درس خداشناسیروزی امام سجّاد(ع) در مسجدالنّبی(ص) بود، شنید گروهی خدا را به بندگان تشبیه مینمایند (گویا آن حضرت بر اثر وابستگی آنها به بنیامیّه، نمیتوانست به طور آشکارا به آنها پاسخ دهد). کنار قبر رسول خدا(ص) آمد و در آنجا ایستاد و با صدای بلند، با خدای خود چنین مناجات کرد:
«خدایا! قدرت تو آشکار گشته ولی چهره جلال تو پدیدار نشده. از اینرو تو را نشناختند و تو را با اندازهگیری، اندازه گیرند، و به آنچه که آنگونه نیستی، تشبيه سازند.
خدایا! من از آنان که برای تو شبیه و نظیر گیرند، بیزارم، چیزی همانند تو نیست، و تو را درک ننمودهاند، آن نعمتی که در وجود آنها آشکار است، همان راهنمايشان به سوی تو است اگر تو را بشناسند، و بین بندگان و تو فاصله بسیار است تا به شناسایی تو رسند، آنها تو را با آفریدهات برابر دانستهاند، از اینرو تو را نشناختند، و برخی از آفریدههای تو را بر اثر عدم شناخت تو، پروردگار خود نمودهاند، ای خدای من! تو از آنچه تشبیهکنندگان تو را به آن تشبيه سازند، منزّه و برتر هستی.»[1]
ابوحمزه ثمالی میگوید: امام سجّاد(ع) را دیدم نشسته و یکی از پاهایش را روی ران پای دیگر نهاده است، عرض کردم مردم اینگونه نشستن را خوش ندارند و میگویند چنین نشستن، نشستن پروردگار است. امام سجّاد(ع) فرمود:
«إِنِّي إِنَّمَا جَلَسْتُ هَذِهِ الْجِلْسَةَ لِلْمَلاَلَةِ وَ الرَّبُّ لاَ يَمَلُّ وَ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ.»
«همانا من به خاطر خستگی و رفع آن، اینگونه نشستهام، ولی پروردگار خسته نمیشود و خواب سبک و سنگین به ساحت مقدّسش راه ندارد.»[2]
عبادت و نیایش امام سجّاد(ع)امام سجّاد در عبادت و نیایش، به قدری پیش رفت که بزرگترین سالکان طریق و رهروان شیفته حقّ و عابدان خاکسار درگاه ربوبی را یارای شاگردی آن حضرت نبود. بر همین اساس او را «زینالعابدین» (زینت عابدان)، «سجّاد» (بسیار سجدهکننده) و «ذوالثَّفَنات» (صاحب پینههای پیشانی و سر زانو بر اثر سجدههای طولانی) خواندند.
برای آشنایی بیشتر، نظر شما را به چند نمونه زیر جلب میکنیم:
امام باقر(ع) فرمود: پدرم در یک شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند، چنان که امیرمؤمنان علی(ع) چنین انجام میداد. آن حضرت پانصد درخت خرما داشت، در کنار هر یک از آنها دو رکعت نماز میخواند، هنگام نماز رنگ چهرهاش تغییر میکرد، و همچون بنده ذلیل در پیشگاه خدای بزرگ، به نماز میایستاد و اعضای بدنش از خوف خدا میلرزید و نمازی همچون نماز وداع میخواند. گویی بعد از آن نماز، حتماً از دنیا میرود.
روزی در نماز یک جانب عبایش از دوشش افتاد، آن را بر جای خود ننهاد تا از نماز فارغ شد، بعضی از حاضران پرسیدند چرا در نماز، عبای خود را بر شانهات نیفکندی؟ در پاسخ فرمود: «وای بر تو! آیا نمیدانی در پیشگاه چه کسی هستم، نماز بنده قبول نمیشود، مگر آنچه را که با قلبش به نماز توجّه نموده است.»
سؤال کننده گفت: «پس ما با این نمازهای خود، به هلاکت افتادهایم؟»
امام سجّاد(ع) فرمود: «نه، خداوند متعال نمازها را به وسيله انجام نمازهای نافله تکمیل خواهد کرد.»[3]
مناجات جانسوز جوانی در نیمههای شبیوسف بن اسباط میگوید: پدرم گفت (نیمههای شب) به مسجد رفتم جوانی را در حال سجده دیدم که چنین میگفت:
«سَجَدَ وَجْهِي مُتَعَفِّراً فِي اَلتُّرَابِ لِخَالِقِي وَ حَقٌّ لَهُ.»
«صورتم خاکآلود برای آفریدگارم سجده کرد، و خداوند سزاوار سجده است.»
به سوی آن جوان رفتم، ناگاه دریافتم که او امام سجّاد(ع) است. هنگامی که هوا روشن شد، به سوی او شتافتم و عرض کردم:
«ای فرزند پیامبر! چرا آن همه به خود زحمت میدهی. با این که خداوند تو را برتری بخشیده و تو در پیشگاه خدا، عزیز و ارجمند هستی؟!»
آن حضرت با شنیدن این سخن گریه کرد، سپس فرمود: پیامبر(ص) فرمود:
«كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلَّا أَرْبَعَةُ أَعْيُنٍ: عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اَللَّهِ وَ عَيْنٌ فُقِئَتْ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ، وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ، وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً سَاجِدَةً.»
هر چشمی در روز قیامت گریان است مگر چهار چشم:
١- چشمی که از خوف خدا بگرید؛ ۲- چشمی که در راه خدا کور شده باشد؛ 3- چشمی که از حرامهای خدا پوشیده شده باشد؛ ٢- و چشمی که شب تا صبح در حال سجده بیدار باشد.»
سپس فرمود: خداوند به وجود بنده شبزندهدار، بر فرشتگانش مباهات میکند و به آنها میفرماید: «به بندهام بنگرید؛ روحش در نزد من است و پیکرش به اطاعت من اشتغال دارد، از بستر برخاسته و به خاطر ترس عذاب من، و تحصیل رحمت من، مرا میخواند، گواهی دهید که من او را آمرزیدهام.»[4]
مناجاتهای امام سجّاد(ع) در کنار کعبهمحمّد بن ابیحمزه میگوید؛ پدرم گفت: امام سجّاد(ع) را در یکی از شبها در کنار کعبه دیدم که نماز میخواند، قیام نماز را طول داد، به گونهای که دیدم گاهی بر پای راستش تکیه و گاهی بر پای چپش تکیه میکند. سپس شنیدم، که گریان میگفت:
«يَا سَيِّدِي تُعَذِّبْنِي وَ حُبُّكَ فِي قَلْبِي ...»
«ای آقای من! آیا مرا عذاب کنی، با این که حبّ تو در قلبم هست، سوگند به عزّتت اگر چنین کنی، مرا در قیامت با مردی محشور کنی که دیرزمانی به خاطر تو با آن دشمنی کردهام.»[5]
***
طاووس یمانی میگوید؛ شبی در کنار کعبه بودم، دیدم امام سجّاد(ع) به حِجر اسماعیل وارد گردید، به نماز ایستاد و به سجده رفت. با خود گفتم این مرد صالح از خاندان رسالت است، خوب است از فرصت استفاده کرده و گوش کنم و بدانم در سجده چه میگوید، شنیدم که میگفت:
«عُبَيْدُكَ بِفِنَائِكَ، مِسْكِينُكَ بِفِنَائِكَ، فَقِيرُكَ بِفِنَائِكَ، سَائِلُكَ بِفِنَائِكَ.»
«بنده کوچکت به در خانه تو آمده، بیچاره آستانت به درگاه تو آمده، فقیر تو به سوی تو آمده، درخواستکننده درگاهت سر به آستانت نهاده است.»
طاووس میگوید: من این کلمات را یاد گرفتم، در رفع هر گرفتاری و اندوه آنها را خواندم و اندوه و گرفتاریم برطرف گردید.[6]
***
اسمعی میگوید: شبی به طواف کعبه پرداختم، ناگاه جوان زیبا و خوش قامتی را دیدم که پرده کعبه را گرفته بود و چنین راز و نیاز میکرد:
«نَامَتِ الْعُيُونُ، وَ عَلَتِ النُّجُومُ وَ أَنْتَ الْمَلِک الْحَيُّ الْقَيُّومُ، غَلَّقَتِ الْمُلُوک أَبْوَابَهَا، وَ أَقَامَتْ عَلَيْهَا حُرَّاسَهَا، وَ بَابُک مَفْتُوحٌ لِلسَّائِلِينَ، جِئْتُک لِتَنْظُرَ إِلَيَّ بِرَحْمَتِک يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.»
«چشمها به خواب رفته، و ستارگان اوج گرفته (و غایب شدهاند)، و تو حاکم زنده و پایدار هستی، در این دل شب پادشاهان درهای قصرهایشان را بستهاند، و نگهبانان و حاجبان بر آن گماردهاند، ولی تنها در خانه تو برای درخواستکنندگان گشوده است، هماکنون به درِ خانهات آمدهام تا با نظر رحمتت به من بنگری، ای خداوندی که مهربانترین مهربانان هستی.»
سپس به خواندن این اشعار مشغول شد:
يَا مَنْ يُجِيبُ دُعَا اَلْمُضْطَرِّ فِي الظُّلَمِ یا كَاشِفَ اَلکَربِ وَ اَلْبَلْوَى مَعَ اَلسَّقَمِ
قَدْ نَامَ وَفْدُكَ حَوْلَ اَلْبَيْتِ قَاطِبَةً وَ أَنْتَ وَحْدَكَ يَا قَيُّومُ لَمْ تَنَمِ
أَدْعُوكَ رَبِّ دُعَاءً قَدْ أَمَرْتَ بِهِ فَارْحَمْ بُكَائِي بِحَقِّ الْبَيْتِ وَ الْحَرَمِ
إِنْ كَانَ عَفْوُكَ لاَ يَرْجُوهُ ذُو سَرَفٍ فَمَنْ يَجُودُ عَلَى اَلْعَاصِينَ بِالنِّعَمِ
«ای کسی که دعای گرفتاران را در تاریکیهای شب اجابت میکنی، و ای کسی که دردها و رنجها و بیماریها را برطرف میسازی.
همه مهمانان تو بر گرد خانهات خوابیدهاند، و تنها چشم توای خدای قیّوم، به خواب نمیرود.
پروردگارا! تو را به دعایی که خودت به آن دستور دادهای میخوانم که به حقّ حرمت کعبه و حرم، به گریهام رحم کن.
اگر عفو و احسان تو به گنهکارانی که اسراف در گناه نمودهاند نرسد، گنهکاران به در خانه چه کسی بروند که امید بخشش داشته باشند؟!»[7]
سپس سر به سوی آسمان بلند کرده، چنین ادامه داد:
«الهِى وَ سَيِّدِى وَ مَوْلاىَ! اِنْ أَطَعْتُكَ بِعِلْمِى وَ مَعْرِفَتِى فَلَكَ الْحَمْدُ وَ الْمِنَّةُ عَلَىَّ وَ اِنْ عَصَيْتُكَ بِجَهْلِى فَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ.»
«ای خدای من! آقا و مولای من! اگر از روی آگاهی تو را اطاعت کردهام، حمد و سپاس شایسته تو است، و رهین منّت تواَم، و اگر از روی نادانی، گناه کردهام، حجّت تو بر من تمام است ...»[8]
نگاه عمیق و طولانی امام سجّاد(ع) به ستارگانروایت شده امام سجّاد(ع) شبی برای نماز شب از بستر خواب برخاست. هنگام وضو گرفتن، چشمش به آسمان افتاد و همچنان به ستارگان نگریست و در اندیشه خالق و خلقت آنها فرو رفت و حیران و بهتزده به نگاه خود ادامه داد و همچنان دستش در آب بود تا صبح شد و صدای اذان را شنید[9]، زبان حالش در این وقت چنین بود:
توگویی اختران استاده اندی دهان با خاکیان بگشاده اندی
که هان ای خاکیان هشیار باشید در این درگه کمی بیدار باشید
همی جوییم راه پرتو او همی پوییم خاک درگه او
معیار شخصیّت انسانطاووس یمانی میگوید: به کنار کعبه رفتم، مردی را زیر ناودان دیدم که به نماز ایستاده و دعا میکند و سخت میگرید، به سوی او رفتم دیدم امام سجّاد(ع) است. نزدیک رفتم و عرض کردم: چرا اینگونه خود را در فشار و زحمت افکندهای، با این که دارای سه موقعیّت هستی و امید آن است که هر یک از آن سه، تو را از خطرات آخرت حفظ کند:
۱- نخست این که پسر رسول خدا(ص) هستی.
۲- دوّم این که شفاعت جدّت رسول خدا(ص) برای تو هست.
٣- سوّم این که رحمت الهی وجود دارد.
امام سجّاد(ع) به من رو کرد (و هر سه امر مذکور را با آیات قرآن جواب داد) و به من فرمود:
امّا در مورد نَسَب، آیا نشنیدهای که خداوند در قرآن میفرماید:
«فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لَا يَتَسَاءَلُونَ.»
«هنگامیکه در صور دمیده شود، هیچگونه نَسَبی در میان آنها نخواهد بود و از یکدیگر تقاضای کمک نمیکنند.» (مؤمنون /۱۰۱)
امّا در مورد شفاعت، به آن نیز اطمینانی نیست، زیرا خداوند میفرماید:
«وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنْ ارْتَضَى.»
«آنها جز در مورد کسی که خدا از او خشنود است، شفاعت نمیکنند.» (انبياء /۲۸)
و امّا در مورد رحمت خدا، خداوند میفرماید:
«إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ.»
«همانا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.» (اعراف /۵۶)
و من نمیدانم که در صف نیکوکاران باشم.[10]
بنابراین معیار شخصیّت به حسب و نسب و شفاعت و رحمت الهی نیست، بلکه به خودسازی و پاکزیستی است، که سعدی گفت:
تن آدمی شریف است به جان آدمیّت
نه همین لباس زیبا است نشان آدمیّت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیّت
شکایت فاطمه به جابر در مورد عبادت امام سجّاد(ع)فاطمه یکی از دختران حضرت علی(ع) نزد جابر بن عبدالله انصاری آمد و چنین گفت: «ای همنشین رسول خدا(ص) ما بر گردن شما حقوقی داریم. یکی از حقوق ما این است که هرگاه شما دیدید یکی از افراد خاندان ما بر اثر عبادت و کوشش در راه خدا، خود را به خطر انداخته، نزد او بیایید و دلسوزی کنید و با تذكّر او را از خطر، حفظ نمایید. این علی بن الحسین(ع) یادگار پدرش امام حسین(ع) است، که بر اثر عبادت بسیار، بینیاش آسیب دیده و پیشانیاش پینه بسته، و زانوها و کف دستهایش آزرده شده و جانش بر اثر عبادت، فرسوده گشته است.»
جابر به خانه امام سجّاد(ع) آمد و پس از اجازه، وارد خانه شد و آن حضرت را در محراب عبادت دید، به طوری که عبادت بسیار او را خسته و کوفته نموده بود. کنارش نشست و عرض کرد:
«ای فرزند رسول خدا! آیا نمیدانی که خداوند بهشت را برای شما و دوستان شما آفریده؟ و دوزخ را برای دشمنان شما خلق کرده؟ بنابراین چرا آن همه در عبادت خود را به رنج و زحمت میاندازید؟!»
امام سجّاد(ع) در پاسخ فرمود:
«ای همنشین رسول خدا! آیا نمیدانی که خداوند گناه گذشته و آینده جدّم رسول خدا(ص)[11] را آمرزیده است. در عین حال آن قدر عبادت کرد که پاهایش ورم نمود، و ساق پاهایش باد کرد. شخصی به او گفت، با این که خداوند گناه گذشته و آینده تو را بخشیده اینگونه بر خود فشار میآوری؟ پیامبر در پاسخ او فرمود: أَفَلَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟»
جابر عرض کرد: «ای پسر رسول خدا! جان عزیزت در خطر است، با این که شما از خانوادهای هستید که بلاها و گرفتاریها به وسیله آنها رفع و دفع میگردد و آسمان به خاطر آنها پابرجا است.»
امام سجّاد(ع) فرمود:
«يَا جَابِرُ لَا أَزَالُ عَلَى مِنْهَاجِ أَبَوَيَّ مُؤْتَسِياً بِهِمَا حَتَّى أَلْقَاهُمَا.»
«ای جابر! همواره راه پدرانم (پیامبر(ص) و علی(ع)) را میپیمایم و آنها را الگو قرار میدهم تا با آنها ملاقات نمایم.»[12]
سجده طولانییکی از غلامان امام سجّاد(ع) میگوید: روزی امام سجّاد(ع) به بیابان رفت. من نیز به دنبالش بیرون رفتم، آن حضرت را دیدم پیشانی خود را بر سنگ سختی نهاده است، من ایستادم، صدای گریه و ناله او را میشنیدم، شمردم هزار بار، جمله های زیر را در سجده اش گفت:
«لا إِلَهَ إِلَّا اَللَّهُ حَقّاً حَقّاً، لا إِلَهَ إِلَّا اَللَّهُ تَعَبُّداً وَ رِقّاً، لا إِلَهَ إِلَّا اَللَّهُ إِيمَاناً وَ تَصْدِيقاً.»
«به حقّ و به راستی معبودی جز خدای یکتا و بیهمتا نیست، من با كمال بندگی و خضوع اقرار میکنم که معبودی جز خدای یکتا و بیهمتا نیست، و از روی ایمان، تصدیق، صدق و خلوص به یکتایی ذات پاک خدا، اعتراف مینمایم.»
سپس سر از سجده برداشت، دیدم محاسن و صورتش از اشکهای چشمش غرق شده است.[13]
خودآزمایی1- چهار چشمی که در روز قیامت گریان نیست کدامند؟
2- القاب امام چهارم شیعیان و معنی هر یک از آنها را بیان کنید.
3- طاووس یمانی، چه موقعیتهایی را برای امام سجّاد(ع) میدید که ایشان را از خطرات آخرت حفظ میکند؟
4- امام سجّاد(ع) در پاسخ طاووس یمانی که گفت «شما دارای سه موقعیّت هستی و امید آن است که هر یک از آن سه، تو را از خطرات آخرت حفظ کند» چه فرمودند؟
پینوشتها[1] . ترجمه ارشاد مفید، ج ۲، ص ۱۵۳.
[2] . بحار، ج4۶، ص ۵۹.
[3] . بحار، ج 4۶، ص ۶۱ و ۶۲.
[4] . كشف الغمّة، ج ۲، ص ۲۹۴ و ۲۹۵.
[5] . اصول کافی، ج ۲، ص ۵۷۹.
[6] . ترجمه ارشاد مفید، ج ۲، ص ۱۴۴ - کشف الغمّة، ج ۲، ص ۲۷۳.
[7] . مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۱۵۰-۱۵۱.
[8] . بحر المحبّة غزالی، ص 43.
[9] . ریاض السّالکین سیّد علیخان، مطابق نقل «بهترین راه شناخت»، ص 348.
[10] . کشف الغمّة، ج ۲، ص ۳۰۵ - بحار، ج ۴۶، ص ۱۰۱.
[11] . منظور از گناه، در اینجا ترک اولی است.
[12] . مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۱۴۸-۱۴۹ - بحار، ج4۶، ص ۶۰.
[13] . لهوف سیّد بن طاووس، صفحه آخر.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی