مبارزهی شدید امامان با صوفی منشی
مسلمانان در عصر رسول خدا(ص) فقیر و ندار بودند، ولی پس از رحلت رسول خدا بر اثر فتوحات پیاپی و تحصیل غنائم بسیار، وضع مادی مسلمانان خوب شد و ثروت کلانی در اختیارشان قرار گرفت.
مسلمانان در برابر آن همه ثروت و مکنت، دو دسته شدند؛[1] یک دسته به افراط و اشرافیت رو آوردند و دلباختهی دنیا و اسیر زرق و برق شدند، مانند:
زُبیر که هنگام مرگ، غیر از اراضی و املاک، چهل میلیون درهم به جا گذاشت؛ طلحه، مالک سی میلیون درهم شد.
عبدالرحمن بن عوف، غیر از املاک و اراضی، صاحب یک میلیون درهم شد و... .
حکومتهای وقت، از عصر عثمان به بعد، این شیوه را تشویق میکردند.
تبعیضات و نظم طبقاتی در این دوره، به اوج خود رسید. عثمان در این مدّت، خویشان خود را بر پستهای حسّاس کشور اسلامی گماشت و آنان به چپاول بیتالمال پرداختند و ثروت بیحساب و بادآورده، به جیب زدند.[2] به عنوان نمونه:
مروان، پسر عمو و داماد عثمان بود. عثمان یک بار دستور داد کلیددار بیتالمال (زید بن ارْقَن) صد هزار درهم به او بدهد.
زید از دستور سرپیچی کرد و کلیدهای بیتالمال را نزد عثمان آورد و در حالی که گریه میکرد.
عثمان گفت: آیا از این که من صلهی رحم میکنم، گریه میکنی؟
زید گفت: نه، گریهام از این رو است که گویا تو این همه اموال را به جای اموالی که در عصر رسول خدا انفاق کردهای، میگیری. اگر صد درهم به مروان بدهی، زیاد دادهای، تا چه رسد به صد هزار درهم!
عثمان به جای این که متنبّه شود، با خشم گفت: کلیدها را اینجا بینداز! ما افرادی غیر از تو داریم که عهدهدار کلیدهای بیتالمال شود.[3]
در مقابل این گرایش افراطی و اشرافی، عدهای از نعمتهای الهی، روی گرداندند و به راه تفریط و صوفیمنش رفتند.
امامان شیعه در برابر این دو جریان انحرافی قرار گرفتند و هر دو گروه را شدیداً تخطئه نمودند و حد اعتدال و وسط را به عنوان صراط مستقیم اسلام ارائه دادند. برای روشن شدن مطلب به داستانی که در نهجالبلاغه و اصول کافی آمده، توجه کنید:
حضرت علی(ع) پس از جنگ جمل، چند روزی که در بصره بود، شنید یکی از دوستانش به نام «علاء بن زیاد» [به نقل اصول کافی، ربیع بن زیاد] بیمار و بستری شده است. برای عیادت به خانهی او رهسپار شد. هنگامی که وارد خانه گردید، خانه را بسیار عریض و وسیع و مجلّل دید و دریافت که «علاء» رفاهزده شده و به اشرافیت رو آورده است. به اعتراض فرمود:
ما کُنْتَ تَصْنَعُ بِسَعۀ هذِه الدّارِ فِی الدُّنیا، وَ أنْتَ إلَیْها فِی الاخِرۀِ کُنْتَ أحْوَج...؛
خانهی با این وسعت را در دنیا برای چه میخواهی با این که در آخرت، به آن نیازمندتری؟! مگر این که خانه را وسیلهی آخرت قرار دهی، این گونه که:
1. مؤمنان را مهمان کنی و آنان را گرامی بداری؛
2. در خانه، صلهی رحم کنی؛
3. حقوق الهی و مردم را در این خانه به صاحبانش بپردازی.
در این صورت به وسیلهی خانه به آخرت رسیدهای.
علا گفت: ای امیرمؤمنان! از برادرم «عاصم» پیش تو شکایت میآورم!
امام فرمود: «چه شده؟» علا گفت: عبایی پوشیده و از دنیا کناره گرفته است.
امام فرمود: «او را نزدم بیاورید». و عاصم نزد امام آمد. حضرت فرمود:
یا عُدَی نَفْسَه! لَقَد اسْتَهَامَ بِکَ الخَبيثُ، أمار رَحمْتَ أهْلَکَ وَ وَلَدَکَ، أتری الله أحَلَّ لَکَ الطَیِّباتِ وَ هُوَ یَکْرَهُ أنْ تأْخُذها، أنْتَ أهَوَنُ عَلَی الله مِن ذلک؛
«اي دشمن جان خرد! شيطان در تو راه يافته است و هدف تیر او قرار گرفتهای! آيا به زن و بچهات رحم نميکني؟!» خيال ميکني خداوند طيّبات را بر تو حلال کرده، اما دوست ندارد از آنها بهرهمند شوي؟! تو نزد خداوند، بیارزشتر از آنی که خدا با تو این گونه رفتار کند.
عاصم گفت: ای امیرمؤمنان! این تو هستی که با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر میبری. من هم از تو پیروی میکنم.
امام فرمود:
وَیْحَکَ، أنّی لَسْتُ کأنْتَ، إنَّ اللهَ فَرضَ عَلی ائمَّۀِ الْعَدْلِ أنْ یُقَدِّروا أنْفُسَهُمْ بِضَعفَۀِ النّاس، کَیْلا یَتَبیَّغِ بالْفَقیرِ فَقْرُهُ؛[4]
وای بر تو! من [در وظیفه] مثل تو نیستم. خداوند بر رهبران حق، واجب نمود سطح زندگی خود را با ضعیفترین مردم اندازهگیری کنند تا فقر و تهیدستی فقیر، او را تحریک نکند [و حواس او را پرت ننماید].
عاصم، سخن امام را گوش کرد و لباس خشن را کنار گذاشت.[5]
علّت سادهزیستی امام علی(ع)
اگر شیوهی زندگی در حدّ اعتدال بود. چرا پیامبر اسلام و امام علی(ع) در لباس و مسکن و غذا، در کمال سادگی زندگی میکردند؟!
امام علی(ع) در نامهی خود میفرماید:
فوَالله ما کَنَزْتُ مِنْ دُنيْاکُم تبراً، وَ لا ادَّخرْتُ مِنْ غَنائمِها وَفْراً، وَ لا أعْدَدْتُ لِبالي ثوري طمْراً، وَ لا حُزْتُ مِن أرضِها شِبْراً وَ لا أخَذْتُ مِنْهُ إلّا کَقُوتِ أتانٍ دِبرۀٍ؛[6]
به خدا سوگند! از دنیای شما طلا و نقرهای نیندوختهام و از غنائم و ثروتهای آن، مالی ذخیره نکردهام و برای این لباس کهنهام بدلی مهیّا نساختهام و از زمین آن، حتی یک وجب در اختیار نگرفتهام و از دنیا بیش از خوراک مختصر و ناچیزی، بر نگرفتهام.
نیز میفرماید:
و إنَّ إمامَکُمْ قَدْ اکْتَفي مِنْ دُنياهُ بِطِمْريهِ، و مِنْ طعْمِهِ بِقُرصَيه[7]
امام شما از دنیایش به دو جامهی کهنه اکتفا کرده، از غذاها به دو قرص نان، قناعت نموده است.
سادهزیستی پیامبر و امام علی(ع) بر اساس دو انگیزه بود:
1. چنان که از سخنان امام علی(ع) فهمیده میشود، ساده زیستی، وظیفهی رهبران حق است و باید خود را با ضعیفترین افراد ملت هماهنگ کنند.
امام علی(ع) میفرماید:
أأقْنعُ مِنْ نَفْسي بأنْ يُقال: هذا أميرُالمُؤْمِنينَ ، وَ لا أشارِکُهُمْ في مَکارِهِ الدَّهْرِ، أوْ أکُونَ أسْوَۀً لَهُمْ في جُشُوبَۀِ العَيْشِ؛[8]
آیا به همین قناعت کنم که گفته شود امیرمؤمنان هستم، اما با مؤمنان در سختیهای روزگار شرکت نکنم و در تلخیهای زندگی، پیشوای آنها نباشم؟!
در سخن دیگر فرمود:
إنَّ اللهَ جَعَلنی إماماً لِخَلْقِه، فَفَرضَ علیَّ التَّقدیر فِی نَفْسِی وَ مَطْعَمِی وَ مَشْرَبِی وَ مَلْبَسی کَضُعَفاءِ النّاسِ، کَیْ یَقْتدی الفَقیرُ بِفَقْری، وَ لا یُطْغی الغَنِیَّ غِناهُ؛[9]
خداوند مرا رهبر خلقش قرار داد و بر من واجب کرد در مورد خورد و خوراک و نوشیدنی و لباس، مانند مردم تهیدست و ناتوان، بر خود تنگ گیرم، تا فقیر از فقر من پیروی کند [و به ستوه نیاید] و ثروتمند به خاطر ثروتش، طغیان ننماید.
2. دومین علت سادهزیستی امام علی این بود که در عصر امام، اغلب مردم فقیر بودند، به طوری که اگر امام لباس زیبا و خوب میپوشید، انگشتنما میشد و بد بود.
حماد بن عثمان روایت میکند:
در حضور امام صادق(ع) بودم. شخصی به حضرت گفت: فرمودی علی بن ابیطالب(ع)، لباس زیر و خشن میپوشید، در صورتی که بر تن شما لباس نو میبینم!
امام فرمود:
إنَّ عَلی بن أبیطالب کانَ یَلْبِسُ ذلکَ فی زمانٍ لا یُنْکَرُ عَلَیْه، وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذلِکَ الیَوْمَ، شُهِرَ بِهِ، فخَیْرُ لِباسِ کُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهْلِهِ غَیْرِ أنَّ قائمَنا أهْلالبَیْتِ إذا قامَ لَبِسَ ثِیابَ عَلیٍّ وَ سارَ بِسِیرَۀِ عَلیٍّ؛[10]
علی آن لباس را در عصری میپوشید که بدنما نبود. اگر همان لباس را امروز میپوشید، به بدی انگشتنما میشد. بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن زمان است. ولی قائم ما اهل بیت زمانی که قیام کند، لباس علی را میپوشد، همچون علی رفتار مینماید.
از عبارت پایانی، مطلب نخست فهمیده میشود که رهبران الهی، وظیفهی خاصی در شیوهی زندگی دارند که خود را با روش زندگی پایینترین افراد اجتماع هماهنگ سازند.
حکمت سادهزیستی رهبران الهی
برای این که به حکمت سادهزیستی رهبران الهی و آنان که پرتوی از مقام رهبری، مانند مرجعیت و علمی سرشناس و استانداران دارند، پی ببریم، به داستانی که مربوط به یکی از مراجع ربّانی اسلام است، توجه کنید:
استاد بزرگ مرحوم آیتالله العظمی سیّد محمّدباقر اصفهانی متوفی 1205 هـ . ق. مشهور به وحید بهبهانی از مراجع تقلید و فیلسوفهای بزرگ اسلام بود. استاد شهید، آیتالله وحید بهبهانی دو پسر داشت؛ یکی به نام آقا محمّدعلی و دیگری به نام آقا محمّداسماعیل، این مرد بزرگ روزی عروسش (همسر آقا محمّداسماعیل) را دید که لباسهای فاخر پوشیده [است]. به پسرش اعتراض کرد که: «چرا برای همسرت این جور لباس میخری؟!»
پسر در پاسخ گفت: قرآن میفرماید:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللهِ الَّتی اَخْرَجَ لِعِبادِه وَالطَّـيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ[11]
بگو چه کسی زینتها و رزقها و غذاهای پاکیزه را که خداوند برای بندگانش آفریده، حرام کرده است؟!
آیتالله وحید گفت: «پسرم! نمیگویم که اینها حرام است. حلال است. من روی حساب دیگری میگویم. من مرجع تقلید و پیشوای این مردم هستم. در میان مردم، ثروتمند و فقیر هست. افرادی که از این لباسهای فاخرتر بپوشند هستند، ولی طبقات زیادی هم هستند که آنها نمیتوانند این جور لباسها را بپوشند، بلکه لباس کرباسی میپوشند. ما که نمیتوانیم این لباس را که خودمان میپوشیم، برای همهی مردم تهیه کنیم و نمیتوانیم که آنها را در این سطح زندگی بیاوریم، ولی یک کار از ما ساخته است و آن همدردی کردن با آنها است. آنها چشمشان به ما است. یک مرد فقیر وقتی که زنش از او لباس فاخر مطالبه میکند، یک مایهی تسکین خاطر دارد، میگوید: ما مثل ثروتمندان نبودیم، ولی مثل خانهی آقای وحید بهبهانی زندگی میکنیم. ببین آیا همسر یا عروس وحید، این جور میپوشند که تو میپوشی؟ وای به وقتی که ما هم زندگی خود را مثل طبقهی مرفّه و ثروتمند کنیم! این یگانهی مایهی تسلّی خاطر و کمک روحی فقرا هم از دست میرود. من به این منظور میگویم: باید زاهدانه زندگی کنیم که زهد ما همدردی با فقرا است».[12]
پاسخ امام صادق به اعتراض زاهدنما
سفیان ثَوری یکی از زهد فروشهای عصر امام صادق(ع) بود. در مسجدالحرام، امام صادق را دید که لباس گران قیمت بر تن دارد. با خود گفت: نزدش میروم و او را سرزنش میکنم.
نزد امام رفت و گفت: رسول خدا چنین لباسی را نپوشید، همچنین علی و پدرانت، چنین لباسی بر تن نکردند.
امام فرمود:
رسول خدا(ص) در عصری بود که فقر و تنگدستی همه جا را فرا گرفته بود. حضرت مطابق وضع زمان، چنان لباسی میپوشید، ولی دنیا بعد از آن عصر، نعمتهایش را در همه جا فرو ریخت. شایستهترین افراد به بهرهمندی از این نعمتها، نیکان هستند.
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللهِ الَّتی اَخْرَجَ لِعِبادِه وَ الطَّـيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؛
بگو چه کسی حرام کرده نعمتهای زیبای خدا و روزیهای پاک را که برای بندگانش آشکار نموده است؟!
ما سزاوارتر به بهرهمندی از عطایای خداوند هستیم. سفیان! آنچه را که از لباس ظاهر من میبینی، آن را برای حفظ آبرو نزد مردم پوشیدهام.
در این هنگام امام دست سفیان را گرفت و به سوی خود کشاند، سپس لباس را بالا زد و لباس زیرین را که زبر و خشن بود، به سفیان نشان داد و فرمود:
هذا ألبِسُهُ لِنَفْسی وَما رأَیْتَهُ لِلنّاس؛
لباس خشن زیرین را برای [رام کردن] نَفْس خود پوشیدهام و لباس ظاهر را که دیدی، برای مردم بر تن کردهام.
آنگاه امام لباس سفیان را گرفت، دید لباس ظاهری او، زبر و خشن است، ولی لباس زیرین نرم است. فرمود:
ولی تو لباس خشن را برای [خودنمایی نزد] مردم پوشیدهای، ولی لباس نرم را زیر خشن، برای آسایش جان خود پوشیدهای.[13]
یعنی اگر منظور از پوشیدن لباس خشن، ریاضت و تربیت نفس است، من آن را انجام دادهام، ولی تو انجام ندادهای و برخلاف لباس اغلب مردم، در ظاهر لباس خشن پوشیدهای تا مردم بگویند فلانی زاهد و بیاعتنا به دنیا است!
از این روایت فهمیده میشود بعضی امامان دو نوع لباس میپوشیدند: لباس ظاهری برای آن بود که همچون لباس مردم باشد و بدنما نگردند. ولی برای این که به تنپروری عادت نکنند و تمایلات نفسانی را رام و کنترل نمایند، در زیر، لباس زبر و خشن میپوشیدند. اما ریاکاران زهد فروش، برعکس رفتار میکردند. بنابراین، زاهد حقیقی را از مجازی تشخیص دهیم.
چکیده سخن: تضادی در شیوهی زندگی امامان وجود ندارد. آنان که حکومت در دستشان بود، مثل پیامبر و امام علی و امام حسن(ع)، هنگام حکومت، سادهزیستی را رعایت میکردند. همچنین به سبب وضع زمان و اگر اغلب مردم در سختی و فقر باشند، باز سادهزیستی را ر عایت مینمودند، ولی هرگاه حکومت دستشان نبود و وضع مالی مردم، خوب بود، زندگی متوسط را انتخاب مینمودند.
مبارزهی امامان با صوفیه
در عصر امامان، عدهای با زهدنمایی و صوفیگری، نعمتها را بر خود حرام کردند و لباس مویین و پشمینه میپوشیدند. به همین دلیل، به آنان «صوفیه» میگفتند، زیرا «صوف» به معنای پشم است. این گروه همواره مزاحم امامان میشدند و با گستاخی به آنان اعتراض میکردند و سادهزیستی امام علی را به رخ امامان میکشیدند و میگفتند: شما نیز باید مانند علی زندگی کنید.
امامان، قاطعانه در برابر سمپاشی و افکار انحرافی این گروه ایستادند و با آنان در «عمل و گفتار» مخالفت نمودند. مخالفت و مبارزهی عملی امامان اینگونه بود که دارای فعالیت اجتماعی بودند و از زندگی متوسط بهره میبردند. نیز کار و تجارت مینمودند و دنیای خوب را که وسیلهی آخرت شود، تأیید میکردند. به این ترتیب، به پیروان خود الگو میدادند روش عملی ما چنین است و روش صوفیان، انحرافی و باطل میباشد.
مبارزهی قولی امامان نیز در برابر صوفیه، بسیار شدید بود. آنان را منحرف و باطل معرّفی میکردند و از آنان اظهار تنفّر نموده و پیروان خود را از نزدیک شدن به صوفیه برحذر میداشتند.
حضرت رضا فرمود:
مَنْ ذُکِرَ عِنْدَهُ الصُّوفیَّۀُ وَ لَمْ یُنْکِرْهُمْ بِلِسانِه وَ قَلْبِه فَلَیْس مِنّا، وَ مَنْ أنْکَرَهُمْ فَکأنَّما جاهَدَ الکُفّار بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ الله؛[14]
هر که نزد او از صوفیه یاد شود و او آنان را با زبان و قلبش انکار نکند، از ما نیست. کسی که آنان را انکار کند، گویی در رکاب رسول خدا با کافران میجنگد.
بَزَنطی میگوید:
یکی از دوستان ما به حضرت صادق(ع) عرض کرد: در زمان ما دستهای پیدا شدهاند که به آنان صوفیه گفته میشود. نظر شما دربارهی آنان چیست؟
امام فرمود:
إنَّهُم أعْداؤُنا، فَمَن مالَ إلَیْهِم فَهُوَ مِنْهُمْ و یُحشَرُ مَعَهُمْ...؛[15]
آنان دشمنان ما هستند. کسی که به آنان مایل گردد، جزء آنان است و با آنان محشور میگردد. به زودی، افرادی میآیند که ادعای دوستی با ما میکنند، ولی به صوفیها تمایل نشان میدهند و خود را شبیهشان درمیآورند و لقب خود را مانند لقبشان میکنند و گفتار آنان را توجیه مینمایند. آگاه باشید! کسی که به آنان تمایل کند، از ما نیست و ما از او بیزار هستیم! کسی که آنان را انکار و رد کند، مانند کسی است که در رکاب رسول خدا با کافران جهاد مینمایند.
محمّد بن حسین بن ابیخطّاب میگوید:
با امام هادی در مسجدالنبی نشسته بودیم، ناگاه جماعتی از صوفیه وارد مسجد شدند و گرد هم حلقه زدند و به ذکر «لا اِله الّا الله» مشغول گشتند. امام فرمود:
لاتَلْتَفِتُوا إلی هؤُلاء الخَدّاعین؛ فإنَّهُمْ حُلَفاءُ الشَّیاطینِ وَ مُخَرَّبُوا قَواعِدَ الدِّینِ...،[16]
به این دغلبازان توجه نکنید، چرا که همدم شیطانها و ویران کنندهی پایههای دین میباشند... .
مرحوم علاّمه شیخ حُرّ عاملی (متوفی 1104 هـ . ق.) کتابی نوشته است به نام «الاثنی عشریّه فی الرّد علی الصوفیه».[17] او با بررسی عالمانه و محققانه، بیهودگی این مسلک را روشن نموده است که به ذکر دو روایت از این کتاب میپردازیم.
حسین بن سعید میگوید: از امام رضا(ع) در مورد صوفیه سؤال شد. حضرت فرمود:
لایَقُولُ بِالتَّصَوُّفِ أحَدٌ إلّا لِخُدْعَۀٍ، أوْ ضَلالَۀٍ، أوْ حَماقَۀٍ؛[18]
هیچکس قائل به صوفیگری نیست، مگر به خاطر نیرنگ، یا گمراهی یا حماقت یا کوتهفکری.
از امام صادق(ع) در مورد «ابوهاشم کوفی» سؤال شد، فرمود:
او جداً عقیدهی فاسد دارد. او کسی است که مذهبی به نام «تصوّف» را اختراع نمود و آن را وسیلهی توجیه عقیدهی ناپاک خود قرار داد.[19]
صوفیه و آثار شوم آن
صوفیگری، در آغاز براثر تفریط و انحراف از حدّ اعتدال و متوسط زندگی، پیریزی شد و رفته رفته بر اثر گرایش عدّهای، به صورت یک مسلک در جهان اسلام خودنمایی کرد و همچنان ادامه دارد.
این مسلک سازشی با اسلام و سیرهی امامان ندارد و در مقابل شیوهی آنان قرار گرفته است. طرفداران این مسلک، در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نمیکنند. از این رو، در هر عصری مورد تأیید طاغوتیان بودهاند.
امامان شیعه در شیوهی زندگی خود، بسیار مراقب بودند زندگی متوسط را رها نسازند و پیروانشان را اینگونه تربیت میکردند، مبادا مسلک شوم صوفیگری تأیید گردد.
امام هادی(ع) دید یکی از شیعیان یک ماهی به دست گرفته و بیآنکه رعایت آداب و بهداشت را کند، آن را با خود میبرد. به او فرمود:
... یا مَعشَرَ الشِّیعۀ إنَّکُمْ قَدْ عاداکُمْ الخَلْقُ فَتَزَیَّنُوا لَهُمْ بِما قَدَرْتُمْ عَلَیْهِ؛[20]
ای شیعیان! شما دشمن زیاد دارید. هر چه میتوانید ظاهر خود را در برابر دشمن آراسته کنید. [= یعنی شخصیت اجتماعی را باید حفظ کرد].
در روایت دیگر آمده است: روزی معاویۀ بن وهب (از دوستان امام صادق) بار سبزی را حمل میکرد. امام فرمود:
یَکْرَهُ لِلرَّجُلِ السَّری أنْ یَحْمِلَ الشیءَ الدَّنیَّ فَیُجْتَرَءُ عَلَیْهِ؛[21]
برای انسان شریف ناپسند است چیز کمارزش را حمل کند که موجب جرأت و جسارت مردم بر او میشود.
وقتی او شخصیت اجتماعی خود را حفظ نکرد و وقار و حریم خود را نگه نداشت، مردم او را به عنوان بیشخصیت مینگرند و با دیدهی حقارت به او نگاه میکنند.
شیوهی زندگی صوفیه، در ظاهر بر اساس ژولیدگی و بینزاکتی و ژندهپوشی است. آنان به نعمتهای الهی به دیدهی حقارت و بُغض مینگرند، با این که قرآن میفرماید:
وَ اَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث؛[22]
نعمتهای پروردگارت را آشکارا بازگو کن.
بنابراین، باید انسان به عنوان شکر، نه افتخار، نعمتهای الهی را که به او داده شده است، آشکار سازد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
إنَّ اللهَ یُحِبَّ إذا أنْعَمَ عَلی عَبْدٍ، أنْ یُری أثَر نِعْمَتِهِ عَلَیْهِ و یَبْغُضُ البُوْسَ وَ التَّبَوُّسَ؛[23]
خداوند دوست دارد چون نعمتی به بندهاش دهد، اثرش [مانند سخاوت و انفاق و وسعت دادن به زندگی و خانه] بنگرد و خداوند بندهی فقیرنمای گداصفت را دشمن دارد.
امام علی(ع) فرمود:
إنَّ الله جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ، وَ یُحِبُّ أنْ یُری أثَرُ النِعْمَۀِ عَلی عَبْدِهِ؛[24]
خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد. همچنین دوست دارد آثار نعمت را بر بندهاش بنگرد.
پینوشتها
[1]- غیر از مؤمنان خالص که شیوهی امامان را برگزیدند.
[2]- شرح این ماجرای غمانگیز را در الغدیر، ج 8 ، ص 286 بخوانید.
[3]- همان، ص 259؛ نهجالبلاغهی ابن ابیالحدید، ج 1، ص 67 .
[4]- نهجالبلاغه، خطبهی 209.
[5]- اصول کافی، ج 1، ص 410 و 411.
[6]- نهجالبلاغه، نامهی 45. باید توجه داشت امام علی از بیتالمال چیزی را برای خود ذخیره نکرد و اموال شخصی را نیز برای خود نخواست، بلکه آنها را وقف و صرف فقرا و راه خدا نمود.
[7]- همان.
[8]- همان
[9]- اصول کافی، ج 1، ص 410.
[10]- همان، ص 411.
[11]- اعراف (7) آیهی 32.
[12]- سیری در نهجالبلاغه، ص 228.
[13]- فروع کافی، ج 6 ، ص 442.
[14]- سفیۀ البحار، ج 2، ص 57.
[15]- حدیقۀ الشیعه، ص 563.
[16]- سفینۀ البحار، ج 2، ص 58.
[17]- این کتاب، اخیراً در قم تجدید چاپ و منتشر شد.
[18]- الاثنی عشریّه فی الرّد علی الصوفیّه، ص 31.
[19]- همان، ص 33.
[20]- فروع کافی، ج 6 ، ص 480.
[21]- همان، ص 439.
[22]- ضحی (93) آیهی 11.
[23]- تحف العقول، ص 60.
[24]- فروع کافی، ج 6 ، ص 438.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت