تعدیل غرایز
تا اینجا معلوم شد همان گونه كه در ساختمان جسم انسان یك عضو بیمصرف آفریده نشده در ساختمان روح و جان او نیز هر انگیزه و غریزه و میلى نقش حیاتى دارد، اما اگر این غرایز به طور صحیح هدایت و رهبرى نشود و تحت كنترل دقیق قرار نگیرد خطرناك و زیانبخش خواهد بود، كه براى نمونه در اینجا به ذكر چند مورد بسنده مىشود:
1. تمایلات جنسى:
وجود این غریزه سركش و مرزنشناس و طغیانگر در انسان مخصوصاً در دوران جوانى كه دوره بحران غرایز به شمار مىرود از مسائل انكار ناپذیر است، زیرا هوسهاى سركش و غرایز و امیال حیوانى او را به هوسبازى و شهوترانى و ... دعوت مىكند. اگر انسان با نیروى عقل و ایمان نتواند خود را كنترل كند و قدرت رام كردن غریزههاى ویرانگر را نداشته باشد، از نظر معنوى تا آنجا سقوط مىكند كه از حیوانات هم پستتر مىشود، زیرا انسان مانند مخلوقات دیگر خداوند- كه عبارتند از فرشتگان و حیوانات- نیست، چرا كه امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: «خداوند فرشتگان را تنها عقل داد نه شهوت و غضب، و حیوانات را تنها شهوت و غضب داد نه عقل، ولى انسان را به اعطاى همه اینها شرافت بخشید. لذا اگر شهوت و غضب او تحت فرمان عقلش قرار گیرد بالاتر از فرشتگان خواهد بود، چون با وجود نیروى مخالف به چنین مقامى رسیده است».[1] و حال آن كه اگر شهوت بر عقل او غلبه كند از حیوانات هم پستتر خواهد شد.
2. ثروت اندوزى:
غریزه دیگرى كه باید تحت كنترل قرار گیرد، غریزه حبّ مال و ثروت اندوزى است. در قرآن كریم و روایاتى كه از پیشوایان دینى رسیده است از مال و ثروت به نیكى یاد شده و انسان نیز ذاتاً علاقه به آن دارد و این علاقه تا حدّى لازم و مطلوب است، امّا باید توجّه داشت كه اگر انسان بیش از حدّ به فكر زراندوزى و جمع ثروت باشد زیانهایى به بار خواهد آورد كه در اینجا به دو بُعد مثبت و منفى مال و ثروت به اختصار اشاره مىشود:
بُعد مثبت:
قرآن كریم در چند مورد از مال و ثروت تعبیر به خیر مىكند كه چند نمونه را یادآور مىشویم:
«كُتِبَ عَلَیْكُمْ اِذا حَضَرَ أحَدَكُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ.»[2]
«بر شما نوشته شده هنگامى كه یكى از شما را مرگ فرا رسد اگر خیرى [: مالى] را از خود به جاى گذارده است وصیّت براى پدر و مادر و نزدیكان به طور شایسته كند. این حقّى است بر پرهیزكاران.»
مرحوم علّامه طباطبایى مىگوید: «... وَ المُرادُ بِالخَیرِ المَال،[3] مقصود از خیر مال است». و در ذیل آیه «وَ انَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ»[4] (او علاقه شدیدى به خیر دارد) مىنویسد: «الخَیرُ المَالُ، مقصود از خیر مال است».
در مورد دیگر، خداوند متعال از مال به عنوان زینت دنیا نام مىبرد:
«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا ...»[5]
«مال و فرزندان زینت حیات دنیا هستند ...»
در مورد دیگر، خداوند متعال مال را قوام و پایه زندگى قرار داده است و مىفرماید:
«وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أمْوالَكُمُ الَّتی جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِیاماً ...»[6]
«اموال خود را كه خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده است به دست سفیهان ندهید ...»
خلاصه، اگر مال از راه مشروع كسب شود و در راه حلال و در جهت خدمت به مردم به مصرف برسد از نظر اسلام ارزشمند و ارزش آفرین است.
مال را كز بهر دین باشى حمول
«نعم مال صالح» خواندش رسول
آب در كشتى هلاك كشتى است
آب اندر زیر كشتى پشتى است
بُعد منفى مال و ثروت:
از طرف دیگر قرآن كریم مال را باعث غفلت از یاد خدا شمرده و مىفرماید:
«یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا لا تُلْهِكُمْ اَمْوالُكُمْ وَ لا اَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ ...»[7]
«اى اهل ایمان! مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نسازد ...»
و در جاى دیگر ثروت اندوزان را (كسانى كه مال و ثروت را گرد مىآورند و آن را در راه خدا انفاق نمىكنند) بر حذر مىدارد و اموالى را كه ذخیره كردهاند، وسیله عذاب آنها در قیامت مىداند، آنجا كه مىفرماید:
«... وَ الَّذینَ یَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللّهِ. فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ ألیمٍ. یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لَانْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ.»[8]
«... و كسانى را كه زر و سیم مىاندوزند و در راه خدا انفاقش نمىكنند، به عذابى دردناك بشارت ده، روزى كه [آن زر و سیم] در آتش دوزخ گداخته شود، و پیشانى و پشت و پهلوىشان را به آن داغ كنند [و فرشتگان عذاب به آنها گویند:] این است آن چیزى كه براى خود اندوخته بودید. اكنون بچشید طعم آنچه [: عذاب سیم و زرى] را كه اندوخته مىكردید.»
و در جاى دیگر مىفرماید:
«وَ ما أمْوالُكُمْ وَ لا أوْلادكُمْ بِالَّتى تُقرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفى ....»[9]
«اموال و فرزندانتان نمىتواند وسیله تقرّب شما به خدا باشد ...»
و نیز مىفرماید:
«انَّما امْوالُكُمْ وَ أوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ...»[10]
«جز این نیست كه اموال و اولاد شما آزمایشى هستند ...»
و باز مىفرماید:
«یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ الّا مَنْ اتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ.»[11]
«روزى كه مال و فرزند سودى نبخشد مگر آن كس كه با قلب سالم و پاك به درگاه خدا آید.»
همچنین در روایات از مال و ثروت مذمّت شده است، چنانكه حضرت على علیه السّلام مىفرماید:
«المَالُ مَادّةُ الشَّهواتِ.»[12]
«مال و ثروت مایه همه شهوات است.»
و در جاى دیگر فرموده است:
«المَالُ دَاعِیَّةُ التَّعبِ وَ مَطیَّةُ النَّصَبِ.»[13]
«مال رنجآور و مركبى براى ناراحتیها است.»
و باز مىفرماید:
«المَالُ وَبالٌ عَلَى صَاحبِهِ إلّا مَا قَدَّمَ مِنهُ.»[14]
«مال و ثروت براى صاحبش موجب وبال است مگر آنچه را از پیش براى خود بفرستد (آن را در كار خیرى مصرف كرده باشد).»
و نیز مىفرماید:
«المَالُ یُفسِدُ المَالَ وَ یُوَسِّعُ الآمالَ.»[15]
«مال و ثروت، سرانجام انسان را تباه و دامنه آرزوها را گسترده مىدارد.»
3. آرزوهاى بى حدّ و حصر:
آرزو در مسائل حیاتى در مراحل زندگى انسان نقش مهمّى ایفا مىكند به گونهاى كه اگر انسان نسبت به آینده امیدوار نباشد چرخ زندگى از كار مىافتد. از این رو در آیات و روایات، آرزو لازمه زندگى و وسیله كار و كوشش و كمال انسان شمرده شده است.
پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از آرزو تعبیر به رحمت فرموده است:
«الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِی وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً.»[16]
«آرزو براى امّت من رحمت است. اگر آرزو نبود هیچ مادرى به فرزند خود شیر نمىداد و هیچ باغبانى درختى در زمین نمىنشاند.»
بُعد منفى آرزو:
در بعضى از روایات آرزو را دشمن بشر و مایه شقاوت و هلاكت او دانستهاند و در برخى از آنها آرزو تشبیه به «سراب» شده است.
امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:
«الْأَمَلُ كَالسَّرَابِ یُغِرُّ مَنْ رَآهُ وَ یُخْلِفُ مَنْ رَجَاهُ.»[17]
«آرزو چون سراب داراى نماى فریبندهاى است كه حقیقت ندارد.»
و اگر آمال و آرزوها از حدّ اعتدال تجاوز كند و هوى و هوس بر انسان چیره شود به تعبیر امیر مؤمنان علیه السّلام انسان غلام حلقه به گوش شهوات خویش خواهد شد:
«عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَسِیرٌ لَا یَنْفَكُّ أَسْرُه.»[18]
«بندهی شهوت اسیرى است كه از این اسارت رهایى نخواهد یافت.»
و این گونه بردگى و بندگى در نظر امیر مؤمنان علیه السّلام بدترین نوع بردگى است، كه فرمود:
«عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُ مِنْ عَبْدِ الرِّقِ.»[19]
«بندهی شهوت از بنده زرخرید پستتر است.»
و ملاى رومى چه زیبا این حدیث را به نظم آورده و مىگوید:
بنده شهوت بتر نزدیك حقّّ
از غلام و بندگان مسترق
كاین به یك لفظى شود از خواجه حرّ
و ان زید شیرین و میرد تلخ و مر
بنده شهوت ندارد خود خلاص
جز به فضل ایزد و انعام خاص
در چهى افتاد كان را غور نیست
و ان گناه اوست جبر و جور نیست
در چهى انداخت او خود را كه من
در خور قعرش نمىیابم رسن[20]
پیروى از هواى نفس با ایمان سازگار نیست. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود:
«لَا یُؤمِنُ أحَدُكُم حَتَّى یَكُونَ هَواهُ تَبَعاً لِمَا جِئتُ بِهِ.»[21]
«تا كسى خواستهها و تمایلات خود را تابع آنچه من آوردهام [: قرآن و سنّت] قرار ندهد، ایمان نیاورده است.»
و در جاى دیگر فرمود:
«إنَّ أخوَفَ مَا أخافَ عَلَى اُمَّتِى حُكمٌ جائرٌ وَ زَلَّةٌ عَالِمٌ وَ هَوى مُتَّبَعٌ.»[22]
«براى سه چیز بر امّت خود بیشتر از هر چیز بیمناكم: قضاوت ظالمانه، لغزش عالم، و پیروى از هواى نفس.»
و امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْكُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الآْخِرَة.»[23]
«از دو چیز بیشتر از هر چیز بر شما بیمناكم: متابعت از هواى نفس، و آرزوهاى دور و دراز. چرا كه پیروى از هوى انسان را از مسیر حقّ منحرف مىكند و آرزوى دور و دراز آخرت را از یاد مىبرد.»
در حدیث دیگرى حضرت على علیه السّلام فرمود:
«إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ، وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَع ...»[24]
«سرچشمه فتنهها پیروى كردن از هوى و هوسهاى آلوده و احكام و قوانین مجعول و اختراعى [: من در آوردى] است ...»
نتیجه بحث
خلاصه این كه بىشك، در وجود انسان غرایز و امیال گوناگونى وجود دارد كه همه آنها براى ادامه حیات ضرورى است، اما مسألهاى كه باید مورد توجّه قرار گیرد این است كه اگر این غرایز از حدّ خود تجاوز كنند و بر وجود انسان حاكم شوند و زمام اختیار را از دست او بگیرند این نوعى بتپرستى است كه از تمام انواع بتپرستى خطرناكتر است.
قرآن مجید مىفرماید:
«أ رَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إلهَهُ هُویهُ أ فانْتَ تَكُونُ عَلَیْهِ وَكیلًا.»[25]
«آیا تو مىتوانى كسى را كه هواى نفس خویش را معبود خود قرار داده است [هدایت كنى یا] به دفاع از او برخیزى؟»
گمراهترینِ انسان كسى است كه تمایلات خویش را با هدایتهاى الهى پیوند نزده باشد:
«... وَ مَنْ اَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللّهِ ...»[26]
«... كیست گمراهتر از آن كه از هواى نفس خویش پیروى مىكند بىآنكه از هدایت خداوند برخوردار باشد؟...»
چه آن كه متابعت هواى نفس نتیجهاى جز گمراهى و ضلالت نخواهد داشت، چنان كه مىفرماید:
«... و لا تَتَّبِعِ الهَوى فیُضِلَّكَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ ...»[27]
«از هواى نفس پیروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف مىكند ...»
با هوى و آرزو كم باش دوست
چون «یضلّك عن سبیل اللّه» اوست[28]
پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
«مَا تَحتَ ظِلِّ السَّمَاء مِن اِلَهٍ یُعبَدُ مِن دُونِ اللّهِ أعظَمُ عِندَ اللّه مِن هَوىً مُتَّبِعٍ.»[29]
«در زیر آسمان هیچ بتى بزرگتر در نزد خدا از هوى و هوسى كه از آن پیروى كنند وجود ندارد.»
مادر بتها بت نفس شماست
زانكه آن بت مار و این بت اژدهاست
آهن و سنگ است نفس و بت شرار
آن شرار از آب مىگیرد قرار
سنگ و آهن ز آب كى ساكن شود
آدمى با این دو كى ایمن بود
سنگ و آهن در درون دارند نار
ابر ابر نارشان نبود گذار[30]
امیر مؤمنان علیه السّلام مىفرماید:
«... و الشَّقِىُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَواهُ وَ غُرُورِهِ ...»[31]
«... بدبخت كسى است كه فریب هوى و غرور خویش را بخورد ...»
و نیز فرمود:
«الهَوَى ضِدُّ العَقلِ.»[32]
«هوىپرستى دشمن عقل است.»
و در مورد دیگر، ریشه تمام گرفتاریها و مصیبتها را هوىپرستى دانسته و مىفرماید:
«الهَوَى اُسُّ المِحَنِ.»[33]
«هوىپرستى اساس همه ابتلائات است.»
و كوتاه سخن این كه هوىپرستى نه همگام دین و نه همراه عقل است، چنان كه حضرت على علیه السّلام فرمود:
«لَا دِینَ مَعَ هَوىً.[34] وَ لَا عَقلَ مَعَ هَوىً.»[35]
بنابراین، انسان باید آرزوهاى خویش را كنترل كند كه براى هر چیزى حدّى مقرّر شده كه اگر از آن حدّ خارج شود از نظر اسلام نكوهیده و ناپسند است.
امام صادق علیه السّلام فرمود:
«مَا مِن شَیءٍ إلّا وَ لَهُ حَدٌّ.»[36]
«هیچ موجودى نیست مگر این كه براى آن حدّ مخصوصى قرار داده شده است.»
آرزو بد نیست طغیانش بد است
هست دریا خوب و طوفانش بد است
گر چه هر میلى همایون مركبى است
خارج از اندازه جولانش بد است
مایه آبادى و هستى است آب
سهمگین سیل خروشانش بد است
سردى و گرمى جهان را لازم است
شدّت بیجا و بحرانش بد است
تا بود اندازه هر چیز است خوب
چون كه شد خارج ز میزانش بد است
خودآزمایی
1. جنبههای منفی مال و ثروتاندوزی در قرآن کریم با چه تعابیری بیان شده است؟
2- چرا داشتن آرزو در مراحل زندگی لازم است؟ مختصری شرح دهید.
3- خطرناکترین نوع بتپرستی کدام است و چگونه ایجاد میشود؟
پینوشتها
.[1] اشاره به حدیثى است از امیر مؤمنان علیه السّلام كه فرمود: «إنَّ اللّهَ خَصّ الملك بِالعقلِ دُونَ الشَّهوَة و َالغَضَبِ و َخصّشَ الحَیَوانات بِهِمَا دُونَه وَ شَرَّفَ الإنسان بِاِعطاءِ الجَمیعِ فَإنَّ انقَادَت شَهوَتَه وَ غَضبَه لِعَقلِهِ صَارَ أفضلَ مِنَ المَلائكَة لِوُصُولهِ إلَى هذِهِ المَرتَبَة مَعَ وُجُودِ المُنازِع. وَ المَلائكةُ لَیسَ لَهُم مُزاحِم» (جامع السعادات، ج 1- ص 34).
حدیث دیگرى نیز به همین مضمون از امام صادق علیه السّلام نقل شده است كه مىفرماید: «عَن عَبدِ اللّه بنِ سَنان قَال: سئلت اَبا عبد اللّه جَعفرَ بن مُحمَّد الصَّادِق علیه السّلام فَقلت المَلائكة اَفضل أم بَنُو آدم فَقَال قال أمیرُ المؤمنینَ عَلىّ بن اَبى طالب علیه السّلام إنَّ اللّهَ رَكَّبَ فِی المَلائكةِ عَقلاً بِلا شَهوَة وَ رَكَّبَ فِی البَهائِمِ شَهوة بِلا عَقلٍ وَ رَكَّبَ فِی بَنِى آدم كِلتیهِمَا فَمَن غَلَبَ عَقلَه شَهوَته فَهُوَ خَیرٌ مِنَ المَلائكةِ وَ مَن غَلبَ شَهوتَه عَقلَه فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِمِ.» (وسائل الشّیعة، ج 11- ص 164، بحار الانوار، چاپ بیروت، ج 57- ص 299، علل الشّرایع، چاپ نجف، ج 1- ص 4).
در حدیث آمد كه یزدان مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید
یك گره را جمله عقل و علم و جود
آن فرشته است و نداند جز سجود
نیست اندر عنصرش حرص و هوى
نور مطلق زنده از عشق خدا
یك گروه دیگر از دانش تهى
همچو حیوان از علف در فربهى
او نبیند جز كه اصطبل و علف
از شقاوت غافل است و از شرف
این سوم هست آدمیزاد و بشر
از فرشته نیم او نیمش ز خر
نیم خر خود مایل سفلى بود
نیم دیگر مایل علوى شود
تا كدامین غالب آید در نبرد
زین دوگانه تا كدامین برد نرد
عقل اگر غالب شود پس شد فزون
از ملائك این بشر در آزمون
شهوت ار غالب شود پس كمتر است
از بهائم این بشر زانك ابتر است
(مثنوى معنوى، دفتر چهارم، صص 696 و 697)
.[2] بقره- 179.
.[3] تفسیر المیزان، ج 1- ص 449.
.[4] عادیات- 8.
[5]. كهف- 46.
[6]. نساء- 5.
.[7] منافقون- 9.
[8]. توبه- 34 و 35.
.[9] سبأ- 37.
.[10] تغابن- 15.
.[11] شعراء- 88 و 89.
[12] نهج البلاغه صبحى صالح، حكمت 58.
[13]. فهرست غرر، ص 375 شماره 1449.
.[14] همان، شماره 1957.
[15]. همان، شماره 1427.
.[16] سفینة البحار، ج 1- ص 30.
.[17] همان.
.[18] فهرست غرر، ص 187، شماره 6300.
.[19] همان، شماره 6298، نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج 20- ص 342، حكمت 928.
.[20] مثنوى معنوى، دفتر اوّل، ص 192.
[21]. ذم الهوى، ابى الفرج عبد الرحمن بن جوزى، ص 18.
.[22] ذم الهوى، ص 19.
.[23] نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 42. در خطبه 28 نیز به این مطلب اشاره شده است.
.[24] نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 50.
[25]. فرقان- 43.
.[26] قصص- 50.
.[27] ص- 26.
[28]. مثنوى معنوى، دفتر اوّل، ص 151.
.[29] تفسیر المیزان، چاپ بیروت، ج 15- ص 237. این روایت به این عبارت«مَا تَحتَ ظِلّ السَّماء إلَه یعبَدُ أعظَم عِندَ اللّه مِن هَوىً مُتَّبَعٍ» در كتاب ذم الهوى( ص 19) نیز آمده است.
[30]. مثنوى معنوى، دفتر اوّل، ص 40.
.[31] نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 86، ص 117.
[32]. فهرست غرر، ص 425، شماره 1029.
.[33] همان، شماره 1048.
[34]. همان، ص 429، شماره 10531.
[35]. همان، شماره 10541.
.[36] تحف العقول، ص 269.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی