مقدّمه
قرآن بزرگترین کتاب آسمانی است که از سوی خداوند متعال بر خاتم پیامبران حضرت محمدمصطفی(ص) نازل گردیده است.
نزول قرآن در برهه ای از زمان و در منطقه ای از جهان رخ داد که فنون سخنوری در میان عرب به کمال خود رسیده بود و سرزمین حجاز برجسته ترین ادیبان، شاعران و خطیبان عرب را در خود جای داده بود.
در آغاز، دستهای از منکران قرآن، آن را اسطوره و افسانه میپنداشتند و بنا به این پندار خود ادعا میکردند که اگر بخواهند میتوانند مانند آن را بیاورند.[1]
در چنین شرایط زمانی و مکانی، پیامبر(ص) دعوت به تحدّی نمودند. تحدّی همان مبارزه طلبی و دعوت به معارضه و مقابله است.
این تحدّی با قاطعیت و صلابتی بینظیر صورت گرفت و از آنجا که بزرگترین امتیاز و افتخار عرب که سخنوری و سخندانی بود را هدف قرار داده، بینهایت تحریک کننده و شور آفرین بود، زیرا اقدام نکردن به مقابله با قرآن یا اقدام نافرجام، نتیجهای جز از دست دادن حیثیّت و موقعیت ممتاز آنان را در بر نداشت.
جالبتر آن بود که مخاطبان تحدّی فقط مردم شبه جزیره و عربها نبودند بلکه پیام این مبارزه طلبی این بود که:
«اگر جهانیان گردهم آیند تا مانند قرآن بیاورند از انجام آن ناتوانند»
«قُلْ لَإنِ اجتَمَعَتِ الإنسُ وَ الجِنُّ عَلی أَن یأتُوا بِمِثلِ هذَا القُرآنِ لا یَأتُونَ بِمِثِلهِ وَ لَو کانَ بَعضُهُم لِبَعض ظَهیراً»[2]
امّا با همه تلاشهایی که منکرین قرآن در طول تاریخ انجام دادهاند چیزی غیراز سرافکندگی و ناتوانی عایدشان نشده است و قرآن عزیز، هم چنان پابرجاست.
و آنچه که بین اکثریت قاطع عالمان دینی اعمّ از شیعه و سنّی مورد قبول میباشد، این است که تمامی الفاظ قرآن، بدون کم و زیاد ، وحی إلهی میباشد و هیچ تحریف و تغییری در آن رخ نداده و باید به همین صورتی که سینه به سینه به ما رسیده است تلاوت شود.
بدیهی است قرآنی که به وسیله کاتبان وحی که جمع کثیری از اصحاب بودند، نوشته میشد و شب و روز در نمازها و غیر نمازها تلاوت میگشت و حافظان بسیار زیادی داشت، چیزی نبود که دست تحریف بتواند به سوی آن دراز شود.
به علاوه اینکه قرآن با صراحت می گوید:
« انا نَحنُ نَزَّلنا الذِّکر و إنّا لَه لَحافِظون»[3]
«ما قرآن را نازل کردیم و ما حافظ قرآن هستیم»
و چیزی که خداوند، حافظ آن است هرگز دست تحریف گران به سوی آن دراز نخواهد شد.
حال بعضی افراد آگاهانه و مغرضانه و یا از روی جهل میگویند که قرآن عزیز تحریف شده است. لذا ما برآن شدیم که مسأله عدم تحریف قرآن را مورد بررسی قرار دهیم و در این مختصر نوشتار بتوانیم این مسأله را روشن و مبیّن کنیم.
در این مجموعه، بحثهایی که انجام خواهیم داد بدین شرح است:
فصل اوّل ـ معانی تحریف:
در این فصل معنای تحریف را میگوییم و اشارهای کوتاه نیز به معانی دیگر آن میکنیم.
فصل دوّم ـ اعتقاد علمای شیعه:
در این بخش نمونه هایی از گفتار علمای بزرگ شیعه را می آوریم تا همه بدانند که شیعه قائل به تحریف قرآن نیست.
فصل سوّم ـ دلایل تحریف نشدن قرآن:
در این قسمت دلایل شیعه برعدم تحریف قرآن را بیان میکنیم که به سه دلیل عمده بسنده کردهایم و بقیه را فقط نام میبریم.
فصل چهارم ـ افترای تحریف قرآن:
در این بیان نیز به گفتههای کسانی که به شیعه اتّهام وارد میکنند را به طور نمونه ذکر میکنیم.
فصل پنجم ـ تحریف از نظر اهل سنت:
در این فصل به بیان بعضی از نظرات علمای بزرگ اهل سنت پرداختهایم که در مورد تحریف قرآن بیان کردهاند.
فصل ششم ـ ضمیمه: در این بخش در قالب یک بحث تکمیلی به دو شبهه پاسخ دادهایم.
فصل اوّل: معنای تحریف
قبل از ورود به اصل بحث لازم است به عنوان مقدّمه ، معنای کلمه تحریف را بدانیم تا بتوانیم قضاوت مناسب را در مورد موضوع مطرح شده داشته باشیم.
تحریف چیست؟
لغت تحریف به چند معنا استفاده شده است امّا در میان معانی مختلف آن ، دو معنی مشهورتر است:
1ـ تحریف با زیاد کردن: اگر در قرآن کلمهای یا جملهای اضافه شود به طوری که حقیقت و واقعیت قرآن را تغییر دهد و بگویند که مثلاً این قسمت در قرآن ، کلام خداوند نیست ، این گونه تغییر و زیادی را تحریف میگویند.
این معنی بین تمامی مسلمانان اعمّ از شیعه و سنّی مورد اتّفاق است که در قرآن صورت نگرفته است و بحثی در آن نیست.
2ـ تحریف با کم نمودن: یکی دیگر از معانی تحریف، کم نمودن است یعنی اینکه بگوئیم از قرآن قسمتی و یا آیاتی در زمان تدوین و یا بعد از آن در دورههای مختلف کم شده است. این معنی را هم تحریف میگویند.
بحث اصلی در همین معنی است که آیا از قرآن چیزی کم شده است یا نه؟
معانی دیگر تحریف؛
برای تحریف معانی دیگری نیز ذکر شده است اما به خاطر اینکه از حوصله خارج نشود ما فقط به آنها اشاره میکنیم:
1ـ تحریف در معنا
2ـ تحریف در حروف و حرکات
3ـ تحریف در کلمات قرآن
4ـ تحریف در آیات
که هیچ کدام از آنها الآن مورد بحث ما نیست و طالبان آن میتوانند به کتاب شریف تفسیر"البیان" نوشته مرحوم آیت الله العظمی سیّد ابوالقاسم خویی مراجعه نمایند.
در ادامهی سخن خواهیم گفت که بعضی از افراد در تلاش هستند که شیعه را متهم کرده و بگویند که شیعه نظرش این است که قرآن تحریف شده است و تحریف نیز اشاره شد که به معنی کم شدن از قرآن منظور ماست.
اما قبل از اینکه به این سخن بپردازیم مناسب است که به عنوان نمونه نظر برخی از علمای برجسته شیعه را به طوری که هم مختصر باشد و هم کافی اشاره کنیم و بگوئیم که نظر شیعه درباره قرآن چیست:
1ـ شیخ صدوق(ره)
یکی از علمای بزرگ شیعه مرحوم ابن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق است که در سال 381 هجری قمری از دنیا رفته است. و در قبرستانی در شهر ری دفن شده است که آن قبرستان الآن معروف به ابن بابویه است. با توجه به تاریخ وفات ایشان معلوم میشود که دوران زندگانی ایشان در دوران غیبت صغرای حضرت امام زمان علیه السلام بوده است، برای اینکه غیبت صغری از سال 255 هجری قمری آغاز شد و تا سال 399 هجری ادامه یافت. شیخ صدوق در حدود سال 306 هجری به دنیا آمده است. غرض از این دقت این است که بگوئیم مرحوم شیخ صدوق به عصر غیبت صغری بسیار نزدیک بوده است و طبق قاعده باید به عصر ائمّه اطهارعلیهم السلام و یاران ایشان و اعتقادات شیعه آگاهتر از بقیه بوده باشد.
مرحوم شیخ کتابی دارند به نام عقاید امامیه که اعتقادات شیعه را در آن کتاب جمع آوری کردهاند و به اعتقادات صدوق نیز معروف است. در آن کتاب شیخ درباره تحریف قرآن چنین میفرمایند:
«به اعتقاد ما (شیعیان) قرآنی که خداوند بر پیامبرش(ص) نازل فرموده بیشتر از قرآنی که اکنون در دست مردم موجود است نبوده و تعداد سورههای قرآن نزد مردم 114 سوره میباشد» و مرحوم شیخ سخنشان را ادامه میدهند تا جایی که میفرمایند:
«کسی که به ما نسبت دهد و بگوید ما گفتهایم قرآنی که بر پیامبر نازل گردیده بیشتر از قرآنهای موجود است، دورغ گوست (و به ما طایفهی امامیه، تهمت ناروا میزند)».
در کلمات مرحوم شیخ صدوق اگر توجه کنید میبینید که با چه تعبیرات محکم و صریح و روشنی اظهار نظر فرمودهاند.
2ـ شیخ مفید (ره)
یکی دیگر از علمای شیعه که فقیه و متلکم نامدار شیعه است جناب شیخ مفید میباشد که در سال 413 هجری قمری از دنیا رفته است. از آنجا که ایشان در عصر خود از مراجع بزرگ شیعه به حساب میآمدند و در بین همه مردم و اقشار مختلف صاحب نفوذ زیادی بودند، سوالها و استفتائات فراوانی از محضر ایشان میشده است که بخشی از آنها در کتابی بنام "أجوبه المسائل السرویه"[4] جمع آوري شده است.
و شیخ نیز جواب آنها را میداد و در جواب یکی از سوالها که در مورد قرآن از ایشان پرسیده بودند این طور میفرمایند:
«اخباری نقل شده است (مبنی بر تحریف قرآن) که همهی آنها اخبار واحد هستند و نمیتوان به صحت آنها قطع و یقین حاصل کرد و برای همین، ما در این گونه مسائل توقف میکنیم و از دستوری که به ما داده شده است مبنی بر اینکه از همین قرآنی که در بین مردم است پیروی کنید، عدول نمیکنیم (چون خود معصومین علیهم السلام امر فرمودند هر روایتی که با قرآن و عقل مطابق نبود، علم آن را به خود ما واگذار کنید)».
3ـ سیّد مرتضی(ره)
یکی دیگر از مفاخر شیعه سیّد مرتضی یا علم الهدی است که در سال 436 هجری از دنیا رفته است وی برای عدم تحریف قرآن، بسیار محکم و قوی استدلال میکند و میگوید:
«علم به صحّت نقل قرآن مثل علم به شهرها و حوادث بزرگ و وقایع عظیم و مثل کتاب های مشهور و اشعار مدوّن عرب است؛ چون اهتمام و انگیزه مسلمانان شدیداً براین بود که قرآن را حفظ و حراست کنند چون قرآن معجزهی پیامبر و مأخذ علوم شرعی و احکام دینی است و علمای مسلمین در حفظ و حمایت از قرآن به حد اعلی رسیدند به نحوی که حتی اگر در اِعراب، قرائت، حروف و آیاتش اختلافی رخ میداد، کاملاً به موارد اختلاف آشنا بودند، پس با این شدّتِ اهتمام و شناخت کامل، چگونه ممکن است قرآن کریم تغییر و یا نقصی برآن وارد شده باشد؟
علم به تفصیل و جزئیات قرآن در صحّت نقلش مانند علم به همه قرآن است مثل کتابهایی که روشن است مؤلفان آن چه کسانیاند، مانند کتاب سیبویه و مزنی.
کسانی که اهل ادباند و به ادبیات عرب اهمیّت میدهند کاملاً به همه جوانب این دو کتاب واقفاند؛ به طوری که اگر کسی حتی یک باب در علوم نحو به آنها داخل کند، اهل فنّ فوری آن را تشخیص میدهند و میفهمند که این باب، جزء اصل کتاب نیست بلکه به آن ملحق شده است. با این حساب کاملاً پیداست که وقتی کتاب سیبویه و مزنی چنین اهمیتی داشته باشد پس قرآن کریم به مراتب از نظر دقّت و عنایت و حفظ و ضبط از کتاب سیبویه و مزنی و دیوانهای شعرا بالاتر و بیشتر از آنها مورد دقت و عنایت بوده است .. .
در عصر رسول خدا(ص) قرآن کریم به همین صورت که در این زمان هست جمع آوری و تدوین شده بود. تمام قرآن در آن عصر، تدریس و حفظ میشد و حتّی حضرت، بر بعضی از صحابه حفظ قرآن را واجب و معیّن کرده بود و آنان نیز قرآن را حفظ و سپس به عرض پیامبر میرساندند و خدمت آن جناب ، قرآن را تلاوت میکردند و حتّی برخی از صحابه مثل عبدالله بن مسعود و اُبَیِّ بنِ کَعب، مکرّر خدمت پیامبر ختم قرآن کردند، تمام اینها با اندک تأملّی بر این معنا دلالت میکند که قرآن در عصر پیامبر(ص)متفرّق و پراکنده نبوده بلکه مدوّن و مرتّب بوده است. کسانی که در این مسئله با ما مخالفت کردهاند از امامیه یا حشویه به قول و نظر آنان اعتنایی نمیشود». [5]
دیگر علمایی که قائل به تحریف نشدن قرآن هستند:
از آنجایی که این نوشتار بسیار مختصر است و نمیخواهیم از حوصله خواننده گرامی خارج شود لذا بقیه علمایی که قائل به عدم تحریف هستند را فقط نام برده و آدرس نظریات آنها را ذکر کنیم:
1ـ شیخ طوسی (ره) در تفسیر «التبیان» صفحه 269 و 270.
2ـ علّامه حلّی (ره) در کتاب «أجوبه المسائل المهنّائیّه» صفحه 121.
3ـ محقّق کرکی (ره) معروف به محقّق ثانی در رسالهای که به همین موضوع نوشتهاند به نام «التحقیق فی نفی التحریف» صفحه 6.
4ـ شیخ حرّ عاملی (ره) صاحب کتاب شریف وسائل الشیعه که از نوادگان حرّ بن یزید ریاحی از شهدای دشت نینوا میباشند و در حریم رضوی، صحن انقلاب مدفون هستند. ایشان نیز در کتاب «الفصول المهمّه» صفحه 168 قائل به تحریف نشدن قرآن هستند.
5ـ شهید قاضی نورالله تستری معروف به شهید ثالث در کتاب «مصائب النواصب فی الإمامه و الکلام»
6ـ علاوه بر این نمونهها برخی دیگر از عالمان و بزرگان شیعه هم چون: سیّد بن طاووس، ابن ادریس حلّی، سیّد رضی، فاضل مقداد، محقّق اردبیلی، شیخ طبرسی، ملّا فتح الله کاشانی، شیخ بهائی، فیض کاشانی، علّامه مجلسی، سیّد بحرالعلوم، شیخ جعفرکاشف الغطاء و ... تحریف قرآن را شدیداً ردّ کرده اند.
7ـ از دانشوران معاصر نیز هم چون: علّامه بلاغی، علّامه طباطبائی، امام خمینی، آیت الله خویی، استاد محمدهادی معرفت و ... درباره عدم تحریف قرآن کریم به طور مفصّل بحث کردهاند.
فصل سوّم: دلایل تحریف نشدن قرآن
1ـ دلیل قرآنی
«انا نَحنُ نَزَّلنا الذِّکر و إنّا لَه لَحافِظون »[6]
ترجمه:«ما قرآن را نازل کردیم و ما حافظ آن خواهیم بود.»
*معنای این که خدا حافظ قرآن است چیست؟
دو احتمال وجود دارد اول اینکه خداوند حافظ کاغذهایی است که آیات قرآن در آن نوشته میشوند. و دوم اینکه خداوند حافظ آیاتی است که بر قلب نازنین پیامبر اکرم (ص) نازل فرموده است.
با کمی دقت میفهمیم که احتمال اول یقیناً باطل است زیرا چه بسیار نوشتههایی از قرآن سراغ داریم که از بین رفته است و با گذشت زمــان کاغذهای آن پوسیده شده است و اگر این احتمال را برای آیه در نظر بگیریم که درست نیست، و لازم میآید که قرآن که وحی الهی است اشتباه کرده باشد و این را هیچ شخصی قائل نیست.
و امّا احتمال دوّم این که بگوئیم مراد آیه این است که آیات نازل شده را خداوند حفظ میکند، ثابت میشود و این بدین معنی است که همین قرآنی که اکنون در دست مردم است محفوظ و باقی خواهد ماند و کلمه و حرفی از آن کم و زیاد نخواهد شد و دلیل آن نیز همین است که بعد از چهارده قرن هنوز کسی نتوانسته کوچکترین خدشهای به قرآن کریم وارد کند و یا اسلوب و تعداد سورهها ، آیات و کلمات و حتی حروف آن را تغییر دهد، برخلاف تورات و انجیل که پس از حضرت موسی و عیسی (علیهما السلام) در مدّت زمان اندکی، از طرف هواپرستانِ شیطان صفت، تحریف گردید.
قرآن طبق وعده پروردگار متعال تا صبح قیامت نیز هم چنان بدون کوچکترین تحریفی بر قرار خواهد ماند و بدون هیچ کم و زیادی مورد توجه جامعه قرار خواهد گرفت و باقی خواهد ماند چرا که خداوند حافظ قرآن است.
شأن نزول آیه: رسول خدا(ص) ترس این را داشتند که قرآن نیز مانند تورات و انجیل، دست خوش تحریف و تغییر گردد و از اصل خود خارج شود و بازیچه این و آن قرار بگیرد به این معنا که هرچه دلشان خواست از آن کم و به آن اضافه کنند. خداوند متعال برای اینکه رسولش را از نگرانی دربیاورد با نزول آیه فوق خاطر پیامبرش را تا ابد آسوده ساخت و وعده قطعی داد که این قرآن به سرنوشت تورات و انجیل بدل نخواهد شد.
اینجا شاید گفته شود که آیا قرآنِ زمان رسول اکرم (ص)همین قرآنی است که در دست ماست؟ در جواب میگوئیم که اوّلاً عدم تحریف قرآن بر همین دلالت دارد و دوّماً اینکه در آینده نه چندان دور(در شماره بعدی) تاریخ تدوین همین قرآن را ذکر خواهیم کرد که به زمان حیات وجود نازنین پیامبر ختمی مرتبت (ص) برمیگردد.
2ـ دلیل نقلی
الف) حدیث ثقلین:
حدیث متواتر ثقلین که از شیعه و سنی نقل شده است با اندکی اختلاف در الفاظ به سه نکته صراحت دارد:
اوّل که پیامبر فرموده است: إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَین کتابَ اللهِ وَ عِترَتی
(همانا شما را ترک میکنم و دو امانت نزد شما میسپارم، کتاب خدا و عترتم را)
دوم: ما إن تَمَسَکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا أَبَداً
(هرکس به این دو چنگ زند هرگز گمراه نمیشود.)
سوم: وَ إنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضِ
(همانا آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر برمن وارد شوند)
این حدیث شاهدی تمام و گواهی قطعی برعدم تحریف قرآن است و با صراحت اعلام میکند که قرآن برای همیشه و تا روز قیامت محفوظ است زیرا اگر قرآن تحریف شده باشد نه به قرآن میتوان تمسّک کرد و نه به عترت چون عترت جدای از قرآن به عنوان یک حجّت مستقل شناخته نمیشود. و اگر عترت باشد ولی قرآن نباشد مفهوم آن این است که عترت جدای از قرآن است در حالی که حدیث ثقلین میگوید این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند.
ب) روایاتی از ائمه اطهار(علیهم السلام) به ما رسیده است که در حوادث و فتنههای روزگار، مارا به قرآن ارجاع داده است[7] و قرآن را به عنوان پناه گاهی مطمئن معرفی مینمایند. حال آنکه اگر کتابی خود از آسیب فتنههای روزگار در امان نمانده باشد آیا میتواند دیگران را از آنها مصون نگه دارد و محافظت نماید؟
ج) روایات عَرض بر قرآن:
احادیثی از ائمه اطهار (علیهم السلام) وجود دارد که فرمودهاند: آنچه را از ما به شما رسیده بر قرآن عرضه کنید اگر موافق با کتاب خدا بود قبول کنید و الا آنها را طرد کرده و کنار بگذارید:
«ما وافق کتابَ اللهِ فَخُذُوهُ و ما خالفَ کِتاب اللهِ فَرُدُّوهُ»[8]
و تعابیر متعدّدی شبیه به حدیث فوق وجود دارد که از مجموع این روایات استفاده میشود که آن چه اصالت دارد و اصل و حق است، قرآن کریم است. همانند قرآن را کسی نمیتواند جعل کند ولی شبیه سخنان معصومان را میتوانند جعل کنند بنابراین میزان و ترازوی سنجش حق از باطل قرآن است. به همین جهت است که به دستور حضرات معصومین (علیهم السلام) در زمــانی که شک داریم که سخنی از آنان صادر شده است یا نه باید به قرآن عرضه کنیم و حال آنکه اگر قرآن تحریف شده باشد دیگر این عرضه داشتن، هیچ بهره و ثمرهای نخواهد داشت.
د) گذشته از سه دسته روایاتی که ذکر شد، روایاتی را نیز از ائمه اطهار (علیهم السلام) داریم که تأکید بر نفی تحریف قرآن کردهاند و صراحتاً فرمودند که قرآن تحریف نشده است بلکه خود حضرات (علیهم السلام) به آیات قرآن استناد کرده و طبق آنها قضاوت میکردند و به وسیله آنها استدلال میکردند و این خود نشان دهنده این است که قرآن تحریف نشده است. برای اطلاع از این دسته از روایات میتوانید به روضه کافی، عیون اخبار الرضا(علیه السلام) جلد دوم، توحید صدوق باب القرآن ماهو، بحار الأنوار ج89 و نهج البلاغه صبحی صالح رجوع کنید.
3ـ دلیل تاریخی:
دلیل دیگر برای عدم تحریف قرآن، تحلیلی تاریخی از جایگاه قرآن در میان مسلمین است.
به شهادت تاریخ حفظ و قرائت قرآن از آغاز تا کنون در میان مسلمین از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است به طوری که در زمان کمی پس از نزول آیات که به طور تدریجی صورت می گرفته ، مسلمانان صدر اسلام با اشتیاق به حفظ و تعلیم و تعلّم آن همّت میکردند.
کاتبان مخصوص برای کتابت قرآن وجود داشته و قاریان قرآن دارای بهترین مقام و منزلت اجتماعی بوند و پس از فتوحات خلیفه اول و دوم نیز قرآن تا قلب اروپا و از طرف دیگر تا شبه قاره هند رفته و تلاوت می شده است و نیز استنساخ میشده هرچند بخاطر رسم الخط و کتابت ابتدایی آن زمان، این استنساخ قرآنها باعث اختلاف قرائات گردید اما این امر باعث نشد که در اصل قرآن و صیانت آن خدشهای وارد شود.
حال آیا امکان پذیر است این چنین کتابی که در حافظه ها سپرده شده و نسخه هایی بی شمار از آن استنساخ گردیده است از سوی فرد یا افرادی مورد نقصان و یا اضافه شدن قرار بگیرد و مردم شاهد این خیانت باشند و هیچ اعتراضی نکنند و اگر اعتراض از طرف مردم صورت نگیرد آیا منطقی است که دستگاه خلافت اسلامی و در رأس همه آنها حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) شاهد این تحریف باشند و در مقابل این تحریف به پا نخیزند؟!
4-دلایل دیگر بر عدم تحریف قرآن:
دلایل دیگری نیز برای عدم تحریف قرآن وجود دارد که بعضی از آنها در اینجا فقط بصورت فهرست وار نام میبریم و یکی از آنها را توضیح میدهیم:
1ـ اعجاز قرآن
2ـ ضرورت تواتر قرآن
3ـ شیوههای اختصاصی و اختصاری قرآن که یکی از دلایل معجزه بودن قرآن نیز هست که در آینده درباره اعجاز قرآن بحث خواهیم کرد.
4ـ وجوب قرائت یکی از سورههای قرآن در نماز
5ـ استناد امامان معصوم (علیهم السلام) به آیات قرآن
6ـ عدم تحیف قرآن در زمان خلفای سه گانه
7ـ عدم تحریف قرآن بعد از خلفا
8ـ قاعده لطف:
یکی از مباحث بسیار مفید در علم کلام «قاعده لطف» است. علمای علم کلام میگویند: فرستادن پیامبران و نزول کتابها از طرف پروردگار حکیم از باب لطف است؛ چرا که خداوند متعال اراده نموده تا بشر را به سعات دنیا و آخرت برساند و بشر به سعادت نمیرسد مگر با فرستادن پیامبر و کتاب که راههای سعادت و شقاوت را به او نشان دهند و این لطف بزرگی از طرف خداوند متعال به مردم است تا حجت تمام شود و کسی نتواند بهانه بیاورد، بخاطر همین خداوند هزاران پیامبر و وصی پیامبر ارسال کرده و چندین کتاب نازل فرموده و با خاتمیت پیامبر اسلام (ص) وحی قطع شده است. بنابراین به مقتضای قاعده لطف، باید قرآن که آخرین کتاب آسمانی است، از هرگونه تغییری محفوظ بماند. چراکه قرآن تا قیامت باید هدایتگری نماید و در صورت تحریف شدن این رسالت قرآن از بین می رود .
فصل چهارم : افترای تحریف قرآن
بعد از آنکه تعریف از تحریف که کم شدن از قرآن بود را فهمیدیم و با نظرات علمای شیعه آشنا شدیم و از دلایل تحریف نشدن قرآن آگاه شدیم، میخواهیم به گوشهای از تهمتها و افتراهایی که به ما زده میشود در مورد اینکه قرآن نعوذبالله تحریف شده است اشاره و توضیحی مختصر بدهیم.
کسانی که میگویند قرآن کریم تحریف شده گروه ها و افراد مختلفی هستند.
در مجموع ما با دو گروه مواجه هستیم که قائل به تحریف قرآن هستند:
الف) یهودیان و مسیحیان:
که معتقدند همانگونه که تورات و انجیل تحریف شده است، قرآن کریم نیز تحریف شده است و نمیتوانیم آن را حجّت بدانیم و چیزی را به وسیله آن حجت دانسته و بگوئیم معتبر است.
این دسته بخاطر خودشان (که کتابهای آسمانی را تحریف کردهاند)، می خواهند در واقع سرپوشی بر عمل خود قرار دهند و فرمودههای قرآن کریم که در مورد یهود و نصارا بیان کرده است و مخالف گفته های تورات و انجیل تحریف شده آنهاست و به تعبیر دیگر این دسته از بیانات قرآن که جنبهی روشنگری نسبت به اعمال دو قوم دارد را مورد خدشه واقع کنند تا خودشان در امان باشند.
ب) برخی از مسلمانان:
در بین مسلمانان کسانی هستند که معتقدند قرآن تحریف شده و این قرآنی که در دست مسلمین است همان قرآن که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است، نیست.
البته باید متذکّر شویم که این دسته از مسلمانان غیر از شیعه میباشند چرا که در صفحات قبل ثابت کردیم که شیعه قائل به تحریف قرآن نیست.
امّا در این بین برخی از مسلمانان درصدد این هستند که عقیده خود را به عنوان عقیده شیعه جا زده و فقط شیعه اثنی عشری را متّهم کنند که اینهایند که قائل به تحریف قرآن شدهاند و میگویند که برخی از آیات آن مثل آیه ولایت توسط افراد مغرض و مخالف اهل بیت (ع) عمداً از قرآن حذف گردیده است.
برخی از گفتههای علمای سنی که شیعه را متّهم میکنند:
1ـ تهمت رافعی به شیعه:
یکی از علمای اهل سنّت «رافعی» است که در کتاب اعجاز القرآن اینطور در مورد شیعه اظهارنظر و قضاوت میکند:
«شیعه گمانشان براین است که قرآن، تبدیل، تغییر و زیاد و کم و از جایگاه خویش تحریف شده است. و امّت اسلامی همین تحریف را در سنّت پیامبر نیز انجام داده است. همه اینها از توّهمات شیخ و عالم شیعه، هشام بن حکم است و سبب این توّهمات مسائلی است که این جا محلّ ذکر آن نیست، شیعه هم از روی جهالت و حماقت در این تحریف تابع او شده اند.»[9]
2ـ تهمت علیّ بن حزم ظاهری به شیعه:
دیگر از علمای سنّی، علیّ بن حزم است و او نیز اینطور قضاوت کرده است:
«تمام امامیه (شیعه) از قدیم تاکنون معتقدند که قرآن تبدیل یافته و در آن زیادی و نقصان فراوانی پدید آمده است مگر علی بن حسن سید مرتضی علم الهدی که شیعه بود و به مذهب معتزله (یکی از گروه های فکری اهل سنّت) تظاهر میکرد با این وصف او منکر قول به تحریف قرآن بود و کسی را که بگوید قرآن تحریف شده تکفیر میکرد.» [10]
3ـ تهمت آلوسی به شیعه:
«آلوسی» نیز مثل دیگر علمای سنی در مقدّمهی کتاب تفسیرش به شیعه تاخته و مینویسد:
«شیعه توّهم کردهاند که عثمان بلکه ابوبکر و عمر هم قرآن را تحریف و بسیاری از آیات و سورهها را ساقط کردهاند (سپس سخنش را ادامه میدهد تا جایی که میگوید) قرآنی که امروز در شرق و غرب عالم در دست مسلمانان است و مرکز دایره اسلام میباشد از دیدگاه شیعه حتّی از تورات و انجیل هم شدیدتر و بیشتر تحریف شده است و از نظر تألیف نیز از آن دو کتاب ضعیفتر و جامع اباطیل بیشتری است و تو آگاهی که این قول (قول شیعه) سُستتر از خانه عنکبوت است و به راستی که خانه عنکبوت سستترین خانههاست و تو در حماقت مدعی این قول و سفاهت افترا زننده هیچ شک نخواهی کرد و چون بعضی از علمای شیعه به زشتی این قول آگاه شدند، گفتند: این قول فقط به برخی از علما اختصاص دارد نه به همه شیعه»[11]
غرض از نقل این اقوال این است که ببینید چه افتراهایی به شیعه زده میشود و چطور اسرائیلیاتی که کافران در صدد هستند که قرآن را هم مثل تورات و انجیل تحریف شده جلوه دهند تا همان استفادهای را که در نتیجه تحریف آن دو بردند از تحریف قرآن ببرند، را به شیعه نسبت دهند.
فصل پنجم: تحریف قرآن از دیدگاه اهل سنّت
در بین اهل سنت کتابهایی وجود دارد که از نظر خود اهل سنت از اعتبار بالایی برخوردار هستند.
در این کتابها احادیثی نقل شده است که دلالت بر تحریف قرآن و نقص در آن است. این کتب از مهمّ ترین و معتبرترین کتابهای اهل سنّت می باشد.
بعضی از آن کتب عبارتند از: موطّأ، صحیح بخاری، صحیح مسلم، صحیح ترمذی، صحیح نسائی، صحیح ابن ماجه، مسنداحمد، مستدرک حاکم، سنن بیهقی، کنزالعمّال، تفسیر طبری، تفسیر ابن کثیر، کشّاف، تفسیر الدُّرالمنثور سیوطی و ... .
علمای اهل سنّت در برابر روایات و احادیث نقل شده در این کتب که دلالت بر تحریف قرآن دارند، به سه گروه تقسیم میشوند:
دسته اوّل: برخی از آنان فقط روایات تحریف را در کتابهایشان نقل کردهاند ولی درباره آنها نظری ندادهاند و معلوم نیست که آنها را قبول دارند یا نه؟
دسته دوّم: برخی از آنان نیز صریحاً معتقد شدهاند که در قرآن تحریف رخ داده است و آن روایات را صحیح میدانند. این قول به "حشویه" از اهل سنّت نسبت داده شده است. حشویه اصحاب ابوالحسن بصری اند.
دسته سوّم: عدّهای نیز احادیث تحریف را در کتاب های خود نقل کردهاند و ملتزم شدهاند که هرچه ما در کتابهایمان نوشتهایم صحیح و معتبر است و به صدور آنها از پیامبر و صحابه یقین داریم.
معتقدان این قول عبارتند از: «مالک بن انس در کتاب موطّأ، احمدبن حنبل در مسند، بخاری، مسلم، ترمذی، نسائی، و ابن ماجه در صحاح خود، حاکم نیشابوری در مستدرک، طبری در تفسیرش، و غیر اینان.
گروه سوم یا باید معتقد به تحریف قرآن شوند و یا باید احادیث تحریف را تأویل و توجیه نمایند در حالی که تأویل و توجیه را خودِ آنان قبول نمی کنند و زمانی که شیعه بعضی آیات را تأویل میکند شدیداً اعتراض مینمایند. مثلاً در آیه ای از قرآن که می فرماید:
«وَ مَنْ کانَ فِي هذِهِ أعْمى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أعْمى وَ أضَلُّ سَبِيلاً»[12]
«و هركه در اين(دنيا) كور باشد، درآخرت(هم)كور و گمراهتر خواهد بود»
در ذیل این آیه در تفاسیر شیعه روایاتی وارد شده است که یکی از آنها این روایت است: على بن ابراهيم می گوید امام صادق(عليه السّلام) درباره آیه چنين فرموده است كه آيه درباره كسى است كه آنقدر حج را به تأخير مىاندازد تا از دنيا برود، بدون اينكه حج بگزارد و از يكى از واجبات الهى چشمپوشى مىكند.[13]
می بینید که شیعه معتقد است به اینکه منظور این نیست؛ هرکه در دنیا نابینا باشد در آخرت نیز به صورت کور و نابینا محشور شود بلکه این نابینایی و کوری، باطنی است که باعث می شود شخص احکام إلهی را انجام ندهد و به تعبیر دیگر نسبت به فرامین حضرت حق کور و نابینا است.
* در اینجا خوب است با بعضی از مطالبی که در این کتابها آمده است آشنا شوید تا خود قضاوت کنید که چقدر پوچ و بی محتوا است و جالب اینکه نویسنده این کتب ادّعای صحّت و صدور آنها از پیامبر و صحابه را نیز کردهاند!!
1ـ احمدبن حنبل در کتاب مسند خود درجلد 5 صفحه 132 از زرّین جُبَیش از اُبَیِّ بن کعب نقل میکند که «اُبَیِّ بن کعب گفت: چقدر قرائت میکنید سوره احزاب را؟
زرّ میگوید: 73 آیه. ابیّ بن کعب گفت: هرگز! هر آینه من آیههای سوره احزاب را به اندازه سوره بقره دیدم و در آن آیه رجم هم بود.»
نعوذبالله! کسی که خودش قائل تحریف قرآن است، عجب است شیعه که را متّهم میکند!؟
2ـ مسوربن مخرمه روایت نموده است که عمر به عبدالرحمن بن عوف گفت:
«آیا نیافتی در قرآن آیهای که میگوید: جهاد کنید همان طور که اوّل بار جهاد میکردید؟! ما که آن را نیافتیم. عبدالرحمن گفت: آن آیه از قرآن ساقط گردید.»
این مطلب را جلال الدین سیوطی که از مفسرین و یکی از ادیبان اهل سنّت است در کتاب «الإتقان» جلد 2 صفحه 25 نقل میکند.
وا أسفاه! از این همه عِناد و دشمنی نسبت به قرآن عزیز که در صدد هستند این کتاب آسمانی را از اعتبار ساقط کنند.
و از آنجایی که مشت نشانه خروار است و در اینجا به همین دو مورد اکتفا میکنیم ولی سؤالی باقی میماند و آن این که آیا هیچ یک از علما و یا توده مردم شیعه اعتقاد به حذف آیاتی که معادل سوره بقره باشد دارند؟ آیا روایتی در این مورد نقل کردهاند؟ این گونه که در مورد سوره احزاب این آقایان میگویند 73 آیه معادل با سوره بقره بوده است و در جایی دیگر میگویند از سوره توبه فقط یک چهارم آن باقی مانده است و قرائت می شود و یا اینکه تا کنون از شیعه ای نقل شده است که آیاتی درباره حکمی از احکام مثل جهاد و یا سورهای از سورههای قرآن که در زمان رسول خدا (ص) قرائت میشد، حذف شده باشد؟!
* خواننده عزیز و محترم خود قضاوت کند که چه کسی قائل به تحریف قرآن است، شیعه یا ...؟؟؟
فصل ششم: ضمیمه
در اینجا بحث از عدم تحریف قرآن به طور اجمال به پایان رسید ولی بحثهایی مکمل نیاز است که به اطلاعات قرآنی همه عزیزان اضافه شود.
الف: تعدد قرائت ها
بعضیها سؤال میکنند که مگر یک قرآن نازل نشده است پس چرا این همه اختلاف در تلفظ آنها وجوددارد؟ به طور مثال آیه سوم سوره حمد را بعضی «مالک یوم الدین» قرائت میکنند و بعضی دیگر «مَلِک یوم الدین».
در پاسخ باید بگوئیم که چند عامل، نقش مهمّی در اختلاف قرائت داشتند:
1ـ نداشتن نقطه و اعراب قرآنهای موجود در صدر اسلام
2ـ خالی بودن از الف در وسط کلمات مثل مالک که ملک بوده است.
3ـ تفاوت لهجه ها: در این مورد باید توضیح دهیم که بهترین لهجه عربی در میان لهجه ها، لهجه قریش بوده است که در قرآن نیز در قوم قریش یعنی بر پیامبر اکرم (ص) نازل گردید اما قاریان قرآن که دارای لهجه های مختلف بودند کلمه ای از قرآن را به لهجه خودشان قرائت میکردند لذا از اینجا اختلاف قرائت شروع شده است. و این امر که یک کلمه به چند صورت اداء شود البته بعد از دخیل بودن لهجه در آن یک امر بدیهی و طبیعی است و نیاز به ثابت کردن آن نیست چراکه در زبان فارسی خودمان نیز همین اتفاق میافتد و کسی نمی گوید که زبان فارسی تغییر پیدا کرده است.
4ـ بعضاً رأی و اجتهاد بعضی از قاریان در تغییر تلفظ یک کلمه نقش داشته است.
نکته: باید متذکّر شویم که این اختلاف قرائت به صحّت قرآن صدمهای وارد نمیکند چرا که گفتیم معنای تحریف ،کم کردن یا زیاد کردن در قرآن است و این اختلاف تلفظ باعث تحریف قرآن نمیشود.
* عزیزانی که میخواهند در مورد تعدد قرائات اطّلاعات بیشتری کسب کنند به کتب علوم قرآنی که متعدّد به چاپ رسیده است رجوع کنند مثل علوم قرآنی مرحوم آیت الله محمدهادی معرفت و یا مقدّمه تفسیر البیان مرحوم آیت الله العظمی سیّدابوالقاسم خویی و دیگر کتب.
ب) معانی تفسیر:
یکی دیگر از مسائلی که ممکن است ذهن افراد را به خود مشغول کند این است که آیا تفسیر قرآن، تحریف به حساب میآید یا خیر؟
در پاسخ باید گفت که اولاً معنای تفسیر باید روشن شود و ثانیاً منابع تفسیر چه چیزهایی است.
امّا معنای تفسیر این است که: به روشن ساختن مفهوم آیات و واضح نمودن منظور پروردگار از آیات را تفسیر میگویند.
در تفسیر نباید به مدارک غیرقابل اطمینان استناد کرد بلکه باید به دلایلی تکیه کرد که عقلاً و شرعاً اعتبار آن ثابت و مسلّم است.
امّا مدارک و منابع تفسیر:
اوّل: ظواهر الفاظ قرآن است.
دوّم: دستورها و گفتارهایی که به طور حتم از معصوم (علیه السلام) به دست ما رسیده است چون فرمایش پیامبر اکرم(ص) در حدیث ثقلین که فرمودند من شما را ترک میکنم در حالیکه در میان شما دو امانت سنگین به یادگار میگذارم که اگر به آنها تمسّک کنید هرگز گمراه نخواهید شد: و آن دو امانت کتاب خدا و اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) است. لذا ما برای روشن شدن منظور و مفهوم آیات باید به خانواده وحی رجوع کنیم و از آنها کمک و یاری بخواهیم و آنها بر ایمان مفهوم آیات را روشن سازند.
سوّم: عقل فطری است.
عقل فطری یعنی عقلی که با سلیقه ها و اتّفاقات بیرونی جامعه و دینا آلوده نشده باشد و سالم از هر گونه تأثیرات دیگر فکرها و سلیقه های شخصی باشد. دراین صورت عقل نیز میتواند به عنوان منبع تفسیر، مورد استفاده قرار بگیرد و اینکه معصوم (علیه السلام) {با این مضمون} فرمودند «کلام ما اگر با قرآن و عقل تطبیق نداشت آن را کنار بگذارید» منظور همین عقل فطری است نه عقلی که الآن بعضی از افراد با آن در مشکلات متعدّد روزمره خودشان ماندهاند و به قرآن و کلام نورانی معصوم که میرسند روشن فکر شده و میخواهند با آن عقل که نمیتواند مشکلات روزمره خود را درمان کند، مسائل و معارف عمیق و والای اسلام عزیز را بفهمند و درک کنند لذاست که وقتی یک مطلب را که میگوئید سریعاً در جواب میگویند با عقل جور در نمیآید!!!
عقلی که بخواهد معارف را بفهمد حتماً مشکلات دنیوی را به راحتی حلّ میکند ولی چه بگویم که داستان سر درازی دارد ... .
سخن آخر
سعی کردیم در این چند صفحه به طور مختصر از قرآن عزیز به نحوی شایسته دفاع کنیم و اگر کاستی و سستی در جاهایی مشاهده میشود به بضاعت کم ما برمیگردد و نه ضعف ادله و منابع غنی اسلام.
إن شاء الله در مجموعه بعدی از مباحثی مثل معجزه بودن قرآن و تاریخ وحی و تدوین قرآن سخن به میان می آوریم.
در آخر خطاب به حضرت ولی عصر (عج) عرضه میداریم:
« یا أَیُها العزیزُ مَسَّنا وَ أَهلَنَا الضُّرُ وَ جِئنا بِبِضاعَةٍ مُزجاةٍ فَأَوفِ لَنَا الکَیلَ وَ تَصَدَّق عَلَینا إنَّ اللهَ یَجزِیِ المُتَصَدِّقِینَ »
"اى عزيز، به ما و خانواده ما آسيب رسيده است و سرمايهاى ناچيز آوردهايم. بنا بر اين پيمانه ما را تمام بده و بر ما تصدّق كن كه خدا صدقهدهندگان را پاداش مىدهد."
منابع و مدارک:
1. قرآن کریم
2. تفسیر البیان، آیت الله العظمی سیّد ابواالقاسم خویی
3. تفسیر مجمع البیان
4. تفسیر قمی
5. اصول کافی
6. وسائل الشیعه
7. البرهان فی تفسیر القرآن
8.درسنامه علوم قرآنی ،سطح 2 ،حسین جوان آراسته
9.عدم تحریف قرآن، آیت الله سیّدحسن طاهری خرّم آبادی
10.بررسی رسم الخط عثمان طه، علی حبیبی
11. إعجاز القرآن
12.تفسیر روح المعانی
پی نوشتها: