کد مطلب: ۲۶۸۴
تعداد بازدید: ۹۶۰
تاریخ انتشار : ۰۸ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۱:۵۳
ازدواج و شیوه همسرداری از دیدگاه اسلام| ۱۹
یکی از مشکلاتی که در تحقّق ازدواج یا ادامه ازدواج خلل وارد می‌کند و گاهی آن را در بن‌بست قرار داده و پیچیده می‌کند، عدم توافق پدر و مادر و یا دخالت بستگان است. بسیاری هستند که محرومیّت آن‌ها از نعمت ازدواج، معلول سنگ‌اندازی بستگان دوست‌نما یا ناآگاه است.
6- تأخیر ازدواج به بهانه زود بودن آن
سن طبیعی ازدواج، از آغاز بلوغ زن و مرد، شروع می‌شود. عنفوان جوانی از پانزده ‌سالگی تا بیست‌ و پنج‌ سالگی است و در زنان، دوره جوانی زودتر شروع می‌شود. بنابراین تأخیر ازدواج از سنین جوانی، صلاح نیست و گاهی خطرناک است. بعضی با اینکه چندین سال از حد بلوغ آنان گذشته است، ازدواج را به بهانه اینکه هنوز زود است، تأخیر می‌اندازند. در این چندین سال، یا باید غریزه جنسی سرکوب شود و یا از راه نامشروع اشباع گردد. هیچ‌ کدام از این دو راه، صحيح نیست و گاهی موجب خطرات و پیامدهای پشیمان کننده و رنج‌آوری خواهد شد.
آیین اسلام که آیینی کامل و سلامت‌بخش است، درباره تسریع در امر مقدّس ازدواج، تأکیدهای فراوانی می‌کند و هرگز چنین بهانه‌ای (هنوز زود است) را نمی‌پذیرد.
روزی پیامبر(ص)، مردم را به مسجد دعوت کرد و بالای منبر رفت و به مردم خطاب کرده و فرمود: جبرئیل نزد من آمد و این پیام را از طرف خدا به من داد و گفت: دوشیزگان، همانند میوه‌های روی درختان هستند که اگر رسیده شوند، باید آن‌ها را چید وگرنه تابش خورشید، آن میوه‌ها را تباه می‌کند و باد، اجزای فاسد شده‌ی آن‌ها را پراکنده می‌سازد. همچنین دوشیزگان وقتی ‌که به سن رشد رسیدند، دوایی برای آن‌ها جز شوهران‌شان نیست و در غیر این صورت، در پرتگاه خطر فساد هستند؛ زیرا آن‌ها بشر هستند (و غریزه جنسی دارند و فرشته نیستند).
در این هنگام مردی برخاست و گفت: ای رسول خدا! با چه کسی ازدواج کنیم؟
پیامبر(ص) در پاسخ فرمود:
«الأَكْفَاءُ؛
با همتاهای خود».
او پرسید: همتاهای ما چه کسانی هستند؟
 پیامبر(ص) دوباره فرمود:
«الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ أَكْفَاءُ بَعْضٍ؛
بعضی از مؤمنان ‌همتای بعضی دیگر هستند».
یعنی ملاک همتایی اسلام و ایمان است، نه قیافه و نژاد و.... [1]
طبق بعضی از روایات، پیامبر(ص) در همان بالای منبر که بود، «ضُباعه» دخترعمویش (دختر زبیر بن عبدالمطلب) را به عقد ازدواج «مقداد» درآورد و فرمود: ای مردم! من دخترعمویم را - که از طایفه قریش و از اشراف است - همسر مقداد نمودم تا ازدواج از سطح بالا و دشواری به پایین آید و آسان گردد.[2]
 امام صادق(ع) فرمود:
«مِنْ سَعَادَةِ المَرْءِ أَنْ لَا تَطْمِثَ ابْنَتَهُ فِي بَيْتِهِ؛
 از سعادت مرد، آن است که دخترش در خانه‌اش دچار عادت ماهیانه نشود».[3]
البته ناگفته نماند که در این زمینه باید تناسب سنّی زن و شوهر رعایت گردد و دختر از نظر جسمی و فکری و استعداد، صلاحیّت و قدرت برای اداره زندگی داشته باشد وگرنه به گفته عطّار:
«هفته‌ای عیش و غصّه سالی چند».
این احتمال نیز وجود دارد که این دستور در جامعه‌ای است که معاشرت‌های اسلامی و مذهبی حاکم باشد.
 رسول اکرم(ص) فرمود: هر جوانی که در ایام جوانی و نوجوانی ازدواج کند، شیطان فریاد می‌زند: وای! او دوسوم دینش را از گزند من حفظ کرد...[4]
مردی به نام عكاف، به حضور رسول خدا(ص) آمد. آن حضرت به او فرمود: آیا ازدواج ‌کرده‌ای؟
عكّاف عرض کرد: نه.
پیامبر(ص) پرسید: آیا کنیز همسر داری؟
او گفت: نه.
پیامبر(ص) پرسید: آیا تو توان مالی برای ازدواج داری؟
او گفت: آری.
پیامبر(ص) به او فرمود:
«تَزَوَّجْ وَ إِلَّا فَأَنْتَ مِنَ الْمُذْنِبِينَ؛
ازدواج کن وگرنه تو از گناهکاران خواهی بود».[5]
از نظر اسلام آنان ‌که با وساطت و پادرمیانی برای تحقق ازدواج زن و مرد اقدام می‌کنند،
پاداش بسیار خواهند داشت. امام صادق(ع) فرمود:
«مَنْ زَوَّجَ أَعْزَباً، كَانَ مِمَّنْ يَنْظُرُ اَللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛
کسی که وسایل ازدواج عزبی را فراهم کند، از کسانی خواهد بود که خداوند در روز قیامت به او نظر لطف می‌کند».[6]
 
۷- مشكل عدم توافق پدر و مادر یا سایر بستگان
یکی از مشکلاتی که در تحقّق ازدواج یا ادامه ازدواج خلل وارد می‌کند و گاهی آن را در بن‌بست قرار داده و پیچیده می‌کند، عدم توافق پدر و مادر و یا دخالت بستگان است. بسیاری هستند که محرومیّت آن‌ها از نعمت ازدواج، معلول سنگ‌اندازی بستگان دوست‌نما یا ناآگاه است. آن‌ها به‌ جای اینکه با پادرمیانی، گره‌ها را بگشایند، به بهانه‌های واهی بر گره‌ها می‌افزایند.
از نظر اسلام، زن و مرد دارای اراده و فکر مستقل هستند و در ازدواج، دو رکن اصلی، توافق و رضایت آن‌هاست. در مورد مرد (به‌ طور مطلق) توافق اولیا شرط نیست و در مورد زن اگر یک ‌بار ازدواج کرده باشد، توافق اولیا شرط نیست؛ ولی اگر دوشیزه باشد و اولین ازدواج او باشد، تنها توافق پدر (یا جدّ پدری) شرط است. در همین مورد هم اگر برای دوشیزه‌ای که به حد رشد رسیده و مصلحت خود را تشخیص می‌دهد، همسری مناسب پیدا شود، به فتوای بسیاری از مراجع تقلید، اجازه پدر یا جد پدری در این مورد نیز شرط نیست.
آری از نظر اخلاقی برای تحکیم خانواده بسیار به جاست که رضایت بستگان نزدیک جلب شود.
بنابراین، از نظر اسلام، عدم توافق بستگان، هیچ‌گونه مشکل و مانع سر راه نخواهد بود. چنین مشکلی مربوط به زمان جاهلیّت بود که زنان را در تنگنای زنجیرهای خرافات محاصره کرده بودند، حتی رضایت برادران و مادر و گاهی عموها را در تحقق ازدواج شرط می‌دانستند و زن ملعبه افکار آن‌ها قرار می‌گرفت؛ ولی اسلام، این زنجیرها را در هم شکست و این موانع مشکل‌زا را از سر راه ازدواج برداشت.
در روایات آمده: یکی از یاران پیامبر(ص) به نام «معقل بن يسار» با ازدواج مجدّد خواهرش به نام «جملاء» با شوهر اولش به نام «عاصم بن عدی» مخالفت می‌کرد؛ زیرا عاصم قبلاً او را طلاق داده بود و پس از پایان عدّه، طرفین تمایل داشتند با عقد جدیدی مجدداً، پیمان ازدواج را برقرار و محکم سازند؛ ولی «معقل» از ازدواج مجدد خواهرش جلوگیری می‌کرد. در این هنگام آیه ۲۳۲ سوره بقره در محکومیّت «معقل» نازل شد.[7] آنجا که می‌خوانیم:
«وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ...؛
هنگامی ‌که زنان را طلاق دادید و عدّه خود را به پایان رسانیدند، مانع آن‌ها نشوید که با همسران(سابق) خویش ازدواج کنند، اگر درمیان آن‌ها به طرز پسندیده‌ای توافق برقرار گردد».
طبق آیه فوق، زن و مرد، دو رکن اصلی ازدواج هستند. اولیا و بستگان آن‌ها هرگز حق انتخاب ندارند و مخالفت آن‌ها موجب به هم خوردن ازدواج نخواهد بود.
جالب اینکه خداوند در آخر آیه فوق می‌فرماید:
«... ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛
این (دستورها) برای رشد (خانواده‌های) شما مؤثرتر و برای پاک‌سازی آلودگی‌ها مفیدتر است و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید».
در حقیقت این مطلب، بیان علّت و فلسفه ازدواج است که گویی خدا می‌فرماید: قیود و زنجیرها و خرافات و مشکلات مصنوعی را از سر راه ازدواج بردارید. بگذارید امر مقدّس ازدواج بدون دست‌انداز و با راحتی تحقّق یابد تا در پرتو آن، انسان‌ها از انحرافات و آلودگی‌ها جنسی حفظ و پاک شوند، وگرنه شما با مشکل‌تراشی خود، بر فساد جامعه، دامن می‌زنید و شریک آن‌ها در گناهانی که آن‌ها براثر بی‌همسری انجام داده‌اند، خواهید شد. بستگان نزدیک، مخصوصاً پدر باید توجّه داشته باشند که پیامبر(ص) فرمود:
پدری که فرزندش به حد رشد و بلوغ رسیده و امکانات ازدواج او را داشته و درعین‌حال به آن اقدام نکرده، در گناهی که فرزندش براثر بی‌همسری انجام می‌داده، شریک است و آن گناه بر هر دو نوشته می‌شود.[8]
 
۸- مشكل مسكن
یکی از مشکلات ازدواج، مشکل مسکن است؛ زیرا پرواضح است که تشکیل خانواده و به دنبال آن، فرزنددار شدن، نیاز به مسکن دارد و همیشه نمی‌توان، نزد پدر و مادر ماند؛ ولی درست است که این مشکل، یک مشکل اساسی است؛ در عین ‌حال نباید سدّ راه ازدواج گردد؛ زیرا:
اولاً: بسیاری، پس از ازدواج به ‌تدریج، این مشکل را حل کرده و دارای مسکن می‌شوند. از قدیم بسیار بوده‌اند و هستند که هنگام ازدواج، مستأجر بودند و کم‌کم دارای خانه و کاشانه شدند. (و چنان ‌که قبلاً خاطر نشان گردید، امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) هنگام ازدواج، خانه نداشتند و اتاقی را از یکی از مسلمانان عاریه نمودند).
ثانیاً: وقتی‌ که خسارات و زیان‌های بی‌همسری را با مشکل مسکن مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم ضایعات مشکل مسکن، بسیار کمتر از ضایعات ترک ازدواج است.
ثالثاً: مشکل مسکن باید باهمّت و کار و کاردانی بر اساس روحيه استقلال‌طلبی به‌ علاوه تعاون و همکاری دولت و ملّت حل گردد. ازدواج، یک عامل محرّک برای ایجاد استقلال‌طلبی و روحی قوی و پیگیری و کار و کاردانی است و می‌تواند در انسان نیرویی پدید آورد که او با سرپنجه تدبیر و قدرت و پیگیری، مشکل مسکن را حل کند. قطعاً امدادهای غیبی نیز، یار و یاور چنین انسانی خواهد بود، انسانی که با نیت پاک و خالص می‌خواهد برای آرامش زن و فرزندانش خانه‌ای را فراهم کند.
البته کمک و همکاری فکری و معنوی و مادی زن به شوهر و دلجویی‌های او در این رابطه بسیار مؤثر و مفید است.
 
نتیجه: مشکل مسکن، واقعاً یک مشکل اجتماعی است؛ ولی هرگز مانع و سدّ راه ازدواج نیست و تجربه ثابت کرده که این مشکل در پرتو ازدواج، به ‌طور راحت‌تر و سریع‌تر حل می‌شود.
به ‌هر حال ناامیدی را باید کنار گذاشت و به خدا توکّل کرد و در پرتو توکّل، به کار و کوشش ادامه داد که قطعاً همه مشکلات حل می‌گردد.
امام صادق(ع) نقل کرد: جوانی به حضور رسول خدا(ص) آمد و از نیاز و ناداری خود شکایت کرد. پیامبر(ص) به او فرمود: ازدواج کن.
آن جوان، از خدمت رسول خدا(ص) مرخص شد. می‌خواست بار دیگر به حضور آن حضرت بازگردد و مشکل خود را بازگو کند؛ ولی شرم کرد. در همین ایام با پیشنهاد یکی از انصاری با دختر او ازدواج کرد. پس از ازدواج، کم‌کم وضع مادی خوبی پیدا کرد و خداوند به زندگی او وسعت بخشید. آن جوان جریان را به رسول خدا(ص) گزارش داد. رسول خدا(ص) خطاب به جوانان فرمود:
«يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ عَلَيْكُمْ بِالْبَاهِ؛
ای جوانان! بر شما باد که ازدواج کنید».[9]
 
خودآزمایی
1- سن طبیعی ازدواج، از چه زمانی شروع می‌شود؟
2- از نظر اسلام، در ازدواج، دو رکن اصلی، کدام است؟
3- سه دلیل ذکر کنید که چرا مشکل مسکن نباید سد راه ازدواج گردد.
 
پی‌نوشت‌ها:
[1] فروع کافی، ج ۵، ص ۳۳۷.
[2] وسائل‌الشیعه، ج ۱۴، ص ۳۹.
[3] فروع کافی، ج ۵، ص ۳۳۶.
[4] بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۲۱.
[5] همان.
[6] وسائل‌الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۶.
[7] تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۱۲۸.
[8] وسائل‌الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۰.
[9] فروع کافی، ج ۵، ص ۳۳۰؛ وسائل‌الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۵.
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: