«اقراء» بخوان، به نام پروردگارت، پروردگارى که تو و همه انسان ها را خلق کرد، بخوان و او را به بزرگى یاد کن، کسى که به تو خواندن را آموخت. این جملات زمانى بر محمد (ص) خوانده شد که او از خواندن و نوشتن چیزى نمى دانست.
آیا رسالتى که محمد (ص) می بایست بار سنگینش را بر دوش می کشید و پیش از او پیامبرانى همچون عیسى (ع) و موسى (ع) بشارتش را داده بودند پایه هایش بر خواندن استوار می شد و آن چه را که به او تکلیف شده بود ابتدایش علم و آگاهى و اندیشه و دانش بود؟
جبرییل که با طنین خود، نغمه ى«اقراء» «بخوان» را بر محمد (ص) زمزمه کرد، بر اندام او آگاهانه لرزه اى افکند و بر پیشانیش عرق سردى را افشاند و او را وادار کرد که خود را بر لفافه اى بپیچد.
نزول قرآن کریم از زمان بعثت پیامبر(ص) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت بوده که مهمترین فراز از تاریخ اسلام است . کلمه بعثت به معنای "برانگیخته شدن" بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران میباشد.
اگر دقت کنید زمان ها خودشان هيچ مزيتي ندارند و شرافت زمان ها يا نحوست زمان ها به واسطه قضايائي است که در آنها واقع مي شود. بعثت رسول ختمي مرتبت که بزرگترين شخصيت عالَم امکان ، در يک همچنین روزي اتفاق افتاده است و اين روز را بزرگ و شريف کرده است.
راستی، تصور کنید اگه پیامبری از سوی خدا برانگیخته نمی شد، ما و دنیای ما، امروزه چه وضعی داشتیم ! اگر کسی نبود که برای ما انسان ها خبر از عالم غیب بیاورد، ما چطور با حقایقی غیر از اون چیزهایی که می بینیم یا احساس می کنیم، آشنا می شدیم؟ بله، اگر خاتم پیامبران به رسالت برانگیخته نشده بود، امروز اثری از تمدن درخشان اسلامی و برترین فرهنگ، یعنی فرهنگ اسلامی نبود.
بعثت پیامبر اسلام(ص) حادثهای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر سبب میشود که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد.
به دنبال همین تربیت الهی بود که پیامبر(ص) در سالهای قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده معنوی و مشاهدات روحانی داشته و نتیجتاً ایشان تمام این دوران را با پاکی و طهارت و معنویت سپری کردهاند.حضرت علی(ع) میفرمایند: "خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت. این فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده رهبری مینمود."
پیامبر(ص) به خاطر همین حالات معنوی و طهارت روحی، ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز به ویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج میبردند.
همچنین به منظور تفکر و عبادت در مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره میگرفتند و به کوه حراء (که در شمال شرقی مکه واقع است) میرفتند. این کنارهگیری برای حُنَفا و برخی یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است.
در دوران این خلوتگزینیها نیز همچون سایر مراحل گوناگون زندگی رسول اکرم (ص)، حضرت علی (ع) (که پرورش یافته در خانه پیامبر(ص) است)، پیامبر اکرم(ص) را همراهی مینمود و گاهی اوقات برای ایشان آذوقه و آب و غذا میبرد. پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر(ص) به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را طواف مینمودند.
این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیعترین و خاضع و خاشعترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش طاغوت خارج ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.
نزول اولین وحی
به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر(ص)در روز بیست و هفتم ماه رجب سال چهلم عام الفيل بوده که پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد . پیامبر اکرم(ص)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل به سوی ایشان نازل شد.
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله میتوان به شنیده شدن صدای نالهای اشاره نمود. حضرت علی (ع) در این باره میگوید: "صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: یا رسول الله این ناله چیست؟ فرمود: "این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است." سپس رسول اکرم (ص) اضافه فرمود: "تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را که من میبینم الّا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمیشوی."
همانطور که ذکر کردم حضرت علی(ع) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوتگزینیهای پیامبر(ص) همراه حضرت بودهاند و سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیانگر این مطلب است که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر(ص) حضور داشتهاند. البته مطالعات تاریخی بیان مینماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر را همراهی نموده، امام علی (ع) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم(ص) در آن لحظات را ننموده است. جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.
پیامبر(ص) پس از نزول اولین وحی
در هنگام بعثت پیامبر(ص) بار بزرگ رسالت به عهده ایشان نهاده شد و پیامبر(ص) در شرایطی موظّف به ابلاغ رسالت الهی خویش به مردم گشتند که جزیره العرب را اوضاع نابسامان اجتماعی فراگرفته بود و در چنین شرایطی واضح بود که رسول خدا (ص) پس از ابلاغ دعوت خویش نه تنها مورد تکذیب و تهمتهای ناروا و آزار و اذیت مشرکین قرار میگرفتند، بلکه آنان در مسیر رسیدن پیام پیامبر(ص) به سایر مردم، موانع بسیاری را ایجاد نمودند. امّا خداوند نیز در این شرایط پیامبرش را تقویت نمود و ایشان را برای به انجام رساندن مسئولیت عظیم رسالتش، بیش از پیش آماده ساخت.
بازگشت از کوه حرا
پس از این پیامبر(ص) از کوه پایین آمدند و به سمت مکه و خانه خویش عازم شدند. هنگامیکه به خانه رسیدند ماجرای بعثت خویش را برای همسر گرامیشان حضرت خدیجه(س) بازگو نمودند. خدیجه (س) نیز که در سالهای همسری با پیامبر(ص) آثار بزرگی و پیامبری در ایشان را دیده بود، گفت:
"به خدا دیرزمانی است که من در انتظار چنین روزی، بسر بردهام، و امیدوار بودم که روزی تو رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوی."
نزول سوره مدثر
در همین روزهای آغازین بعثت رسول خدا (ص) بود که در هنگام استراحت ایشان، جبرئیل برای بار دیگر بر پیامبر(ص) نازل شد و آیات نخستین سوره مدثر را بر ایشان خواند که:
"بسم الله الرحمن الرحیم، یا ایها المدثر، قم فأنذر، و ربک فکبر و ثیابک فطهر و الرجز فاهجر و لاتمنن تستکثر و لربک فاصبر
به نام خداوند بخشنده مهربان، ای کسی که جامه به خود پیچیده ای، برخیز و قوم خود را از عذاب خدا بیم ده و خدا را به بزرگی یاد کن و لباست را پاکیزه دار و از ناپاکی دوری گزین و بر هرکس احسان کنی ابداً منت نگذار و برای خدا صبر پیش گیر"
میتوان گفت مفاد این سوره این است که از این پس، پیامبر(ص) باید پیوسته به فکر بیم دادن مردم از نافرمانی خداوند بوده و لحظهای از آن غافل نباشد و بدین گونه بود که اولین آیههای کتاب آسمانی دین اسلام به پیامبر(ص) نازل شد .
نخستین مسلمانان
همانطور که قبلاً به آن اشاره شد، حضرت علی (ع) به دلیل نزدیکی با پیامبر(ص) در غار حرا، همراه ایشان بودهاند که لحظه نزول اولین وحی هم یکی از آن مواقع بوده است. پس بسیار طبیعی به نظر میرسد که حضرت علی (ع) که از نزدیک این وقایع عظیم و مبعوث شدن پیامبر(ص) در غار حرا، از جانب خداوند متعال را نظارهگر بودهاند، در آنجا به پیامبر(ص) ایمان آورده و می توان به عنوان اولین مسلمان، در میان زنان مردان از ایشان یاد شود.
خود ایشان نیز در چندین خطبه در نهج البلاغه که در حضور عموم مسلمانان و بیشتر اصحاب پیامبر (ص) ایراد میشد، میفرمایند: "من بر فطرت یکتاپرستی متولد شدم و از دیگران به ایمان و هجرت سبقت گرفتم."
همچنین میفرمایند: "هیچکس قبل از من به دعوت حق روی نیاورده است."
در مورد اولین زن مسلمان نیز باید گفت که به اتفاق عموم مورّخان اسلام، حضرت خدیجه(س) اولین زن مسلمان بودهاند، چون پیامبر(ص) پس از مبعوث شدن با اولین کسی که برخورد داشتهاند، حضرت خدیجه (س) بوده، بعد از این دو بزرگوار میتوان به ابوذر غفاری که جزو اولین مسلمانان بوده نیز اشاره کرد.
بعد از بعثت
پس از بعثت رسول خدا، جبرئیل از آسمان فرود آمد، آبی از آسمان آورد و طریقه وضو گرفتن و رکوع و سجود را به پیامبر(ص) آموخت. همچنین سایر احکام و مسائل شرعی نیز توسط جبرئیل بتدریج بر پیامبر(ص) نازل میشد. رسول خدا(ص) نیز این احکام را به نخستین مسلمانان آموزش داده و آنها هم این اعمال را انجام میدادند. به عنوان مثال در مورد نماز باید گفت که حضرت علی (ع) و حضرت خدیجه (س) که اولین نمازگزاران بودند پشت سر پیامبر(ص) به جماعت ایستاده و نماز را اقامه میکردند. گفته میشود آنها نماز ظهر را در کنار کعبه میخواندند ولی در مواقع دیگر در جاهای دیگر این فریضه را بجای میآوردند تا قریشیان متوجه آنها نشوند.
براى بدست آوردن ارزش نهضتى كه پيامبر اسلام(ص) بنيانگذار آن بود، لازم است در حدّ اجمال با اوضاع تاریخی دو محيط آشنا شويم:
1- محيطى كه اسلام در آنجا رشد و نمو كرد؛ که مردمی جاهل و بت پرست داشت. کارشان تجارت و ثروت اندوزى توأم با ربا خوارى بود. ربا را با چند برابر مىگرفتند. ثروتمندان عرب گذشته ازسودى كه از تجارت مىبردند، سود حاصل از ربا نيز، بر درآمد سرشار آنها مىافزود. ربا را نوعى بيع مىدانستند. چنان به آن دل بسته بودند كه موقع مطالبه و گرفتن هيچگونه ترحم و ملاحظه نداشتند. شيوع رباخوارى ،آينده بدهكاران را مختل مىنمود، و بسيارى در زير بار آن به ستوه مىآمدند. چه بسا كه به واسطه ندارى ناگزير مىشدند به صورت مزدور و يا برده طلبكار رباخوار درآيند. اين معنا موجب گرديد كه اسلام از همان آغاز كار به جنگ رباخواران برود، تا آنجا كه قرآن رباخوارى را در حكم جنگ با خدا دانسته است. و صريحاً مىگويد: خدا داد و ستد معمول را حلال كرده است، و ربا را حرام. از كارهاى بسيار مفيد و سرنوشتساز اسلام همين مبارزه با رباخوارى بود كه قشر مستضعف را نجات داد، و جلو سود كلان مفتخوران را گرفت.
2- محيط بيرون از جهان اسلام ؛در این رابطه، تاريخ ايران و روم رامختصراً مورد مطالعه قرارمی دهيم: ظهور اسلام و بعثت پيامبر اكرم(ص)(611 ميلادى)،با دوران پادشاهى خسرو پرويز(628-590 م)مصادف بود و در زمان خسرو پرويز، پيامبر اسلام(ص)از مكه به مدينه هجرت فرمود و اين واقعه، مبدأ تاريخ مسلمانان گرديد. در اين ايّام دو دولت بزرگ و نيرومند(روم شرقى و ايران ساسانى)،بر قسمت اعظم دنياى متمدن آن روز حكمرانى داشتند.از دير باز براى تسلط و حكمرانى جهان، با يكديگر در جنگ و ستيز بودند.جنگهاى ممتدّ ايرانيان با روميان، از دوران سلطنت انوشيروان(589-531 م)آغاز شد، و تا زمان خسرو پرويز ادامه داشت و مدت بيست و چهار سال به طول انجاميد .
از علل جنگهاى ايران و روم می توان به وجود فتنه جویان و تحریک کنندگان در دستگاه انوشیروان اشاره کرد. همين فتنه جويان، ذهن انوشيروان را نسبت به امپراطور روم مُشَوَّب كردند، و او را تحريك كردند كه براى گسترش مرزهاى كشور و تضعيف رقيب خطرناك خود،«پيمان صلح جاويد»را ناديده بگيرد و به روميان حمله كند. بالاخره،آتش جنگ شعلهور شد و در مدت نسبتاً كوتاهى سربازان ايران،سوريه را فتح كردند و انطاكيه را آتش زدند و آسياى صغير را تاراج نمودند. پس از بيستسال جنگ و خونريزى،هر دو سپاه قدرت و امكانات خود را از دست دادند،و پس از تلفات زياد،دو مرتبه پيمان صلح بستند، و مرزهاى خود را مانند سابق معين نمودند . اين جنگ و تاخت و تاز، مقدمات سقوط حتمى دولت ايران را فراهم آورد. هنوز لطمههاى اين جنگ جبران نشده بود كه بار دگر جنگ هفتسالهاى آغاز گرديد.«تى باريوس»،امپراطور روم،پس از آنكه بر اورنگ سلطنت تكيه زد، به منظور انتقام با حملات شديد خود، ايران را تهديد نمود. هنوز وضع دو سپاه روشن نگشته بود كه انوشيروان از جهان رفت و پسر او«خسرو پرويز»، زمام امور را به دست گرفت. وى نيز در سال (614 م)، بهانههائى به دست آورد و مجدداً به روميان تاخت، و در اولين حمله، شام و فلسطين و آفريقا را فتح كرد،و«اورشليم»را غارت نمود،و كليساى قيامت و مزار مسيح را آتش زد و شهرها را ويران ساخت و پس از ريخته شدن خون نود هزار مسيحى، جنگ به نفع ايرانيان پايان پذيرفت.
در چنين موقع كه جهان متمدن آن روز در آتش جنگ و بيدادگرىمىسوخت، پيامبر اسلام، در سال(610 میلادی)، مبعوث به رسالت گرديد و نداى جان فزاى توحيد را به گوش عالَميان رساند و مردم را به صلح و صفا و نظم و آرامش دعوت نمود.
مغلوب شدن روميان خداپرست، به دست ایران، سبب شد كه بت پرستان مكه اين شكست را به فال نيك بگيرند، و با خود بگويند ما هم به اين نزديكى، خداپرستان را سركوب خواهيم ساخت، که آنان از شنيدن اين خبر سخت نگران شدند.
پيامبر اسلام«ص»منتظر وحى الهى بود تا اينكه آيهاى به مضمون ياد شده در زير نازل گرديد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الم ﴿1﴾
غُلِبَتِ الرُّومُ ﴿2﴾
فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ ﴿3﴾
الف لام ميم (1)
روميان شكست خوردند (2)
در نزديكترين سرزمين ولی بعد از شكستشان در ظرف چند سالى به زودى پيروز خواهند گرديد (3)
«روميان در سرزمينى نزديكى عربستان شكستخوردند، ولى آنان بالاخره پس از چند سالى پيروز خواهند شد. پيشگوئى قرآن، درباره روميان در سال( 627 م) تحقق پذيرفت، و«هرقل»با يك حمله«نينوا»را گرفت. هر دو رقيب آخرين دقايق عمر خود را مىگذراندند، و در صدد تجديد نيرو بودند ولى چون اراده حتمى ايزد يكتا بر اين تعلق گرفته بود،كه اين دو سرزمين با نور يكتا پرستى روشن گردد و روح افسرده ايرانيان و روميان با نسيم روح افزاى اسلام زنده شود، چيزى نگذشت كه خسرو پرويز، به دست فرزند خود" شيرويه" كشته شد و فرزند نيز پس از هشت ماه از مرگ پدر، درگذشت. در اين دوران، آنچنان هرج و مرج ايران را فرا گرفت كه پس از شيرويه در مدت چهار سال،زمامداران متعددى در ميان آنها حكومت كردند،كه چهار نفر آنها زن بود،تا اينكه سپاه اسلام، با حملات خود به اين اوضاع خاتمه داد و اين كشمكشهاى پنجاه ساله به پيشرفت فتوحات اسلامى كمك شايان كرد.
ضرورت بعثت
نکته ای که به بعضا از آن می پرسند این است؛ ما انسان ها که عقل داریم، آمدن پیامبر چه ضرورتی داشت؟!
در جواب باید عرض کنیم : انسان براى تكامل اختيارى آفريده شده است و در اين جهان با اعمال نيك و بد خويش سعادت يا شقاوت آخرتش را تحصيل مىكند، پس بايد از رابطه افعال خود با نتايج اخروى آنها آگاه باشد تا بتواند آزادانه انتخاب كند، و يا به تعبير ديگر، لازم است بداند چه كارى خوب است و بايد انجام دهد و چه كارى بد است و نبايد انجام دهد. و چون عقل انسان براى كشف اين روابط بطور دقيق مفيد نيست حكمت الهى اقتضا مىكند كه راه ديگرى براى تحصيل اين علم در دسترس بشر قرار دهد، كه آن راه همان راه وحى و نبوت است.
اگر خدا پيامران را نمىفرستاد حجت بر مردم تمام نبود و عقل انسانها براى شناختن خير و شرشان كافى نبود و مىتوانستند بگويند كه ما نمىدانستيم چه كارى بايد انجام دهيم و چه كارى نبايد انجام دهيم.
گاهى انسان ـ حتى در مواردى كه عقلش هم براى درك مسائل كافى است ـ در اثر عواملى غافل مىشود، مثلا عقل انسان براى اثبات وجود خدا و براى توحيد كافى است ولى گاهى شرايط اجتماعى طورى است كه كارآيى خودش را از دست مىدهد . يعنى جو اجتماعى خاصى بوجود مىآيد كه انسان از اين حقيقت غافل مىشود و عقلش را در راه اينكه آيا توحيد حق است يا نه بكار نمىگيرد. اين واقعيتى است كه كم و بيش قابل پذيرفتن است. و همين طور در مورد معاد، عقل انسان فى الجمله براى اثبات معاد كافى است ولى اگر فردى در محيطى بود كه اصلا اسمى از حيات آخرت به گوشش نخورده و توجهى به اين مطلب پيدا نكرده است و آنچه ديده و شنيده و خوانده همه مربوط به زندگى دنيا و لذايذ آن و يا رفتارهاى عقلايى كه مىبايست در دنيا براى تنظيم امور معاش و تنظيم امور اجتماعى انجام داد، بوده است، پيداست كه چنين فردى خود به خود به فكر عالم آخرت نمىافتد و يا اگر به فكر بيفتد ممكن است آنقدر شبهات به او القاء كنند كه نتواند باور كند. پس حتى در مواردى كه عقل انسان فى حد نفسه مىتواند برهان اقامه كند و حقيقت را بيابد، گاهى شرايط طورى مىشود كه عقل اين كارآيى را ندارد.
بنابراين خدايى كه انسان را براى سعادت آخرت آفريده است ـ سعادتى كه در گرو ايمان بالله و باليوم الاخر است ـ و مىداند كه براى انسانها شرايطى پيش مىآيد كه از اين مسائل بكلى غافل مىشوند حكمت او اقتضا مىكند كه در چنين شرايطى معلّمينى، بفرستد كه مردم را متوجه مطلبى كند كه فطرتشان به آن شهادت مىدهد و عقلشان به آن مطلب دلالت مىكند ولو غافل شدهاند. در اينجا نيز كار انبياء اين است كه مردم را از غفلت درآورند. در آن جمله معروف از نهج البلاغه هست كه: «ليستأدوهم ميثاق فطرته و يذكروهم منسى نعمته »خداشناسى و خدا پرستى امرى است فطرى، اما مغفول عنه واقع مىشود. بسيارى از چيزها را عقل مردم درك مىكند اما اين عقل زير خروارها خاك و سنگ هواهاى نفسانى مدفون مىشود، كار پيامبران اين است كه اين عقلهاى مدفون شده را برانگيزانند.
مهمترین پیام بعثت
پیام مهم بعثت، تحولّ است . تحول درونی از همه انحراف ها و بدی ها به سوی نیکی ها و ارزش های قرآنی و اسلامی که ره آورد بعثت است.
اهداف بعثت در قرآن كريم
در قرآن کریم براي بعثت انبياء و در رأس آنان رسول اكرم(ص) به اهدافي اشاره شده است كه به ذكر چند نمونه آن اكتفا ميكنيم:
1- اتمام حجّت:
«رسلآٌ مبشرين و منذرين لئلا يكونَُ للناس علي الله حجة بعد الرسل» (نساء/ 165)
«پيامبراني كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند.»
2- قيام به عدالت:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط».(حديد/ 25)
«ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم و به آنها كتاب و ميزان نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند.»
3- رهايي از ظلمت:
«الر- كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الي النور»
«اين كتابي است كه بر تو اي پيامبر (ص) نازل كرديم، تا مردم را از تاريكيها به سوي روشنايي درآوري.»
4- تعلیم كتاب و حكمت به مردم:
«هوالذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه»
«خداوند كسي است كه در ميان جمعيت درس ناخوانده، رسولي را از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها ميخواند و آنها را تزكيه ميكند و به آنها كتاب و حكمت ميآموزد.»
5- تهذيب و پاكسازي: كه آيه قبل به اين هدف نيز اشاره دارد.
6- آزادي از جهل و ناداني: «الذين يتبعون الرسول النبي... و يضع عنهم اِصْرَهُم و الاغلال التي كانت عليهم» كساني كه از فرستادۀ خدا پيامبر(ص) پيروي ميكنند ... پيامبري كه بارهاي سنگين و زنجيرهايي كه بر آنها بود را برميدارد كه منظور از زنجير در اينجا عبارت است از: زنجير جهل و ناداني، بت پرستي و خرافات، بيعدالتيها و قوانين نادرست.»
7- آزادي انسانها از بند طاغوت
«ولقد بعثنا في كلِ امة رسولاً أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»
«ما در هر امتي رسولي برانگيختيم كه خداي يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.»
چنانچه كه اميرالمؤمنين علی (ع) در نهج البلاغه ميفرمايند:«فبالغ في النصيحه، ومَضي علي الطريقَهِ، وَدَعا الي الحكمه و الموعظة الحسنه» «پيامبر در نصيحت و خيرخواهي نهايت تلاش را كرد و آنان را به راه راست هدايت نمود و از راه حكمت و موعظۀ نيكو، مردم را به خدا دعوت فرمود»
8- رفع اختلافات دینی
« يا اهل الكتاب قد جاءكم رسولنا يبين لكم كثيرا مما كنتم تخفون من الكتاب و يعفوا عن كثير»
«اى اهل كتاب، پيامبر ما نزد شما آمد تا بسيارى از (محتويات) كتاب خدا را كه پنهان مىداشتيد برايتان بيان كند و از بسيارى (از خطاهاى شما) در گذرد»
آيه ديگر: « كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جائتهم البينات بينهم فهدى الله الذين آمنوا لما اختلفوا فيه من الحق باذنه و الله يهدى من يشاء الى صراط مستقيم»
«مردم، يك امّت بودند پس خداوند پيامبران بشارت دهنده و ترساننده را فرستاد، و بر آنها كتاب به حق نازل كرد تا آن كتاب در آنچه مردم اختلاف دارند ميانشان حكم كند، ولى جز كسانى كه كتاب بر آنها نازل شده و حجتهاى آشكار گشته بود از روى حسدى كه نسبت به هم مىورزيدند هم اختلاف نكردند. و خدا مؤمنان را به اراده خود در آن حقيقتى كه اختلاف مىكردند راهنمایی نمود، خدا هر كس را كه بخواهد به راه راست هدايت مىكند.»
9-حکومت
« و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله »
«هيچ پيامبرى را نفرستاديم جز آنكه ديگران به امر خدا، مطيع فرمان او شوند»
10- انذار دادن
« و ان من امة الا خلا فيها نذير »
«و هيچ ملتى نيست مگر آنكه در ميانشان بيم دهندهاى بوده است»
11-توجه دادن مردم به توحيد و معاد
« يلقى الروح من امره على من يشاء من عباده لينذر يوم التلاق »
«خدا روح را بر هر پيامبرى كه بخواهد نازل مىكند تا اينكه آن پيامبر مردم را از روزمعاد( قيامت) انذار كند»
هدف بعثت در كلام نوراني رسول اكرم (ص)
آنچه در بيان هدف بعثت در كلام حضرت رسول اكرم (ص) محمّد مصطفي (ص) تجلي نموده است؛ تكميل و ارتقاء ارزش اخلاقي است. چرا كه فرمودند:
إنّما بُعِثْتُ لِأُتِمَمَ مكارمَ الاخلاقِ»
رسول اكرم (ص) جامعه جاهلي آن زمان را به جامعهاي پرفروغ تبديل نمود و با سلاح اخلاق كه برندهتر از شمشير بود؛ چنان تحولي در آن جامعه پديد آورد كه حيرت جهانيان را برانگيخت و اين رسالت فقط مخصوص اوست كه اشرف مخلوقات است؛ چرا كه خداوند ميفرمايد:«إنكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظيمٍ» و بر همين اساس، خداي رحمان او را بهترين الگو و اسوه قلمداد ميكند: «لَقَدْ كان في رسولِ اللهِ اسوةٌ حَسنةٌ» او كسي است كه در عبوديت به كمال مطلق رسيده و برترين مخلوقات گشته و همتايي ندارد.
او عبد مطلق خدا و سرچشمه فضايل اخلاقي است؛ لذا خداوند عزوجل تمام جنود نوراني و صفات و اخلاق حميده را به عبد مطلق خود عطا و از قواي امدادي براي گسترش بندگي در عالم مقرر فرموده است. اگر غايت خلقت پرستش است، «ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون» اي ليعرفون؛ اگر براي معرفت خلق شدهايم، «بِنا عُرِفَ الله و بنا عُبِدالله» كه در رأس معصومين، وجود مقدس نبي اكرم (ص) قرار دارد. در واقع اخلاق حميده، ابزار پرستش الهي ميباشد كه در اختيار رسول اكرم(ص) است و راه رسيدن به آن تولّي تام به ولايت نبي اكرم(ص) است و از طريق همين تولّي است كه نور اخلاق حميده كه از فروع ولايت ايشان است در ما تجلي ميكند و شرط اساسي آن نيز، تولّي به ولايت امام المتقين، علي بن ابيطالب(ع) است چرا كه حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: «أنا مدينه العلم و عليُ بابها» و نيز خداوند در يوم غدير فرمودند:«اليوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم و أتْمَمْتُ عليكُم نعمتي...»
و نكته مهم اين است كه رسالت حضرت، رسالتي است تاريخي. اوست كه محور تهذيب در كل تاريخ است. اوست كه پيامآور اخلاق در كل تاريخ است و پايان تاريخ چيزي نيست، جز همان مدينه عدل نبوي. مدينهاي كه در آن ريشۀ رذايل خشك گرديده و اخلاق كريمه، جهاني ميگردد چرا كه برآيند تاريخ رو به تكامل است چون تحت مشيت الهي است لذا سير نزولي را برنميتابد و در نهايت جامعه واحد جهاني بر محور نبي اكرم(ص) شكل گرفته و همگان بطور هماهنگ، خداوند را پرستش كرده و متخلّق به اخلاق حميده ميگردند.
منابع:
فروغ ابدیت و تاریخ زندگانی پیامبر(ص)، آیت الله جعفر سبحانی
عقاید، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی
تاریخ ابن خلدون
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
نویسنده: سیدحمید جوادی