چرا اسامی امامان(ع) در قرآن نیامده است؟
گاهی این سؤال پیش میآید و چه بسا ممكن است در اذهان بسیاری از ما مردم هم باشد كه با این اهمّیتی كه مقام ولایت و امامت امیرالمؤمنین و ائمّهی اطهار(ع) در دین ما دارد به طوری كه معتقدیم روح دین، ولایت و امامت است و اگر نباشد، دین پایه و اساس و حقیقت ندارد، پس چرا صریحاً در قرآن كریم كه مدرك اصلی و اساسی اسلام است این مسأله ذكر نشده و اسامی امامان(ع) به طور صریح در قرآن نیامده است؟
قبل از اینكه به جواب این سؤال بپردازیم، روایتی برای تائید و تحكیم این مطلب نقل میكنیم كه چگونه ولایت و امامت ركن اصلی در دین است و در صورت نبودن این ركن، اصول اعتقادی دیگر ارزشی نخواهند داشت و مؤثّر برای نجات انسان در عالم آخرت نخواهند بود. گاهی به تناسب عرض شده است این دعایی كه در زمان غیبت میخوانیم:
«اَللَّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَإنَّكَ إنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى نَفْسَكَ لَمْ أعْرِفْ نَبِیكَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِى رَسُولَكَ فَإنَّكَ إنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى رَسُولَكَ لَمْ أعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِى حُجَّتَكَ فَإنَّكَ إنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِى»؛[1]
این دعا نشان میدهد: تحقّق دین با همهی حقایق آن از اصول و فروعش، متوقّف بر معرفت و شناختن حجّت است. حجّت همان ولی و امام است. اگر او را به امامت نشناسم، اصلاً دین ندارم هر چند اصل توحید را خوب بیان و استدلال كنم و برهان اقامه نمایم. اگر پیامبر شناسی و معادشناسی من با تمام حقایقش درست باشد، در عین حال امامشناس و حجّت شناس نباشم، دین ندارم. «ضَلَلْتُ عَنْ دِینی»؛ یعنی نه توحیدم درست است و نه پیامبر شناسی و نه معادشناسی و نه اعمالم از نماز و روزه و و حجّ و ... ما باید در اطراف این مطلب، مكرّر بحث داشته باشیم تا در قلب كودكان و جوانان، رسوخ پیدا كند و با تشكیك مشكّكان اضطراب پیدا نكنند.
اقرار به ولایت امامان(ع) شرط قبولی اعمال
این جمله را از مرحوم علاّمهی مجلسی(رض) نقل میكنم كه میفرماید:
«وَ اعْلَمْ اَنَّ الاِمامِیةَ اَجْمَعُوا عَلَى اشْتِراطِ صِحَّةِ الْاَعْمالِ وَ قُبولِها بِالاِیمانِ»؛
اجماع تمام علمای امامیه بر این است كه هم صحّت و هم مقبولیت اعمال دینی مشروط به ایمان است و اگر ایمان نباشد، هیچ عملی از اعمال خوب پیش خدا ارزش ندارد اگر چه ممكن است نزد مردم دارای ارزش باشد. مثلاً آدم كافری خدمتگزار بشر بوده و موجبات رفاه زندگی مردم را فراهم كرده باشد، نزد خدا ارزشی نخواهد داشت! یعنی این خدمات پس از مرگ دستگیرش نخواهد بود!
«الَّذِی مِنْ جُمْلِتِه الْاِقْرارُ بِوِلایَةِ جَمیعِ الاَئِمَّةِ(ع)»؛
«اقرار به ولایت همهی امامان(ع) از اركان ایمان است».
«وَالْاَخْبارُ الدّالَّةُ عَلَیْهِ مُتِواتِرَةٌ بَیْنَ الْخاصَّةِ وَ الْعامَّةِ»؛[2]
«اخباری كه دلالت بر این مطلب میكنند در بین شیعه و سنّی متواتر است».
یعنی صدور آن اخبار از رسول خدا(ص) در حدّ یقین است.
از جملهی آنها این روایت است كه حضرت امام صادق(ع) از پدران بزرگوارشان نقل کردهاند تا به رسول خدا(ص) میرسد که آن حضرت، خطاب به امام امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:
«یا عَلِیُّ اَنْتَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ وَ اِمامُ الْمُتَّقینَ وَ سَیِّدُ الْوَصییّنَ وَ...»؛
صفات زیادی ذکر فرمودهاند تا به اینجا میرسد:
«یا عَلِیُّ اَنْتَ الْحُجَّةُ بَعْدی عَلَی النّاسِ اَجْمَعینَ»؛
«ای علی! تو بعد از من حجّت، بر همهی مردم هستی».
«اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ مَنْ تَوَلّاکَ»؛
«هر كس ولایت تو را پذیرفت؛ مستحقّ بهشت است».
«وَ اسْتَحَقَّ دُخُولَ النّارِ مَنْ عاداکَ»؛
«هر كس به مخالفت با تو برخاسته و تن به ولایت تو نداده است استحقاق جهنّم دارد».
«یا عَلِیُّ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفانی عَلى جَمیعِ الْبَرِیَّةِ»؛
«ای علی! قسم به خدایی كه مرا به نبوّت بر انگیخته و از میان همهی عالمیان برگزیده است».
«لَوْ اَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللهَ اَلْفَ عامٍ ما قَبِلَ اللهُ ذلِکَ اِلّا بِوِلایَتِکَ وَ وِلایَةِ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ»؛
«اگر بندهای هزار سال خدا را عبادت كند خدا عبادت او را نمیپذیرد مگر بر پایهی ولایت تو و ولایت امامان از فرزندان تو باشد». بعد فرمود:
«وَ اِنَّ وِلایَتَکَ لا تُقْبَلُ اِلاّ بِالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکَ وَ اَعْداءِ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ»؛
«تنها ولایت تو هم مقبول نیست بلكه باید توأم با برائت از دشمنان تو و از دشمنان امامان از فرزندانت باشد».
اصل ولایت، رکن اصیل ایمان
البتّه اهل تسنّن هم معتقدند كه مودّت اهل بیت و ذی القربی اجر رسالت در قرآن است و میگویند: هر مسلمان تابع قرآن باید دوستدار آنان باشد امّا آنچه را كه آنها به طور مسلّم ندارند، اصل برائت از دشمنان اهل بیت(ع) است. بعد رسول خدا(ص) در ادامهی گفتارش فرمود:
«بِذلِکَ اَخْبَرَنی جَبْرئِیلُ(ع)»؛
«این مطلب كه گفتم، جبرئیل از جانب خدا به من گزارش داده است».
«فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ»؛[3]
«حال هر كه میخواهد آن را بپذیرد و هركه میخواهد نپذیرد».
این روایت نشان میدهد اصل ولایت امامان(ع) ركن اصیل ایمان است و اگر كسی آن را نداشته باشد در مسیر جهنّم پیش میرود.
پاسخ به سؤال مطرح شده
امّا سؤال این بود كه مسألهی امامت و ولایت امامان(ع) با این موقعیت و اصالتی كه در تحقّق دیانت دارد، چرا صریحاً در قرآن ذكر نشده است؟
در جواب این سؤال میتوان دو جهت ذكر كرد: یكی اینكه سبك و روش قرآن این است كه در اصول عقاید و فروع دین و احكام، بهصورت كلّی بحث میكند یعنی به شرح تفاصیل و جزئیات مطلب نمیپردازد و تفصیل جزئیات را به بیان رسول اکرم(ص) موكول میكند. مثلاً دربارهی خدا همین قدر از دریچهی مشاهدهی آثار صنع و نظام آفرینش نشان میدهد كه:
«... أَفِی اللهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ...»؛[4]
«آیا شكّی هست در اینكه این همه مصنوعات از زمین و آسمان را صانع و سازندهای هست»؟
هستی آنها، نشان از هستی او میدهد و حیات در عالم، گواه بر حیات او و علم و قدرت در مخلوقات، دلیل بر علم و قدرت اوست. پس سازندهی عالم، موجودی است یگانه؛ دارای علم و قدرت و حیات و اراده و مشیت. امّا آیا این صفات كمال عین ذات خداست یا زائد بر ذات است؟ قرآن راجع به این مطلب بیانی ندارد و همچنین میگوید: خدا متكلّم است و كلام و سخن دارد و قرآن كلام خداست؛ امّا آیا این كلام مخلوق است و حادث و یا قدیم است و غیر حادث؟ در گذشته همین مطلب میان گروههایی از مسلمانان مورد مباحثات و مشاجرات و منازعات فراوان بوده و جنگ و جدالها و احیاناً خونریزیها به وجود آورده است كه آیا قرآن كه كلام خداست مخلوق است یا مخلوق نیست؟ در قرآن، راجع به این مطلب هم بیانی نیامده است. فهم این مطالب، موكول به عقل و بیان رسول(ص) شده است و ایضاً دربارهی اعمال عبادی بهصورت كلّی گفته است. مثلاً فرموده:
«وَ أقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ...»؛[5]
«نماز بخوانید و زكات بدهید...».
امّا اصلاً نماز چیست؟ و در چند وقت باید انجام شود؟ اركان و اجزاء و شرایطش كدام است؟ مقدّمات و مقارنات و تعقیباتش كدام و مبطلاتش كدام است؟ هیچكدام از اینها به طور صریح و روشن در قرآن بیان نشده؛ مگر قسمتی از آداب وضو وتیمّم كه اشارهای شده است. دربارهی روزه فرموده است:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَیكُمُ الصِّیامُ...»؛[6]
«ای مؤمنان روزه بر شما واجب شده است».
روزه چیست؟ و شرایط و مبطلاتش چیست؟ در قرآن بیان نشده است و همچنین در مورد حجّ آمده:
«...للهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إلَیهِ سَبِیلاً...»؛[7]
«باید مردم با داشتن استطاعت، حجّ بجا بیاورند».
امّا حجّ یعنی چه؟ اعمال و مناسك آن كدام است؟ واجبات و محرّمات آن كدامند؟ صدها حُكم در مسألهی حجّ هست كه هیچكدام در قرآن نیست! میفرماید: زكات بدهید. امّا زكات به چند چیز تعلّق میگیرد؟ و نصاب هر یك كدام است؟ در قرآن توضیح داده نشده است! این روش قرآن در مورد اغلب احكام عبادی است كه بهصورت كلّی میگوید و شرح و تفصیل آن را موكول به بیان رسول(ص) میکند. در مسألهی امامت و ولایت نیز روش قرآن به همین نحو است؛ مثلاً به طور كلّی میگوید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ...»؛[8]
«ای مؤمنان! فرمان خدا و رسول و اولی الامر [فرمانروایان] را اطاعت كنید».
حالا آن فرمانروایانی كه اطاعتشان در ردیف اطاعت خدا و رسول به طور مطلق واجب است (درحالی كه وجوب اطاعت مطلق، كشف از لزوم تحقّق عصمت در اولیالامر میكند) آنها چه كسانی هستند؟ در قرآن مشخّص نیست! همچنین میفرماید:
«إنَّما وَلِیكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»؛[9]
«تنها ولی و صاحب اختیار شما در رتبهی اوّل خداست. بعد رسول خدا و سپس آن كسی است كه در حال ركوع نماز، ایتاء زكات میكند».
اینجا خدا و رسول معلوم است امّا آن كسی كه در حال ركوع نماز ایتاء زكات میكند كیست؟ در قرآن مشخّص نشده است و همچنین فرموده است:
«...وَ كُلَّ شَیءٍ أحْصَیناهُ فِی إمامٍ مُبِینٍ»؛[10]
«...همه چیز را ما، در امام مبین احصاء* كردهایم».
این آیه هم نشان میدهد كسی در عالم هست كه امام مبین است و علم به همه چیز (كلّ شیء یعنی همه چیز) در وجود او احصاء شده است. هر چه در عالم هست از تمامی مخلوقات، علم به آن، در وجود امام مبین قرار داده شده است. وجود اقدس او به اذن خدا مخزن علم به تمام كائنات است. امّا مصداق آن امام مبین كیست، در قرآن مشخّص نشده است.
رسول اکرم(ص)، مبیّن حقایق قرآن
بیان تفصیلی تمام این عناوین كلّی، موكول به گفتار رسول خدا(ص) شده است. چنانكه میفرماید:
«...وَ أَنْزَلْنا إلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إلَیهِمْ...»؛[11]
«ما قرآن را به تو ای پیامبر نازل كردیم به این منظور كه بیان تو در كنارش باشد و مجملاتش را برای مردم بیان كنی».
یعنی قرآن نیاز به مبین معصوم دارد و تو را از آن نظر كه معصوم هستی برگزیدیم كه مبین مُجملات قرآن باشی. آنگاه خطاب به عموم امّت میفرماید:
«...ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...»؛[12]
«به آنچه كه پیامبر گفته و آورده است عمل كنید و از هر چه كه نهی كرده است خودداری نمایید».
رسول هم طبق فرمان خدا به بیان مجملات قرآن پرداخته و همانگونه كه احكام عبادات را بیان كرده و مثلاً گفته نماز یعنی چه و چگونه بخوانید؛ روزه و حجّ و زكات یعنی چه و چگونه باید انجام بدهید ـ كه اگر او و عترتش نبودند ما هیچكدام از اینها را نمیفهمیدیم ـ دربارهی امامت و ولایت نیز به بیان تفصیلی آن پرداخته و ضمن صدها و بلكه هزارها روایت، افراد مشخّص و معینی را تحت عنوان ولی و امام برای امّت اسلام معرّفی فرموده است و آیات مجمل قرآن را با ارائهی آنها تبیین نموده است كه اولیالامر واجبالاطاعة چه كسانی هستند و آن كس كه در حال ركوع نماز، ایتاء زكات كرده كیست و آن امام كه وجود او مخزن علم به جمع كائنات است؛ كدام وجود مقدّس است؟
خودآزمایی
1- چرا اسامی امامان(ع) در قرآن نیامده است؟
2- ركن اصیل ایمان را بیان کنید.
3- صحّت و مقبولیت اعمال دینی مشروط به چیست؟
پینوشتها
[1]. کافی، جلد ۱، صفحهی ۳۳۷.
[2]. بحارالانوار، جلد ۲۷، صفحهی ۱۶۶.
[3]. بحارالانوار، جلد ۲۷، صفحهی ۱۹۹.
[4]. سورهی ابراهیم، آیهی ۱۰.
[5]. سورهی بقره، آیهی ۴۳.
[6]. همان، آیهی ۱۸۳.
[7]. سورهی آل عمران، آیهی ۹۷.
[8]. سورهی نساء، آیه ۵۹.
[9]. سورهی مائده، آیهی ۵۵.
[10]. سورهی یس، آیهی ۱۲.
*احصاء: آمارگیری، شمارش.
[11]. سورهی نحل، آیهی ۴۴.
[12]. سورهی حشر، آیهی ۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی