کد مطلب: ۱۷۴۱
تعداد بازدید: ۱۴۷۳
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۱
آموزه‌های اخلاقی و رفتاری امامان شیعه(ع)/ ۳۴
یکی از اصول مشترک شیوه‌ی زندگی امامان این بود که هرگز بی‌‏اعتنا نبودند و بر جامعه نظارت داشتند و به دو فریضه‌ی بسیار مهم «امر به معروف و نهی از منکر» اهمیّت می‌‌‏دادند و با شیوه‌های مختلف و در ابعاد گوناگون به هدایت مردم پرداخته، با هر گونه مظاهر فساد، مبارزه و پیکار می‌‌‏نمودند.
پیکار با مفاسد/ ۱ 
پیکار با مفاسد

یکی از اصول مشترک شیوه‌ی زندگی امامان این بود که هرگز بی‌‏اعتنا نبودند و بر جامعه نظارت داشتند و به دو فریضه‌ی بسیار مهم «امر به معروف و نهی از منکر» اهمیّت می‌‌‏دادند و با شیوه‌های مختلف و در ابعاد گوناگون به هدایت مردم پرداخته، با هر گونه مظاهر فساد، مبارزه و پیکار می‌‌‏نمودند.

لازم است نخست این دو فریضه‌ی بزرگ را از دیدگاه قرآن و اسلام بیان کنیم، سپس به گفتار امامان و شیوه‌ی فکری و رفتاری‌شان در اجرای این دو واجب الهی، توجه نماییم:

جنگ فرهنگی، کوبنده‌‏ترین و عمیق‌‏ترین جنگ

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان چپاولگر و زخم خورده، برای خاموش ساختن چراغ انقلاب اسلامی، از راه‌های گوناگون به توطئه و تخریب پرداختند، که مهم‌‏ترین توطئه‌ها در سه جنگ خلاصه می‌‏شود: سیاسی، نظامی و فرهنگی.

جنگ سیاسی: نفوذ لیبرال‏‌ها و روشنفکرنماهای غرب‏‌زده و دنباله‌‏روهای آنان در سطح بالای کشور بود، که با هشیاری امام و امت، و انقلاب دوم و تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا خنثی شد.

جنگ نظامی: تحریک حکومت بعث عراق و راه‌‏اندزی جنگ سراسری و طولانی بود، که با رهنمودهای قاطع امام امت و مسئولان و رشادت‏‌ها و ایثارگری‏‌های رزمندگان مخلص و شهادت‌طلبی‌‌‌ها دفع گردید. دشمن در این جبهه نیز، گرچه خسارت‌‌های بسیار زد، ولی با روسیاهی شکست خورد و با سرافکندگی عقب نشست.

مردم قهرمان ایران، همه‌ی رنج‌‌ها را تحمل نمودند و یکپارچه در برابر این جنگ و جنگ‌‌های پراکنده‌ی نظامی دیگر مثل حمله‌ی آمریکا به ‌طبس و حمله‌‌های مفتضحانه‌ی گروهک‌‌ها و منافقین، مقاومت کردند و دشمن را از پای درآورده و به ‌خاک مذلّت نشاندند...‌.

جنگ فرهنگی: این جنگ، عمیق‌ترین و کوبنده‌ترین جنگ دشمن است که مخفی و بی‌‌سروصدا است، ولی تخریب و ویرانگری آن هزارها برابر جنگ نظامی است. اگر گلوله‌ی سربیِ تفنگ، قلب را هدف قرار می‌‌داد، نوک قلم و فیلم و ابزار دیگر فرهنگی، مغز و اندیشه را هدف قرار می‌دهد، که اگر منحرف‌کننده باشد، موجب انحراف و پوچی فکر و اندیشه خواهد شد.

تهاجم فرهنگی دشمن، شبیخون و قتل و غارت فرهنگی است و انسان را از درون تهی و بی‌‌محتوا می‌‌کند و انسانی که مغلوب جنگ فرهنگی دشمن شد، ظاهرش زخمی و مجروح نیست، ولی فکرش مجروح و آلوده است. وی در ظاهر، اسیر دشمن نیست؛ ولی در باطن، اسیر مُد و تجملات و مظاهر شوم غربی خواهد شد.

اسیران و زخمی‌‌‌های جنگ نظامی، به دلیل سلحشوری شان، مایه‌ی افتخار ملت هستند، ولی اسیران فرهنگی، مایه‌ی ننگ و نکبت می‌‌باشند.

لزوم بسیج عمومی در برابر تهاجم فرهنگی

در جنگ سیاسی و نظامی، همان‌گونه که همه، رهبر و مسئولان و مردم، بسیج شدند و توطئه‌های سیاسی و نظامی دشمن را خنثی کردند، در جنگ فرهنگی نیز باید همه‌ی اقشار ملت، یکپارچه بسیج شوند.

در جنگ با رژیم بعث عراق، همه به ‌میدان آمدند، تا موفق شدند. در جنگ با مظاهر فساد نیز همه باید به ‌میدان آیند. بی‌‌اعتنایی جایز نیست.

با کمال تأسف، بعضی فکر می‌‌کنند مثلاً تنها ائمه جمعه و جماعات یا روحانیت موظف‌اند با فساد مبارزه کند. این تصور از نظر اسلام، مردود است، بلکه همه موظف‌اند با امر به‌ معروف و نهی از منکر قلبی و زبانی و عملی و با شیوه‌‌‌های مختلف و مناسب و معقول، در برابر تباهی‌‌ها بایستند و تا به ‌نابودی دشمنان مطمئن نشده‌اند، از پای ننشینند. برای روشن شدن این مطلب به نکته زیر توجه کنید:

عکس‌العمل شدید پیامبر در برابر بی‌ اعتنایان

سال نهم هجرت بود. به ‌پیامبر خبر رسید ارتش روم مرکّب از چهل هزار سواره نظام در نوار مرزی تبوک (610 کیلومتری مدینه، واقع در سوریه فعلی) مستقر شده است. پیامبر اعلام بسیج عمومی کرد، تا همه‌ی مسلمانان برای مقابله با ارتش دشمن به‌ سوی تبوک حرکت کنند.

سه نفر از مسلمانان به ‌نام‌های: کعب بن مالک، مرارۀ بن ربیع و هلال بن اُمیّه راه بی‌‌اعتنایی را پیش گرفته و در جنگ شرکت نکردند.

این سه، منافق و مخالف اسلام نبودند؛ فقط در این مورد بی‌‌اعتنا شدند و سستی نمودند.

حرکت سپاه عظیم اسلام به‌ دشمن گزارش شد. دشمنان عقب‌نشینی کردند و سپاه اسلام به‌ رهبری پیامبر بدون این که جنگی رخ دهد، به ‌مدینه بازگشت. آن سه نفر به‌ حضور پیامبر رسیدند و عذرخواهی کردند. پیامبر جواب آنان را نداد، حتی به ‌مسلمانان دستور داد با آنان سخن نگویند.

بایکوت عمومی آن سه شروع شد، حتی کودکان و بستگان نزدیک‌شان مثل خواهر و همسر، با آنان سخن نگفتند و آن چنان در فشار محاصره و بایکوت قرار گرفتند که قرآن می‌‌فرماید:

... حَتّی إذا ضاقَت عَلَیْهِمُ الأرضُ بِما رَحُبَت[1]

تا آن حد که زمین با آن وسعتش بر آنان تنگ شد.

آنان دریافتند پناهی جز خدا و توبه و بازگشت نیست. سر به ‌بیابان نهادند و توبه کردند. خود نیز از همدیگر قطع رابطه کرده، جدا جدا به‌ راز و نیاز و استغفار پرداختند. پس از پنجاه روز توبه و تضرّع، خداوند توبه‌شان را قبول کرد و آیه‌ی 118 سوره‌ی توبه نازل شد.[2]

آری «بی‌‌اعتنایی» این چنین گناه بزرگ و سنگین است که پیامبر فرمان بایکوت عمومی و قطع رابطه با بی‌‌اعتنایان را می‌‌دهد و چنان آنان را زیر فشار قرار می‌‌دهد که تربیت شوند و از انحراف و اشتباه خود دست بردارند.

عمومی‌‌بودن امر به ‌معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن

در قرآن مجید، بیش از ده آیه سخن از «امر به معروف و نهی از منکر» به ‌میان آورده، مسلمانان را به ‌اهمیّت این دو فریضه‌ی الهی و بزرگ، توجه و هشدار داده است.[3]

به ‌ذکر یک آیه اکتفا می‌‌کنیم:

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضهُمْ أوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ اُولَئك سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛[4]

مردان و زنان با ایمان، ولیّ (یار) همدیگرند. یکدیگر را امر به‌ معروف و نهی از منکر می‌‌کنند و نماز را برپا می‌‌دارند و زکات را می‌‌پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می‌‌نمایند. خداوند آنان را به زودی مورد رحمت خویش قرار می‌‌دهد. خداوند توانا و حکیم است.

این آیه امر به معروف و نهی از منکر را از اوصاف مردان و زنان با ایمان قرار داده است. تقدّم این دو فریضه در آیه، بر فریضه‌ی نماز و زکات و اطاعت خدا و رسول، بیانگر اهمیّت این دو واجب، نسبت به ‌سایر واجبات است.

سیر امر به‌ معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن

وقتی آیات امر به‌ معروف و نهی از منکر را که در قرآن آمده است، دسته‌بندی و بررسی می‌‌کنیم، می‌‌بینیم از ذات پاک خدا شروع شده، به ‌پیامبران و حاکمان صالح و مجموعه‌ی امت و فرد فرد جامعه از زن و مرد ادامه می‌‌یابد؛ یعنی برای اجرای کامل این دو فریضه، همه باید به‌ میدان آیند و در صحنه حضور یابند. اکنون برای فهم این سیر، به‌ توضیح زیر توجه کنید:

1. از ذات پاک خدا شروع شده است، چنان که در قرآن می‌‌خوانیم:

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإحْسانِ وَ إِيتَاءِ ذِى الْقُرْبى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ... ؛[5]

خداوند فرمان به‌ عدل و احسان و بخشش به‌ نزدیکان می‌‌دهد و از فحشا و منکر و ظلم و ستم نهی می‌کند.

در این آیه، ذات پاک خدا با عنوان امرکننده‌ی به ‌معروف و نهی کننده از منکر یاد شده است.

2. سپس پیامبر اسلام، چنان که قرآن در شمارش اوصاف پیامبر می‌‌فرماید:

... يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنهَاهُم عَنِ الْمُنكرِ؛[6]

پیامبر مردم را امر به‌ معروف و نهی از منکر می‌‌کند.

3. سپس حاکمان صالح (امامان) و مسئولان، چنان که در قرآن می‌‌خوانیم:

الَّذِينَ إِن مَكَّنَّاهُمْ فِى الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُا الزَّكوةَ وَ أَْمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَ للَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ؛[7]

یاران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به‌آنان قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می‌‌دارند و زکات را ادا می‌‌کنند و امر به ‌معروف و نهی از منکر می‌‌نمایند و پایان همه‌ی کارها از آنِ خدا است.

در تأیید مطلب توجه به ‌این نکته شایسته است که در غالب زیارت‌نامه‌های امامان و امامزادگان این عبارت آمده است:

اَشْهَدُ انَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوۀَ وَ آتَیْتَ الزُّکاۀَ و أَمَرْتَ بالْمَعْرُوفِ، و نَهَیْتَ عَنِ الْمُنکَرِ؛

گواهی می‌‌دهم نمار را به‌پاداشتی و زکات دادی و امر به‌معروف و نهی از منکر نمودی.

4. آمران به ‌معروف و ناهیان از منکر، چنان که در قرآن می‌‌خوانیم:

وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛[8]

باید جمعی [آگاه و ورزیده] در میان شما [به ‌نمایندگی از امت] به ‌کار نیک دعوت کنید و امر به ‌معروف و نهی از منکر نمایند. چنین کسانی رستگارانند.

ابو عبیده‌ی جرّاح از رسول خدا پرسید: در روز قیامت، عذاب چه کسی سخت‌تر از دیگران است؟ حضرت در پاسخ فرمود:

رَجُلٌ قَتَلَ نَبِیّاً أوْ رَجُلاً أَمَرَ بِمَعْرُوفٍ وَ نَهَی عَنْ مُنْکَرٍ؛

عذاب مردی که پیامبری را بکشد یا مردی را که امر به‌ معروف و نهی از منکر می‌‌نماید، به‌قتل رساند.

سپس آیه‌ی فوق را قرائت کرد، آنگاه فرمود:

ای ابو عبیده! بنی‌اسرائیل در آغاز روز 43 پیامبر را کشتند. 112 نفر مرد به ‌پا خاستند و امر به ‌معروف و نهی از منکر نمودند. بنی‌اسرائیل در آخر همان روز، 112 نفر را هم کشتند.[9]

دو آیه‌ی فوق، بیانگر امر به‌ معروف و نهی از منکر گروه‌هایی است که برای اجرای این دو فریضه بزرگ به ‌پا خاسته‌اند و در قرآن از آنان سخن به ‌میان آمده است.

5. مجموعه‌ی امت و مردم، چنان که در قرآن می‌خوانیم:

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ؛[10]

بهترین امتی بودید که پدید آمده‌اید [از این رو] که امر به ‌معروف و نهی از منکر می‌‌نمایید و به ‌خدا ایمان دارید.

بهتر بودن امت اسلامی به‌ سبب داشتن این امتیاز است که وظیفه‌ی امر به ‌معروف و نهی از منکر را که از وظایف پیامبران در امت‌های گذشته بود، به‌ عهده می‌‌گیرند. اگر این امتیاز را اجرا نکنند، بهترین امت نخواهند بود.

6. تک تک افراد حزب‌الله، چنان که در قرآن در مورد «مؤمن آل فرعون » و «مؤمن آل یاسین» آمده که این دو، در اوضاع سخت، با امر به ‌معروف و نهی از منکر، مردم را به‌ سوی پیامبران و صراط‌شان دعوت می‌‌نمودند و از پیروی طاغوت و فساد نهی می‌‌کردند.

در مورد مؤمن آل فرعون، در قرآن می‌‌خوانیم:

وَ قَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَن يَقُولَ رَبِّىَ اللَّهُ وَ قَدْ جَاءَكُم بِالْبَيِّنَتِ مِن رَّبِّكُمْ؛[11]

مرد مؤمنی از خاندان فرعون که ایمان خود را پنهان می‌‌داشت [به ‌قوم] گفت: آیا می‌‌خواهید کسی (موسی) را به ‌قتل برسانید به‌ سبب این که می‌‌گوید: پروردگار من «الله» است، در حالی که دلائل روشنی از سوی پروردگارتان آورده است.

در مورد مؤمن آل یاسین، در قرآن می‌‌خوانیم:

وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسعَى قَالَ يَقَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ؛[12]

مردی [با ایمان] از نقطه‌ی دوردست شهر با شتاب رسید گفت: ای قوم من! از فرستادگان خدا [پیامبران] پیروی کنید.

مؤمن آل فرعون و مؤمن آل یاسین

از منابع شیعه و سنی نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود:

السُبّاقُ الصِدِّیقُونَ ثَلاثَهٌ: حَبِیبُ النِّجارِ، مُؤمِنُ آلِ یاسِین، الِّذی یَقُولُ: «اتَّبِعُوا المُرْسلین...» و حِزْقِیلُ مَؤْمِنَ آلِ فِرْعُوْنَ و عَلِیّ بن أبی‌‌طالِبٍ وَ هُوَ أفْضَلُهُمْ؛[13]

نخستین تصدیق‌کنندگان [پیامبران بزرگ] سه کس بودند: [1.] حبیب نجّار، مؤمن آل یاسین که به‌ مردم [انطاکیه] می‌‌گفت: «از فرستادگان خدا پیروی کنید...» [2.] حزقیل، مؤمن خاندان فرعون [3.] علی بن ابی‌‌طالب که از همه برتر است.

این سه نفر، در اوضاع بسیار سخت و خطیر به ‌یاری پیامبران شتافتند و امر به ‌معروف و نهی از منکر نمودند.

مؤمن آل فرعون، از خویشان فرعون (پسر عمو یا پسر خاله بود و حقانیت موسی(ع) را دریافته و به ‌او ایمان آورده بود، ولی برای حفظ جان، ایمان خود را مخفی می‌‌داشت. این شخص در دستگاه فرعون، دارای مسئولیت‌های مهم، از جمله «رئیس دارایی» بود.[14] وقتی دریافت سخن موسی(ع) منطقی و بر اساس براهین و معجزات است، آن را پذیرفت و در اوضاع سخت، از مکتب موسی فاع کرد و مردم را به حق دعوت نمود و از پیروی فرعون نهی کرد.

مؤمن آل یاسین، حزب‌اللهی و مجاهدی جان برکف به‌نام «حبیب نجّار» بود. او به‌ حقانیت رسولان عصرش پی برد و برای تثبیت آنان، تا آخرین توان تلاش کرد. با این که یک فرد عادی و تنها بود، راه بی‌اعتنایی و سکوت را انتخاب نکرد، بلکه احساس مسئولیت نمود، مردمِ غافل و اسیر هوس‌های مادی را امر به ‌معروف و نهی از منکر نمود و پس از استدلال و تبیین حق برای مردم بت‌پرست، قاطعانه گفت:

إِنّى ءَامَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ؛[15]

من به ‌خدای شما (خدای همه‌ی مخلوقات) ایمان آوردم. سخن مرا بشنوید و بپذیرید.

قوم لجوج نه تنها سخن او را نشنیدند، بلکه وی را کشتند! طبق بعضی روایات، او را سنگباران کردند و پیکرش را لگدکوب نمودند.[16] خداوند این شهید پاکباخته را وارد بهشت نمود، چنان که در قرآن می‌خوانیم:

قِيلَ ادْخُلِ الجَْنَّةَ قَالَ يَالَيْتَ قَوْمِى يَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِى رَبِّى وَ جَعَلَنى مِنَ الْمُكْرَمِينَ؛

به ‌او گفته شد: وارد بهشت شو. گفت: ای کاش قوم من می‌‌دانستند که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی‌‌داشتگان قرار داده.[17]

نتیجه‌گیری

از مجموع آیات مذکور فهمیده می‌‌شود دو فریضه‌ی امر به‌ معروف و نهی از منکر، از نظر اسلام بسیار پر اهمیت هستند و همه باید برای اجرای آن بسیج گردند. ضمناً به‌ سیر امر به ‌معروف و نهی از منکر در قرآن آشنا شدیم و دریافتیم. در مسیر این دو فریضه، پیامبران و مردان خدا تا سر حدّ شهادت، حرکت نموده و شهد شهادت نوشیده‌اند.

برای تکمیل بحث به یکی از سخنان رسول خدا گوش جان فرا دهیم:

إنَّ اللهَ عزَّوَجَلَّ لایُعَذَّبُ الْعامَّۀَ بِعَمَلِ الْخاصَّۀِ حَتََّی یَرَوُا الْمَنْکَرَ بَیْنَ ظَهْرانِیِّهِمْ قادِرُونَ أنْ یُنْکِرُوهْ فَإذا فَعَلُوا ذلِکَ عَذَّبَ الْخاصَّۀَ وَ الْعامَّۀَ.[18]

خداوند، عموم مردم را به‌ خاطر گناه عده‌ای از مردم عذاب نمی‌‌کند، مگر هنگامی که مردم بین خود، منکرات را آشکار بنگرند و با این که قدرت بر نهی از منکر و جلوگیری از منکرات دارند [اقدام ننمایند]. وقتی چنین [بی‌‌اعتنا] شدند، خداوند عامه و خاصه را عذاب خواهد کرد.

منظور از عذاب، تنها عذاب اخروی یا عذاب‌هایی مانند صاعقه، زلزله، سیل و... نسیت، بلکه شامل عذاب‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی که بسیار سخت است نیز خواهد شد.

ترک امر به ‌معروف و نهی از منکر، موجب روی کار آمدن طاغوت‌ها و اشرار خواهد شد که ظلم و چپاول آنان، عذاب سختی برای مردم است

ترک این دو فریضه، موجب گسترش فساد مالی و جنسی و انحرافات می‌‌شود. وقتی در جامعه‌ای ناموس انسان در خطر بی‌‌عفتی باشد و دختر و همسر وقتی از خانه بیرون رفت، سالم برنگردد، نوعی عذاب سخت است.

در جامعه‌ای که در ادارات، پول و پارتی حاکم باشد، نوعی عذاب است.

در جامعه‌ای که احتکار، نیرنگ، کلاهبرداری و گران‌فروشی باشد، عذاب است و...‌.

هرگاه در جامعه‌ای نظارت عمومی و امر به ‌معروف و نهی از منکر نباشد، عذاب الهی به صورت‌های مختلفِ سیاسی، اقتصادی و اخلاقی به ‌سراغ همه می‌‌آید و عموم را می‌‌سوزاند.

شیوه‌شناسی در نظارت عمومی

در هر کاری، آگاهی به‌ شیوه‌های صحیح و پیش‌بَرنده و نتیجه‌بخش، نقش ‌به ‌سزایی در وصول به‌ هدف دارد. در امر به ‌معروف و نهی از منکر نیز باید شیوه‌های معقول و مناسب را شناخت و بر اساس آنها به ‌اجرای این دو فریضه‌ی عظیم پرداخت.

توضیح: هر حرکتی اگر در مسیر خود نباشد، به ‌نتیجه نمی‌‌رسد به‌ عنوان مثال اگر من از جایی بخواهم خارج شوم، اگر از راه و در بیرون نروم، بلکه به ‌طرف دیوار حرکت کنم، هر چه بروم و بیایم، نمی‌‌توانم خارج شوم. پس قبل از هر چیز، نیاز به ‌شیوه‌شناسی در مورد نتیجه‌بخش شدن امر به‌ معروف و نهی از منکر لازم است و واجب می‌‌باشد دو شیوه رعایت گردد: شیوه‌ی روبنایی و زیربنایی.

شیوه‌ی روبنایی

یعنی ظواهر جامعه باید کنترل شود، مثلاً اگر در جامعه‌، دختران و بانوان رعایت حجاب نکردند و با بدحجابی در ملأعام ظاهر شدند، باید با نهی از منکر جلو آنان را گرفت تا عفت جامعه حفظ شود.

بعضی شیوه‌ی روبنایی را مفید نمی‌‌دانند و هنگامی که سخن از نهی از منکر زبانی و جلوگیری از مظاهر فساد به ‌میان می‌‌آید، مأیوسانه عقب‌نشینی کرده، می‌‌گویند: باید زیربنایی کار کرد. شیوه‌ی رو بنایی، بی‌‌اثر است.

اما در اسلام هر دو شیوه وجود دارد. تجربه ثابت کرده هر دو شیوه باید باشد، با این تفاوت که اثر شیوه روبنایی کمتر از زیربنایی است.

1. هنگام روبه‌رو شدن با گناهکار، باید به او شخصیت داد. با داد و فریاد و تحقیر، کسی هدایت نخواهد شد. اگر اهل منطق و استدلال است، با زبان استدلال با او سخن گفت و اگر در این سطح نیست، با نرمش حساب شده و دوستانه با او صحبت کرد، مثلاً به ‌او گفت:

جانم! عزیزم! برادرم! ماشاءالله تحصیل کرده هستی. حیف است مثل تو جوانی همچون شاخه‌ی شمشاد، با معتادها همنشین شود و به‌ سوی وادی هولناک اعتیاد گام بردارد.

2. ضررها و مفاسد گناه را برای او برشمرد، مثل یک پزشک مهربانی که علل بیماری و راه درمان آن را برای بیمار شرح می‌‌دهد. او را توجیه و هدایت کرد، مثلاً به‌ او گفت: عزیزم! گناه، موجب اضطراب و نگرانی می‌‌شود؛ آرامش تو را از بین می‌‌برد؛ عمرت را کم می‌‌کند؛ سیمای زیبا را از تو می‌‌گیرد؛ موجب خشم الهی می‌‌شود؛ موجب اسارت و حقارت می‌‌شود؛ انسان را اسیر و وابسته به‌ تباهی می‌‌سازد؛ انسانیت را از بین می‌‌برد و...‌.

امام علی(ع) می‌‌فرماید:

عَبْدُ الشَّهْوَۀِ أَذَلُّ مِنْ عَبْد الرِّقِّ؛

برده و اسیر شهوت، از برده و نوکر ارباب، ذلیل‌تر است.

مثل نسخه‌ی دکتر، هر کسی را مناسب درک و ویژگی‌های روحی او، باید نهی از منکر کرد و راه‌ها و شیوه‌ها را شناخت.

در قرآن می‌‌خوانیم: خداوند به ‌پیامبرش خطاب کرد:

اُدْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّك بِالحِْكْمَةِ وَ الْمَوْعِظةِ الحَْسنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتى هِىَ أَحْسنُ؛[19]

با حکمت و اندرز نیکو، به ‌راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به‌ طریقی که نیکوتر است، مناظره نما.

حکمت، منطق و استدلال و جنبه‌های عقلی است.

موعظه، جنبه‌های عاطفی و جلب عواطف است.

مجادله، شیوه‌های گوناگون مناظره و گفت و گوی دوستانه و معقول است.

پیامبر اسلام و امامان امر به ‌‌معروف و نهی از منکر می‌‌کردند. به ‌نمونه‌ی زیر از شیوه‌ی پیامبر در هدایت مردم، توجه کنید:

شخصی به ‌حضور پیامبر آمد و تقاضای کمک کرد. حضرت به ‌اندازه‌ی کافی به ‌او بخشید، سپس فرمود: «آیا احسانم قبول است؟»

او با گستاخی گفت: نه، بلکه کار خوبی نکردی.

حاضران از گستاخی او برآشفتند و خواستند او را سرزنش کنند. پیامبر اشاره کرد کاری نداشته باشید، سپس وارد خانه شد و مقداری غذا آورد و به ‌او عطا کرد، آنگاه فرمود: «اکنون احسانم قبول شد؟»

1. گفت: آری، خداوند پاداش خوبی به‌ شما بدهد!

پیامبر فرمود: «تو نزد اصحابم، سخن نامناسبی گفتی که باعث رنجش آنان شد. نزدشان برو و عذرخواهی کن، تا ناراحتی آنان نسبت به ‌تو برطرف گردد.»

فردای آن روز، اصحاب به‌ پیامبر عرض گردند: او آمد و گفت: پیامبر بر عطایش افزود و من خشنود شدم.

پیامبر با مثالی، شیوه‌ی برخورد با این گونه افراد را بیان کرد و فرمود:

این مرد، همانند کسی است که شترش رم کرده و در حال فرار است، اگر مردم بیشتر به‌ دنبال شتر کنند تا آن را بگیرند، بیشتر فرار می‌‌کند، تا این که صاحب شتر فریاد می‌‌زند: مرا با شترم واگذارید. من بهتر آن را رام می‌‌کنم. آنگاه خودش پیش می‌‌رود و گرد و غبار را از پیکر شتر می‌‌زداید، تا آرام شود، سپس کم‌کم آن را خوابانده و جهاز بر آن می‌‌گذارد و سوار می‌‌شود.

اگر من شما را آزاد می‌‌گذاشتم، در برابر حرف زننده‌ی اعرابی، برخورد شدید می‌‌کردید و او را هلاک می‌‌نمودید و بیچاره در آتش دوزخ می‌‌سوخت.[20]

شیوه‌ی زیربنایی

شیوه‌ی زیربنابی، اساسی و عمیق و استوار است که زمینه‌های راه درست را در انسان بیمه می‌‌کند؛ به‌ طوری که انحراف و گناه، در زندگی او غریب و بیگانه می‌شود و اگر از راهی وارد زندگی او شد، همان زمینه‌ها، موجب دفع گناه و انحراف خواهد شد.

«بهداشت» در پزشکی، مقدّم بر درمان است، اگر انسان اصول بهداشت را رعایت کند، بیمار نخواهد شد و اگر احیاناً بیمار شد، زمینه‌های بهداشتی مانند واکسن‌های ضد بیماری‌ها، موجب دفع بیماری خواهد شد.

بهداشت اسلامی و معنوی، اصل زیربنایی است که رعایت آن، موجب سلامتی از گناه و انحراف خواهد شد.

در شیوه‌ی زیربنایی، رعایت سه موضوع بسیار مهم است:

1. تربیت خانوادگی

از وظایف اصلی و نخستین پدر و مادر، تربیت صحیح فرزند است. بدبختانه آنقدر که پدر و مادر در فکر شکم و لباس فرزند هستند، در فکر تربیت روح او نیستند. همان‌گونه که پدر و مادر، در فکر بهداشت جسمی فرزندشان هستند و به‌ موقع او را واکسینه می‌‌کنند، از نظر معنوی نیز اگر او را واکسینه کنند، او را در برابر انحرافات و گناهان بیمه کرده‌اند. وقتی که او بزرگ شد، تمایل به‌ گناه ندارد و اگر گناهی در زندگی او نفوذ کرد، وجدان و احساساتش به‌ جوش و خروش آمده و به ‌یاری عقل و خِرَدَش، گناه را دفع خواهد کرد.

همان‌گونه که اگر باغبانی، نهال درختی در زمین بکارد، در پرورش آن لازم است عوامل پرورش را فراهم کند و از موانع ضد پرورش جلوگیری نماید، پدر و مادر نیز باید در این راستا کوشا باشند و کوتاهی نکنند. رسول خدا فرمود:

کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَۀِ حَتّی لِیَکُونَ أَبَواهُما الَّلذانِ یُهَوِّدانِهِ و یُنَصِّرانِهِ؛[21]

هر نوزادی بر اساس فطرت سالم انسانی و اسلامی متولد می‌‌شود، رنگ‌هایی همچون یهودیت و نصرانیت انحرافی، از طریق پدر و مادر تحمیل و القا می‌‌شود.

نیز فرمود:

رَحِمَ اللهُ والِدَیْنِ أعانا وَلَدَهُما عَلی بِرِّهِما؛[22]

خداوند پدر و مادری را رحمت کند که فرزند خود را در راه سعادتش یاری نمایند

امیر مؤمنان فرمود:

وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَی الْوالِدِ أَن یُحَسِّنَ اِسْمَهُ؛ وَ یُحَسِّنَ أدَبَهُ، و یُعَلِّمَهُ الْقُرآنَ؛[23]

حق فرزند بر پدر آن است که برای او نام نیک انتخاب کند؛ تربیت او را به ‌نیکی انجام دهد و قرآن را به‌ او بیاموزد.

نظر به‌ این که نقش مادر در تکوین و تربیت فرزند، بیشتر است و از جهاتی به‌ فرزندش نزدیک‌تر است، بیشتر باید اصول تربیت را رعایت کند.

پدر و مادر باید عوامل رشد معنوی کودک را بشناسند و از عوامل انحراف و سقوط او آگاه باشند و با آگاهی به پرورش روح فرزند اقدام نمایند. در این صورت، در مورد سلامت روح فرزند، در آینده و در برابر بیماری‌های گوناگون معنوی، کار زیربنایی انجام داده و او را در این جهت بیمه نموده‌اند.

2. رعایت دفع و جذب حساب شده

یکی از شیوه‌های زیربنایی، دفع و جذب صحیح است؛ یعنی انسان آدم‌های پاک و ناپاک را بشناسد و برای حفظ سلامت روح خود، با آدم‌های ناپاک قطع رابطه کند و با افراد پاک همنشین شود.

رسول اکرم(ص) فرمود:

الْمَرْءُ عَلی دِینِ خَلِیِلِه وَ قَرِیِنِه؛[24]

انسان بر دین دوست و همنشین خود است.

امام جواد(ع) فرمود:

إیّاکَ وَ مُصاحَبَۀَ الشَّرِیرَ فَـإنَّهُ کَـالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أثَرُهُ؛[25]

از همنشینی با بدکار بپرهیز، چرا که همچون شمشیر برهنه است، که ظاهرش زیبا و اثرش، زشت می‌‌باشد.

هر چند انسان از نظر تربیتی، قوی و واکسینه باشد، همنشین آلوده و فاسد، اثر سوء می‌گذارد و انسان را منحرف می‌‌کند.

روزی امام کاظم(ع) به‌ سلیمان بن جعفر فرمود:

چرا تو را نزد عبدالرحمن بن یعقوب می‌‌بینم؟ [چرا با او همنشین هستی؟! او آدمی فاسق است! از او دوری کن!]

سلیمان گفت: او دایی من است.

امام فرمود:

عقیده‌ی او درباره‌ی خدا فاسد است. [هر کس می‌‌خواهد باشد، از او دوری کن!]

یا با او بنشین و ما را ترک کن، یا با ما بنشین و او را ترک نما.

سلیمان گفت: او هر چه می‌‌گوید بگوید. وِزر و وَبَالش به‌ گردن خودش است. وقتی عقیده‌ی او را قبول ندارم، چه گناهی بر من است؟

امام فرمود:

شخصی از یاران موسی بن عمران(ع) بود، ولی پدرش از یاران فرعون بود. وقتی سپاه فرعون، موسی و مؤمنان همراه او را تعقیب کردند، هنگامی که لشکر فرعون به ‌موسی [ویارانش در کنار دریا] رسید، پسر از موسی جدا شد و به‌ سوی پدر رفت تا او را موعظه کند و او را به‌ موسی ملحق سازد. پسر همراه پدر بود و با پدرش ستیز می‌‌کرد که بیا به سوی موسی، تا این که هر دو به دریا رسیدند. وقتی فرعون و سپاهش در دریا غرق شدند، پدر و پسر که نزدیک آنان بودند نیز غرق شدند. هنگامی که خبر به ‌موسی رسید، فرمود:

او در رحمت خدا است، ولی چون عذاب فرا رسید، از آن که نزدیک گنه‌کار است، دفاع نشود. [26]

3. کنترل غریزه‌ی جنسی با ازدواج

من مدّت‌ها فکر کرده و مطالعه‌ی بسیار نموده و نتیجه گرفته‌ام که غالب گناهان بر اثر طغیان غریزه‌ی جنسی است. اگر غریزه‌ی جنسی در مسیر صحیح هدایت و کنترل نشود، موجب انواع گناهان و انحرافات خواهد شد. چقدر از دختر دزدی‌ها و پسر دزدی‌ها و اعتیاد و خودکشی‌ها و مفاسد دیگر وجود دارد که سرنخ آن، شهوت‌انگیزی و عدم ارضای آن در مسیر صحیح است.

بهترین و سالم‌ترین و طبیعی‌ترین راه برای کنترل و ارضای غریزه‌ی جنسی، ازدواج است. باید ازدواج را آسان کنیم، مشکلات آن را از سر راه برداریم، تا جوان‌های ما ازدواج کنند و با ازدواج، از طغیان غریزه‌ی جنسی جلوگیری نمایند. ازدواج اساس زیربنایی است. اگر این راه مشروع ترک شد، راه‌های نامشروع پیش می‌‌آید و به ‌دنبال آن، مفاسد و انحرافات حتمی است.

پیامبر فرمود:

ما بُنِیَ فیِ الإْسْلامِ بَناءٌ أحَبُّ إِلَی اللهِ عزَّوَجَلَّ، و أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِیجِ؛[27]

در اسلام، در پیشگاه خدا، بنایی برپا نشده است که محبوب‌تر و عزیزتر از ازدواج باشد.

در قرآن، در مورد زن و شوهر می‌‌خوانیم:

هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ؛[28]

زنان لباس شما هستند و شما لباس آنان هستید.

همان‌گونه‌ که لباس، انسان را از سرما و گرما و خطر نفوذ بیماری حفظ می‌‌کند، زن و شوهر همدیگر را از خطرها و آسیب‌ها و طغیان جنسی حفظ می‌‌کنند.

پیامبر فرمود:

شِرارُکُمْ عُزّابُکُمْ، و الْعُزّابُ إخْوانُ الشَّیاطِینِ؛[29]

بدترین شما، عَزَب‌ها هستند [که بدون همسرند). عَزَب‌ها برادران شیطان می‌‌باشند.

نیز فرمود: هر جوانی که در ایام جوانی و نوجوانی ازدواج کند، شیطان فریاد می‌‌زند:

ای وای! ای وای! او دو سوم دینش را از گزند من نگه داشت.[30]

شیوه‌ی زندگی امامان این بود که در مورد ازدواج، زیاد سفارش می‌‌کردند و تا سر حدّ امکان وسائل آن را برای افراد فراهم می‌‌نمودند و بعضی از سنت‌های جاهلی غلط را می‌‌شکستند.

پیامبر و امامان ازدواج‌های مکرّر داشتند. گاهی با زنان فقیر و کنیز ازدواج می‌‌نمودند، یا در مورد ازدواج مرد فقیر با دختر ثروتمند وساطت می‌‌نمودند، مثلاً پیامبر بالای منبر، دختر عمویش، «ضُباعَه»، دختر زبیر بن عبدالمطلب را به ‌ازدواج «مقداد» درآورد و فرمود:

إنَّما زَوَّجْتُ اِبْنَۀَ عَمِّی الْمِقدادَ لِیَتَّضِعَ النِّکاحُ؛[31]

دختر عمویم را [که از طایفه‌ی قریش است] همسر مقداد (که غلامی در سطح پایین بود] نمودم، تا ازدواج از سطح بالا و دشوار، به ‌پایین آید و آسان گردد.

امام صادق(ع) فرمود:

این ازدواج برای آن بود که از رسول خدا پیروی کنند و بدانند گرامی‌‌ترین آنان در پیشگاه خدا، پاک‌ترین آنان است.[32]

یکی از آثار ترک ازدواج این است که جوانان در پرتگاه شوم انحراف جنسی مانند استمنا و روابط نامشروع قرار می‌‌گیرند.

امام صادق(ع) فرمود:

مردی استمنا کرده بود. او را به ‌حضور امام علی‌(ع) آوردند. حضرت آن‌قدر بر دست او زد که سرخ شد، سپس از بیت‌المال، وسایل ازدواج او را فراهم ساخت.[33]

بر اساس این روایت، امام علی(ع) برای جلوگیری از فساد، هم از شیوه‌ی روبنایی استفاده کرد (زدن و تأدیب) و هم از شیوه‌ی زیربنایی (وسایل ازدواج فراهم نمودن).

امام صادق(ع) نقل کرد که امام علی(ع) فرمود:

أفْضَلُ الشَّفاعاتِ أنْ تَشَفَعَ بَیْنَ اثنَیْن فِی نِکاحٍ حَتّی یَجْمَعَ اللهُ بَیْنَهُما؛[34]

بهترین شفاعت آن است که برای ازدواج بین دو نفر وساطت کنی، تا آنان را همسر گردانی.

در برابر تهاجم و شبیخون فرهنگی بیگانگان، ازدواج یکی از راه‌های زیربنایی است. باید همه‌ی نیروها از دولت و مردم بسیج شوند و با برنامه‌ریزی صحیح، وسائل ازدواج را آسان و فراهم سازند. باید در وهله‌ی نخست، به ‌اجرای دو برنامه همت کرد.

1. برنامه‌ریزی فرهنگی

برای حذف قید و بندها و تشریفات و تجملاتی که مانند غول بر سر راه ازدواج جوانان قرار گرفته است، اقدام شود.

2. برنامه‌ریزی اقتصادی

مثلاً احداث مسکن مناسب، چرا که مهم‌ترین عامل اقتصادی ترک ازدواج، کمبود مسکن است.

پی‌نوشت‌ها:

[1]- توبه (9) آیه 118.

[2]- مجمع‌البیان: ج 5، ص 79.

[3] مانند آیات 3 عصر (103)، 17 لقمان (31)، 157، 199 و 163 تا 166 اعراف (7)، 104، 110، 113، 114 آل‌عمران (3)، 41 حج (22)، 71 و 112 توبه (9) و 90 نحل (16).

[4]- توبه (9) آیه‌ی 71.

[5]- نحل (16) آیه‌ی 90.

[6]- اعراف (7) آیه‌ی 157.

[7]- حج (22) آیه‌ی 41.

[8]- آل‌عمران (3) آیه‌ی 104.

[9]- مجمع‌البیان: ج 1 و 2، ص 423

[10]- آل‌عمران (3) آیه‌ی 110.

[11]- مؤمن (40) آیه‌ی 28.

[12]- یس (36) آیه‌ی 20.

[13]- امالی صدوق؛ صواعق ابن حجر، باب 9 فصل 2. نظیر این روایت در مجمع‌البیان، ج 8، ص 421 آمده است.

[14]- نورالثقلین: ج 4، ص 518.

[15]- همان آیه‌ی 25.

[16]- همان آیه‌ی 26-27.

[17]- مجمع‌البیان: ج 8، ص 421.

[18]- المنار: ج 9، ص 638.

[19]- نحل (16) آیه‌ی 125.

[20]- سفینۀ‌البحار: ج 1، ص 416

[21]- نورالثقلین: ج 4، ص 184.

[22]- فروع کافی: ج 6، ص 48.

[23]- نهج‌البلاغه: حکمت 399.

[24]- اصول کافی: ج 2، ص 375.

[25]- بحارالانوار: ج 74، ص 195

[26]- اصول کافی: ج 2، ص 375

[27]- وسائل‌الشیعه: ج 14، ص 3.

[28]- بقره (2) آیه‌ی 187.

[29]- بحارالانوار: ج 103، ص 221.

[30]- بحارالانوار: ج 103، ص 221.

[31]- وسائل‌الشیعه: ج 14، ص 39.

[32]- بحارالانوار: ج 22، ص 438.

[33]- وسائل‌الشیعه: ج 18، ص 574.

[34]- وسائل‌الشیعه: ج 14، ص 27.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: