید، امّا اگر کردارشان را یادآور میشدید و جنایات و کارهای ناشایست آنان را برای مردم برمیشمردید. به سخن راست نزدیکتر بودید.
پاسخ:.
یاران حضرت به معاویه دشنام میدادند و حضرت فرمودند: دشنام ندهید بلکه فقط کارهای زشت آنان را بیان کنید.
و آنچه را که از امامان ما رسیده «لعنت» است نه دشنام زیرا معنای لعنت آن است که از رحمت خدا دور باد، و بدین ترتیب دشمنانشان را که آن قدر به آنها ستم روا میداشتند و ستم به امامان ما گناهی بزرگ و نابخشودنی بود تنها میفرمودند: از رحمت خداوند دور باد.
پینوشتها:
[1] - سوره حجرات، سوره آداب برخوردها است.
[2] - فتح (48) آیه 29.
[3] - انعام (6) آیه 54.
[4] - نحل (16) آیه 125.
[5] - توبه (9) آیه 73.
[6] - آل عمران (3) آیه 159.
[7] - مسد (111) آیه 1.
[8] - هود (11) آیه 18.
[9] - رعد (13) آیه 24.
[10] - بقره (2) آیه 157.
[11] - همان، آیه 222.
[12] - همان، آیه 83 .
[13] - فرقان (25) آیه 63 .
[14] - حافظ، دیوان .
[15] - نهجالبلاغه، نامه 76.
[16] - همان، حکمت 255.
[17] - همان، خطبه 118.
[18] - همان، خطبه 28.
[19] - همان، خطبه 84 .
[20] - میزان الحکمه، ج 2، ص 443.
[21] - اصول کافی، ج 2، ص 103.
[22] - همان
[23] - بحارالأنوار، ج 46، ص 289.
[24] - همان، ج 46، ص 247.
[25] - کشف الغمّه، ج 2، ص 453.
[26] - بحارالأنوار، ج 47، ص 181.
[27] - اصول کافی، ج 2، ص 513.
[28] - بحارالأنوار، ج 49، ص 101.
[29] - همان، ص 106، فروع کافی، ج 5، ص 288.
[30] - نهجالبلاغه، خطبه 206.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی