اخلاق از دیدگاه اسلام و تمدن اروپا| ۳
خطای جهان متمدّن
خطای بزرگ اجتماع امروزی این است که از پیروی قانون تعالی روانی سرپیچی کرده است. مستبدّانه روان خود را به قوای عقلانی منحصر نموده است و در تربیت قوای فکری میکوشد. زیرا فکر به کمک علم تسلّط بر همه چیز را تأمین میکند. ولی فعالیّتهای دیگر روانی را از یاد برده است. مردم امروزی هنوز نفهمیدهاند که سرپیچی از قانون تعالی روانی چقدر خطرناک است. آنها گمان میبرند که پرورش فکری معادل با تربیت روانی است و هنوز ندانستهاند که در کنار عقل فعالیّتهای معنوی قرار دارند که برای مشی زندگی لازم است. استیلای تدریجی زشتی، پلیدی، بیادبی، الکلیسم، راحتطلبی، حسد، بدگوئی، کینه، تزویر، دروغگویی و خیانت وقتی است که قانون تعالی روانی پایمال شود.
اشتباه بزرگی است که متجمدین به هیچ وجه به تکامل روحی خود نمیاندیشند. سنّ روانی قسمت اعظم مردم از 12 یا 13 سال نمیگذرد.[1]
یک مهندس دانا در ساختن اتومبیل مراعات موازنه را بین قدرت موتور و قدرت ترمز میکند. به هر نسبتی که موتور را در جهت مثبت یعنی حرکت قویتر بسازد بر قدرت ترمز که عامل منفی و توقّف است میافزاید، تا در لحظه و نقطه پرتگاه ماشین را نگه دارد و از خطر سقوط آن جلوگیری کند. ترقّی علم در جهانِ متمدّن به منزله تکامل روز افزون قدرت موتور محرّک اجتماع است و سجایای اخلاقی به منزله ترمزی است که بشر را در لب پرتگاه از سقوط و نیستی حفظ میکند. بشر زمانی خوشبخت است که با مقایسه ترقّیات علمی جهان سطح ایمان و اخلاق نیز ترقّی کند تا علم فقط در راه مفید و به نفع انسان به کار افتد. بدبختانه چندی است بشر به جهت مخالفت این را میپیماید. دنیای امروز با ضعف جهان اخلاقی به صورت ماشین بیترمزی درآمده که غیر مطمئن به راه خود ادامه میدهد و مردم جهان عمری را با اضطراب و نگرانی طی میکنند. به طوری که یکی از دانشمندان میگوید: «هوش اگر آزاد مانده و تابع درک عقلانی یا الهامی ارزشهای اخلاقی نباشد خطرناک است. هوش نه تنها ما را به سوی مادّیات بلکه به جانب حیوانیّت کشانده است». این سطور مدّتی قبل از این که از اختراع بمب اتمتیک اطّلاع پیدا کند در کتابهای جامعهشناسی علم اخلاق نوشته شده بود. این اختراع معنی آن حرفها را به طور برجستهای آشکار کرد. ناگهان مردم جهان متوجّه شدند که یک پیروزی تعجّبآور علم امنیّت تمام بشر را به طور خشونتآمیز به مبارزه طلبیده است. یکباره کشورهایی که آنها را متمدّن مینامیم دیدند که تنها یک اتّحاد اخلاقی میتواند آنها را در برابر این خطر حفظ کند. دانشمند نامی جهان دکتر آلکسیس کارل میگوید: «انسان امروزی پرداخته محیط خود و عادات زندگی و افکاری است که اجتماع به او تحویل کرده است. این عادات لطماتی به جسم و جان ما میزند. در حال حاضر تطابق ما با محیطی که به کمک وسائل علمی در پیرامون خود ایجاد کردهایم، بدون انحطاط ممکن نیست. در این مورد علم را نباید مقصّر بشمریم، بلکه باید آدمی را خطاکار دانست. ما ندانستهایم که چگونه صواب را از خطا و جایز را از ممنوع بشناسیم و بدین ترتیب به قوانین طبیعی و سرشتی خود پشت پا زده و گناهی بزرگ را که هیچگاه بدون کیفر نمیماند مرتکب شدهایم.»[2]
مگر زندگی عصر حاضر سطح اخلاقی مردم را تنزّل نداده است؟ چرا باید هر سال چندین بیلیون دلار برای مبارزه با جنایتکاران صرف شود؟ چرا باید در مقابل چنین خرج گزافی باز دزدان و راهزنان فاتحانه به بانکها حمله برند و مأمورین انتظامی را بکشند و کودکان را بدزدند و مقتول یا گروکشی کنند؟ چرا شماره افراد ناقص عقل و دیوانه باید اینقدر زیاد باشد؟ جای آن دارد که با مشاهده سیر قهقرائی تمدّن از خود بپرسیم که آیا علّت این انحطاط در خود ما و در تشکیلات ما نیست؟ علم نباید منحصراً به خاطر خود و ظرافت طرق، روشنایی و زیبائی پیش برود، بلکه هدفش باید تکامل انسانیّت باشد. ما باید به مسائل احساسی نیز مانند قضایای ترمودینامیک اهمیّت بدهیم و به تمام مظاهر حقیقت توجّه کنیم.
از مجموع آنچه تا کنون بیان کردیم به این نتیجه رسیدیم زندگی بشر بدون اخلاق قابل ادامه دادن نخواهد بود و زندگی فاقد اخلاق همچون زندگانی جانوران با توحّش و نکبت آمیخته خواهد بود. البته در اینجا یک موضوع باقی میماند و آن این که راه پرورش اخلاق در افراد چیست؟
پرورش اخلاق یا معالجات روانی
در این باره علمای اخلاق، دو نظریّه را اظهار داشتهاند؛ یکی تکرّر اعمال نیک و دیگری تقیّد و ایمان به یک دین و برنامه آسمانی کامل. آنها میگویند طرز ایجاد فضائل اخلاقی و حصول ملکات نفسانیّه به تکرّر اعمال است. شخصی که سخی نیست با تکرّر عمل خود میتواند سخاوت را در خود ایجاد کند. مثل این که اگر شما بخواهید ذغالی آتش بگیرد و به صورت آتش درآید و نور و حرارت بدهد، ابتدا بایستی پاره آتشی را در کنار ذغال بگیرید و مرتباً این آتش را در آن ذغال بدمید. این ذغال ابتدا کمی دارای حرارت شده و هنگامی که دمیدن آتش در این ذغال تکرار شد، کمکم خود این ذغالی که ابتدا سرد و سیاه بود به صورت پاره آتش نورانی و داغ درآمده که باز به اشیاء دیگر نور و حرارت میبخشد. همینطور اگر انسان عمل رذلی را تکرار کند، کمکم صفت رذیله را که قبلاً نداشته در وجودش استوار میگردد.
ولی باید گفت این طریق هم بدون ایمان به خدا و پیروی از برنامه کامل آسمانی پروردگار (قرآن) قابل پیمودن نیست. زیرا اوّلاً تکرار عمل خود محتاج به یک ضامن اجرا و نیروی محرّک قوی است و تنها عامل به منافع فضیلت نمیتواند انسان را وادار کند. قدرتِ نیرومند ایمان است که میتواند محرّک شخص در ارتکاب کردار نیک باشد تا با تکرار آن عمل نیک ملکه اخلاقی در فرد به وجود آید.
ثانیاً تکرّر عمل نمیتواند ملکه نفسانی و سجیّه اخلاقی در انسان ایجاد کند. بلکه یک اخلاق مصنوعی برای فرد به بار میآورد که با پیش آمد کوچکترین مرحلهای آن را از یاد میبرد. ولی آن قدرتی که ملکه اخلاقی برای شخص ایجاد میکند که به طور خودکار فضایل و سجایای اخلاقی از وی بروز کند، نیروی ایمان و تربیت دینی است.
دین، بزرگ ضامن اجرای سجایای اخلاقی
لکنت دونوبی میگوید:
«بعضی از لامذهبها که طبعاً اخلاقی هستند میگویند که چون مشکل اساسی اطاعت از قوانین اخلاقی است، پس اگر عملاً بتوانیم این قواعد را به کار بندیم به مذهب محتاج نخواهیم بود. این روش نشانه ندانستن پسیکولوژی است. چه انسان همیشه در اعتبار قواعدی که سرچشمه آن را نمیداند شک میکند. به علاوه چنین روشی دلیل نفهمیدن اصل مشکل است، زیرا مقصود این است که انسان در درون تکمیل شود تا بتواند اخلاقی فکر کند. هدف این نیست که انسان را وادار کنیم که حرکات اخلاقی بکند. مادامی که رفتار هر فرد نشانه تکامل عمیق درونی نباشد، عملیات او یک رشته تحدیدات مصنوعی قراردادی و موقّت خواهد بود که با اوّل بهانهای به یاد خواهد رفت. اگر قواعد اخلاقی به طور دلخواه تحمیل شود هر قدر هم که ارزش عملی داشته باشد، هیچ وقت موفّقانه بر ضدّ جنبشهای حیوانی جدال نخواهد نمود.»[3]
ایمان به خداوند که پایه اساسی مذهب است بهترین ضامن اجرای تعالیم اخلاقی است. کسانی که به پروردگار ایمان دارند و به وظایف خود عمل میکنند و از حدود فضیلت و اخلاق که مرز تعالیم الهی است تجاوز نمی کنند، اگر احیاناً در موردی هم دچار لغزش شوند و از برنامه مذهب تخلّف نمایند ناراحت میشوند. ترتیبی که بر پایه ایمان به خدا استوار نباشد ضامن اجرا ندارد.
اِدکاربش روانشناس معروف فرانسوی میگوید: «ظواهر ایدئولوژیک و اخلاقی که تمدّن اروپایی را زینت میدادند از آنجا که مبنای آنها منحصراً مادّی بود بر اثر جنگ جهانی منهدم شدند. ترس و اضطراب با وسعت و شدّت بیشتری در جنگ دوّم جهانی سراسر دنیا را فرا گرفت. احترام به زندگی و مقام انسانیّت و همچنین تصوّر ارزشهای اخلاقی در همه جا ناپدید شد. تبعیدها، قتلعامهای مردم غیرنظامی، اردوگاههای کار اجباری که در آنجا فقط قحطی و بیماری ساری بیداد میکرد بلکه انواع بدرفتاری و شکنجه نیز عملی میگردید. تخریبهای نامعقول و سرتاسری توسّط بمبارانها همه به منزله روشهای عادّی و معمولی در جنگ به کار برده میشدند. در این گیر و دار یک عدّه از مؤلّفین حقوق هم کوشش میکردند این حق جدید را مشروع جلوه دهند و تصوّر ذهنی عدالت را تا یک میزان پست پایین بیاورند.»
بنا به مطالب مذکور وقت آن رسیده است که تمام کسانی که حسن نیّت دارند در این مسئله حیاتی به تعمّق و کاوش بپردازند، تمدّن دارای چه ماهیتی است؟ و مردم را به کجا میبرند؟ مردمان متمدّن بیشماری هستند که از تصوّر ارتکاب قتل یا ارتباط جنسی با محارم وحشتزده میشوند ولی همین اشخاص از ارضاء حرص و آز خود تجاوزطلبی و مطامع جنسی خود روگردان نیستند. آنها اگر بتوانند از کیفر فرار کنند به هم نوع خویش به وسیله دروغ، فریب، بهتان و افتراء آزار میرسانند. دولتها به هنگام جنگ همه بیعدالتیها و تعرّضاتی را که کوچکترین آنها در زمان عادّی موجب بیآبرویی است را مجاز میدانند. برای این منظور دولتها نه تنها در مقابل دشمن به مکر و حیله متوسّل میشوند بلکه از گفتن دروغهای عالمانه و عمدی نیز خودداری نمیکنند. به طوری که ملاحظه شد تزویر و دروغ به طور بیسابقهای در جنگ جهانی رایج بود. این وضعیّت نه تنها هر نوع کوششی را برای ارتقاء مقام انسانیّت از بین میبرد، بلکه دولتها بدین وسیله به تخریب اجتماعیای که بر آن حکمفرما هستند نیز کمک مینمایند و به طور غیر مستقیم مبانی اخلاقی را که با خون دل و زحمت زیاد برپا شدهاند مضمحل و معدوم میسازند.[4]
خلاصه آن که برنامه تربیتی هر قدر هم ریشه علمی و روانی داشته باشد، در صورتی که متّکی به ایمان الهی و اطاعت خداوند نباشد در مقابل تمایلات غریزی قدرت مقاومت ندارد و همه جا نمیتواند انسان را با انجام وظایف وادار کند. آری فقط افراد مومن میتوانند حائز فضائل و سجایای اخلاقی گردند، زیرا در تعالیم عالیّه اسلام شرط اوّل ایمان، تخلّق به فضائل اخلاقی قرار گرفته است و رهبران دینی در غالب بیانات خود این حقیقت را به افراد با ایمان گوشزد کردهاند.
پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) در یکی از بیانات خود حقیقت دین را فقط در اخلاق معرّفی میفرماید:
«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الدِّينُ فَقَالَ حُسْنُ الْخُلُقِ ثُمَّ أَتَاهُ عَنْ يَمِينِهِ فَقَالَ مَا الدِّينُ فَقَالَ حُسْنُ الْخُلُقِ ثُمَّ أَتَاهُ مِنْ قِبَلِ شِمَالِهِ فَقَالَ مَا الدِّينُ فَقَالَ حُسْنُ الْخُلُقِ ثُمَّ أَتَاهُ مِنْ وَرَائِهِ فَقَالَ مَا الدِّينُ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ وَ قَالَ أَ مَا تَفْقَهُ الدِّينُ هُوَ أَنْ لَا تَغْضَبَ.»[5]
«مردی خدمت پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) شرفیاب شد و عرضه داشت: یا رسول الله! حقیقت دین چیست؟ پیغمبر بیدرنگ فرمود: حقیقت دین اخلاق نیکو است. سپس این مرد از طرف راست پیغمبر درآمده، برای مرتبه دوّم سوال خود را تکرار کرد. حضرت در جواب فرمود: حقیقت دین حسن اخلاق است. ظاهراً هضم این مطلب برای وی مشکل بود، لذا در مرتبه سوّم از طرف چپ رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلّم) خود را نمایاند و سوال خویش را در سوّمین مرتبه تکرار کرد. در این مرتبه هم باز همان جواب را شنید ولی تردید وی بعد از سه بار جواب دادن پیغمبر برطرف نشد. مرتبه چهارم از پشت سر پیامبر در آمده و عرضه داشت: میگویم دین چیست؟ رسول الله به او نگریست. گویا از عدم توجّه او تعجّب کرد و فرمود: آیا نفهمیدی چه گفتم؟ میگویم حقیقت دین این است که خشم و تندخوئیت خاطره تلخ برای مردم ایجاد نکند.»
در اینجا به ذکر چند روایتی که در این زمینه وارد شده است، اکتفا می کنیم:
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید:
«لَما خَلَقَ الایمَانَ قَالَ اللّهُمَّ قَوِّنِی فَقَواهُ بِحُسنِ الخُلقِ وَ السَّخَاوَةِ لَما خَلَقَ اللهُ الکُفرَ قَالَ اللّهُمَّ قَوِّنِی فَقواهُ بِالبُخلِ وَ سُوءِ الخُلقِ.»[6]
«هنگامی که ایمان خلق شد از خداوند خواست که نیرویی مددکار او قرار دهد خداوند اخلاق نیکو و سخاوت را نیروی ایمان قرار داد وقتی که پروردگار کفر را آفرید او هم نیز تقاضای کمک و مساعده از خداوند نمود آفریدگار بخل و اخلاق بد را قوّه کفر قرار داد.»
کنایه از این که ایمان به کمک این دو نیرو ضامن اجرای مصالح و کفر با قدرت این دو عامل موجب پدید آمدن مفاسد است.
امام صادق(علیه السّلام) می فرماید:
«إنَّ أَكْمَلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[7]؛
«کاملترین افراد مؤمن از نظر ایمان کسی است که از زیباترین اخلاق، نیکوتر باشد.»
از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) سوال شد:
«أَيُّ الْمُؤْمِنِينَ أَفْضَلُهُمْ إِيمَاناً فَقَالَ أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً.»[8]
«از تمامی افراد با ایمان کدام یک برترند؟ حضرت در جواب فرمود: هر کدام که از نظر اخلاق نیکوتر باشد.»
امام زین العابدین(علیه السّلام) میفرماید:
«إِنَ أَحَبَّكُمْ إِلَى اللَّهِ أَحْسَنُكُمْ خُلُقا»[9]؛
«محبوبترین شما نزد خدا کسی است که اخلاقش از همه نیکوتر باشد.»
خودآزمایی
۱. چرا تربیت و تعالی روانی در کنار پرورش فکری در زندگی بشر مهم است؟
۲. اصلیترین ضامن اجرایی تعالیم اخلاقی چیست؟
پینوشتها
[1]. راه زندگی – ص 62.
[2]. انسان موجود ناشناخته ص263.
[3]. سرنوشت بشر ص 216.
[4]. اندیشه های فروید.
[5]. بحارالانوار، ج 68، ص 393.
[6]. جامع السعادت.
[7]. کافی، ج 2، ص 99.
[8]. ارشاد القلوب، ج 1، ص 133.
[9]. ارشاد القلوب، ج 1، ص 133.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علم الهدی