سؤال:
آیا این حدیث صحیح است که اهل منبر میگویند:
« مَنْ بَكَى أَوْ تَبَاكَى وَجَبَت لَهُ اَلْجَنَّة»
کسی که برای حضرت اباعبداللهالحسین (ع) گریه کند یا بگریاند یا خود را شبیه گریه کنندگان درآورد، بهشت بر او واجب میشود.»
اگر صحیح است، راستی قطرهای اشک برای شهیدان کربلا، انسان را اهل بهشت میکند؟ پس قرآن که میگوید:
﴿ فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ ﴾؛
«کسی که اندکی کار نیک یا بد کند پاداش و کیفرش را خواهد دید.» یعنی چه؟!
پاسخ:
این حدیث از امام صادق(ع) نقلشده است.[1] اینگونه احادیث در موضوع سوگواری سالار شهیدان، و در موضوعات دیگر در اسلام بسیار است، و اگر هم در سند این حدیث به فرض اشکال کنیم؛ ولی آنقدر به همین مضمون احادیث به ما رسیده که نمیتوان همه آنها را نادیده گرفت، مطلبی که باید به طور کامل مورد توجه قرار گیرد این است که باید این حدیث و نظیر آن را؛ خوب معنا کرد، مسلّم است که اگر ما تصور کنیم یک قطره اشک برای امام حسين(ع) تمام جنایات و گناهان ما را بشوید و خود را به این راضی کنیم که گناهانی انجام دهیم بعد با اشک برای فاجعه کربلا آن گناهان را محو کنیم؛ بسیار تصور غلط و دور از منطق و عقل است، مانند اشک ریختن مروان پلید که وقتی در پشت دیوارهای قبرستان بقیع صدای رقتانگیز حضرت امالبنین(س) را که برای فرزندانش حضرت عباس(ع) و... مرثیه میخواند و گریه میکرد، شنید، گریه کرد و اشک ریخت، ولی این اشک با آن روحیه ناپاکی که داشت، کوچکترین نتیجهای برای او ندارد، بس آن کسی که پوست پیاز بگیرد و سپس اشک بریزد، و یا مانند تمساحی که میگویند: وقتی آدم یا صید دیگری میخورد، از چشمانش اشک سرازیر میشود.
این موضوع همانند، زیارت قبور یکی از امامان(ع) است که برای آن پاداشهای مهمی گفتهاند، ولی قید «عَارِفاً بِحَقِّهِ» (در صورتی که حق آنها را بشناسند) به بعضی از آن احادیث اضافه شده است، اگر اشک ریختن برای سرور شهیدان حضرت خامس آل عبا(ع) با شناسایی آن بزرگوار توأم باشد، و از این اشک این نتیجه را گرفتیم که آشنا به برنامه و اهداف او شدیم، و این آشنایی ما را به پیروی از او که چگونه در راه حق و نابودی ظلم، از فرزندان خود گذشت، از یاران باوفای خود، و از جان عزیز خود گذشت؟ وادارد، آن وقت است که درک خواهیم کرد، این اشک ریختن در حقیقت آن ارزش را دارد.
از طرفی، چشم دریچه قلب است؛ اگر از این دریچه اشکی بریزد، نشانه این است که در قلب طوفانی از احساسات و غم و اندوه به وجود آمده است، و اگر این اشکها رابطهای با قلب نداشته باشند؛ معلوم میشود که اشک دروغ است، مانند کسی که چشمش را با آب تر میکند تا مردم بگویند او شخص نیکی است، برای فرزند زهرا(س) مثل باران اشک میریزد.
ولی اگر سرچشمه این اشکها؛ قلب باشد، و با شنیدن سرگذشت شهادت قهرمانانه امام حسين(ع)، قلب به هیجان درآید و غوغایی از غم و اندوه، و تنفر از ظلم و بیدادگری، در قلب پدید شود، و این احساسات تنها در قلب بایگانی نشود، بلکه در مرحله عمل نیز، پاسداری از حق و عدالت و دشمنی از ستمگری و باطل اجرا شود، چنین کسی درست اشک ریخته است و این اشک انسان را به بهشت میکشاند وگرنه گریه قلابی دور از احساسات پاک است و نتیجهای ندارد.
میپرسند: اشک ریختن درست، که از روی احساس و واقع باشد، بیاشکال است و مردم را گریاندن هم اگر از روی دلیل باشد و ایجاد احساسات و جنبش کند، بیاشکال ولی آیا «تباکی» (خود را شبیه گریه کنندگان درآوردن) چرا بیاشکال باشد؟ آیا این گریه، غیر از گریه دروغ است؟...
پاسخ:
همانگونه که چهره عدالت، بسیار درخشان است، و از عالیترین مفاهیم در اسلام هست، چهره ظلم هم به همین مناسبت بسیار زشت و تاریک است، اسلام برای تقویت عدالت و مبارزه با ظلم، علاوه بر دستورهای متقن و زنده، گاهی از وسایلی بسیار ساده که در ظاهر سطحی و قلابی به نظر میرسد استفاده کرده است، اگر ما خود را در محیط زمان حکومت بنیامیه و بنیعباس، و یا زمانهای دیگری که ظلم حکومت میکرد قرار دهیم، و چهره عدالت و ظلم را آنطور که هست به نظر آوریم، حتماً خواهیم دانست که مبارزه با ظلم و حمایت از عدالت چه بسیار ارزشمند است.
گریه کردن و گریاندن یک نوع شعاری است بر ضد ظلم، حال اگر انسانی گریهاش نیامد و نتوانست کسی را بگریاند، ولی نباید دست از مبارزه با ظلم بردارد باید خود را شبیه گریه کنندگان درآورده و با گریه و ناله مصنوعی اظهار تنفر کند این نالهها و قیافه حزن و تأسف گرفتن، یعنی فریاد از ظلم، بیداد از تجاوز یزید خونآشام، زندهباد حق و حقپرست. درود بر سالار آزادگان حسین(ع). یعنی ابراز احساسات و همدردی با حسینیان، و زنده نگهداشتن فاجعه کربلا در خاطرهها.
اگر واقعاً کسی به این عنوان خود را شبیه گریه کنندگان سازد، آیا برای خود و جامعه نتیجه نخواهد داشت؟ چرا قطعاً نه تنها بینتیجه نیست بلکه سازنده است.[2]
در اینجا اضافه میکنیم که گریه کردن و خود را به شبیه گریه کنندگان درآوردن یک نوع اظهار محبت به پیشگاه حسين(ع) است یعنی ما طرفدار حسین(ع) میباشیم، و از ظلم و تجاوز و بیدادگریای که به آن رادمرد و بستگان او شد، محزون میباشیم، چهبسا همین اظهار محبت و نشان دادن احساسات، بهخصوص اگر تکرار شود، یک نوع تلقین باشد و اثراتی سودمند و قابلتوجه در پرتو این تلقین عاید انسان شود.
بد نیست در اینجا برای مجسم شدن این حقیقت مطلبی را که به صورت قصه و داستان درآمده خاطرنشان سازیم:
گویند: دانشمندی در فکر فرورفته بود و حیرتزده به نظر میرسید، شخصی از او پرسید: «برای چه خودباخته به نظر میرسی؟ در پاسخ گفت: در این فکرم که چگونه خدا آن همه مقام به امام حسین(ع) داده که هر کس برای مظلومیت او اشکی بریزد اهل بهشت است، آن شخص به آن دانشمند گفت: مثلی برای شما بزنم تا فکر تو در اینباره به نتیجه برسد: سابقاً پادشاهی از لشکر خود دور شد، در بیابانی تنها (گرسنه و خسته) افتاد، خود را در هلاکت دید، راه چارهای میجست، خیمهای را از دور دید، خود را به آن خیمه رساند، دید در زیر خیمه، زنی با فرزندش زندگی میکند، آن زن و فرزند، او را نشناختند و احترام شایانی از میهمان تازهوارد خود کردند، هستی آنها یک گوسفند بود آن را ذبح کرده و برای پادشاه غذا ساختند. پادشاه از گرسنگی و هلاکت نجات پیدا کرد و خود را به شهر رساند، فردای آن روز افرادی را فرستاد که آن زن و فرزندش را به دربار آورند، پادشاه به اطرافیان خود رو کرد و گفت: این زن و فرزند، جان مرا حفظ کردند؛ چه چیز به اینها بدهم؟ یکی گفت: هزار دینار پول، دیگری گفت: هزار گوسفند و... پادشاه گفت: «شما اشتباه میکنید، این زن و فرزند از هستی خود که یک گوسفند بود برای نجات من گذشتند. اگر من بخواهم تلافی کنم سزاوار است از هستیام بگذرم.» ای دانشمند. حضرت اباعبداللهالحسین(ع) سالار شهیدان، از هستی خود در راه خدا گذشت خدا هم آنچه به امام حسین(ع) و دوستانش بدهد سزاوار است.
بنابراین به نظرها بعید نیاید که چگونه برای امام حسين(ع) انسان اشک بریزد اهل بهشت میشود، زیرا اگر از روی دوستی و درستی و حقیقت باشد و از آن نتایجی که خاطرنشان گردید، برده شود و در هنگام گریه کردن آن ایثار، عشق، صفا و حقپرستی امام حسین(ع) در نظر گرفته شود که چگونه برای برپاداشتن حق و دگرگون کردن ظلم و ستم، از هستی خود گذشتند، همین مطلب یک نوع تلقين لفظی و ذهنی است که اثر آن بر کسی بهخصوص بر دانشمندانی که بر اثرات روانی تلقین پی بردهاند پوشیده نیست.
بر همین اساس است که خلفای بیدادگر، مانند متوكل (دهمین خلیفه عباسی) از نام حسین(ع) میترسیدند. به قبر آن حضرت آب میبستند، و شخم میزدند که ناپیدا شود و زائران قبر آن بزرگوار را با اعمال وحشیانه، مجازات میکردند، تا نام حسین(ع) نباشد، زیرا دریافته بودند که معنی «یا حسین» یعنی مبارزه با ظلم.
پینوشتها:
[1] امالی صدوق، مجلس ۲۹
[2] پیشوایان مذهبی ما گاهی که تمام راهها را مسدود میدیدند، همانند امام سجاد در لباس دعا حقائق را میگفتند، و یا حضرت زهرا بیت الاحزان تشکیل داد، تا باگریه و ناله با غاصبان مبارزه کند، و به این وسیله (با مسدود شدن وسایل دیگر) نسبت به ظلم و خیانت، اظهار تنفر نماید، و ستم پیشگان را محکوم کند
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی