اولاً روایات تاریخی متفاوتی پیرامون واقعه عاشورا نقل شده که باید هر یک مورد مداقه قرار گیرد، اما در میان آنها هیچ عبارتی از حضرت اباعبدالله الحسین(ع) یافت نمیشود که از دشمنان درخواست کرده باشند که به ایشان و یا طفل شیرخوار آبی دهند. بلی، در عبارات مقاتل آمده «..جعل الحسین(ع) یطلب الماء...»[1](امام حسین(ع) به دنبال آب میرفتند) یا نقل شده «... عطش الحسین فاستسقی...»[2](امام حسین(ع) تشنه شدند، پس آب طلب کردند) و از این دست عبارات که شاید ظاهر آن درخواست از دشمن باشد، اما با کمی دقت در قبل و بعد آن چنین برمیآید که امام حسین(ع) قبل از شهادت، به سبب غلبه عطش بر ایشان، در یک یا چند نوبت به دنبال آب به سمت شریعه فرات رفتند، حتی در بعضی اقوال آمده اسب امام(ع) که بسیار تشنه بود سرش را به طرف آب برد.
امام فرمودند: تو تشنهای و من نیز تشنهام. اما به خدا سوگند، من آب نمیآشامم تا تو بیاشامی. اسب، انگار که حرف امام را فهمیده باشد، سر از آب برداشت؛ یعنی من بر تو پیشی نمیگیرم[3].... اما در این بین وقتی دیدند که خیام در حال خطر است، آب ننوشیده به سمت خیام برگشتند. در هر صورت «استسقاء، طلب و دعا» کردن آب میتواند به معنی سعی و تلاش ایشان برای بدست آوردن آب باشد، نه خواستن از دشمن.
ثانیاً صرف درخواست از کسی مصداق التماس نیست، بلکه درخواست آب از کسی نشانه خواری و ذلت هم نیست. مرحوم شیخ جعفر شوشتری در خصائص الحسینیه از امام سجاد(ع) نقل میکند که فرزند رسول خدا، گرسنه و تشنه شهید شد. در ادامه میگوید:... ولی چون تشنگی را شدت زیاده بود، مکرر ذکر شده است و آن حضرت طلب آب نمود و طلب طعم نکرد، چون در آن ذلتی است که اصحاب غیرت از آن امتناع دارند. بلکه اگر کسی بدون سؤال هم میداد نمیگرفتند و از این جهت است که چون اهل کوفه خرما و گردو به اطفال اسیر دادند، امکلثوم صیحهای زد بر ایشان که صدقه بر ما حرام است ...[4]
ثالثاً بدون تردید، حتی اگر عبارات سابق را بر معنای ابتدایی نیز حمل کنیم، چه در درخواست آب برای خود و چه در درخواست ترحم برای طفل شیرخوار، هدف آن بود که لحظه به لحظه امام حسین(ع) درصدد رهایی سپاه عمر سعد از آتش دوزخ بودند و بدین وسیله ایشان میخواستند عواطف بشری را در دلهای یزیدیان بیدار کنند، شاید ولو یک نفر از آنها بدینوسیله از عذاب الهی نجات پیدا کند.
پینوشتها
[1] مقتل الخوارزمی، جلد 2، صفحه 33
[2] مناقب ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 111
[3] منتهی الآمال، جلد1، صفحه 719
[4] اشک روان بر امیر کاروان (ترجمه خصائص الحسینیة)، ص120
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
صادق تهرانی