نبرد تن به تن
حمله جمعي ياران امام پاسخ صريح به فرمان «ابنسعد» بود كه دستور داد ياران امام را تيرباران كنند. در اين يورش مردانه سپاه «ابنسعد» از هم گسست. سپس نبرد تن به تن شروع شد. در اينجا نيز، لشكر كوفه نبرد را آغاز كردند. صبح روز عاشورا پس از اولين حمله به ياران امام، «يسار» غلام «زياد» و «سالم» غلام «عبيدالله بن زياد» وارد ميدان شدند و مبارز طلبيدند. «حبيب»، و «برير» براي جنگ با آن دو، از جاي برخاستند. امام آن دو را از رزم با آن دو غلام بازداشتند(۱).
اشاره
«عمرو» فرزند «جناده» شهيد كربلا است(۲). او در حالي كه عمري بيش از يازده سال نداشت، پس از شهادت پدرش به خدمت امام آمد تا اذن جهاد بگيرد. حضرت او را اذن ميدان نداد و فرمود: «پدر اين نوجوان در اولين حمله كشته شده است. شايد مادرش كشته شدن او را خوش نداشته باشد»(۳). نوجوان گفت: «البته مادرم مرا به جهاد امر كرده است»(۴). پس از آن امام به او اجازه جنگيدن داد. او در هنگام ورود به ميدان اين بيت را ترنم ميكرد: «اميري حسين و نعم الامير سرور فؤاد البشير النذيرعلي و فاطمه والده و هل تعلمون له من نظير(۵). سالارم حسين است و چه نيك اميري، كه نشاط دل پيامبر و مژدهدهنده (به سعادت) و بيمدهنده (از انحراف و دوري از حق) است. علي و فاطمه پدر و مادر اويند و آيا مانند او كسي را ميشناسيد؟»
شهادت عمرو
پس از اجازه امام «عمرو» بيدرنگ به ميدان رفت و پس از كارزاري نه چندان طولاني به شهادت رسيد. اين نوجوان نيز همراه پدرش در زيارت ناحيه مقدسه مورد سلام امام است: «السلام علي جنادة بن كعب الانصاري الخزرجي، و ابنه عمرو بن جناده؛ سلام بر جناده پسر كعب انصاري خزرجي و فرزندش عمرو پسر جناده».
درسي كه ميتوان گرفت: اين نوجوان يازده ساله سرمشق خوبي براي نونهالان ماست تا كه از همه چيز خود در راه احياي دين حق بگذرند.
ادامه دارد...
------------------------------------------------------
پی نوشتها:
1. ابصار العين، ج ۱۸۰
2. كتاب الفتوح، ج ۵، ص ۱۱۰
3. عبارت امام از ابومخنف گزارش شده است: عن الحسين عليهالسلام: «ان هذا غلام قتل ابوه في المعركة و لعل امه تكره ذلك». مقتل الحسين عليهالسلام مقرم، ص ۲۵۳
4. فقال الغلام: «اني امي هي التي امرتني». ابصار العين، ص ۱۵۹
5. مناقب آل ابيطالب، ج ۴، ص ۱۰۴